جستجو

تجزیه و تحلیل باورها، یکی از راههای رسیدن به هدف

شاید مهمترین قانون ذهنی قانون باورها باشد. این قانون می گوید، اگر شما به هر چیزی باور داشته باشید، آن مسأله به وقوع می پیوندد. در واقع، انسانها زندگی را از دریچه باورها و پیش داوریهایشان می بینند. شما آن چیزی نیستید که فکر می کنید، هستید، بلکه شما دقیقا آنچه هستید که فکر می کنید (جوهره وجودی شما را شیوه اندیشیدنتان تعیین می کند). یک سخن حکیمانه می گوید: «فکر و اندیشه ای که انسان دارد، می گوید که او کیست» یعنی عمل بیرونی انسان از باورها و اعتقاداتش نسبت به خودش سرچشمه می گیرد. انجیل نیز به این نکته تأکید دارد که هر چه انسان درباره آن باور قوی داشته باشد، به وقوع می پیوندد. این باورها تعیین می کنند که چه اتفاق هایی برای ما خواهد افتاد. دکتر ویلیام جیمز از دانشگاه هاروارد در سال 1905 گفته است که اعتقاد، اعمال شما را می آفریند. او می گفت: «بزرگترین انقلاب در نسل آنها این بوده است که انسانها دریافتند با تغییر باورها و نگرش درونی، می توان جنبه های بیرونی زندگی را تغییر داد.»

تفکرت را عوض کن، زندگیت عوض می شود

همه پیشرفتها در زندگی انسان، از تغییر باورهای او درباره خودش و امکاناتش حاصل می شود. شکوفایی شخصیتی، ناشی از تغییر باورها در این وادی است که انسان چه توانایی هایی دارد و می خواهد چه بکند. آیا می خواهید درآمدتان دو برابر شود؟ البته که می خواهید! حالا یک سوال مطرح است، آیا شما باور دارید که این عمل شدنی است؟ در خصوص سه برابر شدن درآمدتان چطور؟ آیا فکر می کنید ممکن است این اتفاق بیفتد؟ چقدر به این موضوع شک دارید؟ از وقتی که شغل اولتان را شروع کرده اید، آیا تا بحال درآمدتان دو یا سه برابر شده است؟ آیا درآمد شما نسبت به شروع کارتان افزایش قابل توجهی داشته است؟ آیا برای شما پذیرفته شده است که می توانید درآمدتان را چند برابر کنید؟ در گذشته برای افزایش درآمدتان چه کارهایی انجام دادید که ممکن است آنها را دوباره هم انجام دهید؟ اگر فقط بیاموزید که چگونه؟ براحتی باور کرده اید که این مسأله شدنی است. ناپلئون هیل گفته است: «هر میزانی که باور و اعتقاد انسان پذیرفت، به همان میزان انسان دستاورد دارد».

برنامه اصلی برای موفقیت

شاید بزرگترین دستاورد قرن بیستم برای انسان، کشف مفهوم «خود» بود. هر چیزی که انسان در زندگی بدست می آورد، هر فکر، احساس و عمل، همه اینها با برداشتی که انسان از خود دارد، تعیین و کنترل می شود. این برداشت، میزان عمل و تأثیرگذاری آن را در هر کاری که انسان انجام می دهد، تعیین می کند. هر برداشتی که انسان از خود دارد، برنامه اصلی کامپیوتر ذهنش را طراحی می کند. هر چیزی که انسان در دنیای بیرون بدست می آورد، نتیجه همان برداشتی است که هرکس از خودش دارد. روانشناسان معتقدند، برداشت انسان از خودش، منبعث از باورها، نگرشها، احساس و نگاهی است که انسان نسبت به خودش و دنیای اطرافش دارد و این برداشت چه مثبت باشد و چه منفی عمل انسان همواره انعکاسی از آن است. حتی اگر برداشت انسان ناشی از باورهای غلط درباره خودش و دنیای اطرافش باشد، تا زمانی که مسایل دغه دغه اصلی ذهن اوست، بر مبنای آن فکر کرده و عمل می کند. باورهای انسان همواره ذهنی و مبتنی بر یافته های اوست و الزاما بر مبنای حقایق نیست. باورهای انسان، مجموعه ای از اطلاعات وآموزه هایی است که از زمان کودکی از طریق دوستان، همکلاسی ها، مدرسه، کتابها وتجربیات شخصی وهزاران عامل دیگرتاکنون بدست آورده است.  بدترین باورها، خودمحدود کردن است. اگر شما باور داشته باشید که در بعضی مسایل محدودیت دارید، هر چند که باور درستی نباشد، رفتارتان به گونه دیگری خواهد بود. باورهای محدود کننده و تحمیل شده بزرگترین مانع برای دسترسی انسان به تمامی قابلیتهایش است. آلبرت انیشتین، به خاطر مشکل در یادگیری از مدرسه به خانه فرستاده شد. به والدینش گفته شد که او توانایی درس خواندن ندارد. اما آنها نپذیرفتند و بتدریج برای او برنامه ای ترتیب دادند که او به آموزش عالی وارد شود. دکتر آلبرت شوایتزر هم مشکل مشابهی در مدرسه داشت. والدینش را تشویق کردند که او را به دکان کفاشی بفرستند تا او در آینده یک شغل مطمئن داشته باشد. هر دو آنها قبل از بیست سالگی به درجه دکترا رسیدند و نامشان در تاریخ ثبت شد. باورهای خودمحدود کننده، گاهی بر اثر یک شکست در زندگی پیش می آید. چنین باورهایی می تواند سالها شما را در زندگی به عقب ببرد. خیلی از انسانها تجربه سرآمد شدن در مهارتی را دارند که گمان می کرده اند، در این زمینه هیچ استعدادی ندارند. شاید این موضوع برای شما هم پیش بیاید و دریابید محدودیتهایی که شما بر خود تحمیل می کردید، واقعی نبوده است.

شما بهتر از آنچه که می کنید هستید

لوئیس هی، نویسنده، می گوید ریشه همه مسایل  انسان در زندگی در این احساس است: «من به اندازه کافی خوب نیستم». دکتر آلفرد آدلر در این باره گفته است که ارث طبیعی انسان خودکم بینی است که از کودکی به همراه انسان آمده است. خیلی از انسانها به خاطر باورهای غلط و منفی نسبت به خود، قابلیتها و استعدادهایشان را محدود کرده اند. باورهایی که همه آنها غلط و بی خودی است. واقعیت این است که توانایی شما بیش از همه آن چیزی است که در طول زندگی تان از آن استفاده کنید. هیچ کس بهتر از شما نیست و هیچکس از شما باهوش تر نیست. مردم فقط باهوشتر و بهتر در برخی از مسایل و در بعضی اوقات هستند.

شما یک نابغه هستند

بر اساس گفته دکتر هاروارد گراندر از دانشگاه هاروارد، بنیانگذار مفهوم هوش چند جانبه، انسان دارای حداقل ده آگاهی مختلف است و در هریک از آنها او می تواند نابغه باشد. متأسفانه، فقط دو تا از این خصوصیات در مدرسه و دانشگاه اندازه گیری می شوند: ریاضی و خواندن. اما شما می توانید در زمینه تجسم فضایی (هنر و طراحی)، تأسیسات (تجارت و راه اندازی)، حرکت (ورزش)، موسیقی، روابط عمومی، حس ششم، خلاقیت و علوم انتزاعی قابلیت داشته باشید. علامت راهنمای مدرسه درون این است: «خدا چیز بیخودی نیافریده است». هر انسانی در زمینه ای با استعداد و خلاق است. شما در حال حاضر، قابلیت نابغه شدن در یک یا چندین زمینه را دارید. کار شما این است که این قابلیت و استعدادها را بیابید. شما مسئول هستید که این محدودیت های شخصی را بردارید و باور کنید که شما انسانی مستعد با تواناییهای فوق العاده هستید. شما برای موفقیت طراحی و مهندسی شده اید. شما لیاقت و صلاحیت هایی دارید که تاکنون از آن استفاده نکرده اید. شما در همین لحظه قابلیتهایی دارید که هر چه بخواهید می توانید بدست بیاورید، اگر اراده کنید و برای آن به اندازه کافی تلاش کنید.

باورها اکتسابی هستند

خبر خوب اینکه همه باورهای انسانی یادگرفتنی است. بنابراین شما می توانید آنهایی را که برایتان مفید نیست، فراموش کنید. وقتی شما به دنیا آمدید، هیچ باوری درباره خود، مذهب، احزاب سیاسی، مردم و دنیای اطرافتان نداشتید. اما امروز، شما خیلی چیزها درباره آنها می دانید. خیلی چیزهایی که انسان درباره خودش می داند درست نیست و گاهی این باورها انسان را محدود می کند. چنین باورهایی نقطه شروع کور کردن استعدادها و توانمندیهای انسان است. از خود بپرسید از کجا معلوم که من در این زمینه دارای قابلیت خارق العاده ای نباشم.

باورهای خود را انتخاب کنید

فرض کنید که یک «انبار باور» مثل برنامه های کامپیوتری وجود دارد که شما می توانید از آنجا برای ضمیر ناخودآگاه تان باور بخرید. اگر می توانستید یک سری اعتقاد و باور انتخاب کنید، چه باورهایی برای شما مفیدتر بودند؟ من یک پیشنهاد دارم. این باور را برگزینید: «تقدیر من این است که انسان موفقی در زندگیم باشم». اگر شما واقعا این باور را داشته باشید، به گونه ای راه می روید، فکر می کنید و عمل می کنید که شما در زندگی موفق شوید و این همان شیوه ای است که انسانهای موفق در هر زمینه ای باور دارند و به آن عمل می کنند.

دنبال خوبها باشید

انسانهای موفق در هر زمینه ای بدنبال چیزهای خوب هستند. فرقی نمی کند که آنها چقدر عقب گرد و برگشت دارند و چقدر تلاش می کنند، مسأله این است که آنها از هر چیزی انتظار نتیجه خوب دارند. باور دارند تلاشی که می کنند آنها را به سمت موفقیتی بزرگ رهنمون می کند. اگر باورهای شما به اندازه کافی مثبت باشد، شما از هر حرکتی که انجام می دهید (حتی اگر مجبور به عقب گرد شوید) درسهای با ارزشی می گیرید. شما با اطمینان باور دارید که در مسیر موفقیت باید درسهای زیادی بیاموزید. در نتیجه به هر مشکلی، به چشم تجربه و آموزش نگاه می کنید. ناپلئون هیل نوشته است: «در هر مانع و سختی، منفعت و سودی نهفته است». با چنین نگرشی، شما از هرچیزی که برایتان پیش می آید، چه مثبت و چه منفی، چون شما را به هدف مورد نظرتان می رساند، سود می برید.

تصمیم بگیرید

این روزها تصمیم بگیرید همه باورهای محدود کننده را از خود دور کنید. به خود نگاه کرده و درباره توانایی ها و لیاقتهایی که در آن شک دارید، از خود سوال کنید. از دوستان و خانواده خود بپرسید که آنها چه باور منفی در شما می بینند. گاه آنها چیزهایی در شما می بینند. که خود شما قادر به درک آن نبوده اید. هر وقت با باور بازدارنده ای روبه رو می شوید از خود بپرسید، از کجا معلوم که این درست باشد؟ از کجا معلوم که شما استعداد خارق العاده ای در زمینه ای که تاکنون درباره آن شک داشته اید، نداشته باشید؟ از کجا معلوم که شما در آن زمینه خاص نابغه نباشید؟ از کجا معلوم که دستتان طلایی نباشد و به هر چه دست بزنید طلا نشود. اگر واقعا باور داشتید که این ایده ها درست است، از امروز چه کار متفاوتی انجام می دادید؟ باورهای شما خود را در حرف و عمل نشان می هد. مطمئن شوید هرچه می گویید و هر چه عمل می کنید هماهنگ با اعتقاداتتان است. باورهای بازدارنده را با اعتقاداتی که شما را تقویت می کند، جایگزین کنید و زمانی که ذهن خود را برای موفقیت و کامیابی دوباره برنامه ریزی کردید، در زندگی شما تغییراتی ایجاد می شود که نه فقط شما، بلکه دیگران را هم متعجب می کند.

منابع

  • برایان تریسی – هدف – از صفحه 91 تا 99 و صفحه 102 تا 103

کلید واژه ها

هدف باورها ذهن روان شناسی

مطالب مرتبط

تقویت باورهای مثبت، یک قانون برگشت پذیر در روان شناسی مشخص کردن ارزشها یکی از راههای رسیدن به هدف بازنگری اهداف به طور روزانه، یکی از راههای رسیدن به اهداف تصویرسازی مستمر اهداف، یکی از راهکارهای رسیدن به اهداف فعال کردن ذهن برتر، یکی از راههای رسیدن به هدف انعطاف پذیری، یکی از راهکارهای رسیدن به هدف توانایی، تسلط و مهارت در کار، یکی از راههای رسیدن به هدف

اطلاعات بیشتر

تقویت باورهای مثبت، یک قانون برگشت پذیر در روان شناسی

ابزار ها