جایگاه دین در برنامه ریزی فرهنگی

واژه های فرهنگ و دین، پراستعمال و پرمعنا می باشند، یعنی کاربردهای گوناگون با معانی متفاوت دارند. اگر در آغاز هر بحث علمی تعیین مراد نگردد، لغزش ها و خلط های بسیاری به همراه خواهد داشت.


1- فرهنگ

فرهنگ را بسیار متنوع معنا کرده و تا دویست مفهوم برایش برشمرده اند. فرهنگ مجموعه ای از باورها، ارزش ها، آگاهی های عمومی، خصلت های رفتار، آداب و رسوم و هنر است که زمانی بر آن گذشته و از ثبات نسبی برخوردار است. در این تعریف شش مؤلفه برای فرهنگ منظور شده که سه مورد اول، لایه درونی فرهنگ را می سازد و سه مؤلفه دیگر، بروز و ظهور خارجی و عینی آن است.


2- دین

برای دین هم معانی بسیار گفته شده، ولی منظور از دین مجموعه ای از معارف، ارزش های اخلاقی و دستورات فردی و جمعی است که به وحی معتقد می باشد. با این توضیح اجمالی به دست می آید که فرهنگ و دین نقاط تلاقی و برخورد بسیار دارند و می توان از رابطه این دو یا نقش هریک در دیگری سخن راند. وقتی دین و برنامه ریزی فرهنگی بعنوان موضوع به میان می آید چند پرسش مطرح می شود:
1- میزان تأثیرگذاری دین در برنامه ریزی فرهنگی چیست؟
2- پس از نشان دادن جایگاه و میزان تأثیرگذاری، چه اصولی از دین را باید در برنامه ریزی ها منظور داشت.

1- جایگاه دین در برنامه ریزی فرهنگی
نسبت به نقش دین در فرهنگ دو تلقی متفاوت به چشم می خورد. گروهی به حداکثر دخالت دین در فرهنگ باور دارند. اینان با تحلیلی که از دین و انسان دارند برای دین در ارزش ها، قوانین و برنامه ریزی فرهنگی آن هم در تمامی عرصه های فرهنگی جایگاه قایل اند. در مقابل، نظر دیگری است که دین بسیاری از حوزه های فرهنگ را به انسان و مؤلفه های طبیعی فرهنگ واگذارده است و این به استناد خود دین است. به تعبیر دیگر، دین فرهنگ های ملی را پذیرفته و بر آن صحه گذارده و آن را امضا کرده است، گرچه دخالت ها و تحدیدهایی از سوی دین صورت پذیرفته است. به سخن دیگر، می توان به یک منطقه الفراغ فرهنگی معتقد شد. همانگونه که در فقه منطقه الفراغی است که با اندیشه و تعقل و تجربه آدمی پر می شود، در حوزه فرهنگ نیز چنین خواهد بود. شواهدی که می توان بر این دعوا اقامه کرد از این قرار است:

1- امیر مؤمنان (ع) آن زمانی که مالک اشتر را بعنوان والی به مصر فرستاد، یکی از توصیه هایش به وی چنین بود: «ولا تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه الامة و اجتمعت بهاالالفة و صل علیهاالرعیة و لا تحدثن سنتة تضر بشیء من ماضی تلک اسنن فیکون الااجر لمن سنها الوزر علیک بما نقصت منها؛ و آیین پسندیده ای بر هم مریز که بزرگان این امت بدان رفتار نموده اند و مردم بدان وسیله به هم پیوسته اند و رعیت به یکدیگر سازش کرده اند. و آیینی مگذار که چیزی سنت های نیک گذشته را زیان رساند تا پاداش از آن نهنده سنت باشد و گناه شکستن آن تو ماند» (نهج البلاغه، صفحه 431، صبحی صالح).

2- شهید مطهری در شرح سروده ای منسوب به حضرت علی (ع) گفته است:... آیا مقتضیات زمان آداب را عوض می کند؟ بله از جمله آداب، یکی هم رسوم میان مردم است. اینها را نمی شود گفت خوب است نمی شود گفت بد است. مثلا هر مردمی برای مجالس عروسی یک رسم بخصوصی دارند، مجالس مهمانی یک رسم بخصوص دارند. جمله دیگری را هم در دیوانی که منسوب به امیرالمومنین (ع) است به ایشان نسبت داده اند و آن این است: «حسین بنی اذاکنت فی بلدة غریبا فعاشر بآدابها؛ پسرجان، اگر در شهری غریب بودی به آداب آن شهر معاشرت بکن» (دیوان امیرالمومنین، صفحه 29). اینجا صحبت آداب است. مثلا اگر در یک جا رفتی، دیدی جمعیت ایستاده غذا می خورند، تو هم آنجا بایست، غذا بخور (اسلام و مقتضیات زمان).

3- سخن دیگری از حضرت علی نقل شده که فرزندانتان را بر آداب و رسوم خویش وامدارید، زیرا آنان در زمانی غیر از زمان شما به دنیا آمده اند (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3 صفحه 267).

4- تحریم: پوشیدن لباس شهرت در فقه می تواند گواه دیگری باشد، چراکه معنایش تأیید عرضه یک جامعه در پوشش و نوع لباس است.

5 - ارجاع بسیاری از مسایل به عرف خود تأیید فرهنگ ملی و محلی است. مانند: تبیین فقیر و مسکین، تعیین مقدار نفقه و...

6- امضای پاره ای از عرف ها و سیره های پیش از اسلام، مانند احترام ماههای حرام که رسمی جاهلی بود، تأیید نوروز که عید باستانی ایرانیان است، تجلیل پیامبر از شرکت خود در حلف الفضول در دوران جاهلی، تأیید دیه صد شتر برای قتل عمد و... شاهد دیگری بر این امر است. از این نمونه ها بسیار است که اینک مجال پرداختن بدان نیست. نتیجه ای که می توان گرفت این است که دین عرصه هایی از فرهنگ را برای اندیشه و تجارب بشری بازگذارده، تا انسان ها به مقتضیات شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به پرکردن آن دست زنند و این زمینه گفتگوی فرهنگ و مبادله فرهنگی را فراهم می سازد. البته باید توجه داشت که در سه مورد خاص دین به تحدید فرهنگ می پردازد:
1- آیین های باطل و مظاهر آن نباید در فرهنگ جای گیرد.
2- خرافه و مظاهر آن نباید در مقوله فرهنگ و مظاهر آن وارد شود.
3- فرهنگ نباید با احکام مسلم و قواعد قطعی دینی ناسازگار باشد.
بیش از این نمی توان دلیلی برای دخالت و تحدید فرهنگ داشت.

2- اصول و قواعد دینی در برنامه های فرهنگی
حال که حدود دخالت دین و فرهنگ به اجمال معلوم گشت، به ذکر اصول و قواعدی می پردازیم که برنامه ریزان فرهنگی در فضاهای دینی باید بدان توجه کنند.
1- اصل سهولت و سیر یا اجراپذیری: هنگامی که پیامبر امام علی (ع) و معاذ را به یمن برای تبلیغ دین فرستاد بدانان توصیه فرمود که: «انطلقا فبشرا و لا تنفرا و یسرا و لا تعسیرا؛ حرکت کنید، بشارت دهید و نفرت ایجاد نکنید، آسان بگیرید و سخت نگیرید» (میزان الحکمه، ج 1 صفحه 469). در پاره ای منابع روایی چنین آمده که هرگاه پیامبر میان دو امر مخیر می شد آسان ترین (اجراپذیرترین) را برمی گزید، در مسایل اجتماعی احتیاط و سراغ سخت تر رفتن، امری خردپسند نیست، عالمان اصول و فقیهان نیز بر این نکته تأکید می ورزند که تعمیم احتیاط به اصلاح امور اجتماعی می انجامد.

2- توجه به احکام و قواعد مسلم دینی داشتن شاید یکی از علل نابسامانی های فرهنگی، منقح نبودن حکم بسیاری از موضوعات است که در مرز دین و فرهنگ جای می گیرد و این سبب می شود سلیقه های مختلف در انتخاب دیدگاههای متفاوت وارد عرضه شود و به هرج و مرجی بینجامد. آنچه در مجسمه سازی، موسیقی، لهو و لعب، تصویربرداری، طنز، پوشش، توریسم و... شاهدش هستیم، با جابجایی مدیران، سلیقه ها و رویه های متفاوت در دستور کار قرار می گیرد و بسا نوعی تضاد را تداعی می کند. راه حل در این موارد این است که آنجا که احکام منقح و قطعی در دسترس نیست و دیدگاههای متفاوت از سوی فقیهان عرضه شده، قانونگذاران فرهنگی به اقتضای اوضاع و احوال اجتماعی یکی از دیدگاهها را که اجراپذیرتر است برگزینند و بعنوان نظریه قطعی دین ابراز نکنند که اگر در شرایط دیگر راهی دیگر را برگزینند به تناقض گویی در بیان احکام دین دچار نشوند. شهید سید محمدباقر صدر نسبت به قانونگذاری در جمهوری اسلامی معتقد است: احکام مسلم و قطعی به شکل قانون در می آید و در آنجا که اجتهادهای متعدد وجود دارد قانونگذار بر حسب شرایط یکی را برمی گزیند و آنجا که هیچ قانونی نرسیده یعنی منطقه الفراغ قانونی، باز قوه مقننه تصمیم گیرنده است: «ان احکام الشرعیة الثابتة بوضوح فقهی مطلق، تعتبر بقدر صلتها بالحیاة الاجتماعیة جزء ثابتا فی الدستور.. ان ای موقف للشریعة یحتوی علی اکثر من اجتهاد یعتبر نقاط البدا المتعددة و یظل اختیار البدیل المعین من بین هذه البدائل موکولا الی السلطة التشریعیة ال تمارسها الامة علی ضورالمصلحة العامة؛ احکام دینی پایدار که از وضوح فقهی قطعی برخوردار است به میزان ارتباط با زندگی اجتماعی جزء ثابت قانون قرار می گیرد. هر موضوعی از شریعت که در آن اجتهاد فقهی متعدد باشد حوزه بدلیل های متعدد نامگذاری می شود و اختیار انتخاب یکی از آنها به عهده قوه مقننه است که مردم آنها را برگزیده اند، مجلس قانونگذار،... دست به گزینش می زند» (الاسلام یقود الحیاة، صفحه 18).

3- توجه به تنوع نیازها و خواسته ها و منظور کردن مراتب و درجات انسانی. بر این اصل شواهد بسیاری در نصوص و منابع دینی به چشم می خورد، احادیثی که مردم را دارای درجات مختلف معرفی می کند و تأکید می کند که اگر این درجات منظور نگردد، استعدادها شکسته خواهد شد. امام صادق (ع) به یکی از یارانش فرموده ایمان و دینداری مانند نردبان دارای ده پله است که باید از آن پله، پله بالا رفت. آنگاه فرمود: اگر کسی را در پله پایین یافتی و توانستی او را به پلکان بالاتر برسانی انجام ده وگرنه آن چه را از توان و طاقت او بیرون است بر او تحمیل مکن، مبادا او را بشکنی که خود باید جبران کنید (بحارالانوار). همچنین در حدیثی دیگر می فرماید: اسلام هفت سهم دارد و هرکس دارای سهمی است. کسی که یک سهم دارد، دو سهم را بر او تحمیل می کنید که سبب سنگینی و نفرت او می گردد، بلکه با آنان مدارا کنید و راه های ورود به دین را آسان بگیرید. همچنین این نکته که پیامبران به اندازه عقول مردم با آنان سخن می گفتند (بحارالانوار)، شاهدی دیگر است. رعایت سنن مختلف، عرف های گوناگون، خواسته ها و نیازهای اصلی پایه ای و اساسی در برنامه ریزی فرهنگی است و غفلت از آن و برای همگان یک دارو تجویز کردن جز انزجار و نفرت حاصلی ندارد.

4- پرهیز از قالب گرایی و شکل گرایی. بسا اوقات قالب های دینی چنان برجسته و مورد توجه قرار می گیرد که محتوا و روح و جان از یاد می رود. در مثل، گاه به آن اندازه که بر نماز جماعت تأکید می شود بر راستگویی، وفاداری، احترام به انسان توجهی نمی شود و در هیچ برنامه فرهنگی منظور قرار نمی گیرد. قالب ها و احکام برای حفظ ارزش های انسانی و اخلاقی تشریع شده است، جمود بر آنها و از یاد بردن اساس و روح احکام دینی ضایعه ای جبران ناپذیر است. که به جز فاصله گرفتن از روح دین و شریعت، زمینه مساعدی را برای فرصت طلبان فراهم می سازد. قرآن کریم روزه، عبادت و ذکر خدا را راهی محتمل برای دستیابی به تقوا معرفی می کند و با تعبیر «لعلکم تتقون» از آن یاد می کند. اما عدالت و انصاف را راهی قطعی به پارسایی و تقواپیشگی می داند:
«کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ روزه بر شما مقرر شده است همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد كه پرهيزگارى كنيد» (بقره/ 183).
«واذکرو مافیه لعلکم تتقون؛ و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد» (بقره/ 63).
«اعبدو ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بوده ‏اند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد» (بقره/ 21).
«اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است» (مائده/ 8).

حضرت علی (ع) در روایتی فرموده است: «یستدل علی ادبارالدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تأخ الافاضل؛ عقب ماندگی حکومت ها، از چهار نشانه به دست می آید: تباه کردن اصول، چسبیدن فروع و شاخه ها، مقدم داشتن پست ها و کنارنهادن شایسته ها» (الحیاة، ج 5 صفحه 308).

5- پرهیز از جمودگرایی. روشن است که پاره ای قالب ها که در دوره های گذشته رواج داشته مناسب آن دوره و زمان بوده و تعمیم آن قالب ها برای همه دوره ها، لغزشی بزرگ است. همیشه اهداف و مقاصد شریعت، معیار تعمیم و تضییق است. آیا می توان ورزش های رایج گذشته را برای همیشه ترویج کرد؟ آیا می توان نوعی خاص از پوشش را که شرایط اقلیمی و بومی یک دوره اقتضا می کرده، به همه جا تعمیم داد؟ سخنی نغز از شهید مطهری در راز جاودانگی دین اسلام به ما رسیده است که شاهدی بر این مدعاست: «اسلام هرگز به شکل و صورت ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلام همه متوجه روح و معنا و راهی است که بشر را به آن هدف ها و معانی می رساند. اسلام هدف ها و معانی و ارایه طریق رسیدن به آن هدف ها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هرگونه تصادمی با توسعه و تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است. در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمی توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید. از این رو، پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان کرده است» (ختم نبوت، ص 78-79).


منابع :

  1. مهدی مهريزی- مجله نقد و نظر شماره 3 و 4- مقاله دين‌ و برنامه‌ ريزی فرهنگی- صفحه 140

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/111184