خانه هایی که آیین یهود در آنجا تدریس می شد، و کودکان و جوانان در آنها درس دینی فرا می گرفتند «بیت المدارس» یا «بیت الدارس» می نامیدند روزی پیامبر اکرم (ص) بر یکی از این بیوت وارد شد و کسانی که در آنجا بودند همه را به آیین خود دعوت کرده، دو نفر از «احبار» یهود به نامهای «نعمان» و «حارث» گفتند: «بر چه آیینی دعوت می نمایی؟» فرمود: «روش ابراهیم و آیین او.» آنان (برخلاف تمام تواریخ جهان و نصوص تورات) گفتند: «آیین ما اصیل تر از آیین تو است زیرا ابراهیم، خود یهودی بود.» پیامبر (ص) فرمود: «تورات را بیاورید تا در این موضوع میان من و شما داوری کند.» آنان از آوردن تورات خودداری کردند و وحی الهی در این مورد چنین می فرماید: «أ لم تر إلى الذین أوتوا نصیبا من الکتاب یدعون إلى کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولى فریق منهم و هم معرضون؛ آیا کسانى را که بهره اى از کتاب یافته اند ندیدى که چون به کتاب خدا فراخوانده مى شوند تا میانشان حکم کند، گروهى از آنان به حال اعراض پشت مى کنند؟» (آل عمران/ 23)
این آیه شریفه مى خواهد بفرماید: اهل کتاب از بغى و ایجاد اختلاف در دین دست بر نمى دارند، براى اینکه هر وقت به ایشان پیشنهاد مى شود که تسلیم حکم کتاب خدا شوند، پشت مى کنند و زیر بار نمى روند و این نیست مگر به خاطر اینکه به این گفتار خود مغرور شده اند، که مى گفتند: «لن تمسنا النار؛ هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسيد.» (آل عمران/ 24) و خلاصه به چیزى مغرور شدند که هیچ سندى بر آن ندارند، و آن را به خدا افترا مى بندند.
مراد از کسانى که نصیبى از کتاب دارند همان اهل کتابند، و اگر نفرمود: "الذین اوتوا الکتاب..." و به جاى آن فرمود: "أوتوا نصیبا من الکتاب"، براى این بود که بفهماند آن مقدار اطلاعى که از کتاب دارند همه معارف کتاب نیست. بلکه مقدارى از آن است، و این بدان جهت است که همه کتاب خدا در دستشان نیست، کتاب خدایى که در دست دارند تحریف شده است، و در آن دخل و تصرف نموده و بیشتر اجزایش را از بین برده بودند، هم چنان که آخر آیه ی 24 همین سوره هم که مى فرماید: «و غرهم فی دینهم ما کانوا یفترون؛ برساخته هايشان آنان را در دينشان فريفته كرده است.» (آل عمران/ 24) به این معنا اشاره دارد، و به هر حال مراد این است که اهل کتاب از حکم کتاب روى گردانند، به خاطر یک عقیده خرافى که داشتند، و آن را به خدا افترا بسته بودند و نتیجه اش این شده که به آن عقیده خرافى مغرور شوند، و خود را از کتاب خدا بى نیاز بپندارند (خدا داناتر است).
وقت ورود پیامبر (ص) به یکی از این مدارس، گروهی از دانشمندان نصارای نجران در آن جا حضور داشتند در این میان جدال تاریخی میان علمای هر دو گروه در گرفت و هر دو گروه در گرفت و هر دو گروه کوشش می کردند که ابراهیم را از پیروان آیین خود بدانند در حالی که همگی می دانیم که ابراهیم پدر اسحاق و او پدر یعقوب بود که سرسلسله ی یهود و بنی اسرائیل باشد قرآن در نقد آنان چنین می فرماید: «ما کان إبراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین* إن أولى الناس بإبراهیم للذین اتبعوه و هاذا النبى و الذین ءامنوا و الله ولى المؤمنین؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه موحدى فرمانبردار بود و از مشرکان نبود. در حقیقت نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانى هستند که از او پیروى کردند و نیز این پیامبر و کسانى که به او گرویده اند. و خدا سرپرست مؤمنان است.» (آل عمران/ 67- 68)