جستجو

امر به معروف و نهی از منکر از ارکان دین

امر به معروف، یعنی وا داشتن دیگری را بر اطاعت، و نهی از منکر، یعنی باز داشتن دیگری را از معصیت، که هردو از ارکان و اهم فرائض اسلامن می باشد  و شعبه ای از جهاد است. چنانچه در روایات کثیره تصریح گردیده و امر اکید بر آن و تهدید شدید بر ترکش در آیات و روایات بسیار رسیده و اینجا به پاره ای از آنها  اشاره می شود:

در سوره آل عمران/آیه 104 می فرماید: «باید برخی از شما، مسلمانان را به خیر و صلاح  دعوت کنند و ایشان را به نیکی، امر و از بدی، نهی نمایند. این گروه به حقیقت رستگارانند.» در این آیه خداوند با تأکید، تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر را واجب فرموده و در آیه 110 همین سوره می فرماید: «شما مسلمانان بهترین امتی هستید ( یا بودید) که خدا برای مردم جهان نمایان فرمود، زیرا شما امر به معروف و نهی از منکر می کنید و ایمان به خدا دارید.» 
در سوره مائده / آیه 63 در مقام توبیخ و سرزنش کسانی که نهی از منکر را ترک کردند می فرماید: «چرا علمای یهود و نصارا، ملت خود را از گفتارهای گناه ( مانند تحریف کتاب و گفتار برخلاف حق ) و روزه خواری و حرام خواری باز نمی دارند؟ راستی چه رفتار بدی است که می کنند».
در قصه اصحاب سبت، چنین می فرماید: «آنها قومی بودند که به آنچه خداوند بر آنها حرام فرموده بود، از صید کردن ماهی در روز شنبه، مخالفت کردند و جمعی از ایشان،  آنها را اندرز داده و نهی از منکر می کردند و جمعی دیگر ساکت بوده و نهی از منکر نمی کردند بلکه به نهی کنندگان می گفتند: ساکت شوید و با ایشان کاری نداشته باشید زیرا  این ها باید هلاک شوند. چون آن قوم در معصیت فرو رفتند، عذاب الهی بر آنها نازل شد و تنها نهی کنندگان از منکر نجات یافتند و بقیه یعنی گنه کاران و کسانی که نهی از منکر نکردند همه به صورت میمون، مسخ شده و هلاک شدند» ( سوره اعراف/آیه 165).

از این آیات شریف، به خوبی دانسته می شود که ترک امر به معروف و نهی از منکر از گناهانی است که در قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده شده و ترک کننده نهی از منکر، اهم واجب الهی را که نهی از منکر است، ترک کرده و فاسق شده است. و نیز می فرماید: «لعنت کرده شدند آنان که کافر شدند از یهودان بر زبان داود علیه السلام ( چون امر او را در صید ماهی نکردن رو شنبه اطاعت نکردند) و بر زبان عیسی بن مریم ( که اصحاب مائده را لعن و نفرین کرد) این لعن شنیع که سبب مسخ شدن آنها شده به سبب آن بود که در مخالفت از حد گذشتند و بعضی از ایشان بعضی را از کار زشتی که می کردند باز نمی داشتند. هر آینه بدکاری می کردند.» ( سوره مائده/  آیات 78- 79). در این آیه، تهید بزرگی برای ترک کننده گان نهی از منکر است.

 حضرت صادق علیه السلام: «این جماعتی که در اثر نهی از منکر نکردن، مورد لعن پیغمبران شدند و مسخ گردیدند، هیچ گاه با اهل معصیت شرکت نمی کردند و در مجالس ایشان حاضر نمی شدند. لیکن هرگاه آن ها را می دیدند در رویشان می خندیدند و با آنها انس می گرفتند.»

امر به معروف و نهی از منکر در اخبار:
حضرت رضا علیه السلام می فرماید: «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر نکنید بدهاتان بر شما مسلط می شوند پس خوبانتان هر چه دعا کنند، مستجاب نمی شود.»
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هر گاه امت من، امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، پس رسیدن عذاب و قهر الهی را منتظر باشند.» و نیز می فرماید: «خداوند دشمن می دارد مومن ناتوانی را که دین ندارد. گفته شد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله چنین شخصی کیست؟ فرمود کسی است که نهی از منکر نمی کند.»
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: «خداوند به شعیب وحی فرمود که یک صد هزار نفر از قوم تو را هلاک خواهم کرد؛ چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از خوبان آنها را.  شعیب گفت: پروردگارا، اشرار سزاوار عذایند، نیکان چرا؟ فرمود: چون با اهل معصیت سازش کردند و برای غضب من بر آنها غضب نکردند و آنها را نهی ننمودند.»
حضرت صادق  علیه السلام می فرماید: «عذاب سخت برای قومی است که امر به معروف و نهی از منکر را ترک می کنند.»
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «جز این نیست که خداوند لعنت نفرموده جماعت پیشینیان از شما را، مگر به واسطه ترک امر به معروف و نهی از منکر. پس نادانان را از گناه کردن و دانایان را به سبب ترک نهی لعنت فرمود.»

شرایط امر به معروف و نهی از منکر
با بودن چهار شرط، امر به معروف و نهی از منکر واجب می شود:

1-علم به معروف و منکر- چیزی را که می خواهد به دیگری امر کند و وادارد که بجا آورد،  باید یقین به واجب بودنش داشته باشد. مثل اینکه از ضروریات دین یا موارد اتفاق تمام علما و مجتهدین باشد و اگر مسئله اختلافی باشد، امر به آن واجب نیست. زیرا ممکن است کسی که آن را ترک می کند، از کسی که آن را واجب نمی داند تقلید کند. و نیز در صورتی که احتمال دهد ترک کننده واجب، عذر شرعی یا عقلی داشته، واجب نیست به آن امر کند. و همچنین در نهی از منکر، باید حرام بودن چیزی که می خواهد از آن نهی کند، مسلم باشد. مثلا اگر ببیند کسی غیبت مسلمانی را می کند و احتمال دهد این غیبت نزد او از مواردی است که شرعا اذن داده شده، نهی کردنش واجب نیست، بلکه اگر موجب هتک او شود، جایز نیست. بالجمله چیزی را که می خواهد به آن امر کند باید معروف بودنش را (حکما و موضوعا) بداند. و چیزی را که می خواهد از آن نهی  کند، منکر بودنش (حکما و موضوعا) مسلم و قطعی باشد.

2- احتمال فایده و اثر بر امر و نهی باشد. پس اگر یقین دارد که امر و نهیش فایده ندارد واجب نیست. از حضرت صادق علیه السلام پرسیده شد از معنی فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که برترین اقسام جهاد، گفتن کلمه حقی نزد پیشوای ستمکار است. امام علیه السلام فرمود: «در موردی است که امر کند او را بعد از شناسائی و از هم بپذیرد و اگر می داند نمی پذیرد پس نگوید»، و ظاهر این حدیث آن است که گمان به تأثیر داشته باشد. و نیز می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر باید نسبت به مومن پندپزی باشد تا پند گیرد، یا جاهل دانش طلبی باشد تا دانا شود. اما صاحب قدرتی که حاضر به پند شنیدن و یادگرفتن نیست پس لازم نیست او را امر و نهی کرد ( چون فاید ندارد».

3-  کسی که معروف را ترک کرده یا منکر را مرتکب شده، در ترک واجب یافعل حرام مصر و مستمر باشد پس اگر از کار خود پشیمان شده و از آن معصیت دست برداشته، امر و نهی او ساقط است و جمعی از فقها فرموده اند: در صورتی که نشانه پشیمانی از او ظاهر باشد و عزم بر ترک آن گناه هویدا گردد، باز هم ساقط است هر چند ترک حرام یا فعل واجب از آن شخص معلوم نباشد.

4- مفسده و ضرری بر امر و نهی نباشد. بنابراین اگر در امر به معروف یا نهی از منکری گمان ضرری بر جان، یا آبرو، یا مال خود، یا مسلمانی داده شود، وجوبش ساقط می شود. اما حدیثی که رسیده: « گرامی تر ین شهیدان کسی است که سخن حقی نزد ظالمی بگوید و آن ظالم او را بکشد» حمل  شده در صورتی که ابتدا، ظن ضرر و مفسده نداشته بلکه گمانش این است که ضرری متوجهش نیست پس حق را می گوید و کشته می شود.

ضرر موهوم یا جزئی قابل اعتنا نیست:
اما احادیثی که در مذمت ترک کنندگان امر به معروف و نهی از منکر از جهت ضرر رسیده مانند حدیث طولانی که جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که در آخرالزمان جمعی ریاکار و کم عقل می آیند، تا اینکه می فرماید: واجب نمی دانند امر به معروف و نهی از منکر را، مگر هنگامی که از ضرر در امان باشند و برای خودشان رخصت ها و عذرها می طلبند. یعنی برای فرار از نهی از منکر، عذرتراشی می کنند. آن گاه می فرماید: نماز و روزه و چیزهائی که هیچ ضرری نه در نفس و نه در مال آنها ندارد، به جا می آورند و اگر این اعمال ضرری به حالشان داشت، آن را نیز ترک می کردند، چنانچه بزرگترین واجب الهی را که امر به معروف و نهی از مکر است ترک  کردند برای ترس رسیدن ضرر به آنها. این قبیل اخبار، به دو وجه ممکن است حمل شود:

1- مراد از ضرر در این روایات، ضرر موهوم یا مشکوک باشد، یعنی بدون داشتن علم باطن به ضرر، بلکه به مجرد احتمال اینکه شاید از جهت امر و نهی به او ضرری برسد، آن را ترک می کنند و ظاهر است که چنین حالی دلیل بر ضعف ایمان و سستی دینداری است و لذا مورد توبیخ واقع شده است.

2- وجه دیگر آن که مراد، ضرر جزئی و کمی است که نزد عاقل دین دار قابل اعتنا نیست. و گاه می شود به توهم محروم شدن از نفعی که از مرتکب حرام طمع دارد، او را نهی نمی کند در حالی که او را نزد خداوند عذری در ترک نهی از منکر نیست. خلاصه، هرگاه مفسده و ضرری که مورد اعتنای عقلا است، معلوم یا مظنون باشد که اگر امر به معروف یا نهی از منکری کرد به او می رسد، در این حال وجوب امر و نهی ساقط می شود.

اهم و مهم را باید رعایت کرد:
باید دانست که سقوط وجوب در صورتی است که در ترک امر و نهی هم ضرری نباشد و گرنه باید رعایت مراتب ضرر شود. یعنی اگر ضرر ترک امر به معروف و نهی از منکر بیشتر از بجا آوردنش باشد، باید ترک نکند و اگر ضررش بیشتر از ترکش باشد، نباید ترک بکند. مثلا اگر ببیند مسلمانی را بنا حق می خواهند بکشند یا به ناموس یا عرض او تجاوز کنند و او می تواند جلوگیری کند و مانع شود و اثر هم می کند- لیکن پس از دشنام شنیدن و قدری ناراحتی و آزار کشیدن – در اینجا باید نهی از منکر کند زیرا ضرری که به او از ناحیه نهی از منکر می رسد، نسبت به ضرری که به مسلمان دیگر از ناحیه ترک نهی او وارد می شود، ناچیز است. و چون بنابر اختصار است، از بسط مقال خودداری می شود.

مراتب نهی از منکر:
نهی از منکر سه مرتبه دارد: انکار به قلب و زبان و دست، و هریک از این سه مرتبه را درجاتی است که رعایت آنها واجب، یعنی تا مرتبه سهل تر و درجه آسان تر ممکن است اثر کند. انکار به مرتبه و درجه سخت تر جایز نیست. به شرحی که ذکر  می شود:

1- انکار قلبی– لازمه ایمان، آن است که شخص از هر منکر و حرامی بدش بیاید و متنفر باشد و هر معروف و کار نیکی را دوست بدارد، هرگاه مقابل حرامی واقع شد باید کراهت قلبی خودش را آشکار کند و از آن حرام  رو برگرداند و به مرتکب آن رو را ترش کند و سخن نگوید. یا اگر مجبور است، هنگام تکلم رو را برگرداند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را امر فرمود که با روهای ترش و درهم کشیده با اهل معصیت برخورد نمائیم». و حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند دو ملک را برای هلاک کردن اهل شهری فرستاد. چون وارد آن شهر شدند، عابدی را دیدند که مشغول عبادت است. گفتند: پروردگارا فلان بنده تو مشغول عبادت تو است،  چگونه این شهر را عذاب کنیم؟ ندا رسید: به این شخض اعتنائی نیست، زیرا هیچ گاه  برای غضب ما نکرد و روی خود را در برابر گنهکاران ترش و درهم کشیده ننموده». حضرت صادق علیه السلام جمعی از اصحاب خود را برای ترک نهی از منکر سرزنش فرمود. راوی گفت: نهی می کنیم، ولی نمی پذیرند و ترک از منکر نمی کنند. فرمود: از مصاحبتشان خودداری کرده و در مجالسشان حاضر نشوید.» در حدیث دیگر فرمود: «به فاعل منکر بگوئید: یا از ما بر کنار باش یا منکر را ترک کن و اگر قبول نکرد از او پرهیز کنید و برکنار  باشید.»  تا می شود به این مرتبه نهی از منکر  کرد، نباید به مراتب بعد نهی  کرد. چنانچه در همین مرتبه هم تا درجه آسان میسر است و اثر دارد، به درجه سخت تر نباید عمل کرد. مثل اینکه رو ترش کردن را مقدم بر اعراض و آن را مقدم بر ترک صحبت باید قرار دهد و خلاصه ملاحظه الاسهل فالاسهل باید بشود. گاه می شود که نسبت به بعضی اشخاص، درجه اول نهی که فقط انکار قلبی است، دشوارتر است از مرتبه دوم که انکار زبانی است. مثل اینکه کلام نرم آسان تر از اعراض و ترک صحبت است. در این صورت باید مرتبه دوم را مقدم بدارد.

2- انکار به زبان- در ابتدا باید به ملایمت و سخن نرم و موعظه و نصیحت اکتفا شود. چنانچه خداوند به موسی و هارون فرمود که با فرعون به نرمیپ سخن بگوئید شاید متذکر  شود و یا بترسد. و اگر اثر نکرد، سخن درشت بگوئید و در درشتی و نرمی هم ملاحظه  درجات آنها را باید نمود.

3- در صورتی که انکار به زبان اثر نکند، انکار به دست ( جوارح) است خواه به زدن، خواه  گوشمالی دادن یا غیر آن باشد. و تا اثر کردن به آسانی ممکن است،  به زدن سخت نباید اقدام کرد و اگر زدن مختصر فایده نداد، سخت زدن به شرطی که تأثیر داشته باشد، مانعی ندارد بلکه هرگاه یقین شود که منکری را که می خواهد نهی کند، سخت مورد خشم شارع است (مانند زنای محصنه و لواط) و احتمال می دهد، به زدنی که موجب جرح ( زخم شدن) است اثر می کند و ترک می شود و ضرر فوق العاده ای هم به طرف نمی رسد ( ضرر مختصری است که قابل جبران است) در این صورت، از باب نهی از منکر، زدن سخت نیز واجب است. در صورتی که به هیچ وجه تأثیری ندارد، تکلیف نیز ساقط  است.

مرده ای بین زنده ها:
حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «بعضی از مومنین با دل و زبان و دست  نهی از منکر می کنند، این ها تمام جهات خیر را دارا هستند. بعضی با دل و زبان نهی می کنند پس دو خصلت خیر در آنها است و خصلت دیگر را فاقدند. و برخی تنها به دل انکار می کنند پس یک خصلت خیر در ایشان است و دو  خصلت دیگر را که اشرف است فاقدند. اما کسی که هر سه را فاقد است، پس او به منزله مرده ای است در بین زنده ها- تمام اعمال خیر و جهاد در راه خدا نسبت به امر به معروف ونهی از منکر  نیست، مگر نسبت قطره به دریا و امر به معروف و نهی از منکر مرگ کسی را نزدیک و رزق کسی را کم نمی کند.»

منابع

  • شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 245 تا 253

کلید واژه ها

امر به معروف نهی از منکر معصیت نصیحت

مطالب مرتبط

لزوم هماهنگی زبان و عمل در امر به معروف و نهی از منکر لزوم دخالت منطق و تدابیر عملی در اجرای امر به معروف نقش منطق در عبادات غیر تعبدی مثل امر به معروف ارزش والای اصلاحگری از نظر اسلام بررسی احتمالات در پیشنهاد ولایتعهدی مأمون به حضرت رضا(ع) کاربرد واژه اصلاح در قرآن رابطه اصلاح طلبی با امر به معروف و نهی از منکر

اطلاعات بیشتر

ابزار ها