مسئله روح از مهمترین مسائل علمی جهان بوده و می توان گفت در طول تاریخ بشری این مسئله از مسائل طراز اول مجامع علمی بوده است و تحقیقها و بررسی های ژرفی درباره آن می شده و خصوصا در قرن معاصر مورد بررسی دقیق تری از جانب اندیشمندان جهان قرار گرفته است و می دانیم که مسئله روح موضوع علوم روانشناسی و روانکاوی را تشکیل می دهد و چه در فلسفه ی الهی و چه در فلسفه مادی، فصلهای مستقلی به آن اختصاص یافته و روز به روز بر عظمت و گسترش آن افزوده می شود، و کتابها و رساله ها و مقالات گوناگونی در اطراف آن نوشته شده و می شود، بنابراین مسئله روح یک مسئله پیچیده و گسترده و مشکلی است.
به طور کلی می توان گفت: بدن در حکم یک ابزار است که نفس به وسیله آن کارهای مادی خود را انجام می دهد و چون بین نفس و بدن وحدت برقرار است بدن را به نام نفس می نامند، و گرنه اسماء اشخاص در حقیقت اسم نفوس آنها است، نه بدنهایشان، و این نفس همان است که شخس با کلمه: ( انا= من) از آن خبر می دهد، و همان است که انسانیت را تحقق می بخشد، و همان است که درک می کند، و اراده می کند و به وسیله بدن و قوا و اعضای مادی بدن، اعمال انسانی را انجام می دهد.
آدمی تنها این هیکل جسمانی و این بدن مادی محسوس نیست، بلکه موجودی است مرکب از بدن و نفس، و شئون و امتیازات عمده او همه مربوط به نفس اوست. نفس او است که اراده و شعور دارد، و به خاطر داشتن آن، مورد امر و نهی قرار می گیرد و پای ثواب و عقاب و راحتی و رنج و سعادت و شقاوت به میان می آید، و کارهای زشت و زیبا از او سر می زند، و ایمان و کفر را به او نسبت می دهند. هرچند نفس بدون بدن کار نمی کند ولکن بدن جنبه آلت و ابزاری را دارد که نفس برای رسیدن به مقاصد و هدفهای خود آن را به کار می برد. بنابراین نفس و روح همان حقیقت و ذات آدمی است که تمام فعالیتهای جسمی و فکری به واسطه او است و همان است که از او تعبیر به «من» یا «خود » می نماییم. در واقع آن چه مسلم است روح موجودی است مجرد از ماده و زوال و فنا در او راه ندارد ولی حقیقتش بر کسی روشن نیست.