تعریف دروغ و حکم مراتب مختلف آن

تعریف دروغ
با این که این واژه از واژه هایى است که همگى با معنى و مفهوم آن آشنا هستیم در عین حال در میان دانشمندان در تعریف آن گفتگوهاى زیادى است، بعضى دروغگویی را به معنى عدم مطابقت محتواى سخن با واقعیت ذکر کرده اند، در حالى که بعضى دیگر آن را عدم مطابقت با تشخیص و اعتقاد گوینده مى دانند، و از آیه شریفه سوره منافقون براى این سخن استمداد جستند، آنجا که مى فرماید: «اذا جائک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون؛ هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى گویند ما شهادت مى دهیم که یقینا تو رسول خدایى، خداوند مى داند که تو رسول او هستى، ولى خداوند گواهى مى دهد که منافقان دروغگو هستند» (منافقون/ 1)
بدیهى است منافقان که شهادت به رسالت پیامبر اکرم (ص) مى دادند سخنى مطابق واقع مى گفتند، ولى چون مطابق اعتقاد آنها نبود به عنوان دروغگو معرفى شدند ولى در پاسخ این سخن مى توان گفت که نسبت دروغ به منافقان از اینجا سرچشمه مى گیرد که آنها شهادت به رسالت پیامبر (ص) را به صورتى ابراز مى داشتند که مفهومش این بود که مطابق اعتقاد درونى ما است، و چون این سخن با واقعیت مطابق نبود نسبت دروغ به آنها داده شده است، یعنى آنها در این اظهار که این سخن موافق اعتقاد درونى آنها است دروغگو بودند، بنابراین صدق و کذب در هر حال بر اساس تطابق با واقعیت ها مشخص مى شود. البته هر گونه عدم تطابق با واقعیت دروغ نیست، بلکه مهم این است که شخص برای فریب دادن دیگران، سخنی بگوید و یا عملی انجام دهد که مطابق واقع نیست. زیرا ممکن است شخصی از روی اشتباه یک سخن خلاف واقع را بیان کند. بنابراین می توان دروغ را اینگونه معنا کرد: «فریب دیگران به وسیله چیزی که در نظر متکلم واقعیت ندارد».
امیرمؤمنان على (ع) که همه چیز را از زاویه عبودیت پروردگار مى بیند در تعریف صدق و کذب، سخن دیگرى دارد مى فرماید: «الصدق مطابقة المنطق للوضع الالهى و الکذب زوال المنطق عن الوضع الالهى؛ صدق همان مطابقت سخن با وضع الهى است، و کذب ناهماهنگى سخن با وضع الهى است» (غرر فارسى، حدیث 1552 و 1553، جلد اول، صفحه 400) منظور از وضع الهى ظاهرا همان وضع جهان آفرینش است، که به اراده و فرمان خدا به وجود آمده است، بنابراین تعریف امیرمؤمنان على (ع) نیز همان تعریفى است که در بالا آمد با این اضافه که شکل توحیدى آن محفوظ شده است. البته صدق و کذب همان گونه که بر زبان جارى مى شود، در عمل انسان نیز خود را نشان مى دهد، کسانى که عملى بر خلاف ظاهر حالشان مى کنند دروغگو هستند و آنها که ظاهر و باطن و اعمالشان هماهنگ است صادقند.

مراتب دروغ و حکم آنها
دروغ دارای مراتبی است که بعضی از آنها قطعا کبیره و برخی بزرگترین کبائر هستند. ولی کبیره بودن و برخی از آنها مشکوک است. البته برخی از فقهای بزرگ مانند شهید ثانی (ع) دروغ را به طور کلی از گناهان کبیره دانسته اند و برای اطلاع بیشتر، برخی از مراتب دروغ ذکر می شود.

1- دروغ بر خدا و پیغمبر و امام
بدترین مراتب دروغ، دروغ به خدا و پیغمبر و امام است. حضرت صادق (ع) فرمود: الکذب علی الله و علی رسوله من الکبائر؛ دروغ بر خدا و رسول از گناهان کبیره است.» و نیز حضرت باقر (ع) به ابونعمان فرمود: «لاتکذب علینا کذبه فتسلب الحنیفه؛ یک دروغ هم از قول ما مگو، زیرا که آن دروغ تر از دین حنیف اسلام خارج می کند.» یعنی به واسطه این دروغی که به ما بستی نور ایمان از دلت می رود و اگر این قسم دروغ در حال روزه باشد در صورت عمد موجب بطلان روزه هم می شود.

ترجمه نادرست هم دروغ است
معنی دروغ به خدا و پیغمبر این است که مطلبی را به دروغ به ایشان نسبت دهد خواه در امر دین باشد یا دنیا مثلا بگوید: خدا به فلان پیغمبر چنین وحی فرستاده و مثل اینکه جمله ای که از قرآن نباشد به قرآن نسبت دهد یا اینکه آیه قرآن را ترجمه به خلاف نماید. لذا کسانی که می خواهند روی منبر یا میز به خطا یا جای دیگر قرآن را ترجمه نمایند بدانند که در معرض خطر بزرگی هستند. از جمله موارد دروغ بر خدا آن است که شخص دروغی بگوید و و برای اثبات آن بگوید خدا شاهد است یا می داند که راست می گویم. حضرت صادق (ع) فرمودند: «من قال علم الله ما لا یعلم اهتز له اعظاما لله عزوجل؛ در آن حال عرش الهی برای تعظیم جلال حق تعالی به لرزه در می آید» و در حدیث دیگری فرمود: که «ذا قال العبد علم الله و کان کاذبا قال الله تعالی اما وجدت احدا تکذب علیه غیری؛ خداوند می فرماید آیا جز من کسی را پیدا نکردی که بر او دروغ ببندی.» (وسائل الشیعه کتاب الایمان، باب 5)

دروغ بر پیغمبر و امام
دروغ بر پیغمبر و امام آنست که حدیثی را بسازد و به آنها نسبت دهد یا حدیثی از کسی بشنود یا در کتابی ببیند و با اینکه می داند دروغ است به امام یا پیغمبر نسبت دهد. اما احادیثی که در کتاب ها موجود است و واقعا نمی داند آیا قول امام است یا نه، در صورتی که آن حدیث مخالف ضرورت دین و مذهب نباشد و نیز موجب هتک مقام امام (ع) هم نباشد و به واسطه سبکی آن، عقل سلیم از پذیرفتنش نداشته باشد، نقل کردن چنین اخباری با استناد به کتابی که در آن دیده جایز است. بنابر احتیاط از هر کتابی که می بیند نقل نکند بلکه از کتاب هایی نقل کند که به نوشته اش اعتماد و مؤلفش را به تقوی و ورع شناخته و کمال وثوق را به او داشته باشد. در نامه حضرت امیرالمومنین به حارث همدانی است که: «ولا تحدث الناس بکل ما سمعت فکفی بذلک کذبا؛ نقل مکن برای مردم هر چه را که شنیدی که همین (بی مبلاتی در نقل) کافی است در دروغگویی» (نهج البلاغه) و اما نقل به مضمون حدیث نه الفاظ آن، در صورتی جایز است که نقل کننده دارای قوه فهم عربی بوده و مزایای کلام را بفهمد، پس مضمون و خلاصه مراد حدیث را که دلالتش آشکار است نقل نماید با تصریح به اینکه مضمون حدیث این است. اما زبان حال، به صورت شعر یا نثر، اگر منافی با مقام امام (ع) نبوده و واقعا زبان حال باشد یعنی حال امام (ع) در آن وقت طوری بود که ترجمان آن این کلمات یا این اشعار باشد، مانعی ندارد. ولی باید معلوم باشد که زبان حال است نه نقل قول امام (ع).

2- سوگند و شهادت و کتمان
یکی از مراتب دروغ که شکی در کبیره بودنش نیست، قسم دروغ و شهادت دروغ و کتمان شهادت است.

3- تهمت
نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر این ها و به آن «تهمت» هم می گویند و این قسم علاوه بر این که دروغ است، غیبت نیز می باشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپه ای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است، نگاه می دارند تا مردم از حساب فارغ شوند. این قسم از دروغ از گناهان کبیره است.

4- دروغ مفسده دار
از اقسام دروغ که مسلما گناه کبیره است، هر دروغی است که در آن مفسده و زیان باشد و البته هر چه مفسده و زیان آن بیشتر باشد بزرگی گناهش و شدت عقوبتش شدیدتر است و گاه می شود دروغی سبب تلف شدن اموال و ریخته شدن آبروها و خون ها می گردد.

5- دروغ از روی مزاح و شوخی
از اقسام دروغ دروغ هایی است که از روی هزل و مزاح و شوخی برای تفریح و خنده و غیره گفته می شود مثل اینکه به شخص ساده لوح خوش باوری بگوید فلان شخص امشب تو را به مهمانی دعوت کرده است یا فلان مال را به تو حواله نموده و نظایر اینها. برخی از فقها صریحا به حرمت این قسم فتوی داده اند و بعضی از فقها فرموده اند: جایی که نشانه ای بر نبودن قصد جدی در کلام وجود دارد، شوخی حرام نیست و جایی که نشانه ای وجود ندارد به گونه ای که مخاطب متوجه نمی شود که این کلام واقعیت ندارد و شوخی است، حرام است. بنابراین در مورد این مسئله، هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند.

6- رویای جعلی
حضرت رسول (ص) فرمودند بزرگترین دروغ ها سه دروغ است:
1- دروغ بستن به من با این که چیزی را نگفته ام به من نسبت دهد.
2- دروغ در رویا با اینکه خوابی را که ندیده به دروغ نقل کند.
3- مردی را به غیر پدرش نسبت دهد. (بحارالانوار ج 15، ص42)
باید دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است، نقل کردن دروغ دیگری و همچنین ثبت کردن دروغ و نوشتن یا خواندن و گوش دادن به آن هم حرام می باشد. قرآن کریم در چند مورد در نکوهش یهود و منافقان می گوید: «سماعون للکذب؛ بسیار به دروغ گوش می دهند» و شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که از آن حضرت پرسیدند آبا گوش دادن به قصه گو حلال است؟ فرمود: نه، هر کس گوش به سخن گوینده ای بدهد او را پرستیده، پس اگر از خدا سخن گوید، یعنی راست و حق سخن گوید، گوش کننده خدا را پرستیده و اگر از ابلیس سخن گوید، یعنی دروغ و باطل بگوید، ابلیس را پرستیده است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن جلد 3- صفحه 216-217 و 234-235

  2. سید رضا صدر- دروغ

  3. حسین مظاهری- حریم های اخلاق در آینه احکام

  4. عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره جلد1- صفحه 309

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/112381