خدای سبحان پیامبر اکرم (ص) را به نحو اطلاق، اسوه قرار داده برای اینکه ممکن نیست موجودی در صراط مستقیم باشد و برخی از کارهای او قابل اقتدا نباشد، خصوصا پیامبر که حتی از کارهای مشکوک هم منزه و مبراست، لذا آن حضرت می تواند بدون هیچ قید و شرطی اسوه سالکان کوی حق باشد، البته امور اختصاصی رسول اکرم (ص) خارج از بحث است.
خدای سبحان، رسول اکرم (ص) را در شئون مختلف جوامع انسانی مقتدای انسانهای آزاده قرار داد، یعنی به او سمتهای گوناگون داد و جوامع بشری باید در همه آن سمتها از وی پیروی کنند، خواه در مسائل تلاوت کتاب تعلیم کتاب و حکمت، تزکیه، قضا و داوری، زمامداری و یا هدایت و ولایت تکوینی به عنوان مجرای فیض خالقی در ایصال به مطلوب. در همه ی این شئون پیامبر در مسیر حق و اسوه دیگران است، اما نه بدان معنا که دارای سمت مستقلی باشد زیرا فرض ندارد که خدای سبحان ربوبیت مطلق جهان را دارا باشد و موجودی دیگر در زمین یا در آسمان سمتی مستقل داشته باشد، بلکه هر موجودی امکانی به نوبه خود آیتی از آیات الهی بوده، و مظهر نامی از اسمای حسنای خداوندی خواهد بود.
به عنوان نمونه می توان گفت که «تالی» از اسمای حسنای خدای سبحان است و رسول اکرم (ص) مظهر تلاوت او که فرمود: «تلک ایات الله نتلوها علیک بالحق؛ اینها آیات خداست که به درستى آنها را بر تو مى خوانیم.» (بقره/ 252) خداوند خود را تالی آیات معرفی کرد و رسول اکرم، مظهر این نام است، پس پیامبر گرامی (ص) نه تنها در علم غیب یا تزکیه و تعلیم، بلکه در امور مهم رسالت، مظهر اسمای حسنای الهی محسوب می شود، او در تلاوت، که کار ابتدایی آن حضرت به شمار می آید هم، آیت تلاوت خدایی است.
اگر خداوند به نبی اکرم (ص) سمت تعلیم کتاب و حکمت داد، فرمود: «و یعلمهم الکتاب و الحکمة؛ كتاب و حكمت بديشان بياموزد.»(بقره/ 129) این تعلیم بالذات و بالاصالة از آن خدای سبحان است که فرمود: «علم الإنسان ما لم یعلم؛ آنچه را كه انسان نمى دانست [به تدريج به او] آموخت.» (علق/ 5) یا به پیامبر فرمود: «وعلمک ما لم تکن تعلم؛ و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت.» (نساء/ 3) یا فرمود: «إتقوا الله و یعلمکم الله؛ و از خدا بترسید، و خداوند [بدین گونه] به شما تعلیم مى دهد.» (بقره/ 282) و یا فرمود: «وعلم ادم الأسماء؛ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت.» (بقره/ 31) و مانند آن، یعنی خدای سبحان معلم انسانها و هر موجودی است که اهل اندیشه و فکر باشد و اگر پیامبر (ص) معلم کتاب و حکمت است، مظهر این نام خداست چون معلم بودن از اسمای حسنای خدای سبحان است.
پس فرض ندارد که معلمی پیامبر در عرض معلمی خدا باشد چنانکه فرض ندارد که محدود و نامحدود در کنار هم قرار گیرد، چون نامحدود، جا برای غیر نمی گذارد تا آن غیر در قبال نامحدود قرار گیرد، بلکه هر چه هست، مظهر همان نامحدود است نه در عدل و کنار نامحدود. و اینکه می گوییم، تعلیم، ربوبیت، هدایت، ارشاد و افاضه خدای سبحان نامحدود است، یعنی دیگران مظاهر افاضه و تعلیم او هستند. کسی که بینش توحیدی ناب ندارد، در کنار خدا، غیر خدا را هم می بیند چه اینکه ممکن است گاهی در برابر غیر خدا، تسلیم گردد، اما موحد هر چه را می نگرد، مظهر خدای یگانه و یکتا می بیند. انبیا و مرسلین و اولیا را هم مجاری فیض حق مطلق می داند.
از این رو خدای سبحان کارها را هم به پیغمبر نسبت می دهد و هم به خود تا به ما تفهیم کند که اگر کاری از انبیا ساخته برای این است که آنان مظاهر و مجاری فیض خدا هستند، لذا می فرماید: «اگر کسی از پیامبر اطاعت کرد، از خدا اطاعت کرده و اگر اطاعت نکرد، از خدا اطاعت نکرده.» پس در بخشهای راهنمایی و رهبری هم هر صفتی را برای پیامبر قایل شده همان را در جای دیگر به خود نسبت داده و این نشان می دهد که حضرت رسول (ص) درمسیر توحید ناب است و هستی او مورد پسند و مرضی حق. و خدای سبحان به او فرمود: «قل إن صلوتی ونسکی ومحیا ومماتی لله رب العالمین؛ بگو که حیات و ممات من فقط برای خدای سبحان است.» (انعام/ 162)
از نازلترین سمت نبی اکرم که مسئله ی «تلاوت» باشد، تا عالی ترین مرتبه آن که ایصال به مطلوب است، همه و همه مجاری فیض خدای سبحانند، پس باید از حکم پیامبر اطاعت نمود، و حکم رسول گرامی (ص) جز حکم خدا نیست. همان طور که خداوند «عزت» را برای خدا و پیامبر و مؤمنان قرار می دهد و در جای دیگر می فرماید: «فإن العزة لله جمیعا؛ چرا كه عزت همه از آن خداست.»(نساء/ 139) یا شفاعت به اذن خدا را برای عده ای قرار می دهد آنگاه می فرماید: «لله الشفاعة جمیعا؛ شفاعت يكسره از آن خداست.» (زمر/ 44) درباره ی قدرت نیز فرموده: «إن القوة لله جمیعا؛ تمام قدرت یکسره به دست خداست.» (بقره/ 165) و تعبیراتی حصر آمیز و حصر آموز از این قبیل، که چنین بینشی نتیجه توحید در اسمای حسنی خواهد بود.