اسلام هرگونه هواپرستی، جاه پرستی، مقام پرستی، پول پرستی، شخص پرستی را شرک می شمارد. قرآن کریم در داستان برخورد موسی و فرعون، جابرانه فرمان راندن فرعون بر بنی اسرائیل را "تعبید" (بنده گرفتن) می خواند. از زبان حضرت موسی (ع) در جواب فرعون می گوید: «و تلک نعمة تمنها علی ان عبدت بنی اسرائیل؛ تو بنی اسرائیل را بنده خود ساخته ای و آنگاه بر من منت می گذاری که هنگامی که در خانه تو بودم چنین و چنان شد؟» (شعراء/22) آن چیزی که از ناحیه فرعون و همه فرعونیان (به اصطلاح قرآن "ملأ" فرعون) بر بنی اسرائیل تحمیل شده بود اطاعت اجباری بود.
از همه صریح تر و روشن تر مفاد آیه کریمه وعده خلافت الهی به اهل ایمان است که می فرماید: «و عدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا؛ خداوند نوید داده به آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده اند که آنها را خلافت زمین دهد آنچنان که پیش از آنها به کسانی دیگر خلافت زمین داد، دینی را که خداوند برای آنها پسندیده است منتشر سازد و ترس آنها را تبدیل به امنیت نماید. مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من قرار ندهند.» (نور/55) جمله آخر این آیه که ناظر به این است که آنگاه که حکومت حق و خلافت الهی برقرار می شود اهل ایمان از قید اطاعت هر جباری آزادند، به این صورت بیان شده که تنها مرا عبادت می کنند و شریکی برای من نمی سازند. از این معلوم می شود که از نظر قرآن هر اطاعت امری عبادت است، اگر برای خدا باشد اطاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد شرک به خداست.
خداوند به پیامبرش می فرماید: اگر به آیات قرآن کریم که بر تو نازل مى شود، ایمان نیاورند تعجب نکن چرا که آنها به آیات آفرینش و خلقت که از هر سو آنان را احاطه کرده نیز ایمان نیاورده اند! در آیه بعد اضافه مى کند که آنها هم که ایمان مى آورند، ایمان اکثرشان خالص نیست، بلکه آمیخته با شرک است (و ما یؤمن اکثر هم بالله الا و هم مشرکون). ممکن است خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصى هستند، ولى رگه هاى شرک در افکار و گفتار و کردارشان غالبا وجود دارد. ایمان تنها این نیست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد بلکه یک موحد خالص کسى است که غیر از خدا، معبودى به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش براى خدا، اعمالش براى خدا، و هر کارش براى او انجام پذیرد، قانونى جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد، و طوق بندگى غیر او را بر گردن ننهد و فرمان هاى الهى را خواه مطابق تمایلاتش باشد یا نه، از جان و دل بپذیرد، و بر سر دو راهی هاى خدا و هوى، همواره خدا را مقدم بشمرد، این است ایمان خالص، از هر گونه شرک، شرک در عقیده، شرک در سخن و شرک در عمل.
منظور از شرک در این آیه کفر و انکار خدا و بت پرستى به صورت رسمى نیست ولى شرک به معنى وسیع کلمه، همه اینها را شامل مى شود. سپس به آنها که ایمان نیاورده اند و از کنار آیات روشن الهى بى خبر مى گذرند و در اعمال خود مشرکند، هشدار مى دهد که آیا اینها خود را از این موضوع ایمن مى دانند که عذاب الهى ناگهان و بدون مقدمه، بر آنها نازل شود عذابى فراگیر، که همه آنها را در بر گیرد(أ فامنوا ان تاتیهم غاشیة من عذاب الله(یوسف/107)).
سپس در جای دیگر می فرماید: «و لقد أوحى إلیک و إلى الذین من قبلک لئن أشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخسرین(زمر،65) بل الله فاعبد و کن من الشکرین (زمر/66) و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جمیعا قبضته یوم القیمة و السموت مطویت بیمینه سبحنه و تعلى عما یشرکون (زمر/67)»
«به تو و همه انبیاى پیشین وحى شده که اگر مشرک شوى تمام اعمالت نابود مى شود، و از زیانکاران خواهى بود! بلکه تنها خداوند را عبادت کن، و از شکرگزاران باش، آنها خدا را آنگونه که شایسته است نشناختند، در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه قدرت او است و آسمان ها پیچیده در دست او، خداوند منزه و بلند مقام است از شریک هایى که براى او درست مى کنند.»
در این آیات خداوند می فرماید: اگر مشرک شوى اعمالت بر باد مى رود! در آیه نخست با لحن قاطع خطر شرک را بازگو کرده مى فرماید: به تو و به همه انبیاى پیشین وحى فرستاده شده است که اگر مشرک شوى مسلما اعمالت حبط و نابود مى گردد و از زیانکاران خواهى بود. به این ترتیب شرک دو پیامد خطرناک دارد حتى در مورد پیامبران الهى اگر به فرض محال مشرک شوند.
نخست مسئله حبط اعمال است و دوم گرفتار خسران و زیان زندگى شدن. حبط اعمال به معنى محو آثار و پاداش عمل به خاطر شرک است چرا که شرط قبولى اعمال اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملى پذیرفته نیست. شرک آتش سوزانى است که شجره اعمال آدمى را مى سوزاند. شرک صاعقه اى است که تمام محصول زندگى او را به آتش مى کشد.
و شرک همچون طوفانى است که اعمال آدمى را متلاشى مى سازد و با خود مى برد چنان که در آیه 18 سوره ابراهیم مى خوانیم: «اعمال کسانى که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى، آنها توانایى ندارند کمترین چیزى از اعمالى را که انجام داده اند به دست آورند و این گمراهى دور و درازى است.»
به همین جهت در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) آمده: «ان الله تعالى یحاسب کل خلق الا من اشرک بالله فانه لا یحاسب و یؤمر به الى النار»: «خداوند همه بندگان را محاسبه مى کند مگر کسى که شرک به خدا آورده که بدون حساب به آتش فرستاده مى شود.»
و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایه هاى خود را که عقل و خرد و عمر گرانبها است در این بازار بزرگ تجارت دنیا از دست داده و جز حسرت و اندوه متاعى نخریدند! خداوند در مورد قرآن مى فرماید: «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم؛ انا انزلنا الیک الکتاب بالحق» (زمر/2) چیزى جز حق در آن نیست و مطلبى جز حق در آن مشاهده نمى کنى از همین رو حق طلبان به دنبال آن مى روند و تشنه کامان وادى حقیقت در جستجوى محتواى آنند.
و از آنجا که هدف از نزول آن دادن دین خالص به انسان هاست در پایان آیه مى افزاید: اکنون که چنین است خدا را پرستش کن در حالى که دین خود را براى او خالص مى کنى؛ فاعبد الله مخلصا له الدین (زمر/2) ممکن است منظور از دین در اینجا عبادت خداوند باشد، چرا که قبل از آن با جمله فاعبد الله دستور به عبادت مى دهد، بنابر این دنباله آن که مخلصا له الدین است شرط صحت عبادت یعنى اخلاص و خالى از هر گونه شرک و ریا و غیر خدا بودن را بیان مى کند.