اوصاف خداوند - چنانکه می دانیم - عین ذات او است و در نتیجه عین یکدیگر است، و به تعبیر روشنتر خداوند ذاتی است که تمامش علم، و تمامش قدرت، و تمامش ازلیت و ابدیت است، یعنی در آنجا کمال مطلق بی نهایتی است که همه این معانی در آنجا جمع است. بنابراین تفکیک صفات از زاویه دید ما و از نگاه عقل ما است. و به همین ترتیب گاه یکی از صفات او شاخه های بسیار فراوانی دارد که این شاخه ها نیز از زاویه دید ما است از جمله «سمیع» و «بصیر» بودن خدا است که دو وصف از اوصاف مشهور الهی است که در قرآن مجید دهها بار روی آن تکیه شده است. «سمیع» اشاره به علم خداوند به «مسموعات» یعنی سخنان و گفتارها است، و «بصیر» اشاره به علم او به «مبصرات» یعنی صحنه ها، اشخاص و اعمال و خلاصه «دیدنی ها» است. این الفاظ هنگامی که در مورد انسانها به کار می رود تداعی دو وسیله مخصوص شنوائی و بینائی یعنی «چشم» و «گوش» می کند، ولی مسلما هنگامی که درباره خداوند به کار می رود از این مفاهیم جدا و تجرید می شود، و حقیقت علم به شنیدنیها و دیدنیها را می رساند. با این اشاره به قرآن بازمی گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم.
1- «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (سوره شوری/آیه 11)
2- «ان یامرکم أن تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یغطکم به ان کان سمیعا بصیرا» (سوره نساء/آیه 58)
3- «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما»
(سوره نساء /آیه 148)
4- «و قاتلوا فی سبیل الله و اعلموا ان الله سمیع علیم» (سوره بقره/ آیه 244)
5- «و ان اهتدیت فبما یوحی الی ربی انه سمیع قریب» (سوره سبا/آیه 50)
6- «هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء» (سوره آل عمران/آیه 38)
7- «ان الله بعباده لخبیر بصیر» (سوره فاطر/آیه 31)
8- «فستذ کرون ما اقول لکم و أفوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» (سوره عافر/آیه 44)
9- «اولم یروا الی الطیر فوقهم صافات و یقبضن ما یمسکهن الا الرحمن انه بکل شیء بصیر» (سوره ملک /آیه 19)
ترجمه:
1- «همانند او چیزی نیست، و او شنوا و بینا است.»
2- «خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامی که میان مردم حکم می کنید از روی عدالت داوری کنید، خداوند پند و اندرزهای خوبی به شما می دهد. خداوند شنوا و بینا است.»
3- «خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها را اظهار کند، مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.»
4- «و در راه خدا پیکار کنید، و بدانید خداوند شنوا و دانا است.»
5- «و اگر هدایت یابم به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی می کند هدایت می یابم، او شنوا و نزدیک است.»
6- «در آن هنگام (که زکریا آن همه شایستگی را در مریم دید) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد خداوندا! از سوی خود فرزند پاکیزه ای (نیز) به من عطا فرما که تو دعا را می شنوی.»
7- «خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست.»
8- «(مومن آل فرعون گفت ) به زودی آنچه را می گویم به خاطر خواهید آورد، من کار خود را به خداوند یکتا واگذار می کنم که او نسبت به بندگانش بیناست.»
9- «آیا پرندگانی را که بالای سرشان، گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می کنند، نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی دارد، چرا که او به هرچیز بینا است.»
شرح مفردات
«سمیع» از ماده «سمع» (بر وزن منع) در اصل به معنی قوه شنوائی است که انسان به وسیله آن صداها را درک می کند (هم معنی مصدری دارد و هم معنی اسم مصدری) و گاه این واژه به عضو شنوائی یعنی گوش نیز اطلاق می شود. سپس در استعمالات دیگر این مفهوم گسترش یافته و به ادراکات باطنی به وسیله قوای روحانی نیز گفته می شود، بعد از آن فراتر رفته، و به احاطه وجودیه خداوند نسبت به همه صداها و اصوات اطلاق شده است. گاه این کلمه به معنی فهم و درک نیز به کار می رود مثلا در آیه 21 سوره انفال می خوانیم: "ولا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون" «مانند کسانی نباشید که می گویند شنیدیم (فهمیدیم) ولی نمی شنوند) (نمی فهمند)».
«بصیر» از بصر (بر وزن سفر) به گفته راغب در مفردات به معنی عضور بینائی یعنی «چشم» است، و گاه به قوه بینائی نیز گفته شده، و به همین مناسبت به معنی قوه ادراک و بینائی درون نیز «بصیرت و بصر» اطلاق شده است، چنانکه در آیه 22 سوره ق می خوانیم: "فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید" «ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز (هنگام مرگ یا روز قیامت) چشم تو تیزبین است.»
«ابن منظور» در «لسان العرب» نیز همین معانی را برای بصر ذکر کرده است در حالی که «صحاح اللغه» آن را به معنی نیروی بینائی می داند، و معنی دیگر آن را علم و دانش ذکر کرده، و «مصباح»، «بصر» را به معنی نوری که چشم به وسیله آن می تواند دیدنیها را ببیند تفسیر نموده است! ولی از مجموع کلمات اهل لغت و موارد استعمال آن استفاده می شود که این واژه نخست به معنی عضو بینائی، و سپس قوه بینائی است، و بعد به معنی درک باطنی و علم به کار رفته، و در مورد خداوند به معنی احاطه وجودی او به تمام دیدنیها است.
تفسیر و جمع بندی
او شنوا و بیناست
در نخستین آیه مورد بحث بعد از آنکه خدا را توصیف به عدم وجود مثل و مانند می کند (چیزی مثل او نیست) او را به دو وصف شنوا و بینا توصیف کرده می گوید: «او سمیع و بصیر است» ( لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر). روشن است که منظور از عدم وجود مثل و مانند برای خدا هم از نظر ذات و هم صفات و هم افعال است، چرا که ذات او واجب الوجود و صفات او نامتناهی، و افعال او نیز چنین است، و اینکه بعضی از مفسران پنداشته اند که خداوند شبیه و مانندی در ذات ندارد، و اما در «صفات» شبیه دارد اشتباه است.
درست است که صفاتی همچون عالم و قادر و سمیع و بصیر، بر خدا و خلق اطلاق می شود، ولی مسلما مفاهیم آن در این دو مورد متفاوت می باشد. لذا بعضی از مفسران از آیه فوق معنی حصر فهمیده اند، یعنی فقط خداوند سمیع و بصیر است، و این به خاطر آن است که «سمیع» به معنی واقعی کلمه، و همچنین «بصیر» به معنی مطلق که از تمام اصوات و دیدنیها آگاه و با خبر باشد فقط خدا است. «انسان» و سایر جاندارانی که دارای چشم و گوشند تنها قسمتهای محدودی از رنگها و امواج صوتی را درک می کنند و طبق آنچه در علوم امروز ثابت شده امواج صوتی که گوشهای انسان و حیوانات قادر به درک آن نیست بسیار بیش از آن است که می تواند درک کند، و همچنین در رنگها و دیدنیها.
او اعمال شما را می بیند
در دومین آیه بعد از آنکه دستور سپردن امانتها را به اهلش صادر می کند، همچنین حکومت کردن به عدل را توجیه می نماید، خدا را به این دو وصف که رابطه نزدیک و جالبی با آن دو دستور دارد توصیف کرده، می فرماید: «خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به اهلش برسانید، و هنگامی که میان مردم داوری می کنید از روی عدالت حکم کنید،خداوند خوب به شما پند و اندرز می دهد، خداوتد شنوا و بینا است» (ان یامرکم أن تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یغطکم به ان کان سمیعا بصیرا).
می دانیم که امانت در اینجا معنی وسیع و گسترده ای دارد، و حتی طبق روایات اهلبیت (ع) مسأله امامت و حکومت بر مردم را نیز شامل می شود که همه امانتهای الهی است و باید به اهلش سپرده شود. و نیز «ناس» در اینجا همه انسانها و حتی غیرمسلمانها را شامل می شود، یعنی اصول عدالت را باید در مورد همه افراد بشر اجرا کرد و دوست و دشمن و خویش و بیگانه در این امر یکسانند.
البته بحث پیرامون «امانت» و «عدالت» که در واقع روح جامعه انسانی و روح حکومت است، جای دیگری دارد، هدف در اینجا بیان رابطه این دو با «سمیع» و «بصیر» بودن خداوند است، در واقع به این نکته اشاره می کند که شما در هر پست و مقامی باشید و عهده دار هر امانت و هر داوری و حکومتی شوید بدانید خداوند مراقب شما است، اعمالتان را می بیند، و گفتارتان را می شنود، و بنابراین تکیه بر اوصاف خدا علاوه بر مسأله اعتقادی جنبه تربیتی به خود می گیرد. به علاوه ممکن است تلویحا اشاره به نکته دیگری نیز باشد که مسأله اداء امانت و حکومت و داوری، گوش شنوا و چشم بینا می طلبد، و بدون شنیدن صدای مظلومان و دیدن منظره ستمدیدگان و بصیرت کامل در این امور کار به جائی نمی رسد.
این نکته نیز قابل توجه است که کلمه «کان» (بود) اشاره به این است که این اوصاف بازگشت به ذات پاک خدا می کند. او همیشه سمیع و بصیر بوده و خواهد بود. در آیات دیگر از قرآن نیز سمیع و بصیر در کنار هم قرار داده شده است. جالب توجه اینکه در تمام آیاتی که در قرآن مجید سخن درباره سمیع و بصیر بودن خداوند به میان آمده سمیع بر بصیر مقدم شده است. ممکن است نکته این تعبیر آن باشد که در انسان معمولا گفتار قبل از کردار و «سخن» قبل از «عمل» است، و از آنجا که این آیات غالبا ناظر به جنبه های تربیتی انسان است در واقع می گوید: «ای انسان! خداوند سخنان تو را می شوند سپس اعمال تو را می بیند».
او شنوا و دانا است
در سومین آیه مورد بحث، سخن از «سمیع» و «علیم» است، از کسانی سخن می گوید که مظلوم واقع شده اند، و به آنها حق می دهد که بر ضد ظالمان افشاگری کنند. می فرماید: « خدا دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده و خداوند شننوا و دانا است» (لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما).
در اینکه منظور از «جهربه سوء» ( آشکار کردن بدیها) چیست؟ بعضی از مفسران آن را به معنی نفرین مظلوم درباره ظالم گرفته اند، و بعضی به معنی سب و دشنام، و بعضی به معنی شکایت بردن پیش قاضی، و یا افشا کردن ظلم ظالم نزد مردم در غیبت و حضور. ولی تناسب «حکم و موضوع» ایجاب می کند که مجاز بودن این امور در مسیر دفع ظلم و جلب حمایت مردم در برابر ظالم است، بنابراین مناسب است که مسأله سب و دشنام نسبت به ظالمان را منحصر به جائی کنیم که عاملی برای نهی از منکر و مبارزه با ظلم و فساد گردد.
جمله "و کان الله سمیعا علیما" هم به «مستثنی» می خورد و هم به «مستثنی منه» یعنی هم هشداری است به افرادی که غیبت می کنند بی آنکه مظلوم واقع شده باشند، و هم هشداری است به مظلومان که از حد تجاوز نکنند، و رعایت عدل و انصاف را بنمایند. قابل توجه اینکه در اینجا روی سمیع و علیم تکیه شده چون از سخنان بد و نیاتی که انگیزه آن است بحث می کند، می گوید: خدا این سخنان را می شنود و از نیات گویندگان آن آگاه است. و اما اینکه بعضی گفته اند مفهوم آیه این است که اگر کسی مثلا به انسان بگوید: «ای زناکار»! جایز است همان نسبت را متقابلا به او داد، اشتباه بزرگی است، چرا که در مقابل ظلم ظالم باید احقاق حق کرد، نه اینکه مرتکب ظلم دیگری شد، باید نهی از منکر و دفع شر ظالم نمود، نه اینکه منکر دیگری را مرتکب شد و ظالم دیگری پرورش داد!
به هر حال: آیه گواه بر این است که اسلام نمی گوید مردم در برابر ظلم ظالمان سکوت کنند درست برخلاف گفتار نادرستی که به حضرت مسیح (ع) نسبت داده اند که اگر به گونه راستت سیلی زدند گونه چپ را بگیر تا بر آن هم سیلی بزنند!!
جهاد شما در برابر او است
در چهارمین آیه به تعبیر تازه ای برخورد می کنیم که به مردم دستور می دهد به این دو صفت الهی «سمیع» و «علیم» توجه داشته باشند، می فرماید: «در راه خدا پیکار کنید و بدانید خداوند شنوا و دانا است» "و قاتلوا فی سبیل الله و اعلموا ان الله سمیع علیم". تعبیر به "فی سبیل الله" تعبیر بسیار جالب و پرمعنائی است که به همگان این مطلب را خاطر نشان می سازد که جهاد اسلامی نه برای ایجاد سلطنت دنیوی و کشور گشائی است آنگونه که بسیاری از دانشمندان غرب به ما نسبت می دهند، بلکه هدف گشودن راه خدا است، راه تقوا و پاکی، راه حق و عدالت. و جمله "و اعلموا ان الله سمیع علیم" به همه جهاد گران اسلام هشدار می دهد که هم مراقب سخنان خود باشند، و هم نیات خود، از هر چیز که رنگ صاف و زیبای "فی سبیل الله" را تیره و تار و زشت می کند بپرهیزند، همچنین به آنها قوت قلب می بخشد که بدانند خدا همه جا با آنها است، و ازحال آنها با خبر است.
او به شما نزدیک است
در پنجمین آیه باز تعبیر جدیدی دیده می شود که «سمیع» با «قریب» همراه شده است، روی سخن را به پیامبر(ص) کرده می فرماید: «به دشمنانت بگو اگر من گمراه شوم از ناحیه خود گمراه می شوم، و اگر هدایت یابم و به وسیله آن چه پروردگارم به من وحی می کند هدایت یافته ام، چرا که او شنونده و نزدیک است (قل ان ظلت فانما اضل علی نفسی و ان اهتدیت فبما یوحی الی ربی انه سمیع قریب) اشاره به اینکه من نیز منهای وحی ممکن است گرفتار گمراهی شوم، و این وحی الهی است که مرا در طریق حق و هدایت پیش می برد، نه مطالبی زائیده فکر و استدلال بشر که جایز الخطا باشد.
در بعضی از تفاسیر آمده است که جمعی از مشرکان به پیامبر(ص) گفتند: تو گمراه شده ای! چرا که آئین نیاکانت را رهاساخته ای، این آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت که من اگر خودم تنها بودم ممکن بود چنین نسبتی به من بدهید، ولی وقتی تکیه گاه من وحی آسمانی است در این صورت گمراهی مفهوم ندارد. چرا که «او از تمام اسرار نهان آگاه است، و علام الغیوب است» (این تعبیر در دو آیه قبل از آن آمده است) «و او در همه جا حاضر و ناظر است» (تعبیری که در سه آیه قبل از آن آمده ) «و او همه سخنان را می شنود و به همه نزدیک است» (تعبیری که در ذیل همین آیه مورد بحث آمده). ضمنا از این آیه بر می آید که نفس آدمی مایه گمراهی او است، تکیه بر نیروی عقل نیز به تنهائی انسان را به جائی نمی رساند، و برای رسیدن به سر منزل مقصود باید در پرتو چراغ فروزان وحی گام برداشت.
آخرین نکته اینکه نزدیک بودن خداوند به ما نه همچون نزدیکی بعضی به بعض دیگر است، بلکه او از ما به ما نزدیکتر می باشد، چنانچه در جای خود به خواست خدا بحث خواهد شد.
دعاهای شما را می شنود
در ششمین آیه باز به تعبیر تازه ای برخورد می کنیم که خدا را به «سمیع الدعاء» توصیف کرده، و از قول «زکریا» پیامبر بزرگ خدا نقل می کند که وقتی زکریا آن همه شایستگی و مقام را در مریم مشاهده کرد (و تا آن زمان فرزندی نداشت شوق فرزند که برنامه های او را ادامه دهد در دل او گل کرد» «در این حال به درگاه پروردگار روی آورد و عرض کرد: خداوندا! از سوی خودت فرزند پاکیزه ای به من عطا کن که تو دعاها را می شنوی» (هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء). گرچه «سمیع» به معنی شنونده است، ولی در اینگونه موارد به معنی کسی است که هم می شنود و هم قبول و اجابت می کند، و این به خاطر آن است که اگر کسی عملا پاسخ مثبت به چیزی ندهد گوئی نشنیده است.
ازحال بندگانش باخبر است
در هفتمین آیه باز تعبیر تازه ای در این زمینه دیده می شود، و آن قرار گرفتن «خبیر» در کنار «بصیر» است، در آغاز آیه سخن از وحی آسمانی و فرستادن قرآن مجید بعد از کتب آسمانی پیشین به میان آمده، سپس در پایان آیه می فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بینا است» (ان الله بعباده لخبیر بصیر).
این جمله در حقیقت اشاره ای به این نکته است که این کتاب آسمانی تماما هماهنگ با نیازهای بشر و احتیاجات او در همه زمینه ها است، زیرا از سوی خداوندی نازل شده که از همه چیز آگاه و نسبت به تمام نیازهای بندگانش بصیر و بینا است. این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده که این تعبیر ناظر به پاسخ ایراد کسانی است که می گفتند چرا قرآن بر محمد (ص) یتیم و فقیر! نازل شده؟! قرآن می گوید: خدا بندگانش را به خوبی می شناسد که چه افرادی شایستگی بدوش کشیدن پرچم رسالت و نبوت را دارند. (آیه بعد از آن نیز می تواند قرینه ای بر این مطلب باشد.)
جمع میان هر دو تفسیر بی مانع است. بعضی از مفسران گفته اند «خبیر» در اینجا اشاذه به آگاهی بر امور معنوی و روحانی است و «بصیر» بر امور جسمانی، و به همین دلیل «خبیر» مقدم داشته شده است. گرچه «خبیر» از ماده «خبر» معنی وسیعی دارد که هرگونه آگاهی بر ظواهر امور و بواطن آنها را شامل می شود، ولی چون در برابر «بصیر» قرار گرفته به نظر می رسد که اشاره به آگاه بر بواطن اموراست ( راغب در مفردات نیز یکی از تفسیرهای این کلمه را آگاهی بر باطن امور ذکر کرده).
مشکلات آنها را می بیند
در هشتمین آیه سخن تنها از«بصیر» به میان آمده، اما «بصیر» نسبت به بندگان و نیاز آنها به حمایت پروردگار، این سخن از زبان مومن آل فرعون است، مرد با ایمانی که در میان فرعونیان بود، و ایمان خود را مکتوم می داشت، و در یک لحظه بسیار حساس که جمعیت نقشه قتل موسی (ع) را می ریختند به اندرز آنها پرداخت و آنها را تهدید به عذاب الهی کرد و از این کار بازداشت، و سرانجام گفت «به زودی آنچه را من می گویم به خاطر خواهید آورد» (فستذ کرون ما اقول لکم )، و اگر این سخنان را دلیل بر همکاری با موسی بدانید، و قصد آزار مرا داشته باشید «من تمام کارهای خود را به خداوند یگانه می سپارم، چرا که او نسبت به بندگانش بصیر است» (و أفوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد)، و سرانجام خداوند این بنده مومن مجاهد را ازتوطئه های مختلفی که برضد او چیده بودند (و قاعدتا شکنجه و اعدام جزء آن بود) رهائی بخشید.
در حقیقت اشاره به «بصیر بودن خداوند» در اینجا ناظر به این نکته است که چنین خداوندی بندگان مخلص و مجاهد را تنها نمی گذارد، و چنین بندگان با ایمان به چنان خدائی وحشتی از حوادث سخت ندارند، و به همین جهت در آیه بعد اشاره به نجات او از چنگال دشمنان در پرتو لطف الهی شده است. این نکته نیز قابل دقت است که رابطه نزدیکی در میان تفویض و واگذاری کارها به خدا، و بصیربودن او وجود دارد، زیرا اگر شخصی که کار به او واگذار شده، از حوادث برون و نیازهای درون آدمی باخبر نباشد چگونه می تواند از او دفاع کند؟ و به تعبیر دیگر «تفویض»، میوه درخت ایمان به بصیر بودن خدا است. البته معنی تفویض هرگز این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد، چرا که این سخن را در اینجا مرد مجاهدی می گوید که با جان خود برای دفاع از موسی(ع) و آئینش بازی می کرد، بلکه منظور این است که انسان آنچه در توان دارد انجام دهد و بقیه را به خدا واگذارد.
پرندگانی که بالای سر شما صف کشیده اند
و بالاخره نهمین و آخرین آیه مورد بحث، مسأله را از حدود اعمال بندگان فراتر برده، و به تمام جهان آفرینش و بصیر بودن خداوند نسبت به تنظیم قوانین آن اشاره کرده، می فرماید: «آیا آنها (افرادی بی ایمان) به پرندگانی که بالای سرشان گاه بالها را گسترده و گاه جمع می کنند نظر نیفکندند؟» (اولم یروا الی الطیر فوقهم صافات و یقبضن)، چه کسی این اجسام سنگین را برخلاف قانون جاذبه، بر فراز آسمان ساعتها و گاه هفته و ماهها نگه می دارد (حتی می دانیم پرندگان مهاجری هستند که گاهی هفته ها و ماهها پشت سرهم به پرواز خود ادامه می دهند بی آنکه کمترین توقفی داشته باشند!) «هیچکس جز خداوند رحمن آنها را بر فراز آسمان نگه نمی دارد» (ما یمسکهن الا الرحمن)، «چرا که او نسبت به هرچیز بینا است» (انه بکل شیء بصیر).
او تمام قوانین را که برای پرواز آنها با نهایت آرامش و راحتی لازم است می داند، او آفریننده این قانونها است، و همه را او نظام بخشیده است. آری خداوند «رحمن» که رحمت عامش همه جهان را فرا گرفته، شکل مناسب، وزن مناسب، پا و چشم و احساسات مناسب، به این پرندگان داده است که بتوانند در اوج آسمانها به راحتی حرکت کنند.
جالب اینکه طرز پرواز و حتی آغاز و پایان آن در پرندگان بسیار متفاوت است، به تفاوت ساختمان و طرز زندگی و محیط زیست آنها، و از آن جالبتر اینکه تاکنون انواع مختلفی از هواپیما با الهام گرفتن از انواع مختلف بالها و اشکال پرندگان ساخته اند، و این است معنی بصیر بودن خداوند نسبت به همه چیز، و به راستی اگر اُنس و خو گرفتن ما با عجائب این عالم نبود، مشاهده پرندگان زیبائی که در اقیانوس بزرگ هوا، شنا می کنند، و با حرکات جذاب و ماهرانه خود چشمها را مجذوب می سازند کافی بود که ما به قدرت و علم این خالق «بصیر» پی ببریم.
نتیجه بحثها
از مجموع آیات فوق چنین نتیجه می گیریم که ذره ای از موجودات زمین و آسمان از دیده تیزبین علم پروردگار مخفی و مکتوم نیست، توجه به این حقیقت می تواند تأثیر عمیقی در بیداری و تربیت انسان داشته باشد، و لذا در آیات فوق نیز غالبا بحثها بر گرد محور مسائل تربیتی دور می زند.