معجزه ای همچون معجزه موسی علیه السلام

عرب مشرک، کم و بیش از طریق احبار یهود از معجزه های حضرت موسی اطلاع داشتند و می دانستند که وی دارای عصا و ید بیضا بود، عصای وی در میدان نبرد با ساحران به صورت افعی در می آمد و سحر ساحران را می بلعید او دست خود را در مواقع اعجاز در گریبان فرو می برد، وقتی بیرون می آورد، روشن و درخشان بود. عرب جاهلی به پیامبر اعتراض می کردند که چرا معجزه ای بسان معجزه ی موسی ندارد چنانکه نقل می کنند: «فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا لو لا أوتى مثل ما أوتى موسى؛ چرا به او چیزی که به موسی داده شد، داده نشده است.» (قصص/ 48)
قرآن در پاسخ این اعتراض دو مطلب را یادآور می شود: یکی اینکه این نوع اعتراضها جدی و حقیقی نیست، بلکه بهانه گیری است و اگر پیامبر گرامی (ص) معجزه ی موسی را نیز داشت، باز ایمان نمی آوردند به دلیل اینکه مردم مصر با دیدن همان معجزه ها به او ایمان نیاوردند، بلکه هر دو (موسی و هارون) را به «سحر» و «ساحری» متهم کردند و شما مردم عصر جاهلی حجاز با مردم مصر تفاوتی ندارید و از یک قماش و به اصطلاح سر و ته یک کرباس هستید، انگیزه ی واقع بینی و هدایت یابی در شماها نیست آنجا که می فرماید: «أ و لم یکفروا بما أوتى موسى من قبل قالوا سحران تظهرا و قالوا إنا بکل کافرون؛ آیا این مردم از این پیش به موسی هم کافر نشدند و گفتند: موسی و هارون هر دو ساحرند و دست به دست هم داده اند، ما به هر دو کافریم (و نبوت آنان را پذیرا نیستیم).» (قصص/ 48)
دیگر اینکه: چه معجزه ای بالاتر از قرآن؟ اگر شما آن را نمی پذیرید، برخیزید بهتر از آن، و بهتر از تورات را بیاورید چنانکه می فرماید: «قل فأتوا بکتاب من عند الله هو أهدى منهما أتبعه إن کنتم صادقین؛ بگو اگر شما و مردم مصر (که هر کدام نبوت پیامبر خود را انکار کردید) راست می گویید برخیزید، کتاب هدایت بخش تر از این دو (تورات و قرآن) بیاورید تا من از آن پیروی کنم.» (قصص/ 49)
این گروه از علل اختلاف معجزه ها غافل بوده و چنین می اندیشیدند که باید تمام پیامبران از یک سنخ معجزه برخوردار باشند و آنچه که به موسی و مسیح داده شده، حتما باید به پیامبر گرامی نیز داده شود و بالعکس؛ در حالی که معجزه ی هر پیامبری باید با فن رایج آن زمان کاملا متناسب باشد تا ناتوانی متخصصان از مقابله و معارضه ی آن، نشانه ی ارتباط آورنده ی آن با قدرت لامتناهی خداوندی باشد که او را بر یک چنین امر بزرگی که متخصصان فن از معارضه ی آن عاجز و ناتوانند، قادر و توانا ساخته است، و اگر معجزه ی هر پیامبری خارج از حدود فن رایج آن زمان باشد عجز متخصصان زمان از مقابله، گواه بر ارتباط او با قدرت نامتناهی نیست، زیرا افراد مخالف می کویند در این موضوع که ما را به معارضه دعوت کرده ای، اطلاع و سررشته ای نداریم تا ناتوانی ما گواه بر صدق گفتار تو باشد.
همگی می دانیم در عصر موسی فن سحر و جادو، و در زمان مسیح طب و پزشکی از ترقی خاصی برخوردار بود، عمل و کار هر دو پیامبر از ان نظر نام اعجاز به خود گرفت که کارشان از نظر ظاهر، هم ردیف و هم مرز کارهای آنان به شمار می رفت و عجز و ناتوانی متخصصان هر دو فن از مقابله و معارضه ثابت کرد که عمل این دو شخصیت از حدود آن دو علم، بیرون است یعنی، نه سحر است و نه جادو نه طبابت است و پزشکی، وگرنه دانش بینش خود را روی هم گرد می آوردند و می توانستند، نظیر آن را انجام دهند.
روی این اساس، انتظار این که معجزه ی پیامبر گرامی (ص) در محیط شبه جزیره که در آنجا نه از سحر و ساحری خبری بود و نه از علم پزشکی و طبابت، بسان معجزه ی آن دو پیامبر گرانقدر باشد، بسیار انتظار غیر منطقی ای است. گذشته از این، نبوت پیامبر، نبوت خاتم، و شخص او خاتم پیامبران است از این جهت باید معجزه ی او بسان نبوت او دائم و پیوسته باشد و مرور زمان مایه ی فرسودگی و یا نابودی آن نشود و برای چنین نبوتی، علاوه بر معجزات موقت مانند شق القمر و تسبیح سنگ ریزه ها، معجزه ای ابدی لازم است که پیوسته بر تارک اعصار بدرخشد و آن جز قرآن چیز دیگر نمی تواند باشد که هرگز در آن زوال و نابودی نیست.


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 145

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/110281