انگیزه های صدق و راستی

صدق و راستی مانند همه فضایل اخلاقى دیگر ریشه هایى در اعماق جان انسان دارد، از جمله صفات زیر است:
الف: اعتماد به نفس و نداشتن عقده حقارت، انسان را به راستگویى دعوت مى کند. چنانچه ضعف شخصیت و احساس حقارت، یکی از ریشه های دروغگویی است. افرادى که گرفتار این ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند. دروغگو خود را در جلب سود و زیان ناتوان مى داند و براى جبران ناتوانى خود دروغ مى گوید. دروغگو تواناییهاى خداداد را براى رسیدن به منافع خود ناکافى مى داند و راههایى را که خداوند مجاز کرده است براى رسیدن به اهداف خود مناسب نمى شناسد. چنین فردى یا هدفى درست دارد و یا هدفى نادرست؛ اگر هدف او درست باشد، در واقع خود را ناتوان و حقیر مى شناسد؛ زیرا همه اهداف درست را مى توان از راههاى شرعى بدست آورد. و اگر هدف او نادرست باشد، قدر و منزلت خویش را کمتر از آنچه خدا خواسته است مى داند، که این نیز نوعى حقارت است. در حدیثى از رسول خدا (ص) مى خوانیم: «لایکذب الکاذب الا من مهانة نفسه علیه؛ کسى دروغ نمى گوید مگر به خاطر بى ارزش بودن خودش در نظر خویش». دروغ گو چنین مى پندارد که بى ارزش بودن خود را مى تواند به وسیله سخن دروغ جبران کند! دانا احتیاج به دروغ گویى ندارد، چون داراى دانش است. شایستگان، احتیاج به دروغ گویى ندارند، چون شایستگى دارند. ثروتمند نیازى به دروغ گویى ندارد، چون مال و منال دارد. دارندگان فضیلت، دارندگان قدرت، احتیاجى به دروغ گفتن ندارند، چون فضیلت دارند، قدرت دارند. عطر خودش مى بوید، نیازى به ستودن عطار نیست، وقتى به ستودن عطار، نیازمند مى باشد که فاقد بوى خوش باشد.
ب: شجاعت و شهامت ذاتى و اکتسابى سبب مى شود که انسان واقعیت ها را بگوید.
ج: پاک بودن حساب و نداشتن نکته ضعف سبب مى شود که انسان گرایش به راستى پیدا کند، در حالى که آلودگان براى پوشانیدن عیوب خود به سراغ دروغ مى روند.
د: از همه مهمتر ایمان به خدا و روز جزا و برخوردارى از تقواى الهى عامل اصلى صدق و راستى است. به همین دلیل در حدیث معروفى که در نهج البلاغه آمده است مى خوانیم: «الایمان ان تؤثر الصدق حیث یضرک على الکذب حیث ینفعک؛ نشانه ایمان آن است که راستگویى را در آنجا که به تو زیان مى رساند به دروغ در آنجا که سود دارد مقدم دارى». و رد نقطه مقابل در قرآن کریم می خوانیم: «انما یفترى الکذب الذین لا یؤمنون بایات الله و اولئک هم الکاذبون؛ تنها کسانى مطالب دروغ را به خدا مى بندند که ایمان به آیات خدا ندارند و دروغگویان واقعى آنها هستند» (نحل/ 105). همچنین در روایتى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «جانبوا الکذب فان الکذب مجانب الایمان؛ از دروغ کناره گیرى کنید، چرا که دروغ از ایمان جدا است».
اما چرا ضعف ایمان موجب دروغ گفتن است؟ براى پاسخ به این سؤال، مناسب است به انگیزه هاى دروغ گفتن توجه کنیم. دروغگو یا براى جلب سود و لذت و یا براى دفع ضرر و خطر دروغ مى گوید. اگر کسى به خداوند ایمان داشته باشد و دیگران را در رساندن سود و زیان مستقل نداند، براى جلب توجه و رضایت دیگران، مرتکب دروغ نمى شود. بنابراین کسى که به انگیزه گریختن از زیانى و یا رسیدن به سودى به دیگرى دروغ مى گوید، گویى آن دیگرى را در رساندن سود و دور کردن زیان مستقل دانسته است، و اراده و قدرت او را در کنار اراده و قدرت خداوند قرار داده است. ولى مومن به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد کافى داشته باشد هرگز براى رسیدن به اموال دنیا یا تحصیل جاه و مقام، دروغ نمى گوید و موفقیت خود را در دروغ گویى نمى بیند. از فقر نمى ترسد، از پراکنده شدن مردم و بر باد رفتن نفوذ اجتماعى خود هراس ندارد و مقام و قدرت را از سوى خدا مى داند و براى حفظ آن به دروغ متوسل نمى شود. و کارى را که پروردگارش گناه دانسته است مرتکب نمى شود. مؤمن هیچ سودى را به قیمت مخالفت با خدا نمى خواهد، و از هیچ زیانى به شیوه اى که خدا نمى پسندد نمى گریزد و رضایت خدا را بر سود و زیان خود مقدم مى دارد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن- ج 2 صفحه 216

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/112356