شیخیه پیروان شیخ احمد احسائی می باشند. مؤلف روضات الجنات در شرح حال شیخ احمد تعریف زیادی از شیخ می نماید؛ و در آخر شرح حال شیخ رجب برسی، در باب ظهور سید علی محمد باب شرح بسیار مفید و موجزی مینویسد؛ و از تاریخ اوهام و خرافاتی که در مذهب شیعه اثنی عشری تولید شده بحث می کند و آن بحث را به شیخ احمد متصل می سازد، و درباره مشرب شیخیت چنین نوشته است: «پیروان این جماعت که آلت معامله تأویل هستند، در این اواخر پیدا شدند و در حقیقت از بسیاری از غلات تندتر رفته اند... نام ایشان شیخیه و پشت سریه است، و این کلمه از لغات فارسی است که آنرا به شیخ احمد بن زین الدین احسائی منسوب داشته اند. و علت آن اینستکه ایشان نماز جماعت را در پائین پای حرم حسینی میخوانند. به خلاف منکرین خود یعنی فقهاء آن بقعه مبارکه که در بالای سر نماز میخوانند و به بالاسری مشهورند. این طائفه به منزله نصاری هستند که درباره عیسی غلو کرده به تثلیث قائل شده اند. شیخیه، نیابت خاصه و بابیت حضرت حجت را برای خود قائل هستند...».
مرحوم ادوارد براون در مقدمه کتاب نقطه الکاف راجع به شیخیه و اصول مذهبی ایشان چنین نوشته است: غلات چندین فرقه بوده اند که در جزئیات با هم اختلاف داشته اند ولی به قول محمدبن عبدالکریم شهرستانی در ملل و نحل معتقدات ایشان از چهار طریقه بیرون نبوده است: تناسخ، تشبیه یا حلول، رجعت، بداء. شیخیه یعنی پیروان شیخ أحمد احسائی را در جزء این طریقه اخیره باید محسوب نمود. میرزا علی محمد باب و رقیب او حاج محمدکریم خان کرمانی که هنوز ریاست شیخیه در اعقاب اوست، هر دو از این فرقه یعنی شیخیه بودند. بنابراین، اصل و ریشه طریقه بابیه را در بین معتقدات و طریقه شیخیه باید جستجو نمود.
اصول عقائد شیخیه
1ـ ائمه اثنی عشر یعنی علی با یازده فرزندش، مظاهر الهی و دارای نعوت و صفات الهی بوده اند.
2ـ از آنجا که امام دوازدهم در سنه 260 از انظار غائب گردید و فقط در آخر الزمان ظهور خواهد کرد برای اینکه زمین را پر کند از قسط و عدل بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور، و از آنجا که مؤمنین دائما به هدایت و دلالت او محتاج می باشند و خداوند به مقتضای رحمت کامله خود باید رفع حوائج مردم را بنماید و امام غائب را در محل دسترس ایشان قرار دهد؛ بر اساس این مقدمات همیشه باید در میان مؤمنین یک نفر باشد که بلاواسطه با امام غائب اتصال و رابطه داشته، واسطه فیض بین امام و امت باشد. اینچنین شخص را به اصطلاح ایشان شیعه کامل گویند.
3ـ معاد جسمانی وجود ندارد؛ فقط چیزی که بعد از انحلال بدن عنصری از انسان باقی می ماند جسم لطیفی است که ایشان جسم هور قلیائی گویند.
شیخیه، اعتقاد به رکن رابع دارند، بنابراین شیخیه فقط به چهار رکن از اصول دین معتقدند از این قرار: 1ـ توحید، 2ـ نبوت، 3ـ امامت، 4ـ اعتقاد به شیعه کامل؛ در صورتیکه متشرعه به پنج اصل معتقدند از این قرار: 1ـ توحید، 2ـ عدل، 3ـ نبوت، 4ـ امامت، 5ـ معاد. شیخیه به اصل دوم و پنجم اعتراض می کنند و می گویند: لغو است و نیازی به این دو اصل نیست؛ چه اعتقاد به خدا و رسول مستلزم است ضرورت اعتقاد به قرآن کریم را با آنچه قرآن متضمن است از صفات ثبوتیه و صفات سلبیه خداوند و اقرار به معاد و غیر آن. و اگر بنا باشد عدل که یکی از صفات ثبوتیه خداوند است از اصول دین باشد، چرا سائر صفات ثبوتیه از قبیل علم و قدرت و حکمت و غیرها از اصول دین نباشد؟ ولی خود شیخیه در عوض یک اصل دیگر که آنرا رکن رابع خوانند در باب اعتقاد به شیعه کامل که واسطه دائمی فیض بین امام و امت است، بر اصول دین افزوده اند؛ و شکی نیست که شیخ احمد احسائی و بعد از او حاجی سید کاظم رشتی در نظر شیخیه شیعه کامل و واسطه فیض بوده اند.
بعد از فوت حاج سید کاظم رشتی در سنه 1259 ابتدا معلوم نبود که جانشین وی یعنی شیعه کامل بعد از او که خواهد بود، ولی طولی نکشید که دو مدعی برای این مقام پیدا شد؛ یکی حاجی محمد کریمخان کرمانی که رئیس کل شیخیه متأخرین گردید، دیگر میرزا علی محمد باب شیرازی که خود را به لقب باب یعنی در میخواند. مفهوم و مقصود از این کلمه همان معنی بود که از شیعه کامل اراده می شد. با مراجعه به آثار شیخ مرحوم احسائی مسلم می شود که او مذاق اخباری داشته لیکن اخبار و احادیث را به مشرب فلسفی خود توجیه و تشریح میکرده، و با عرفان و عرفاء و فلسفه اشراق و مشاء مخالف بوده، و کتاب شرح فوائد او بهترین دلیل این مدعی است؛ چه او خود دارای اصطلاحات و بیانات خاصی است، و در مقابل مشرب سائر فلاسفه و عرفا مذهبی مخصوص دارد و به همین جهت است که مورد انتقاد حکمای عصر خود قرار گرفته است.