یک رشته سخنانی که تا حدی می توان گفت یادگار پیشینیان بوده و هنوز هم در میان افکار ما جایی برای خود دارد و از گوشه و کنار افکار، خودنمایی می کنند، «تأثیر قضا و قدر» و «تأثیر غیبی» است.
امکان خطای آدمی و تکامل او
البته هر ساخته درونی را که به نام «فکر» می نامیم نمی توان گفت از مواد صحیح و یا فرمولی درست ترکیب یافته و آثار خوبی از خود بروز داده و اثر نیک و به سزایی در زندگی انسان دارد، زیرا ما در تکاپوی زندگی روزانه خود، پیوسته به اشتباهات زیادی از خود برخورده و به اصلاحش می پردازیم و حتی در اصلاحات خود نیز، تدریجا خورده هایی گرفته و در اصلاح آنها می کوشیم. کمترین توجه به این نکته به انسان می فهماند که در زندگی خود و در به کار انداختن ابزار و تجهیزات وجودی در راه تامین سعادت حیات، از غلط و خطا مصون نیست.
و از نقطه نظر فلسفی نیز چنانچه انسان از خطا مصونیت داشته و در افکار خود صد در صد واقع بین بود، هرگز تکامل وجودی نصیبش نمی شد و در نتیجه از حرکت بازمانده و حال ثابتی پیدا می کرد و در همان لحظه دوم فاتحه آفرینش خوانده می شد، چنان که اگر همه افکار انسان خطا بوده و هیچ گونه جنبه واقع بینی نداشت، زندگی به محیز بیرون از خودش انطباق پیدا نمی کرد و در همان لحظه دومین از میان می رفت و هرگز نمی توان باور کرد که افکار انسان یا هر موجود متفکر دیگر، صد در صد خطا بوده و انطباقش به محیط جهان بیرون، از راه تصادف و اتفاق می باشد. همان پیدایش افکار و ادراکات نظری درست و نادرست و به عبارت دیگر قرار گرفتن افکار از نظر واقع بینی در دو قطب مثبت و منفی است که موجب پیشرفت تکاملی انسان بوده و پیوسته او را به سوی مقصد نهایی خود می کشاند.
تکامل با رفتن از مجهول به معلوم
انسان است که با قریحه دانش دوستی و جبلت بحث از مجهولات خویش، پیوسته به اشتباهات خود پی برده، با فرمول های فکری خود را در مقام تطبیق به خارج ناقص و نارسا دیده و اشتباهات و مجهولات روزانه خود را در صفحه ذهن یادداشت نموده و با نشاط تازه ای در گذشته افکار خود تجدید نظر کرده و به طرح فرضیه های جدیدی پرداخته و نتایج تازه تر و نظریات رساتری به دست آورده و در مادیات و معنویات زندگی پیش می تازد.
نخستین گامی که از همین بحث اجمالی برداریم، به این نتیجه خواهیم رسید که انسان پیوسته مجهولات زیادی را دارد که پیکره زندگی او به آنها وابستگی دارد و معلوماتی که از علل و شرایط زندگی مادی و معنوی خود دارد، در برابر مجهولات وی بسیار کم و ناچیز است و شاید اگر بخواهیم نسبت بدهیم، علاوه بر اینکه از توانایی فکری بالاتر است، بلکه اساسا نسبتی تحقق نپذیرد «زیرا میان متناهی و غیر متناهی نسبتی نیست». در هر صورت زندگی انسان وابستگی به همه علل و شرایط معلوم و مجهول او داشته و نظامی که در مجموعه جهان آفرینش حکومت می نماید، در انسان نیز حکومت می کند. نه تنها نظام بسیار کوچکی که در میان معلومات ناچیز خود می پندارد.
ارتباط ماورای طبیعت و زندگی
علل و شرایطی که در پس پرده جهل انسان پنهان و برای انسان پوشیده است، «غیب یا ماورای طبیعت» نامیده می شود، چنان که مجموعه ای که از معلومات و مجهولات ترکیب یابد، باز برای انسان پوشیده و غیب است و اطلاعی که انسان از عالم ماورای طبیعت دارد، همین اندازه است که پرده و پس پرده ای هست که پیکره زندگی او با آن بی ارتباط نیست. هرگز انسان نمی تواند از این حقیقت که «زندگی انسانی ارتباطی به سبب غیبی دارد» چشم پوشی نموده و صد در صد دلگرم علل و شرایطی باشد که برای وی معلوم بوده و در راه مقاصد زندگی به دست خود آنها را چیده است.
حتی آنهایی که «ایمان به غیب و ماورای طبیعت» را جزء خرافات پنداشته و به عنوان اینکه یک عقیده دینی تقلیدی و خشک و یادگاری از عهد اساطیر است و به باد مسخره می گیرند، از خضوع نفسانی و اعتراف عملی به این حقیقت ناگزیر بوده و در کلیات و جزئیات امور زندگی و سیر و سلوک حیاتی، از تاثیر علل و اسباب بیرون از فکر، در امان نبوده و نمی توانند نگران پیشامدهای غیر مترقبه نباشد!
واقع بینی و هماهنگی بین عوامل غیبی و مشهود
البته معنی دلبستگی به تاثیر غیبی این نیست که انسان در مقاصد حیاتی خود از تاثیر وسایلی که در دست دارد و معلوماتی که باید آنها را به کار بندد، دست برداشته و در انتظار عامل غیبی بنشیند، زیرا این رویه در حقیقت معلومات را در راه مجهولات فدا نمودن است که هیچ خردی به آن فتوا نمی دهد. بلکه همان دستگاه واقع بینی انسانی که وجود مجهولات پس پرده را به وی گوشزد می کند، تاثیر معلومات را از اسباب و شرایط به او فهمانیده و با استفاده از آنها وادارش می کند. ادیان آسمانی نیز که به ایمان به غیب و ماورای طبیعت دعوت می کنند، تاثیر کار و کوشش را در زندگی انسان تایید می نمایند.
قرآن شریف که ایمان به تاثیر غیبی را کرارا ذکر فرموده و در دعوت های دینی، حتی در دعوت حضرت نوح (ع) نقل می کند، راجع به کار کردن می فرماید: «وان لیس للانسان الا ما سعی»؛ «برای انسان جز کوشش و تلاش او چیزی نیست.» (نجم/ 39) و درباره روز قیامت می فرماید: «یوم یتذکر الانسان ما سعی»؛ «روز قیامت روزی است که به یاد می آورد انسان آنچه که عمل کرده است.» (نازعات/ 35)
قرآن انسان فلسفه ماوراء الطبیعه تکامل تلاش جامعه شناسی دین اعمال