در نهج البلاغه از امام علی (ع) جمله معروفی درباره فلسفه بعثت پیامبران نقل شده است. آن حضرت می فرماید: «فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول؛ پس خداوند فرستادگانش را در میان آن ها برانگیخت و پیامبرانش را از پی یکدیگر به سوی آنان گسیل داشت تا ادای عهدی را که خداوند در فطرتشان با آن ها بسته بود، از آنان بخواهند و نعمت های فراموش شده او را به یادشان آرند و با ارائه دلایل بر آن ها اتمام حجت کنند و دفینه های خرد آنان را برایشان برانگیزند.» (نهج البلاغه، خطبه اول)
خدا، پیامبران را یکی پشت سر دیگری فرستاد. برای چه؟ اولا برای اینکه خدا پیمانی با تکوین، در سرشت آدمیان نهاده است. می خواهد بگوید دین، امری نیست که بر بشر تحمیل شده باشد، بلکه پاسخ به ندای فطرت بشر است. پیمانی که خدا بسته است، روی کاغذ نیست، با لفظ نیست، با صوت نیست، با بیعت نیست؛ بلکه با قلم تقدیر است، در عمق روح و سرشت انسان هاست. می گوید پیغمبران آمده اند به مردم بگویند: ایها الناس! آن پیمانی که در سرشت خود با خدای خود بسته اید، ما وفای به آن پیمان را از شما می خواهیم نه چیز دیگر. یعنی پیامبران یاد آورانند. و آن ها آمده اند تا پیام خدا را به مردم ابلاغ کنند و از این راه با مردم اتمام حجت نمایند و در ادامه بیان می کند: در عقل های مردم، در فکر مردم، در روح مردم، در اعماق باطن مردم، گنج هایی مدفون است؛ گنج هایی عقلانی در عقل مردم وجود دارد، ولی روی این گنج ها را خاک ها و غبارها پوشانیده است. پیغمبران آمده اند تا این غبارها را، این لایه های خاک را بزدایند و این گنجی را که مردم در درون خود دارند به خود آنها بنمایانند. هر فردی در خانه روح و روان خود گنجی دارد و از آن بی خبر است. پیغمبران آمده اند آن گنج را بنمایانند تا هر کس با کمال شوق و شور و ابتهاج در صدد بیرون آوردن گنج خودش باشد. با این بیان پیغمبران خدا همه مبلغند، ولی همه مشرع (آورنده دین) نیستند. این است که پیغمبران خدا دو دسته اند:
1- پیغمبرانی که هم مشرعند و هم مبلغ
2- پیغمبرانی که فقط مبلغند.
پیغمبران مشرع یعنی پیغمبران قانونگذار که عده شان خیلی کم است، جمعا پنج تا می شوند: حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص). ولی همه پیغمبران، مبلغ رسالات الهی هستند همچنان که آمر به معروف و ناهی از منکر هستند. اینکه یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمده اند، هر پیغمبری برای بشر قانون نیاورده است و آنها که قانون آورده اند محدودند. سایر پیغمبران مبلغ پیامی بوده اند که پیغمبران مشرع آورده اند و آنها را پیغمبران تبلیغی باید گفت. همان طوری که بعد از پیغمبر آخرالزمان و خاتم، پیغمبر مشرعی نخواهد آمد، بعد از او پیغمبر مبلغی هم نخواهد آمد. چگونه؟ چون دوره ختمیه دوره کمال و بلوغ بشر است، در این دوره آن وظیفه ای را که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر منهای پنج تا انجام می دادند (و در واقع خدا خودش انجام می داد، یعنی پیغمبرانی را برای این کار مبعوث می کرد)، یعنی تبلیغ را باید مردم عادی انجام بدهند، غیر پیغمبران باید انجام بدهند، علما و غیر علما باید انجام بدهند. این است که مبلغین واقعی اسلام، پیامبران پیامبرند، یعنی پیام پیامبر را به مردم می رسانند.