باید بدانیم که عصمت، یک صفت نفسانی و نیروی درونی و یک حالت خدا ترسی است که در باطن انسان پیدا می شود و با وجود آن حالت، امکان ندارد که صاحب آن، دست به خطا و انحراف بزند؛ البته نتوانستن منظور نیست! بعضی خیال می کنند اینکه می گوییم امام معصوم است یعنی، نمی تواند گناه کند، در صورتی که نتوانستن کمالی نیست؛ دیوار هم نمی تواند گناه کند، اینکه ارزش نیست، لذا ا نسانی هم که قادر بر ارتکاب گناه نباشد بی ارزش است.
صفت عصمت
انسان معصوم آن کسی است که در عین قدرت بر ارتکاب گناه، آن را انجام ند هد؛ مثلا یک لیوان بسیار مطلوب، خوش رنگ و خوشبو و خوش طعم به شما عرضه شود و شما هم شدیدا تشنه هستید و به آن میل دارید. اما می دانید که مسموم است؛ در اینصورت هیچ ممکن نیست آن را بیاشامید. نه اینکه نمی توانید و از خوردن آن عاجزید بلکه در عین توانایی کامل و شدت عطش، آن را نمی خورید، چرا؟ چون علم به مسمومیت آن دارید و می دانید که پیامد خوردن آن، مردن است. اینجا شما نسبت به خوردن آن شربت، دارای صفت عصمت هستید و از خوردن آن معصوم می باشید یعنی حالت درونی شما که همان علم به مسمومیت آن شربت است، مانع از خوردن آن می شود. این همان حالت عصمت است، منتها عصمت ما محدود به امثال این مورد است ولی انبیا و امامان علیهم السلام نسبت به تمام گناهان و خطیئات دارای این حالتند. ما اکل مال به باطل می کنیم؛ مال یتیم و مال بدست آمده ی از رشوه و ربا را با کیف تمام می خوریم، چون آنگونه که علم به پیامد آن شربت مسموم دار یم، علم به پیامد اینها نداریم. امامان علیهم السلام پیامد تمام اعمال را آنگونه مشاهده می کنند که ما، ماده ی سمی را در آن شربت مسموم مشاهده می کنیم. آنها به این کلام خدا ایمان قطعی دارند که: «ان الذین یاکلون یأکلون أموال الیتامی ظلما أنما یــأکلون فی بطورهم نارا» ( سوره نساء / آیه 10)، «آنان که اموال یتیمان را با ظلم و ستم می خورند، همانا آتش در شکم های خود می خورند.»
همین الان که لقمه های چرب و نرم از ربا و رشوه و مال یتیم می خورند، دارند آتش می خورند! منتها فعلا چهره ی آن جهانی این لقمه ها بارز نشده است.
«...و الذین یکــــنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب ألیم* یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جبا هــــهم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا تفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون»؛ ( سوره توبه / آیات 34- 35)، «آنان که گنجینه ها از طلا و نقره و امثال آن می سازند و به مستحقان نمی رسانند، در روز جزا تمام اینها آتش می شود و سراپای آنان را فرا می گیرد و آنجا خطاب می شوند که این آتش، همان گنجینه های شماست؛ حال بچشید آنچه را که برای خود ذخیره می کردید.»
احساس حضور در محضر پروردگار
ما این حقایق را براساس ایمان به وحی، تعبدا می پذیریم، اما امامان علیهم السلام بر اساس علم و معرفتی که در حد اعلا دارند آنها را بالعیان می یابند و همین علم و معرفتشان نسبت به پیامد اعمال، آنها را از ارتکاب گناه بلکه از تصمیم بر گناه باز می دارد و گذشته از آگاهی از عواقب اعمال، اصلا موضوع حضور در محضر خدا بازدارنده ی دیگری است که امامان علیهم السلام دارند و این غیر از مساله ی علم به پایان کار است. خود حضور در محضر پروردگار برای آن بزرگواران، رادعی ( بازدارنده ی) است بالاتر از علم به پیامد عمل. از باب مثال آیا می شود در همین مجلس ما، کسی برخیزد و لباس از تن بر کند و لخت و برهنه ی کامل عیار بشود، دو چند تا کله معلق هم بزند و مطمئن هم باشد که هیچ پیامد بدی نخواهد داشت و کسی مانع او نخواهد شد؟!! آیا ممکن است این کار الان از یکی از ما سر بزند؟ بدیهی است که ممکن نیست مگر اینکه دیوانه شود. حالا چرا ممکن نیست؟ آیا قادر نیست؟ چرا؛ قادر است. آیا از پیامد بدش می ترسد؟ خیر؛ زیرا فرض کنیم که هیچ پیامد بدی از فحش و شلاق و زندان ندارد. پس چرا ممکن نیست این کار از او صادر شود؟ چون حالت حضور در محضر بینندگان محترم را دارد. تنها مانعش حال حضور است. این حال حضور، در قلوب پاک و صاف تمام انبیا و امامان علیهم السلام با اختلاف در مراتب، موجود است و همین حال حضور، رادع اصلی آنها از ارتکاب کوچکترین عمل ناپسند در محضر خداست و سبب اصلی بی پروایی ما در ارتکاب گناه هم، همین نداشتن حال حضور است و داشتن حال غفلت و غیاب از خدا، علاوه بر ناآگاهی یا بی اعتنایی نسبت به پیامدهای اعمال زشتمان!
ما بزرگی محضر مردم را درک می کنیم و پیامد خوردن شربت مسموم را هم می فهمیم اما عظمت محضر خدا را درک نمی کنیم و از پیامدهای اعمال زشت خود ترس و وحشتی نداریم، لذا در ارتکاب گناه بی پروا هستیم! اما امامان علیهم السلام، هم درک عظمت محضر می کنند و هم از عواقب شوم گناهان آگاهند و لذا می گوییم آن بزرگواران دارای صفت عصمت از گناه می باشند.