مرد عربی در جنگ جمل به امام علی (ع) نزدیک شد و گفت: «یا امیرالمؤمنین آیا می گویی خدا یکی است؟» مردم از هر سوی به مرد عرب حمله کرده، گفتند: «آیا نمی بینی که امیرالمؤمنین تا چه اندازه تقسم قلب (تشویش خاطر) دارد؟» امیرالمؤمنین فرمود: «او را به حال خود بگذارید، زیرا آنچه این مرد عرب می خواهد همان است که ما از این جماعت می خواهیم»، پس به مرد عرب فرمود: «اینکه گفته می شود خدا یکی است، چهار قسم است، دو معنای از آن چهار معنا درست نیست و دو معنا درست است، اما آن دو معنا که درست نیست، یکی این است که کسی گوید خدا یکی است و عدد و شماره را در نظر بگیرد، این معنا درست نیست، زیرا آنکه دوم ندارد داخل عدد نمی شود آیا نمی بینی کسانی که گفتند: خدا، سوم سه تا است (اشاره به قول نصارا ثالث ثلاثه) کافر شدند؟ و یکی این است که کسی بگوید: فانی یکی از مردم است، یعنی نوعی است از این جنس (یا واحد است از این نوع) این معنا نیز در خدا درست نیست، زیرا تشبیه است و خدا از شبیه منزه است.
و اما آن دو معنا که در خدا درست است: یکی این است که کسی بگوید خدا یکی است به این معنا که در میان اشیاء شبیه ندارد، خدا چنین است. و یکی اینکه کسی بگوید: خدا یکی است (احد یعنی هیچگونه کثرت و انقسام بر نمی دارد نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم) خدا چنین است». (بحار، ج3، ص207)
و باز علی (ع) می فرماید: «شناختن خدا همان یگانه دانستن اوست»، (بحار، ج2، ص186) یعنی اثبات وجود خدای تعالی که وجودی است نامتناهی و غیر محدود در اثبات وحدانیت وی کافی است، زیرا دوم برای نامتناهی تصور ندارد.