شک نیست که طلاق از نظر اسلام، عملی ناپسند و مبغوض است تا حدی که آن را زشت ترین مباح و "ابعض الحلال" خوانده است. در عین حال شارع مقدس حکم به تحریم طلاق نکرده، به مرد اختیار داده است که زنش را طلاق بدهد. اسلام تدابیری اندیشیده است که دلسردی و بی مهری بین زوجین پیش نیاید و مرد از روی شوق و رغبت پروانه وار به دور شمع وجود همسرش بچرخد اما اگر موجبات نارضائی و جدائی فراهم شد و مرد خواست همسرش را طلاق بدهد، اسلام این کار را بسیار زشت می داند ولی مانع آن هم نمی شود، زیرا دیگر چاره ای نیست. خداوند در سوره طلاق می فرماید: «یا أیها النبی إذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و أحصوا العدة و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن إلا أن یأتین بفاحشة مبینة و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک أمرا» (طلاق/آیه 1)؛ «اى پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عده طلاق گوئید (زمانى که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکى نکرده باشند) و حساب عده را نگه دارید، و از خدایى که پروردگار شما است بپرهیزید، نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید، و نه آنها (در دوران عده) بیرون روند، مگر اینکه کار زشت آشکارى انجام دهند، این حدود الهى است، و هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده، تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این، وضع تازه و وسیله اصلاحى فراهم کند».
مهمترین بحث این سوره همان بحث طلاق است که از نخستین آیه آن شروع مى شود، روى سخن را به پیامبر (ص) به عنوان پیشواى بزرگ مسلمانان کرده، سپس یک حکم عمومى را با صیغه جمع بیان مى کند و مى فرماید: "اى پیامبر هنگامى که خواستید زنان را طلاق دهید آنها را در زمان عده طلاق دهید". این نخستین حکم از احکام پنجگانه اى است که در این آیه آمده است، و چنان که مفسران از آن استفاده کرده اند منظور این است که صیغه طلاق در زمانى اجرا شود که زن از عادت ماهیانه پاک شده، و با همسرش نزدیکى نکرده باشد، زیرا طبق آیه 228 سوره بقره عده طلاق باید به مقدار "ثلاثة قروء" (سه بار پاک شدن) بوده باشد، و در اینجا تاکید مى کند که طلاق باید با آغاز عده همراه گردد، و این تنها در صورتى ممکن است که طلاق در حال پاکى بدون آمیزش تحقق یابد چه اینکه اگر طلاق در حال حیض واقع شود آغاز زمان عده از آغاز طلاق جدا مى شود و شروع عده بعد از پاک شدن خواهد بود. و هم چنین اگر در حال طهارتى باشد که با همسرش نزدیکى کرده باز جدایى مسلم است زیرا چنین پاکى به خاطر آمیزش دلیلى بر نبودن نطفه در رحم نیست به هر حال این نخستین شرط طلاق است. در روایات متعددى از پیامبر گرامى اسلام (ص) نقل شده است که "هر گاه کسى همسرش را در عادت ماهیانه طلاق دهد باید اعتناء به آن طلاق نکند، و بازگردد تا زن پاک شود سپس اگر مى خواهد او را طلاق دهد اقدام کند". «صحیح مسلم، جلد 2 صفحه 1903». همین معنى در روایات اهل بیت (ع) نیز به طور مکرر آمده، حتى به عنوان تفسیر آیه ذکر شده است «وسائل الشیعه، جلد 15 صفحه 348». سپس به دومین حکم که مساله نگهداشتن حساب عده است پرداخته مى فرماید: "حساب عده را نگه دارید" (و أحصوا العدة). دقیقا ملاحظه کنید که سه بار زن، ایام پاکى خود را به پایان رساند و عادت ماهیانه ببیند، هنگامى که سومین دوران پاکى پایان یافت، و وارد عادت ماهیانه سوم شد، ایام عده سر آمده و پایان یافته است. اگر در این امر دقت نشود ممکن است، دوران عده بیش از مقدار لازم محسوب گردد، و ضرر و زیانى متوجه زن شود، چرا که او را از ازدواج مجدد بازمى دارد، و اگر کمتر باشد، هدف اصلى از عده که حفظ حریم ازدواج اول، و مساله عدم انعقاد نطفه است رعایت نشده. "احصوا" از ماده "احصاء" به معنى شمارش است و در اصل از "حصى" به معنى ریگ گرفته شده، زیرا بسیارى از مردم در زمانهاى قدیم که به خواندن و نوشتن آشنا نبودند، حساب موضوعات مختلف را با ریگ ها نگه مى داشتند.
قابل توجه اینکه: مخاطب به نگهدارى حساب عده، مردان هستند، این به خاطر آن است که مساله حق نفقه و مسکن، بر عهده آنها است، و هم چنین حق رجوع نیز از آن آنان است، و گرنه زنان نیز موظفند که براى روشن شدن تکلیفشان حساب عده را دقیقا نگه دارند. بعد از این دستور، همه مردم را به تقوى و پرهیزگارى دعوت کرده مى فرماید: "از خدایى که پروردگار شما است بپرهیزید". (و اتقوا الله ربکم) او پروردگار و مربى شما است، و دستوراتش، ضامن سعادت شما مى باشد، بنابراین فرمانهاى او را به کار بندید و از عصیان و نافرمانیش بپرهیزید، مخصوصا در امر طلاق و نگهدارى حساب عده دقت به خرج دهید.
بعد به سومین و چهارمین، که یکى مربوط به شوهران است و دیگرى مربوط به زنان، مى فرماید: " شما آنها را از خانه هایشان، خارج نسازید، و آنها نیز از خانه ها در دوران عده خارج نشوند" (لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن).گرچه بسیارى از بی خبران، این حکم اسلامى را به هنگام طلاق اصلا اجرا نمى کنند، و به محض جارى شدن صیغه طلاق، هم مرد به خود اجازه مى دهد که زن را بیرون کند، و هم زن خود را آزاد مى پندارد که از خانه شوهر خارج شود و به خانه بستگان بازگردد، ولى این حکم اسلامى فلسفه بسیار مهمى دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالبا زمینه را براى بازگشت شوهر از طلاق، و تحکیم پیوند زناشویى، فراهم مى سازد. پشت پا زدن به این حکم مهم اسلامى که در متن قرآن مجید آمده است سبب مى شود که بسیارى از طلاق ها به جدایى دائم منتهى شود، در حالى که اگر این حکم اجرا مى شد، غالبا به آشتى و بازگشت مجدد منتهى مى گشت.
ولى از آنجا که گاهى شرائطى فراهم مى شود که نگهدارى زن بعد از طلاق در خانه طاقت فرسا است، به دنبال آن پنجمین حکم را به صورت استثناء اضافه کرده، مى گوید: "مگر اینکه آنها کار زشت آشکارى را انجام دهند" (إلا أن یأتین بفاحشة مبینة).مثلا آن قدر، ناسازگارى، بد خلقى، و بد زبانى با همسر و کسان او کند که ادامه حضور او در منزل، باعث مشکلات بیشتر گردد. این معنى در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده است دیده مى شود «تفسیر نور الثقلین، جلد 5 صفحه 350 و 351 حدیث 17، 18، 19 و 20». البته منظور هر مخالفت و ناسازگارى جزئى نیست، زیرا در مفهوم کلمه "فاحشه" کار زشت مهم افتاده است، بخصوص اینکه با وصف "مبینه" نیز توصیف شده است. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از فاحشه "عمل منافى با عفت" است و در روایتى از امام صادق (ع) نیز نقل شده، و منظور از خارج ساختن در این صورت بیرون بردن براى اجراى حد و سپس بازگشت به خانه است. جمع میان هر دو معنى نیز ممکن است.
و باز به دنبال بیان این احکام به عنوان تاکید مى افزاید: "این حدود و مرزهاى الهى است، هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است، چرا که این قوانین و مقررات الهى ضامن مصالح خود مکلفین است، و تجاوز از آن خواه از ناحیه مرد باشد یا زن لطمه به سعادت خود آنان مى زند و در پایان آیه ضمن اشاره لطیفى به فلسفه عده، و عدم خروج زنان از خانه و اقامتگاه اصلى"، مى فرماید: "تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحى فراهم سازد". (لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک أمرا). با گذشتن زمان، طوفان خشم و غضب که غالبا موجب تصمیم هاى ناگهانى در امر طلاق و جدایى مى شود فرو مى نشیند، و حضور دائمى زن در خانه در کنار مرد در مدت عده، و یادآورى عواقب شوم طلاق، مخصوصا در آنجا که پاى فرزندانى در کار است، و اظهار محبت هر یک نسبت به دیگرى، زمینه ساز رجوع مى گردد، و ابرهاى تیره و تار دشمنى و کدورت را غالبا از آسمان زندگى آنها دور مى سازد.
جالب اینکه در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «المطلقة تکتحل و تختضب و تطیب و تلبس ما شاءت من الثیاب، لان الله عز و جل یقول لعل الله یحدث بعد ذلک أمرا لعلها ان تقع فى نفسه فیراجعها». «زن مطلقه در دوران عده اش مى تواند آرایش کند، سرمه در چشم نماید، و موهاى خود را رنگین، و خود را معطر، و هر لباسى که مورد علاقه او است بپوشد، زیرا خداوند مى فرماید: شاید خدا بعد از این ماجرا وضع تازه اى فراهم سازد، و ممکن است از همین راه زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند». تصمیم بر جدایى و طلاق غالبا تحت تاثیر هیجان هاى زودگذر است که با گذشت زمان و معاشرت مستمر مرد و زن در یک مدت نسبتا طولانى (مدت عده) و اندیشه در پایان کار، صحنه به کلى دگرگون مى شود، و بسیارى از جدایی ها به آشتى منتهى مى گردد اما به شرط اینکه دستورهاى اسلامى فوق یعنى ماندن زن در مدت عده در خانه همسر سابق دقیقا اجرا شود. به هرحال سوره طلاق مشتمل بر بیان کلیاتى از احکام طلاق است، و به دنبال آن مقدارى اندرز و تهدید و بشارت، و این سوره به شهادت سیاقش در مدینه نازل شده. در آغاز سوره نخست خطاب را متوجه رسول خدا (ص) مى کند، چون او است که به سوى امت فرستاده شده و پیشواى امت است، پس مى شود مطالب مربوط به همه امت را به شخص او خطاب کرد، و این گونه خطاب ها در استعمال شایع است، خطابى است مخصوص بزرگ قوم، و مقدم بر همه آنان، ولى منظور عموم پیروان و زیر دستان او است، پس دیگر وجه و دلیلى ندارد که مثل بعضى از مفسرین بگوییم تقدیر آیه «یا ایها النبى قل لامتک اذا طلقتم النساء»، است، یعنى اى پیامبر به امتت بگو که وقتى زنان را طلاق دادید چنین و چنان کنید. و معناى اینکه فرموده: "و چون زنان را طلاق دادید با عده طلاق دهید". این است که چون خواستید طلاق بدهید و نزدیک شد این کار را انجام دهید چنین و چنان کنید، چون معنا ندارد که بعد از طلاق دادن دوباره طلاق دهند. مراد از "طلاق دادن براى عده" طلاق دادن براى زمان عده است، به طورى که زمان عده را از روز وقوع طلاق حساب کنند، و این بدین صورت مى شود که طلاق در طهرى واقع شود که در آن طهر عمل جنسى انجام نشده باشد، از آن تاریخ حساب عده را نگه مى دارد تا سه بار حیض دیدن و پاک شدن، که بعد از آن مى تواند شوهر کند.« و أحصوا العدة» یعنى عدد حیض ها و پاک شدنها را که معیار عده است بشمارید و حسابش را داشته باشید. و منظور از این دستور، نگه دارى زن است، چون زن در این مدت حق نفقه و سکنى را دارد، و همسرش باید مخارجش را بدهد، و نمى تواند از خانه بیرونش کند، البته حقى هم شوهر به او دارد، و آن این است که مى تواند به طلاق خود رجوع نموده، زندگى با او را از سر گیرد. «و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن» ظاهر سیاق این است که جمله "بیرونشان نکنید"، بدل باشد از جمله "از خدا، پروردگارتان بترسید" و خاصیت این بدل آوردن تاکید نهى در جمله "بیرونشان نکنید" است، و منظور از"من بیوتهن" از خانه هایشان، همان خانه هایى است که زنان قبل از طلاق در آن سکنى داشتند، و به همین جهت فرموده: "خانه هایشان" با اینکه خانه مال شوهر است. و جمله «و لا یخرجن» نهى از بیرون رفتن خود زنان از خانه است، هم چنان که جمله قبلى نهى شوهران بود از بیرون کردن آنان. مگر آنکه گناهى ظاهر و فاش از قبیل زنا و یا ناسزا و یا اذیت اهل خانه مرتکب شوند، هم چنان که در روایات وارده از ائمه اهل بیت (ع) وارد شده که "فاحشه" عبارت از گناهان مذکور است. هر کس از احکامى که براى طلاق ذکر شده که حدود خدا است تجاوز کند، چنین و چنان مى شود، آرى تمامى احکام الهى حدود اعمال بندگان است، و کسى که از آن احکام تجاوز کند در حقیقت از حدود خدا تجاوز کرده و آن را رعایت ننموده، و کسى که چنین کند یعنى نافرمانى پروردگار خود کند، به خود ستم کرده است.
«لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک أمرا» یعنى تو نمى دانى، چه بسا خداى تعالى بعد از این امرى پدید آورد، یعنى امرى که وضع این زن و شوهر را عوض کند، و رأى شوهر در طلاق همسرش عوض شده، به آشتى با وى متمایل گردد، چون زمام دلها به دست خداست، ممکن است محبت همسرش در دلش پیدا شود، و به زندگى قبلى خود برگردد. «فإذا بلغن أجلهن فأمسکوهن بمعروف أو فارقوهن بمعروف ... و الیوم الآخر» مراد از "بلوغ أجل زنان" این است که به آخر زمان عده نزدیک و مشرف شوند، نه اینکه به کلى عده شان سر آید، چون اگر عده سر بیاید دیگر جمله "فامسکوهن" معنا نخواهد داشت، زیرا منظور از این جمله همان رجوع است که بعد از عده دیگر رجوعى نیست و منظور از جمله "فارقوهن" این است که در این چند روزه آخر عده رجوع نکند، تا عده سر آید و جدایى به کلى حاصل گردد. و مراد از اینکه فرمود: "امساک و نگهدارى زن به طور معروف باشد"، این است که اگر شوهر خواست برگردد، و از جدایى با زن صرف نظر کند، باید که از آن به بعد با او نیکوکارى نموده، حقوقى را که خدا براى زن بر مرد واجب کرده رعایت نماید. و مراد از "مفارقت به نحو معروف" هم این است که حقوق شرعیه زن را احترام بگذارد. پس تقدیر کلام چنین مى شود: "فامسکوهن بمعروف من الشرع او فارقوهن بمعروف من الشرع". «و أشهدوا ذوی عدل منکم» یعنى دو نفر مرد عادل از خودتان شاهد بر طلاق بگیرید. «و أقیموا الشهادة لله» و سپس مى فرماید: این امر به تقوا و پرهیز از خدا، و اقامه شهادت براى خدا، و این نهى از تعدى در باره حدود الهى چنین و چنان است.
فلسفه احکام طلاق عده طلاق حقوق همسر سوره طلاق احکام فقهی قرآن حدیث