بعضی گفته اند که اگر خدا نباشد -یعنی اگر اعتقاد به خدا نباشد و انسان اینجور فکر کند که خدایی نیست- همه چیز جایز است. این جمله از داستایوسکی معروف است که گفته است: اگر خدا نباشد، همه چیز جایز است؛ یعنی یگانه معیار برای اینکه انسان برای خودش «باید» و «نباید» داشته باشد که این کار خوب است، آن کار بد است، این کار را باید کرد، آن کار را نباید کرد، و از مسئله دنبال طبیعت و شهوت و غضب رفتن بیرون برود، این است که دین در کار باشد. اگر خدا و دین باشد همه این حرفها معنی دارد و اگر خدا و دین نباشد هیچیک از این سخنان معنی پیدا نمی کند. این یک نظریه است. اما برخی دیگر خواسته اند اخلاق منهای دین پیشنهاد بکنند یعنی برای داشتن اخلاق حتما نباید دین باشد، بلکه اخلاق، امری مستقل و عقلی است.
نظر ویلیام جیمز در مورد حس دینداری بشر
ویلیام جیمز درباره عمومی بودن حس دینداری در همه افراد چنین می گوید: احتمال دارد که مردمان از لحاظ درجه تأثیر پذیری از احساس یک ناظر درونی در وجودشان با یکدیگر اختلاف داشته باشند. برای بعضی از مردم بیش از بعضی دیگر، این توجه، اساسی ترین قسمت خودآگاهی را تشکیل می دهد. آنان که بیشتر چنین هستند، محتملا دینی ترند، ولی اطمینان دارم که حتی آن کسان هم که می گویند بکلی فاقد آنند خود را فریب می دهند و حقیقتا تا حدی دیندارند.