منافقان آزمند

هنگامى که پیامبر (ص) از "حدیبیه" باز مى گشت به فرمان خدا مسلمانان شرکت کننده در حدیبیه را بشارت به "فتح خیبر" داد و تصریح فرمود که در این پیکار فقط آنها شرکت کنند، و غنائم جنگى مخصوص آنها است، و تخلف کنندگان را نصیبى از این غنائم نخواهد بود! اما این دنیا پرستان ترسو همین که از قرائن فهمیدند پیامبر (ص) در این جنگى که در پیش دارد قطعا پیروز مى شود و غنائم فراوانى به دست سپاه اسلام خواهد افتاد، از فرصت استفاده کرده، خدمت پیامبر (ص) آمدند، و اجازه شرکت در میدان "خیبر" خواستند! و شاید به این عذر نیز متوسل شدند که "ما براى جبران خطاى گذشته، و سبک کردن بار مسئولیت، و توبه از گناه، و خدمت خالصانه به اسلام و قرآن، مى خواهیم در این میدان جهاد با شما شرکت کنیم!" غافل از اینکه آیات قرآن از قبل نازل شده بود، و سر آنها را فاش ساخته بود.
از مفاد آیه ای که در این مورد نازل شده، استفاده می شود که آنان در میان مسلمانان شرکت خود را در جهاد آینده مطرح می کردند و سرانجام می افزودند که ممانعت شما از شرکت ما در جهاد، علتی جز حسادت نخواهد داشت قرآن در پاسخ درخواست شرکت، و ابطال اندیشه حسادت دو آیه فرستاد که نکات آن را پس از نقل و ترجمه یاد آور می شویم: «سیقول المخلفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتبعکم یریدون أن یبدلوا کلام الله قل لن تتبعونا کذلکم قال الله من قبل فسیقولون بل تحسدوننا بل کانوا لا یفقهون إلا قلیلا؛ به زودى واماندگان، هنگامى که شما به طرف غنایم [خیبر] حرکت کنید تا آن را به تصرف در آورید، به شما خواهند گفت: بگذارید ما [هم] به دنبال شما بیاییم. [این گونه] مى خواهند سخن خدا را تغییر دهند. بگو: هرگز از پى ما نخواهید آمد. خدا از پیش چنین گفته است. پس آنها خواهند گفت: [نه] بلکه بر ما حسد مى برید.[چنین نیست] بلکه جز اندکى نمى فهمند.» (فتح/ 15)
نه تنها در این مورد که در موارد دیگر نیز مى بینیم این تن پروران طماع به سراغ لقمه هاى چرب و کم دردسر مى رفتند، و از میدانهاى سخت و خطرناک و دوردست گریزان بودند، چنان که در آیه 42 سوره توبه مى خوانیم: هر گاه غنائمى نزدیک، و سفرى سهل و آسان باشد از تو پیروى مى کنند، ولى (اکنون که براى میدان تبوک) راه دور و پرمشقت است سر باز مى زنند، و به زودى سوگند مى خورند که اگر توانایى داشتیم همراه شما حرکت مى کردیم «لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لاتبعوک و لکن بعدت علیهم الشقة و سیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم؛ اگر غنایمى [دست یافتنى و] نزدیک و سفرى کوتاه بود، البته از پى تو مى آمدند، ولى راه پر مشقت به نظرشان دور آمد، و زودا که به خدا سوگند خورند که اگر مى توانستیم حتما با شما بیرون مى آمدیم.» (توبه/ 42)
ریشه تمام بدبختى هاى آنها جهل و نادانى و بیخبرى است (لا یفقهون إلا قلیلا) که همیشه دامنگیر آنها بوده است، جهل در مورد خداوند، و عدم معرفت مقام پیامبر (ص) و بیخبرى از سرنوشت انسانها، و عدم توجه به ناپایدارى ثروت دنیا. درست است که آنها در مسائل مالى و منافع شخصى با هوش و دقیق و باریک بودند، اما چه جهلى از این بالاتر که انسان همه چیز خود را با اندکى ثروت مبادله کند؟!
سرانجام پیغمبر اکرم (ص) طبق نقل تواریخ غنائم خیبر را تنها بر اهل حدیبیه تقسیم کرد، حتى کسانى که در حدیبیه بودند و موفق به شرکت در غزوه خیبر نشدند سهمى براى آنها قرار داد، البته این موضوع یک مصداق بیشتر نداشت و آن "جابر بن عبدالله" بود. در ادامه همین بحث و گفتگو با متخلفان "حدیبیه" در آیه بعد پیشنهادى به آنها کرده، و راه بازگشت را به روى آنها چنین مى گشاید و مى فرماید:
«قل للمخلفین من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شدید تقاتلونهم أو یسلمون فإن تطیعوا یؤتکم الله أجرا حسنا و إن تتولوا کما تولیتم من قبل یعذبکم عذابا ألیما؛ بگو به اعرابى که تخلف کردند اگر راست مى گویید به زودى به جنگى دیگر دعوت خواهید شد جنگ با مردمى دلاور که باید یا مسلمان شوند و یا با ایشان بجنگند اگر در آن روز اطاعت کردید خداوند اجرى نیک به شما خواهد داد و اگر آن روز هم مثل جنگ قبلى تخلف ورزیدید خداوند به عذابى دردناک معذبتان مى کند.» (فتح/ 16)
اینک بیان نکات هر دو آیه:
1- جمله ی «یریدون أن یبدلوا کلام الله» اشاره به این است که آنان در این اصرار هدف دیگری را نیز تعقیب می کنند، و آن اینکه می خواهند سخن خدا را تکذیب کنند، زیرا خدا به وسیله ی پیامبر گرامی (ص)، خبر داده بود که این گروه به شرکت در جهاد موفق نمی شوند گویا گزارش به گوش آنان نیز رسیده بود به همین جهت می خواستند که با شرکت در جهاد، کلام خدا را تکذیب کنند. و این مطلب با «خبریه» بودن جمله ی «لن تتبعونا» مناسب تر است.
2- جمله ی «بل تحسدوننا» اشاره به سلاح تهمت است که منافقان به دست گرفته بودند و می گفتند چرا از شرکت ما در جهاد جلوگیری می کنید، چرا مانع ترقی ما هستید. و به این ترتیب آنها حتى به طور ضمنى پیامبر (ص) را تکذیب مى کنند، و ریشه منع آنها را از شرکت در "غزوه خیبر" حسادت مى شمرند ولی قرآن نثار تهمت بر پیامبر گرامی (ص)، را نشانه ی بی خردی آنان می داند و می گوید: «بل کانوا لا یفقهون إلا قلیلا؛ جز کمی از آنان چیزی نمی فهمند.»
3- آیه ی دوم همگان را خلع سلاح می نماید و یادآور می شود که اگر واقعا شماها اهل تقوی و پرهیزگاری و خواهان پیشرفت آیین خدا هستید کمی صبر کنید به همین زودی بر ضد گروه قوی و نیرومندی بسیج می شوید و آن قدر باید نبرد کنید که دشمن یا اسلام بیاورد و یا کشته شود و در چنین وقتی می توانید، در این جهاد مقدس شرکت نمایید.
4- از اینکه قرآن یافتن جنگ را منوط به اسلام آوردن نابودی طرف می داند، می توان حدس زد که و یا طرف نبرد مشرک خواهد بود نه اهل کتاب زیرا ضابطه یاد شده از خصایص مشرکان است نه اهل کتاب، جنگ با اهل کتاب با پرداختن جزیه و عمل به احکام ذمه، پایان می پذیرد، و لازم نیست که حتما اسلام بیاورند و یا کشته شوند. بنابراین می توان گفت مقصود جنگ «حنین» و نبرد با قبائل «هوازن» است که به قدرت و سر سختی معروف بودند، و تفسیر آیه با جنگ «موته» که طرف نبرد اهل کتاب بودند، چندان استوار به نظر نمی رسد.
این آیه حاکی است که در سال نزول آن (که اواخر سال ششم هجرت بود) امید به اصلاح متخلفان وجود داشت و، لذا، اجازه داده می شود که در آینده در جهاد با مشرکان شرکت کنند ولی از آیاتی که در سال نهم هجرت پیرامون غزوه ی «تبوک» نازل شده است استفاده می شود که آنان در نفاق کاملی فرو رفته دیگر صلاحیت شرکت در امر جهاد را نداشتند و لذا، قاطعانه حرکت آنان را رد می کند و می فرماید: «فقل لن تخرجوا معی أبدا و لن تقاتلوا معی عدوا إنکم رضیتم بالقعود أول مرة فاقعدوا مع الخالفین؛ بگو: هرگز با من راهى [جنگ] نخواهید شد، و هرگز همراه من با هیچ دشمنى نبرد نخواهید کرد، زیرا شما از همان اول به ماندن رضایت دادید، پس [حالا هم] با واماندگان بنشینید.» (توبه/ 83)

 


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 58

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 21

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/110147