خداوند متعال در آیه 41 سوره مبارکه انفال میفرماید:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
41- واعلموا انما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتمی والمسکین وابن السبیل إن کنتم امنتم بالله وما انزلنا علی عبد نایوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شی قدیر
و بدانید که هرگونه غنیمتی به شما برسد، خمس آن برای خدا و رسول و ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بربنده ی خود در روز جدایی حق از باطل ]روز درگیری دو گروه با ایمان و بی ایمان در جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آورده اید. و خداوند بر هر چیزی قادر است.
این آیهی شریفه آیه ی خمس است. در تمام قرآن، تنها در یک جا درباره ی مسألهی خمس سخن به میان آمده و آن همین آیه ی 41 از سورهی انفال است. آیه ی خمس به دنبال آیات مربوط به انفاق مال و جهاد آمده است و با هر دو موضوع تناسب دارد. از آن نظر که ادای خمس از مصادیق انفاق مال است و انفاق مال در قرآن کریم از علایم ایمان شمرده شده و از صفات مومن به حساب آمده است. در اوایل سورهی انفال، به سه صفت از صفات قلبی و دو صفت از صفات عملی مومنان راستین اشاره شده است. صفات قلبی شان این است که وقتی یاد خدا به میان میآید، دلهایشان از درک عظمت او ترسان و هراسان میشود و وقتی آیات خدا نزدشان خوانده می شود، درجهی ایمانشان بالا میرود و همواره حال توکل بر خدا دارند. این سه صفت قلبی است. دو صفت عملی هم دارند و آن اینکه نماز را به پا میدارند و از آنچه به آنها دادهایم انفاق میکنند. کسانی که دارای این صفاتند مومن حقیقی هستند و در آیهی مورد بحث نیز معیار ایمان کامل ادی خمس معرفی شده: "إن کنتم امنتم بالله" اگر به راستی شما مومن هستید و ایمان به خدا و قرآن آوردهاید، ادای خمس کنید.
عجیب این است که مخاطب این آیه اصحاب بدر هستند. یعنی آن کسانی که مجاهد بودهاند و جان بر کف، برای دفاع از اسلام آمدهاند؛ با آن شرایط خاصی که آنها داشتهاند. اصحاب بدر، گروه بنیادی اسلامند. حسابشان از حساب سایر رزمندگان در سایر غزوات جداست. به فرمودهی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اگر آنان نبودند اسلام از بین رفته بود. چون در همان شبی که فردای آن قرار بود جنگ بدر واقع شود، یعنی شب هفدهم ماه رمضان سال دوم هجرت، مسلمانها سخت مضطرب بودند، از آن جهت که در مقابل دشمن بسیار کمبود داشتند. هم از جهت قوا هم از جهت مهمات جنگی چیز زیادی نداشتند. از امام امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آن شب تا صبح مشغول عبادت و دعا به پیشگاه خدا بود و این جمله را آن شب فرمود: «خدایا، اگر این گروه شکست بخورند و از بین بروند دیگر تو عبادت نخواهی شد.» دیگر روی زمین دینی و عبادتی نخواهد بود.
این نشان میدهد که اصحاب بدر دارای اهمیت فوق العادهاند و در تحکیم اساس اسلام موثر بودهاند. درعین حال، در آیهی مذکور، همان گروه مخاطبند و میفرماید: شما که جان بر کف گرفتهاید و با صلابت و قوت ایمان آمدهاید، اگر ادای خمس نکنید مومن محسوب نمیشوید. باید از آنچه در این جنگ از اموال کفار به دست آوردهاید خمس بدهید تا در زمرهی به الله محسوب بشوید و این مسألهی بزرگی است و به راستی عجیب است.
علت اهمیت خمس
مال محبوب انسان است و در این شکی نیست. حتی به کنایه گفتهاند: فلان چیز، مال است؛ جان نیست که به آسانی بشود داد! آری، مال محبوب است و محبوبیتش هم طبیعی است. قرآن هم تصدیق میکند که محبوب است و اگر محبوب نبود، انفاقش ارزش نداشت. انفاق محبوب کمال است وگرنه ریختن خروارها کلوخ در دریا سخت نیست. اما آیا یک سکه طلا را می توانید از خود دور کنید؟ طلاست که محبوب است. حب مال هم مذموم نیست، بلکه طبیعی است. باید محبوب باشد. اگر نباشد انفاقش بی ارزش است. همچنین آمده:
المال والبنون زینه الحیاه الدنیا والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا؛( کهف/46)
مال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند و باقیات صالحات ] ارزش های پایدار و شایسته[ ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است.
مال و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند. زینت که مذموم نییت و همچنین:
قل من حرم زینه الله التی اخرج لعبده و الطیبات من الرزق؛ (اعراف /32)
بگو چه کسی زینتی را که خدا حلال کرده حرام کرده است و بندگانش را از رزق پاکیزه منع کرده است...
مال، خودش خیر است. مال بسیار خوب است و قرآن از آن تعبیر به خیر میکنند. چرا که وسیلهی رسیدن سعادت ابدی است و انسان به این خیر حب شدید دارد:
إن الانسان لربه لکنود* وإنه علی ذلک لشهید* وإنه لحب الخیز لشدید؛ ( عادیات /6-8)
در سوره ی آل عمران میخوانیم:
زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب الفضه و الخیل المسمومه والانعام الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب؛ (آل عمران/4)
محبت امور مادی، اعم از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهار پایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است ]تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند، ولی اینها ]در صورتی که هدفنهایی آدمی را تشکیل دهند[ سرمایهی زندگی پست ]مادی[ هستند و سرانجام نیک ]زندگی عالی تر[ در نزد خداست.
آنچه لازم است این است که باقیات الصالحات و حسن المآب را فراموش نکنید، وگرنه مال باید باشد. چون محبوب است و انفاق محبوب ارزنده است. قرآن در توصیف نیکان میفرماید:
ولکن البر من آمن بالله الیوم الاخرو الملائکه والکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی والیتامی و المساکین و؛ ( بقره /177)
...و لیکن نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده است و مال خود را، با وجود علاقهای که به آن دارد، به خویشان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق میکنند..
نیکوکار واقعی کسی است که با اینکه محبت به مال دارد آن را انفاق میکند. چون محبوبش را در راه خدا میدهد، مومن است. نزد سورهی هل اتی، که در شأن خاندان عصمت علیهم السلام نازل شد، برهمین اساس است. چرا آن قدر بزرگ شدند؟ از آن جهت بود که:
ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما وأسیرا؛ (انسان/8)
در این جا ضمیر حبه به طعام برمیگردد. یعنی با اینکه آن غذا محبوبشان بود، آن را به دیگران دادند. اگر محبوبشان نبود، بخشیدنش مهم نبود. آیا انسان اگر سه روز گرسنه بماند، غذا محبوبش نیست؟ این طبیعی است؟ سه روز و سه شب روزه دار باشند و هر روز هم با آب خالی افطار کنند و آنچه دارند به مسکین و یتیم و اسیر بدهند. چون این طور بوده، این قدر در عالم اهمیت پیدا کرده است.
"انما نطعمکم لوجه الله"( انسان/ 9). بله، با اینکه این طعام محبوب ماست، همین محبوب خود را برای رضای خدا میدهیم. چون محبوب اعلایی را در نظر گرفتهاند، این محبوب خود را برای رضای خدا میدهیم. چون محبوب اعلایی را درنظر گرفته اند، این محبوب ادنی را فدای او میکنند. این کمال است. بنابراین، آیهی خمس با آیات انفاق مال تناسب دارد. چون خمس نشان ایان حقیقی و مصداق "اولئک هم المومنون حقا" است.
رابطه ی خمس با جهاد
آیهی خمس با آیات جهاد هم تناسب دارد. در همین سوره راجع به جهاد هم مطالبی داشتیم. از اول سوره تا آیهی بیستم، تقریبا همه به جهاد مربوط است. به غزوهی بدر و اوصاف آنها مربوط است. در آن آیات میخوانیم:
یا ایها الذین آمنوا إذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلا تولوهم الادبار* و من یولهم یومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحیزا إلی فئه فقد باء بغضب من الله و ماواه جهنم و بئس المصیر؛(انفال/15-16)
ای کسانی که ایمان آوردهاید. وقتی با دشمن روبرو شدید حق ندارید فرار کنید. پشت به دشمن کردن و از میدان جنگ فرار کردن گناه بزرگی است. مشمول غضب خدا میشوید و جای شما در جهنم خواهد بود.
و همچنین فرمود:
وقاتلو هم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله؛( انفال /39)
وظیفه دارید در شرایط خاصی به میدان قتال و جنگ با کفار بروید. آن قدر بجنگید تا ریشهی فتنه کنده شود و آن قدرت حاکم طاغوتی درهم بشکند و ضد عن سبیل الله در میان نباشد و دین همهاش از آن خدا باشد. به دنبال همین آیات جهاد، آیهی خمس آمده است. یعنی جهاد با خمس مربوط است. برای اینکه خمس انفاق مال و مجاهده با تمایلات نفسانی است. خود جنگ با نفس اماره جهاد اکبر است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن سربازان مجاهد که از میدان جنگ با کفار پیروزمندانه باز گشته بودند فرمود: «شما که از جنگ برگشتهاید و این همه صدمهها دیده و شهید داده و زخمی شدهاید؛ جهاد اصغر را انجام دادهاید. جهاد اکبر باقی مانده که جهاد با نفس امارهی خودتان است.»
حال، لازمتر آن است که با تمایلات نفسانی بجگنید. ادای خمس جنگ با نفس اماره است. نفس اماره میگوید: خمس نده، مال خودت است. زحمت کشیدهای، رنج بردهای. خون دل خورده ای تا این مال را تهیه کنی. اینجا جهاد لازم است. پا روی هوای نفس نهادن و رو به خدا رفتن لازم است. پس ادای خمس جهاد هم هست و جهد خودش عزتآور است. جهاد با کفار عزت و شرف می آورد. مسلمانان را از اسارت و بردگی و ذلت نجات میدهد. به امت اسلامی استقلال می دهد. خمس هم همین طور است. ادای خمس هم در حد خودش شرف آور و عزت بخش است. اصلا حفظ بنیهی اقتصادی اسلام بستگی به ادای خمس دارد. حفظ حوزههای علمیه و تعمیم فرهنگ اسلامی همچون سدی، درمقابل هجمهی فرهنگ غربی ایستادن با دادن خمس امکان پذیر است؛ اگر خمس از بین برود، حوزههای علمیه متلاشی میشود؛ فرهنگ اسلامی تضعیف میگردد و فرهنگ دشمن غلبه پیدا میکند. به هرحال، آیهی خمس در ردیف آیات جهاد آمده است تا اشاره به این حقیقت باشد که همان گونه که جهاد استقلال آور و شرف آور و عزت آور است، ادای خمس هم در همین دنیا شرف و عزت و استقلال میآورد؛ چه برسد به جهان آخرت. عزت اجتماعی شما و حفظ فرهنگ دینی شما بستگی به همین خمس دارد.