مشیت خداوند از حکمت او جدا نیست و همیشه روى حساب لیاقتها و شایستگیها است. این مساله به معنى نفى عالم اسباب نمى باشد، چرا که عالم اسباب یعنى جهان تکوین، نیز خواست خدا و مشیت تکوینى خدا است، و هیچگاه از مشیت تشریعى او جدا نخواهد بود. به عبارت روشنتر اراده خدا در زمینه وسعت و تنگى روزى، مشروط به شرائطى است که بر زندگى انسانها حکم فرماست، و تلاشها و کوششها و اخلاصها و فداکاریها، و به عکس سستى و تنبلى و بخل و آلودگى نیتها، نقش تعیین کننده اى در آن دارد، به همین دلیل قرآن مجید انسان را در گرو سعى و کوشش و تلاش و فعالیت خود شمرده، و بهره او را از زندگى به میزان سعى و تلاشش مى داند. به همین دلیل در کتاب وسائل الشیعه در کتاب تجارت و کسب و کار، بابى در زمینه تلاش و کوشش براى تحصیل رزق و روزى عنوان کرده و احادیث متعددى در این زمینه بیان مى دارد، نیز ابواب دیگرى در مذمت بیکارى، پرخوابى، تنبلى در طریق تحصیل نیازمندیهاى زندگى منعقد ساخته است.
از جمله در حدیثى که از امیر مؤمنان (ع) در این ابواب نقل شده مى خوانیم که فرمود: «ان الاشیاء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتجا بینهما الفقر؛ هنگامى که موجودات در آغاز با هم ازدواج کردند، تنبلى و ناتوانى با هم پیمان زوجیت بستند و فرزندى از آنها بنام فقر متولد شد»!. و در حدیثى دیگر از امام صادق (ع) مى خوانیم: «لا تکسلوا فى طلب معایشکم فان آبائنا کانوا یرکضون فیها و یطلبونها؛ در طلب روزى و نیازهاى زندگى تنبلى نکنید چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن مى دویدند و آنرا طلب مى کردند»!. در حدیث دیگرى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «انى لابغض الرجل ان یکون کسلانا عن امر دنیاه، و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل؛ من مردى را که در کار دنیایش تنبل باشد مبغوض مى دارم، کسى که در کار دنیا تنبل باشد (با اینکه ثمره اش بزودى نصیب او مى شود) در کار آخرتش تنبلتر است». و نیز از امام موسى (ع) نقل شده است که فرمود: «ان الله تعالى لیبغض العبد النوام، ان الله لیبغض العبد الفارغ؛ خداوند بنده پرخواب را مبغوض مى شمارد، خداوند انسان بى کار را دشمن مى دارد». اصولا بیکار بودن و فراغت کامل مایه خستگى، کم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى، و در بسیارى از مواقع مایه فساد و تباهى و انواع گناهان است.
حدیث نبوی معروف است که: «ملعون من القی کله علی الناس؛ هر کسی که بیکار بگردد و سنگینی اقتصادی خود را بر دوش مردم بیندازد ملعون است و لعنت خدا شامل اوست» (کافی 72 / 5 ). این حدیث در وسائل و بعضی کتب دیگر است. یا حدیث دیگری که در بحارالانوار و برخی کتب دیگر هست که وقتی در حضور مبارک رسول اکرم درباره کسی سخن می گفتند که فلانی چنین و چنان است، حضرت می پرسید کارش چیست؟ اگر می گفتند کار ندارد می فرمود: «سقط من عینی؛ یعنی در چشم من دیگر ارزشی ندارد».