بشربن حارث که معروف به حافی است از بزرگان صوفیه متقدم و از زهاد معروف و علمای حدیث است که در دهکده ای نزدیک شهر مرو در سال (150 یا 152 هجری قمری) به دنیا آمد ولی بعدا در شهر بغداد ساکن شد. در خصوص دوران اولیه زندگیش اطلاع زیادی در دست نیست ولی در اینکه در اوایل عمرش بسیار به لهو و لعب و بطالت مشغول بود و حتی بنابر اقوال مختلفی به مشاغل منهیه اشتغال داشت، شکی نیست. او همزمان با امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع) بود. روزی امام از جلوی خانه بشر می گذشت، آواز غنا و سازی شنید و کنیزکی بر در خانه دید، حضرت سؤال کرد که ای کنیز، صاحب تو آزاد است یا بنده؟ کنیز گفت آزاد است. حضرت فرمود: راست گفتی که اگر بنده بود بندگی خدا می کرد. بعد از آن کنیز به درون خانه رفت و فورا ماجرا را برای بشر گفت. بشر از آن کلام هدایت، متنبه شده، پای برهنه از خانه بیرون دوید و به دنبال امام رفت. همین که به حضرت رسید، خود را به قدم های حضرت انداخت و به دست مبارک حضرت، توبه و انابه کرد. او همیشه پای برهنه بود تا از این دنیا رحلت کرد. از همین رو بود که به او بشر حافی یعنی (پابرهنه) می گفتند.
روزی از او سئوال شد که چرا کفش به پا نمی کنی؟ گفت: آن روز که آشتی کردم، کفش به پا نداشتم و اکنون شرم دارم که کفش به پا کنم و ضمنا خداوند می فرماید که زمین را بساط شما گردانیدم، بر بساط بزرگان و شاهان، با کفش رفتن، ادب نیست. البته این جریان توبه و پابرهنه بودن او را به قول دیگری هم نقل کرده اند. بشر از بزرگترین صوفیان و زهاد و عرفاست. او که از علمای حدیث هم بود، از عبدالله بن مبارک و فضیل بن عیاض که زیاد با همدیگر مصاحبت داشتند و از شریک ابن عبدالله و جماعتی دیگر احادیث استماع می کرد اما خودش در صدد نقل روایت نبود و از آن کراهت داشت و به دیگران می گفت لازم است از دویست حدیث که شنیدید، به پنج تای آن عمل کنید که مراد از علم حدیث و شنیدن، فهمیدن و عمل کردن است. با این وصف، گروهی از علما و اهل حدیث مثل احمدبن حنبل، یکی از رؤسای مذاهب اهل تسنن، بسیار نزد او می رفت و به او ارادت زیادی داشت.
بشر حافی، گذشته از مسئله توبه اش به دست امام کاظم (ع)، ارادت بسیار زیادی به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پیامبر داشت. یکی از اجداد او بنام عبدالله، به دست مبارک امیرالمؤمنین (ع) اسلام آورد. وفات او در سال 227 قمری بوده و مرقد او را غالبا در شهر بغداد و عده ای در شهر مرو و بعضی هم در شهر شوشتر ذکر کرده اند.