اصولا از نظر اسلام تربیت از گهواره آغاز می شود و در خانواده شکل می گیرد. مقدمات و پایه گذاری آن از مرحله تشکیل جنین و حتی قبل از آن است. ولی آنچه که صورت رسمی دارد از لحظه تولد است و با ذکر اذان و اقامه در دو گوش کودک شروع می شود. بعدها و به تدریج در مراحل مختلف زندگی، ما وظیفه ای در قبال کودک داریم که به عنوان مربی باید به ادای آن بپردازیم. شک نیست که تا حدود هفت سالگی اعمال قدرت و فشار مطرح نیست. حتی رفتار مذهبی کودک صورت بازی و سرگرمی دارد. سعی و تلاش ما باید بر این باشد که تکالیف مذهبی بر کودک سنگین نیاید واو را خسته نکند. در طول مدت تربیت در هفت سال اول، کوشش بر این است که مصداق ها و مدل هایی عرضه و ارائه شوند که برای کودک درس آموز باشند و شیوه تربیت به گونه ای باشد که نیازی به اصلاح و تجدید نظر در آن ضرورت پیدا نکند که بسیاری از لغزش های مذهبی افراد در این رابطه است.
اصولی در تربیت دینی
پیش از بحث درباره مقاصد و محتوا و شیوه ها و فنون تربیت مذهبی کودکان، ضروری است از سه اصل مهمی که برای تربیت دینی لازم است سخن به میان آورد، این اصول بدین قرارند:
1- آگاهی و معرفت: ما مدعی نیستیم که کودک قادر به درک همه ی مسائل و جوانب مربوط به مذهب باشد و یا آنچه را که می گوییم دریابد. ولی این نکته باید مورد نظر باشد که به میزان توانایی درک مطالب و فهم او مسائل را به او تزریق کنیم و به حساب این که او خردسال است و هنوز وقت بسیاری برای متدین شدن دارد در این کار تعلـل نکنیم.
2- شور و احساس: طفل می بایست کم و بیش با جماعات و اجتماعات مذهبی آشنا شود. در مراسم مذهبی، دعاهای دسته جمعی، سرودها و مراثی و در عبادت های جمعی مثل نمازهای جمعه و جماعت شرکت کند و کم و بیش هیجانات، شادی ها، اشک ها و آه و ناله ها را ببیند. این امر در برانگیختن عواطف و شور مذهبی طفل مؤثر است. همچنین داستان های مذهبی نیز در این امر مفید است.
3- رفتار و عمل: نقش عمل و رفتار را چه در کار مربی و چه در کار کودک نادیده نگیرید که آن بیش از منطق و گفتار در تربیت مؤثر است. از طریق عمل دل ها متوجه حقیقت ها می شوند و عادات مذهبی پدید می آیند و میل به طاعت و عبادت در فرد شکل می گیرد. این روش تعلیم پیامبر بود که به مردم می فرمود: «ببینید من چگونه عمل می کنم شما هم همان کار را بکنید.»
در چگونگی تربیت دینی کودکان می بایست نقاط و مقاصدی روشن باشد و مربی بداند که چه مسیری را می خواهد تعقیب کند، به چه اهدافی می خواهد برسد؟ چه چیزهایی را می خواهد به کودک بیاموزد؟
الف- اهداف و مقاصد
مقصد کلی، مذهبی بار آوردن کودک است؛ به گونه ای که به تعالیم مذهب مؤمن و معتقد و برنامه های آن را عامل باشد. هدف این است که کودک ما اسلام را به عنوان مکتبی سازنده و حیاتبخش بپذیرد و تعالیم آن را به صورت افکاری اصیل و هیجان انگیز در خود پذیرا شود. زندگی حال و آینده خود را براساس فلسفه ای که مذهب معین می کند رنگ و صورت دهد و در ایجاد و محیط مورد تأیید مذهب، که محیطی پاک و به دور از هر گونه بد آموزی است کوشش و تلاش کند. هدف این است که او در برابر آفریدگار خاضع، و به فرمانش تسلیم، و در همه حال چشم به الطاف و عنایات او داشته باشد؛ در زندگی حال و آینده، خود را مسئول بداند و در کشاکش زندگی همچون پر کاهی نباشد که با وزش بادها به هرسوی بجنبد و خالی و سبک و بی محتوا باشد.
ب- محتوا و مضمون
محتوا و مضمون چنین تربیتی پردامنه، و دربرگیرنده همه جوانب و ابعاد حیات انسان چه در جنبه روابط و چه در جنبه واقعیات است و لااقل در دو مورد زیر قابل ذکر و دسته بندی است: 1 – در اصول اعتقادی 2 – در فروع مذهب و تعالیم آن.
بخشی از مباحث دینی ما در زمینه اصول اعتقادی است. آن را اصول می نامیم از آن بابت که بنای همه افعال و کردار و گفتار مذهبی ماست و قبل از هفت سالگی می توان از طریق داستانها و شرح حال ها اشاراتی بدان داشت. از حدود هشت و یا نه سالگی می توان تا حدودی به گونه ای مستدل آن را به فرد آموخت. آموزش اصول اعتقادی از نوع آموزش های اساسی و برای حیات افراد سرنوشت ساز است. مباحثی که در این زمینه باید آموخته شوند بسیار و اهم آنها عبارتند از:
خدا و توحید
در این قسمت هم سخن از معرفی خدا و عظمت و جلال و جمال اوست و هم صحبت از رابطه خدا با انسان از یک سو و رابطه انسان با خدا از سوی دیگر. در جنبه اول مسئله هستی بخشی، آفرینش و گردانندگی جهان و پدیده ها، رازق بودن و حاکمیت او درعین علم و قدرت و اراده مطرح است و در جنبه دوم خضوع و خشوع، مددخواهی، نیایش، شناخت وظیفه در راه او، تنظیم برنامه حیات بر اساس فرمان او و دوستی و دشمنی بر اساس خواست و نظر اوست. بنای توحید باید به صورت رکنی باشد که نه تنها جنبه عقیدتی، بلکه تمام شئون زندگی آدمی را در برگیرد و البته در این راه خدای را باید به گونه ای معرفی کرد که برای طفل جالب باشد. هنوز مدت و زمان لازم دارد تا او دریابد که چرا باید برخی عقوبت شوند و عده ای پاداش گیرند.
در آموزش های مربوط به خدا برای کودک مسئله اسرار نمی تواند مطرح باشد. کودک نمی تواند از اسرار سر درآورد. لفاظی ها و آنچه که تعلیمات بیهوده اش می خوانیم ضربه ای بر احساس مذهبی اوست. لازم نیست آنچه را که طفل نمی فهمد برایش تکرار کنیم. او می تواند بهشت را از راه لذائذ کامی بشناسد و به آن دلبسته شود و سختی آتش دوزخ را از راه حواس خود درک کند.
در معرفی اولیای خدا
مدح و معرفی اولیای دین و پیامبران که واسطه ابلاغ پیام خدا به مردمند جزء اصول اساسی اعتقاد است. لازم است در طول دوران خردسالی به معرفی پیامبران و نقش آنها آن هم به زبان ساده بپردازیم و داستان زندگی پیامبر اسلام و اهمیت و ارزش قرآن را برای کودک شرح دهیم، به گونه ای که به آن دلبستگی پیدا کند. به همین گونه از چهارده معصوم و نقش و ارزش آنها، و خلاصه ای از زندگی و راه و رسم حیاتشان، به ویژه در جشن ها و وفات آنها سخن گوییم. در محافل خاصی که بدین منظور ترتیب می یابد آموزش این گونه مسائل آن هم از طریق القاء و سخنرانی ها می تواند مؤثر باشد. در رابطه با ایجاد علقه (دلبستگی) به اولیای دین می توان از صفات عالیه آنها سخن گفت، و به مدح آن صفات پرداخت که خود دارای آثار عاطفی است و جنبه تهییج کننده در کودک دارد. از فرشتگان خدا باید برای او حرف زد؛ همچنین از پیامبران و عظمت آنها زیرا گاهی این تصور برای کودک پدید می آید که دیگر پیامبران را می توان قبول نداشت.
در مسئله مرگ و معاد
مسئله مرگ برای کودکان تا حدود سه- چهار سالگی چندان مفهوم نیست مگر آنگاه که صحنه ای را در این رابطه ببینند و یا نسبتا از هوش بالاتری برخوردار باشند. بدیهی است که در چنین صورتی مسئله معاد هم جز در حد درک بیداری پس از خواب برای طفل مفهوم نخواهد بود. از حدود پنج سالگی به داستان های شما در رابطه با مسئله مرگ وحیات پس از آن، و مسئله بهشت و جهنم خوب گوش فرا خواهد داد و این امر پس از هفت سالگی برای او بیشتر مفهوم خواهد بود و در ده سالگی کاملا از آن سر در می آورد و حدود دوازده سالگی خود می تواند به استدلال در اثبات آن بپردازد. بخش مهمی از تربیت دینی ما باید متوجه مبدأ و معاد باشد و جنبه های مربوط به مرگ و حیات ما را دربرگیرد. در کمتر از هشت سالگی بهتر است از مسائل دوزخ و جهنم و عذاب و کیفیت آن کمتر بحث به میان آید زیرا برای کودکان هراس انگیز است. همچنین مسئله مرگ را در حدود هشت سالگی به صورت کوچ از یک جهان به جهان دیگرمی توان مطرح کرد و اطلاعات مربوط به آن را در این رابطه باید تشریح نمود.
بخش دیگری از آموزش های مذهبی دررابطه با مسائلی است که تحت عنوان فروع دین و تعالیم مربوط به آن مطرح است. دراین رابطه مباحث را باید با دیدی وسیع تر مطرح کرد و حتی مسائل مربوط به حدود وحقوق و نوع موضعگیری ها را برای کودک تشریح نمود.
در عبادات
قسمتی از آموزش های ما در رابطه با عبادات چون نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و... است که کودک بخشی از آن را به صورت عملی و گوشه ای دیگر را به صورت تئوری خواهد آموخت. در مسئله ی نماز سعی بر این است از همان حدود دو تا سه سالگی که کودک سر پای می ایستد به صورت بازی و سرگرمی بدان خوی گیرد، در کنار مادر و پدر بایستد و به نماز مشغول شود. در مسئله روزه از امام صادق نقل شده است که فرمود: «کودکان خود را از حدود شش سالگی برای سحری خوردن بیدار کنید و از حدود هفت سالگی او را ساعاتی به تحمل تشنگی و گرسنگی تشویق کنید.» مثلا امروز صبح تا ظهر روزه بگیرد و فردا از ظهر تا مغرب و...
مسائل مربوط به حج و جهاد و... اغلب به صورت تئوری و بیان شرح حال ارائه شود، مگر آنگاه که زمینه عمل آن فراهم شود. در همه حال سعی بر این است کودک تشویق شود که با حقایق و جنبه هایی این چنین آشنا گردد و روحیه اش بر این اساس خوی گیرد.
در احکام و دستورات
دستوراتی در اسلام در رابطه با کیفیت گفتار و رفتار مطرح است که طفل عملا باید با آن آشنا شود. او می بایست ظواهر مذهبی را مراعات کند و خود را با آداب اسلامی رنگ دهد، به گونه ای که عمل او چون عمل شما با خدا ارتباط داشته باشد. دعا کند، خدا را شکر بگوید، پس از صرف غذا سپاس خدای را به جای آورد، در کارها حضور و رضای خدا را در نظر گیرد در برابر قرآن مؤدب و متواضع باشد، حکم کیفر را برای دروغ و خیانت بداند، بفهمد شرارت بد است، خرابکاری ناروا است، تجاوز به حقوق و حدود زشت است، وضو برای نماز لازم است، چه شوخی هایی نارواست، چه روابطی حرام است و...
در حقوق و حدود
در آموزش دینی بخشی مربوط به حدود و حقوق انسانهاست. در ضمن زندگی و معاشرت در خانه و مدرسه باید کودک را به حقوق و حدود خود و دیگران آشنا کرد. او باید بداند که در اسلام، بر نفس خود حقی دارد، در رابطه با بدن خود وظایفی دارد؛ باید بکوشد خود را تندرست نگه دارد و خود را رشد و ارتقاء دهد. لازم نیست که ترک لذت کند ولی باید بداند که چه لذاتی حرام و نارواست، چگونه باید حفظ بدن کند، حفظ مال نماید و.... از همان کودکی در ضمن عمل به او بیاموزید و عادتش دهید که در حین دعا برای خود و برای سعادت دیگران هم دعا کند و برای مردم هم خیرخواهی داشته باشد. این دعاها اگر چه لفظی است در حین عمل سبب آن خواهد شد که طفل به آن توجه داشته باشد. شما با این کار او را برای دوست داشتن دیگران، برادری و الفت با غیر، ایجاد هدف و زمینه مشترک آماده می کنید.
در موضعگیری ها
تربیت باید به کودک در جریان حیات، راه و رسم موضعگیری را در برابر حوادث و امور بدهد تا او بداند در وقایعی که پدید می آید چه روشی را در پیش گیرد، در کجا سازش ناپذیر باشد و در کجا تسلیم؟ آیا تابع هر هوایی باشد یا تابع حق؟ و ... کودک از همان خردسالی باید در وضع و موقعیت تمرینی قرار گیرد که در برابر کشش ها و جذبه هایی که دل ها را می میراند و تهی می کنند خود را نبازد. وسوسه ها، کمرویی ها، بی شخصیتی ها سبب آن نگردند که او بلغزد، طعمه گرسنگان شهوت نشود، در برابر هر چیزی که او را از مرز خارج می سازد بایستد و قادر باشد درحدود فکر خود از عقایدش دفاع کند. بی تفاوتی بلائی است که از دوران کودکی دامنگیر کودک می شود و آن هم بر اساس توصیه ها و عملکردهای والدین و مربیان است که برای حفظ کودک از خطر دائما به او می گویند کاری به کار کسی نداشته باش، به تو چه که فلانی دعوا کرده؟ و ... در نتیجه ی این بی تفاوتی، عدم توجه به امر به معروف و نهی از منکر در کودک به صورت امری عادی در می آید. در حالی که او ازهمان کودکی باید بداند که در برابر ستمکار و ستمکاری نباید ساکت باشد و یدر برابر مظلوم باید یاور و کمک کار باشد.
زندگی مذهبی تابع آداب و ضوابطی است که کودک از همان دوران خردسالی باید بکوشد خود را با آن تطابق دهد. وقت شناسی، انضباط در کار، محکم کاری، رعایت حقوق و حدود، انس به کار، میل به سحر خیزی، علاقه به خواب و استراحت پس از نماز عشاء، تقسیم اوقات شبانه روز به ساعات کار و معاشرت و استراحت و ده ها مسئله از این قبیل در دوران کودکی باید سر و سامان پیدا کنند. همچنین حد حیا و شرم برای کودک باید روشن شود از آن جهت که بسیاری از حجب و حیاها ابلهانه و خطر آفرین است و یا احتیاط های آلوده وسواسی سبب ویرانگری هایی در آینده خواهد شد. آرایش ها، لباس پوشیدن ها، خور و خواب، کیفیت معاشرت، رعایت محبت، خدمت، فداکاری، صحت عمل، تسلط برخود، مدیریت و حفظ خود، همه و همه از مباحثی هستند که در تربیت مذهبی کودکان باید مد نظر قرار گیرند. در همین جاست که می توان رابطه مذهب با اخلاق را نیز کشف و دریافت نمود.
در فلسفه زندگی
بخشی از آموزش های ما در رابطه با فلسفه زندگی است. در مورد این امر که چرا زنده ایم و چرا زندگی می کنیم؟ والدین در دوران حیات مشترک خود با کودک می توانند تفسیرهای گوناگون و متفاوتی را از زندگی ارائه دهند و بر آن اساس کودک خود را بسازند. در آموزش دینی بر این اساس بخشی از تلاش مربیان هم مربوط به این جنبه ها و آشنا کردن عملی طفل است به فلسفه و هدف زندگی و بار آوردن او براساس ضوابط مکتب؛ یعنی به گونه ای دنیا را برای کودک معرفی کنیم که ارزش زیستن را داشته باشد. این امر باید از حدود هفت سالگی مورد نظر باشد که علاقه ای شدیدتر نسبت به زندگی برای او حاصل می شود و می خواهد اطلاعات عمیق تری در این رابطه پیدا کند. در همه حال فراموش نکنیم که فلسفه زندگی از نظر مذهب امری است که کودک باید از طریق مشاهده و ملاحظه آن در زندگی والدین و مشاهده آن پذیرا شود وگرنه با گفتن و اظهار نظر کردن، امری در این رابطه پدید نخواهد آمد.
در آموزش
در آموزش دینی شیوه ها و فنونی برای تربیت مطرح است که اهم آنها عبارت اند از بحث کردن در مورد جهان و طبیعت و آفاق و انفس، دادن تذکر در موارد لازم و ضروری (مثلا دروغ کار زشتی است و ...)، توجه دادن به خود و ابعاد وجودی خود، واداشتن به تفکر و تدبر در امور، تعقل و استدلال، استفاده از تجارب شخصی، سیاحت و زیارت اماکن و در سایه آن دادن آگاهی، عبرت آموزی و... درس های دینی نمی توانند صرفا ذهنی باشند! چون در آن صورت خشک و بی حاصل خواهند بود. باید در مواردی او را به تماشای زیبایی های آفرینش و مذهب و تعالیم آن جهت دهیم تا عظمت و قدرت آفریدگار در اعمال و روح او تجلی کند. به هرحال روش آموزش نباید به صورتی باشد که فکر و مغز او را تسخیر کند و او را به صورت برده ای درآورد.
به همین نظر نباید کوشش در القای مطالب خشک و بی حاصل باشد، بلکه عرضه و ارائه ی عمل و نمایاندن چهره واقعی مذهب در حیات خانوادگی و در موضع گیری های عملی مهم است. پس قدرت درک او را از طریق سؤالات بالا ببرید و قدرت تعمیم او را با این گونه پرسش ها تقویت کنید: زمین را که آفرید؟ درخت را که آفرید؟ آب را چه کسی به وجود آورد؟ آسمان را چه کسی؟ و... و سپس نتیجه بگیرید که: همه چیز را خدا آفرید. با پرسش های مکرر، خدا را در ذهن کودک بزرگ و دوست داشتنی کنید؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهید، و شک ها را از درون او بزدایید. آموزش ها به صورت سمعی و بصری و حتی لمس و درک باشد تا کودک را به خود آورد و او را قلبا به مکتب خود معتقد و علاقه مند سازد.
در پرورش
در پرورش مذهبی، تکیه به مسائل و جنبه هایی است که اهم آنها عبارتند از:
احیای فطرت
در سرشت و ذات کودک جنبه هایی وجود دارند که فرد را به سوی تقوا و عدالت، پاکی و صداقت وامی دارند. میل به پاکی و صفا در کودکان امری است که در همه جای جهان می توان از آن سراغ گرفت. ما در هیچ کجای جهان فردی را نمی شناسیم که در کودکی و خردسالی خواستار خیر و پاکی، جوانمردی و صداقت نباشد و یا کمک به مظلوم مورد تحسینش قرار نگیرد. احیای فطرت، خود گامی است به سوی رشد، و در پرورش و سازندگی افراد نقشی فوق العاده دارد. در تربیت، سعی بر این است که طفل را به فطرت ارجاع دهیم و داوری را از وجدان او بطلبیم و حظ و بهره ی او را بر اساس آن قرار دهیم که فطرت و وجدانش تأیید می کند. در تربیت و سازندگی نسل، سعی بر این است که تنها از حق طرفداری شود و به کودک نیز القاء گردد و عرضه حق دور از هرگونه شائبه ای و پیراسته از هرگونه مصلحت جویی باشد. اجازه دهیم که فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستی و درستی و پاکی همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد.
تزریق محبت خدا
ما باید کاری کنیم که کودک خدا را دوست داشته باشد. در این صورت است که او می تواند عامل به احکام خدا شود. در طریق وصول به این هدف ضروری است خدا را دوست داشتنی، مهربان و بخشنده و صمیمی تر از پدر و مادر معرفی کنید. همچنین ضروری است این تصور در ذهن کودک مستقر شود که خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با کودکان لااقل تا شش سالگی باید دائما از مهر و عنایت خدا و از لطف و کرامت او سخن گفت، نه از خشم و غضب و جهنم و عذاب او. در طریق تزریق محبت خدا دردل کودک از هر وسیله حقی می توان استفاده کرد و داستانها و قصه هایی در این رابطه می توان ساخت؛ البته باید در نظر داشت که تصور و سخن والدین درباره خدا در کودک مؤثر است. اگر آنان خدا را فردی خشمگین معرفی کنند یا رحیم، در تلقی کودک مؤثر خواهد بود.
ایجاد عـلقه به اولیای الهی
کودک باید به اولیای دین، به رسول خدا و ائمه (ع) و دیگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهی شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شیوه های زندگی آنان را سرمشق قرار دهد. در طریق وصول به این هدف می توان از شیوه های گوناگونی استفاده کرد که یک نمونه ی آن ذکر داستان زندگی و شرح فداکاری و خدمات آنهاست. اصولا کودکان نسبت به کسانی که جنبه اعجاب و تحسین آنها را بر می انگیزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانیم پیشوایان مذهب را به همان گونه ای که بودند بزرگ و عظیم معرفی کنیم و شرح ایثارگری های آنان را به زبان ساده و قابل فهم برای کودک بیان کنیم، در طفل علاقه ای قلبی نسبت به آنها پدید آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ی همانند ی وادارش می سازد که عملا از راه و روش آنها تبعیت کند.
ایجاد روحیه تعاون و تشکل
در پرورش مذهبی سعی بر این است که جنبه تولی و تبری را در او تقویت کنیم. آنچنان که ولایت اولیای حق و دوستداران مذهب را بپذیرد و از دشمنان دین بیزاری جوید. در عین دوست داشتن بشریت و خیر خواهی برای آنان، ضروری است اولویت ها در جنبه خیررسانی برای او مطرح شود. سلسله مراتب کسانی که در معرض بهره مندی از حمایت افراد قرار می گیرند. عبارتست از والدین و خویشان، همسایگان، افرادی که با ما هم کیش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه، دیگر انسانهایی که اهل کتابند و هم آنها که شاید حکمت و عقیده درستی ندارند ولی مزاحم کسی هم نیستند. روحیه سازماندهی و تشکل در کودکان باید قوی شود آنچنان که در سایه ی یاری ها و همراهی ها، وحدت و الفتی حاصل شود و افراد به کمک هم و با تمرکز، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملی و بین المللی کارهای مهمی را انجام دهند. و یا به تعبیری که رسول خدا (ص) دارد همه چون یک دست و یک قدرت در برابر بیگانه گردند.
در جنبه ابزار، وسایل و ابزار تربیت در این راه بسیار و برخی از آنها عبارتند از:
داستان ها
منظور داستان های مربوط به پیشوایان مذهب است که ذکر آن ضمن بالا بردن سطح فکر و معرفت کودکان سبب ایجاد علقه (دلبستگی) و تلاش برای همانندی هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگی اولیای مذهب می توانید معارف و مباحثی را به کودک القاء کنید.
محافل و مجامع
قرار دادن کودک در جو مذهبی مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبی، اجتماعات سالم دینی در رشد و پرورش دینی آنها بسیار مؤثر است. کودکان ما از حدود سه سالگی چنین آمادگی را دارند و در ضمن آن به فراگیری آیات و دعا و برنامه ها می پردازند. طفل از همراهی با پدر برای رفتن به مسجد و مجلسی خوشحال می شود و به مسائل مذهبی با علاقه گوش می کند. از حدود هشت سالگی دوست دارد عضو سازمان مذهبی شود و به خاطر آن احساس غرور می کند.
رفتارهای مذهبی جمعی
برگزاری نماز جماعت، تربیت گروه سرودهای مذهبی و مشارکت دادن کودک در آن، خود از مسائل مورد علاقه کودک است. دکلمه، نمایش، عبادت های جمعی، آوازهای مذهبی به صورت گروهی در تربیت مذهبی کودکان بسیار مؤثر است و موجباتی را برای رشد مذهبی، صفا و اخلاص فراهم می آورد؛ اگر چه برخی از آنها برای خوشایند دیگران صورت گیرد.
منطق و استدلال
به کار بردن منطقی کودک پسند، و بیان مسئله به زبانی که کودک را اقناع کند خود در رشد مذهبی او مؤثر است. برنامه ها باید به صورتی منسجم و هماهنگ باشند، طوری که به کودک نظمی فکری بدهند، برای طفل قابل درک و فهم باشند و او را در حد توان فکری قانع سازند و البته فراموش نخواهیم کرد که تفکر منطقی در کودکان از حدود هفت سالگی ظهور کرده و تدریجا رشد خواهد کرد.
فرصت ها
در جریان زندگی و در مسیر آن گاهی فرصت هایی پدید می آیند که دقایق آن برای مربی غنیمت و کل آن به صورت ابزار و وسیله ای در اختیار است. در جامعه اسلامی ما جشنها، وفات ها، اعیاد و مراسم بسیارند. در این فرصت ها می توان بحث هایی را ترتیب داد و ضمن آن از مسائل اسلامی، از راه و رسم حیات اسلامی، از اخلاق و عادات مذهبی سخن گفت و بذر رفتار اسلامی را در نهاد کودک کاشت.
در جنبه فنون در این جنبه ها نکات و شرایط متعددی مطرحند که ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست، آنچه با رعایت اختصار دراین رابطه می توان ذکر کرد عبارتست از:
ارائه الگو
ما ناگزیریم دراین رابطه بیشتر حرف بزنیم از آن بابت که نقش الگوها در رنگ دادن زندگی کودک سرنوشت ساز است. اصولا تربیت، و به ویژه تربیت دینی بر اساس دستورات عملی و مدل هایی خواهد بود که والدین و مربیان به کودک عرضه می کنند. طفلی که رفتاری را از والدین خود ببیند از آن تبعیت خواهد کرد، خواه رفتاری سالم باشد وخواه ناسالم. جنبه تبعیت از الگو درهمه ی سنین مهم است و در شش تا دوازده سالگی دارای نقشی قوی تر از دیگر سنین است. البته فراموش نخواهیم کرد که تصور کودک چهار ساله از پدرش این است که او قدرت مطلق است، همه چیز را می داند و هرچه را که انجام می دهد درست است. به همین نظر است که ما توصیه می کنیم والدین و مربیان مراقب رفتار و سخنان خود باشند. الگوهای تربیتی کودکان در جنبه ی اخلاق، و در صبر و اخلاص و امانت و پاکی و برکناری از شبهات باید خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهی باشند و نظریه ای را عرضه و ارائه کنند که مدافع آن هستند، در نظر داشته باشند که ذهن کودک به زمین آماده ای شبیه است که همه چیز را می پذیرد، حتی اوهام و خرافات را. ما به نصیحت زبانی در پرورش دینی چندان معتقد نیستیم، قائلیم که نقش عملی والدین کارسازتر است و رفتار مذهبی کودک به میزان علاقه و شایستگی و میزان درک و فهم والدین و نوع رفتار و موضعگیری آنها در برابر حوادث بستگی دارد.
عبرت آموزی
این هم نکته ای مهم و سازنده در تربیت است که هر واقعه و جریانی را به صورت درسی در آوریم که کودک از آن استفاده کند. این که فردی دروغ گفته و رسوا شده، این که فردی دیگر خیانت کرده و آبرویش رفته است و آن سومی که تنبلی و تن پروری کرده و گرفتار شده و آن چهارمی نتیجه بد عمل خود را کشف کرده، و آن پنجمی که از دنیا رفته و از او نام نیک یا بدی باقی مانده برای کودک درس است. مربی لایقی می خواهد تا این درس را به کودک القاء و وقایع را به نحوی مفید و شایسته ارزیابی کند.
توجه به رغبت
کودک همه گاه آماده انجام دادن همه کارها نیست. در ساعتی نمی خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهید و مجبورش نکنید که حتما برخیزد و چنین کند که زیان آن از نفعش بیشتر است. بگذارید خود با رغبت به سوی شما آید تا بر اساس حضور قلب به عبادت بپردازد. تحمیل به اسم مذهب مفید نیست. از مجاورت نیکو با کودک استفاده کنید و بکوشید کودک با شما یا فرد دیگری که پایبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها، انضباط مذهبی را درونی می کنند. طفل درعین آزادی فکر، به آزادی عبادت و اطاعت هم دست خواهد یافت و این امر اگر ازهمان آغاز کودکی پیگیری شود، در قبل از ده و حتی در هشت سالگی ثمرات خود را نشان می دهد و به اصطلاح قواعد مذهبی در او ریشه دار می شوند.
در طریق تربیت دینی کودکان مراقبت هایی باید صورت گیرد تا امر تربیت مؤثرتر باشد. این مراقبت ها از جهات مختلفی مورد بحث هستند که اهم آنها عبارتند از:
1- پاسخ درست به سؤالات: درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و به همین نظر او دائما در زمینه های گوناگون به سؤال و پرسش می پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسیع تر سازد. پرسش های او نشانه علاقه مندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی است و برای مربی نقطه مثبتی می باشد. آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و قانع کننده باشد. ما نیاز نداریم که با استدلال نیرومند و قوی به کودک جواب دهیم؛ زیرا او در این رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چندان رشدی ندارند؛ ولی ضروری است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان که او را قانع کنند نه ساکت، قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش آن را در خود جای دهد. موفقیت در این امر بسته به آن است که والدین و مربیان، خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که می گویند مؤمن باشند. اگر جای ابهامی در زمینه ای خاص برایشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند.
2- جلوگیری از بدآموزی ها: چه بسیارند شبهات و بد آموزی هایی که برای کودک پدید می آیند و ناشی از جهل و یا بی توجهی مربیان است و البته آنها هم در این امر شاید معذور باشند. از آن بابت که برخی از مستشرقان خیانتکار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده کرده اند و افسانه ها و اساطیری را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند. عقاید و افکار غلطی که وارد مغزها شده اند به زودی از بین رفتنی نیستند و ای بسا که خود به گروه و نسل های دیگر القاء شوند و در ذهن آنها هم ریشه دار گردند. در آموزش ها، به ویژه در آموزش مذهبی باید چیزی را به کودک آموخت که بعدها نیازی به اصلاح نداشته باشد. والدین و مربیان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعالیم آن را به گونه ای در کودک پدید آورند که روح مذهب در آنان به صورتی صحیح استوار گردد. همچنین مسائل و مباحث آموخته شده به صورتی باشند که کودک در حال و بعد، آنها را منافی با حق و حقیقت نیابد. غرض این است بدانیم که عقاید مذهبی کودکان با زندگی روزمره و تجارب و آگاهی های خانواده و مدرسه ارتباط نزدیک دارد.
3- ایجاد عادات مذهبی: زندگی خود و خانواده خود را مذهبی کنید. آن چنان که رفتار و گفتار، رفت و آمدها، معاشرت ها، خور و خواب ها و موضعگیری ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانید و برنامه کار و بازی کودک را طوری ترتیب دهید که در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خیر خواهی نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلی سازید تا فرزند شما از آن درس بیاموزد؛ در برخوردها خوشرو باشید که حاصل آن عملا خوشرویی فرزند شما باشد و در همه ی آنچه که مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل کنید تا این خوی ها در شما و فرزندنتان به صورت عادت درآید.
4- خستگی جسمی و ذهنی: ما دوست داریم که فرزندان ما عامل به مذهب و تعالیم آن باشند ولی نمی خواهیم که کودک را در طریق مذهب و عبادت و طاعت آن چنان خسته کنیم که از آن متنفر و بیزار گردد. طفلی که از همان آغاز حیات از عبادت خسته شود ترجیح خواهد داد که بدون مذهب باشد. غرض این است که در اعمال مذهبی ظرفیت جسمانی، روانی، فکری و عاطفی کودک را در نظر گیریم و ببینیم تا چه حد آمادگی پذیرش و عمل دارد. از کودک هفت ساله خود انتظار نداشته باشید که پا به پای شما در راهپیمایی ها شرکت کند و چون شما شعار دهد. او کودک است، خسته خواهد شد. از فرزند ده ساله خود انتظار نداشته باشید که چون شما در جلسه مذهبی چند ساعته ساکت و آرام بنشیند وهمانند شما به خواندن دعا، سینه زنی و مرثیه خوانی بپردازد.
بررسی های علمی نشان می دهند که بیشتر لامذهبان و یا مخالفان مذهب از دو گروهند: یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکیش با خشونت و سختگیری توأم و همراه بوده است و یا کودک را در عین نفهمیدن مسئله ای وادار به عمل کرده اند.
غرض هشداری است به والدین و مربیان که بر اثر بی توجهی، سهل انگاری و جهل و نادانی، وضع و موقعیتی را برای کودکان پدید می آورند که آنان در آینده با دشواری هایی مواجه خواهند شد. فی المثل برخی از والدین و مربیان طفل را در دوران کودکی از تربیت دینی دور نگه می دارند. بدان مقصد که این امر برایشان زود است و بعدها در سنین نوجوانی امکان اعمال نظر برایشان نخواهد بود و یا بعضی از مربیان مسئله ای را وارونه و غلط به کودک القاء می کنند بدان گمان که در آینده پس از بزرگ شدن کودک آن را اصلاح نمایند؛ و اینان روزی به خود می آیند که کار از کار گذشته و در امر تربیت با صدها دشواری مواجه خواهند بود.
رمز از دست دادن عقاید
این که چرا برخی از افراد با این که در خانواده مذهبی به دنیا آمده اند ترک دین و مذهب می گویند پاسخش تا حدودی مربوط می شود به بخشی از تحلیلی که ارائه دادیم. در عین حال برای هشیاری برخی از والدین علاقه مند به پرورش مذهبی فرزندان، عرض می کنیم که به موارد زیر هم توجه داشته باشند و رمز ترک عقاید و لا مذهبی فرزندشان را در این روابط جستجو کنند:
1- عدم آگاهی و معرفت نسبت به مسائل مذهبی که خود سبب رسیدن به این نکته می شود که کار مذهب عملی پوچ و بی فایده است.
2- وجود تناقض در رفتار و کردار، در گفتار و عمل والدین و مربیان که کودک را نسبت به آنها بدبین می سازد.
3- اعمال روش های خشک و مستبدانه در آموزش مذهبی و درخواست اطاعت کورکورانه و بی قید و شرط.
4- عدم توان استدلال منطقی در این رابطه که وجودش برای دفاع از کیان عقیدتی هرکس ضروری است.
5- وجود افسانه و اساطیر و خرافات و موهومات و شبهات به اسم مذهب که سبب بدنام کردن مذهب می شود.
6- عدم ایجاد رابطه بین دین و دانش و حتی اصرار به متضاد نشان دادن این دو مسئله.
7- القاء ترک لذات به اسم دین، بدین ادعا که لازمه دینداری ترک لذات است.
8- وجود تفاوت بین آنچه که از لحاظ تعالیم مطرح می شود و عمل آن در اجتماع و مسئولان مذهبی جامعه.
9- تحمیل بدون در نظر داشتن ظرفیت جسمی و روانی کودک.
10- عدم زمینه سازی برای ایجاد آمادگی در کودک به گونه ای که گاهی جاذبه تلویزیون نمی گذارد کودک به دنبال نمازش برود.
11- معاشرت های بی بند و بار و بی ضابطه که موجبات فساد و گمراهی ها را فراهم می آورند.
12- زرق و برق ها ی فساد انگیز محیط و القائات ناروا در این رابطه که ناشی از تلاش جاهلان و دشمنان دوست نما است.
توجه به امانت داری
در همه حال فراموش نکنیم که ما امانتدار خداییم. کودک، امانتی است از خدا در دست ما و بعد هم در دست خودش و بعد هم در دست اجتماع و مسئولان دینی. ما در برابر این امانت مسئولیم و باید حساب پس بدهیم. بار مصیبت دو چندان خواهد بود وقتی که ما نه برای خود فکری کرده باشیم، نه برای فرزندانمان، بی اعتنایی و یا سهل انگاری در انجام وظیفه عقوبت آفرین است.
در این راه از چه کسی مدد گیریم؟
در تربیت فرزندان و ساختن و به عمل آوردنشان باید از مددها و نیروهایی استفاده کرد. نخست باید از همت و عزم و اراده خود مدد خواست که جدا به تربیت کودک همت گماریم و بکوشیم او را بسازیم و به عمل آوریم. ثانیا از آنها که آگاه و صاحبنظرند، از مسئولان تربیت، از معلمان اخلاق، از صاحبنظران در فهم قرآن باید مدد بخواهیم که آگاهی ها و اطلاعات لازم را در این رابطه در اختیارما بگذارند. از فرصت هایی که در اجتماع است، از امکاناتی که دولت و دستگاه های آموزشی در اختیار می گذارند باید به نفع سازندگی و اصلاح کودک استفاده کرد. و سرانجام باید از هستی بخش مطلق، از مددرسان توانا و نزدیک، از خداوند خلق و امر برای حفظ و به ثمر رساندن امانت خودش طلب کمک کرد.