تفاوت خداشناسی در اسلام و مسیحیت

سه دین بزرگ الهى، یعنى یهودیت و مسیحیت و اسلام به دلیل انتسابشان به حضرت ابراهیم (ع) ادیان ابراهیمى خوانده مى شوند. پیروان این ادیان خداى ابراهیم را مى پرستند و او را خالق خود و جهان مى دانند. بنابراین مى توان گفت خداى هر سه دین یکى است و اسامى مختلفى که براى خدا مطرح مى کنند اشاره به یک وجود دارند؛ هر چند ممکن است در برخى تعابیر و یا صفات یا بیان مربوط به مسائل خداشناسى با هم اختلاف داشته باشند، چنان که فرقه هاى مختلف هر یک از ادیان نیز کم و بیش اختلافاتى با هم دارند. «الله» معروف ترین نام خدا در فرهنگ اسلام و قرآن است و چنین تعریف مى شود: «ذات مستجمع جمیع صفات کمالى». در اسلام نیز بر نامحدود بودن خدا و ناتوانى عقل از درک کامل ذات او، و بر خداشناسى تنزیهى تأکید مى شود. در آیات متعددى از قرآن، خدا از توصیف بندگان منزه شده است (انبیاء/22 و مومنون/ 91 و صافات/ 159 و 180 و انعام/ 100). صفات الهى در کتب مسلمانان تقسیم بندى هاى مختلفى دارد: برخى از صفات خدا مربوط به ذات او هستند (مانند علم، قدرت و حیات)؛ و برخى دیگر مربوط به فعل او، (هم چون خالقیت و رازقیت). در یک تقسیم بندى دیگر صفات خدا به ثبوتیه (صفات جلال و لایق به ذات او) و سلبیه (صفاتى که لایق به ذات او نیستند مانند جهل و محدودیت) تقسیم مى شوند. در مسیحیت دو صفت «تشخص خدا» و «نیکو بودن خدا» برجسته شده است. اگر «شخصوار» بودن خدا در مقابل «شىءوار» بودن اوست، یعنى خدایى که بتوان با او صحبت کرد و به او عشق ورزید و او نیز جواب مى دهد و محبت مى کند و حافظ و مراقب است، باید گفت خداى اسلام هم یک خداى «شخص وار» است. هرچند چنین عنوانى در هیچ متن اسلامى و حتى نوشته هاى عالمان مسلمان دیده نمى شود. سراسر آیات قرآن و سخنان بزرگان اسلام گویاى «شخص وار» بودن خداوندند و با خدا به منزله ى یک «شخص» و نه یک «شىء» صحبت مى شود: پروردگارتان گوید: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را (غافر/ 60). هرگاه بندگانم درباره ى من از تو پرسش کنند، (بگو): من نزدیکم و دعاى دعا کننده را هرگاه مرا بخواند اجابت نمایم (بقره/ 186). به راستى که انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفسش به او چه وسوسه مى کند؛ و ما از رگ جان به او نزدیک تریم (ق/ 16). نکته اى که در این جا ذکرش لازم به نظر مى رسد این است که نباید از «شخصوار» بودن خدا معناى «انسانوار» بودن برداشت شود؛ زیرا در هر دو دین اسلام و مسیحیت بر «تغییرناپذیرى» خدا تأکید شده است. پس هرگاه از صفاتى هم چون «شخصواربودن» و حتى صفاتى هم چون «شادمانى»، «غضب»، «احساسات» و... سخن به میان مى رود، آنان را به گونه اى باید معنا نمود که مناسب با ساحت قدس ربانى او باشد. در قرآن «نیکویى خدا» و «خیرخواه بودن» او با دو صفت «رحمان» و «رحیم» که در آغاز هر سوره به آنها اشاره شده است، پر رنگ شده، و علاوه بر آن، بارها خداوند خود را به صفاتى چون رئوف (بقره/ 27) و لطیف (انعام/ 27)، خوانده است. خدا گناهکارانى را که به سوى او باز مى گردند دوست دارد و با آغوش باز آنان را پذیرا مى شود.

دو تفاوت اساسى در خداشناسى اسلام و مسیحیت
1- در باب اسما و صفات الهى مسیحى، صفت «ابوت» یا «پدر بودن» به خدا نسبت داده مى شود که در اسلام به شدت از اتصاف خدا به این صفت نهى شده است. «پدر بودن» در عهد جدید دو کاربرد دارد: گاه خدا پدر همه ى مردم یا همه ى مسیحیان شمرده شده است و گاه پدر بودن خدا ویژه ى حضرت عیسى (ع) است. در کاربرد اول پدر بودن خدا صرفا یک معناى تشریفى مجازى است و دلالت بر دوستى خدا نسبت به بندگان و اطاعت بندگان نسبت به خدا دارد: این مطلب از مطالعه ى کتاب مقدس نیز برداشت مى شود. اما در کاربرد دوم به نظر مى رسد که پدر بودن خدا براى شخص حضرت عیسى (ع) به یک معنا نیست. در اناجیل هم نوا (متى، مرقس، لوقا) پسر خدا بودن عیسى و پدر بودن خدا به همان معناى مجازى است، اما در بخش دیگر عهد جدید که مروج الهیات «عیسى خدایى» است، خدا حقیقتا به صفت «پدر بودن» و عیسى حقیقتا به صفت «پسر بودن» و «هم ذاتى» با خدا متصف مى گردد. در قرآن مجید «پدر بودن» خدا در هر دو معنا رد شده است و این کتاب به کار بردن آن را مجاز نمى داند: یهود و نصارى گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستیم. بگو: پس چرا به خاطر گناهانتان شما را عذاب مى کند؟ بلکه شما بشرى هستید هم چون دیگر کسانى که خلق کرده است. در این آیه معلوم است که یهود و نصارى به معناى تشریفى خود را «پسر خدا» مى خوانند و عطف کلمه ى «دوستان» این امر را به خوبى نشان مى دهد، با این حال قرآن این نوع سخن گویى را رد مى کند و مى گوید: شما مخلوق خدایید و مخلوق نباید خدا را پدر خود بخواند و رابطه ى خدا با مخلوقات رابطه ى پدر و فرزندى نیست. و اگر به صورت تشریفى و مجازى، خدا را نباید «پدر» نامید، پدر خواندن خدا به صورت حقیقى و واقعى به طریق اولى محکوم و مردود مى گردد؛ و به همین جهت در قرآن «پسر خواندن عیسى»، «کفر» شمرده شده است (توبه/ 30).

1- تفاوت دوم در توحید است که در مسیحیت در کنار آن «تثلیث» مطرح است و سعى در جمع کردن بین این دو آموزه دارند، اما به نظر مى رسد که هیچ بیانى از تثلیث مورد قبول قرآن نباشد.


منابع :

  1. سيد محمد اديب آل على- مسيحيت- انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم

  2. هنرى تيسن- الهيات مسيحى- صفحه 75-99 و 7-25

  3. محمدتقى مصباح يزدى- مجموعه معارف قرآن (خداشناسى)- صفحه 25

  4. ناصر مكارم شيرازى- تفسير نمونه- ج 1 صفحه 27

  5. عبدالرحيم سليمانى اردستانى- درآمدى بر الهيات تطبيقى اسلام و مسيحيت- صفحه 115-118

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/112063