معادشناسی رسول اکرم

همان طور که بینش توحیدی درجاتی دارد و معرفت توحیدی پیامبر عظیم الشأن (ص) در بالاترین درجه توحید است، معادشناسی هم درجاتی دارد و معرفت آن حضرت راجع به معاد در برترین درجه ی آن جای گرفته است. علت این امر آن است که چون هر فیضی که از جانب خدا می رسد با حفظ درجات است، همچنین هر فیضی که به جانب او رجوع می کند با ترتیب درجات است، نخستین فیض که در قوس نزول از خدای سبحان نشأت گرفته وجود مبارک رسول خدا و ائمه دین (ع) هستند که در آن مقام رفیع نور واحدند؛ چنان که فرمود: "اول ما خلق الله نورى"، باز در قوس صعود اولین فیضی که به لقاء الله بار می یابد وجود مستفیض حضرت ختمی مرتبت (ص) است. از این رو فرمود: "أنا أول وافد علی العزیز الجبار". البته منظور، تقدم رتبی است، نه تقدم زمانی و تاریخی.
می توان گفت کلام مزبور ریشه و پایه قاعده ی "الواحد لایصدر عنه إلا واحد و الواحد لایرجع إلیه إلا واحد" است.
غایة الامر این وحدت، در قاعده، از نوع وحدت عددی، صنفی، نوعی و جنسی و مانند آن نیست، بلکه وحدت اطلاقی تبعی یا عرضی است که مظهر وحدت اطلاقی اصیل و ذاتی خدا به شمار می رود. بنابراین، فیض منبسط ربوبی که متصف به امکان فقری است از نور واحد انسان کامل آغاز و به همان نور واحد پایان می پذیرد. از این رو انسان کامل مظهر کامل توحید و معاد است؛ در حالی که دیگران چنین نیستند؛ گروهی بر اساس ترس از دوزخ و مواقف هولناک به یاد قیامت هستند، دسته ای بر پایه رغبت به نعمت های بهشت به یاد قیامت بوده، تعدادی هم برای لقاء الله. اما انسان کامل چون پیشوایان دین (ع) همه ی مراحل را داراست. از این رو با حفظ مراتب و در طول یکدیگر به یاد همه ی آنهاست؛ یعنی هم ترس از جهنم، هم شوق به بهشت و هم لقاء الله و رضوان الله: «و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان؛ در آخرت عذاب سخت جهنم، آمرزش، رضوان و خشنودی خدا موجود است.» (حدید/ 20) انسان های کامل می گویند: «و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف أصبر عن النظر إلی کرامتک؛ گیرم که بتوانم در برابر عذاب آتش جهنم شکیبا باشم، ولی با عذاب فراق چه سازم؟» «إنا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا؛ ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی آن، رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسیم.» (انسان/ 10)
شناختی که بر اساس ترس از قیامت یا بر پایه رغبت به بهشت باشد، شناختی متوسط و نفسانی است. از این رو درخواست های زاهدانه یا راغبانه در پی دارد. اما کسانی که خدا را به عظمت شناخته اند شناخت آنان از مبدأ و معاد، عقلی است و ترس از هجران و فراق و شوق به وصال مقوم حقیقت آنان گشته و خوف آنان عقلی است؛ آن سان که فرشتگان از خوف خدا تسبیح گوی اویند: «و یسبح الرعد بحمده و الملئکة من خیفته؛ رعد و همه ی فرشتگان از بیم قهر خدا به تسبیح و ستایش او مشغولند.» (رعد/ 13)
همچنین آیه ی «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.» (الرحمن/ 46) و آیه ی «و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فإن الجنة هی المأوی؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاه او همان بهشت است.» (نازعات/ 40ـ 41) ناظر به خوف عقلانی است.
باید بگوییم خوف هم مانند عبادت مراحلى دارد، بعضى ها از عقاب خدا مى ترسند، و از ترس عذاب او کفر نمى ورزند و گناه نمى کنند، قهرا لازمه چنین خوفى این است که عبادت صاحبش عبادت کسى باشد که از عذاب خدا مى ترسد، عبادت مى کند تا گرفتار عذاب او نگردد، در نتیجه عبادتش محضا براى خدا نباشد، و این قسم عبادت عبادت بردگان است که موالى خود را از ترس سیاست و شکنجه اطاعت مى کنند، هم چنان که بعضى دیگر او را به طمع ثواب و پاداشش بندگى مى کنند، عبادت مى کنند تا به رسیدن به آنچه دلخواهشان است رستگار گردند، اینان هم عبادت خدا را محضا لله انجام نمى دهند، عبادتشان یک قسم تجارت است، هم چنان که در روایاتى هم آمده است.
خوف در جمله "و لمن خاف مقام ربه" ظهور در هیچ یک از این دو قسم خوف، یعنى خوف از عذاب و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت ندارد، چون این دو نوع خوف غیر از خوف از قیام و آگاهى خدا نسبت به اعمال بندگان است، و نیز غیر از خوف از مقامى است که خداى تعالى نسبت به بنده اش دارد، چون خوف از آگهى خدا و نیز خوف مقام پروردگار تاثر خاصى است که براى بنده بدان جهت که بنده است، در برابر ساحت عظمت و کبریایى مولایش حقیر و ذلیل است دست مى دهد، و باعث مى شود آثارى از مذلت و خوارى و اندکاک در قبال عزت و جبروت مطلقه خداى تعالى از او ظهور کند.
عبادت خداى تعالى از ترس او (البته ترس به این معنا) عبارت است از خضوع در برابر او بدین جهت که او الله است، ذو الجلال و الاکرام است، نه بدین جهت که جهنم دارد، و نه بدین جهت که بهشت دارد، وقتى عبادت به این انگیزه انجام شود خالصا لوجه الله صورت مى گیرد. و این معناى از خوف، همان خوفى است که خداى تعالى ملائکه مکرمین خود را بدان ستوده، و گرنه اگر خوف منحصر در خوف از عذاب و ترک ثواب مى بود، با در نظر داشتن اینکه ملائکه معصوم و ایمن از عذاب مخالفت و تبعات معصیتند نباید آنان را به داشتن خوف بستاید، ولى مى بینیم ستوده و فرموده: «یخافون ربهم من فوقهم؛ از پروردگارشان که ما فوقشان است مى ترسند.» (نحل/ 50)
پس از آنچه گذشت روشن گردید آن کسانى از جن و انس که جمله "و لمن خاف" اشاره به ایشان است، عبارتند از اهل اخلاص، آنهایى که خاضع در برابر جلال خداى تعالى هستند، و او را بدین جهت عبادت مى کنند که او الله (عز اسمه) است، نه بدین جهت که جهنم دارد، و نه به طمع بهشت و ثوابى که مى دهد، و بعید نیست این طایفه همان کسانى باشند که در سوره بعدى بعد از آنکه مردم را سه دسته مى کند، درباره دسته سوم مى فرماید: «و السابقون السابقون أولئک المقربون؛ و (سومین گروه) پیشگامان پیشگام (که در ایمان بر همه پیشى گرفتند) آنان مقربان درگاهند.» (واقعه/ 10- 11)
بنابراین، رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان انسان کامل، معلم فرشتگان و اسوه ی جهان هستی، همه ی مراتب ترس از خدا اعم از وهمی، خیالی و عقلی را داراست، بلکه بیشتر از دیگران نیز داراست.
گروهی از اهل سنت نقل کرده اند: بیم دهنده ترین آیه از قرآن مجید آیه ای است که به حساب و کتاب عمل انسان در روز قیامت مربوط است: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ پس هر كه هموزن ذره‏اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد. و هر كه هموزن ذره ‏اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.» (زلزله/ 7 ـ 8)
گفتنی است، صرف داشتن وصف خوف از دوزخ یا شوق به بهشت نقص نیست، بلکه توقف در این مرحله و جمود بر آن، نقص است، نه سیر از نقص به کمال و از فقر به جانب غنا تا رسیدن به مرحله لقاء الله سیر صعودی ادامه یابد و در این راه از هر وسیله استمداد شود مانند آنچه هنگام تغذی گفته می شود: "قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی" زیرا براساس حرکت جوهری، غذا به صورت کمال علمی و عملی ظهور می کند؛ اندیشه ورزی و فرهیختگی به خوف از هجران خدا و امید به لقای او می انجامد. از این رو حضرت رسول (ص) چون در اوج معرفت پروردگار است، بیش از دیگران از معاد هراسناک و به یاد قیامت است؛ زیرا صحنه معاد واقعا سنگین است و درجه سنگینی آن از تصور بشر عادی خارج است: «إن هؤلاء یحبون العاجله ویذرون وراءهم یوما ثقیلا؛ این مردم غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست می دارند و روز سخت سنگین قیامت را به کلی از یاد می برند.» (انسان/ 27) صعوبت تحمل قیامت تنها برای انسان نیست، بلکه آسمان و زمین قدرت آن را ندارد که حقیقت قیامت را تحمل کند: «ثقلت فی السموات و الأرض؛ سنگین است بر آسمان و زمین.» (اعراف/ 187) تحمل این بار گران تنها در عهده ی انسان کامل است.

تأثیرات یاد معاد بر انسان کامل
شیخ بزرگوار، مفید نقل کرده است: وقتی پیامبر (ص) از قیامت خبر می داد، مانند کسی که از تهاجم ناگهانی سپاه نیرومند، مسلح و بداندیش دشمن گزارش دهد، با حالتی جدی و احساس خطر خبر می داد: "کانه منذر جیش جرار" و گونه های مبارکش سرخ می گشت: "تحمار وجنتاه". در حقیقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزدیک مشاهده می کرد. بدیهی است کسی که آتش دوزخ را بالعیان مشاهده کند جدا از آن پرهیز دارد. وجود عینی آتش بسی مؤثرتر از وجود علمی آن است: "لیست الرویة کالمعاینة مع الأبصار". کسی که آتش قیامت را نبیند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نیست، بر خلاف درد آشنای معاد، که هم علمش نسبت به اصل معاد شهودی است و هم خود آتش را می بیند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از این رو رسول گرامی (ص) از خداوند مسألت می داشت: خداوندا ترسی در دل ما قرار ده تا مانع از معصیت و نافرمانی تو شود؛ "اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا وبین معصیتک". نمی توان گفت: همه ی این مناجات ها، تضرع ها و به یاد قیامت بودن ها جنبه ی آموزش به دیگران دارد و از باب "إیاک أعنى و اسمعى یا جارة" است، بلکه آنان این لابه ها را درجات نردبان ترقی می شمرند که توقف در منطق آنان زیان آور است و کسی که دو روز او مساوی باشد مغبون است. بنابراین، خشیت از خدا کمال و ترس از غیرخدا نقص است؛ چنان که منافقان نادان از مؤمنان بیشتر از خدا ترس داشتند: «لأنتم أشد رهبة فی صدورهم من الله ذلک بأنهم قوم لا یفقهون؛ این مردم منافق در دلشان از شما بیشتر ترس دارند تا از خدا؛ زیرا اینان مردمی هستند که هیچ شعوری ندارند.» (حشر/ 13)
رسول اکرم (ص) بیش از دیگران از قیامت هراس داشت، زیرا اندازه ی گریز یا گرایش هر فرد، به نسبت شناخت اوست. به همین دلیل حوادث هولناک و سهمگین قیامت باعث پیری زودرس پیامبر شد، از این رو در پاسخ مردی که به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! چه زود پیر شده اید؛ فرمود: "شیبتنی هود و الواقعة؛ سوره ی هود و واقعه مرا پیر نمود". این سخن به تعبیر استاد علامه طباطبایی ناظر به یاد قیامت است (المیزان/ ج11، ص66) گرچه برخی از بزرگان گفته اند: علت این که رسول اکرم (ص) فرمود: "سوره ی هود مرا پیر کرد"، امر به استقامت آن حضرت و همراهان اوست که در این سوره ی مبارکه آمده است: «فاستقم کما أمرت و من تاب معک؛ پس همان گونه که فرمان یافته اى پایدارى کن و نیز هر که با تو رو به سوى خدا آورده است.» (هود/ 112)
لیکن چون در بعضی از روایات، سوره هود و سوره واقعه در کنار هم ذکر شده است و قدر مشترک این دو سوره، تبیین مسئله ی قیامت است و یکی از اوصاف معاد نیز پیر کردن نوسالان می باشد: «یوما یجعل الولدان شیبا؛ چگونه از روزى كه كودكان را پير مى‏ گرداند پرهيز توانيد كرد.» (مزمل/ 17) و این وصف هولناک یا برای طولانی بودن آن روز است و یا برای سوانح سنگین و توانفرسای آن، از این رو رسول گرامی (ص) که با عین الیقین بلکه برتر از آن، قیامت و مواقف آن را مشاهده می کرد، مبتلای به پیری زودرس شده است.
البته کسی که معادشناس نیست و قیامت را وعده ی دور می پندارد پیر نمی شود، اما کسی که مظهر خدایی است که می فرماید: «إنهم یرونه بعیدا و نریه قریبا؛ او هم قیامت را نزدیک می بیند، و ثمره ی نزدیک دیدن چنین روز سهمگینی، ظهور آثار پیری زودرس است.» (معارج/ 6)
نکته ی درخور ذکر این که گرچه یاد معاد، در دنیا چنان تأثیری در جسم انسان کامل دارد، لیکن از ثمرات اخروی تأثیر هراس از عذاب الهی در سیره ی علمی و عملی اولیای خداوند این است که باعث می شود آنان در قیامت عذاب جهنم را حس نکنند و شعله های آن را نبینند و صدای زفیر و شهیق آن را نشنوند: «إن الذین سبقت لهم منا الحسنی أولئک عنها مبعدون* لا یسمعون حس یسها وهم فی ما اشتهت أنفسهم خالدون* لا یحزنهم الفزع الأکبر؛ البته کسانى که قبلا از جانب ما به آنها وعده ى نیکو داده شده، از آن (عذاب) دور نگاه داشته شدگانند. صداى دوزخ را نمى شنوند و در آنچه دل هایشان بخواهد جاودانند. آن دلهره ى بزرگتر آنها را غمگین نکند.» (انبیاء/ 101- 103) در سخنان نورانی حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز آمده است که خدای سبحان گوشهای آنها را گرامی داشت و کرامتی بخشید که صدای جهنم را نمی شنوند "أکرم أسماعهم أن تسمع حس یس نار أبدا".
شناخت و معرفت پیامبر (ص) به قبر و قیامت به قدری شهودی و عیانی بود که می فرمود: اگر خوف آن نبود که مرده هایتان را دفن نکنید (از ترس عذاب قبر) از خدا می خواستم تا صدای عذاب قبر را که من می شنوم به گوش شما نیز برساند: «فلولا أن تدافنوا لدعوت الله أن یسمعکم من عذاب القبر الذى أسمع منه؛ اگر شما مانند پیامبر عذاب مرده ها را در قبر مشاهده می کردید، هرگز آنها را دفن نمی کردید.» اگر کسی شعله گور را ببیند قطعا از آن می ترسد و مرده را به گودال جهنم نمی فرستد؛ آن گونه که اگر کسی بهشت را ببیند به اشتیاق آن جان در اندامش قرار نمی گیرد و پیامبر (ص) شخصیتی است که هر دو جریان را در معراج مشاهده کرد، بلکه هر لحظه از زندگی پیامبر (ص) یک معراج بود. از این رو بخشی از تربیت پیامبر بر پایه انذار بود: «شاهدا و مبشرا و نذیرا؛ ما تو را [به سمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده ‏اى فرستاديم.» (احزاب/ 45)

سر معادشناسی رسول اکرم
سر این که حضرت رسول اکرم (ص) عالیترین مرتبه ی توحیدشناسی و معادشناسی را داراست این است که هر فیضی که از خدای سبحان نازل می شود با حفظ ترتیب درجات است، چنانکه هر فیضی هم که به سوی خدای سبحان رجوع می کند به ترتیب درجات است. اولین فیض در قوس نزول که از خدای سبحان نشئت گرفته وجود مبارک رسول خدا (ص) است: "اول ما خلق الله نوری"، و نخستین مستفیضی هم که در قوس صعود به لقاء الله بار می یابد، وجود مبارک آن حضرت است: "أنا أول وافد علی ربی".
بنابراین همان گونه که آن حضرت کاملترین موحد و معادشناس است، در خشیت و نورانیت هم احدی به مرتبه ی وجود مبارک او نمی رسد. البته نسبت به خاندان عصمت و طهارت (ع) همه یک نور هستند، زیرا در مقام وحدت نوری، کثرتی نیست تا یکی اول و دیگری دوم باشد. پس رسول اکرم (ص) اولین صادر و اولین وافد است و خاندان نبوی (ع) در مقام وحدت نوری با او متحدند، قهرا همه آنان به عنوان نور واحد و جامع، اولین صادر یا ظاهر و نخستین وافد خواهند بود.
مطلب مزبور، خلاصه ی این نظریه است که: "الواحد لایصدر عنه إلا الواحد والواحد لا یرجع إلیه إلا الواحد"، منتها نه وحدت عددی یا صنفی یا نوعی یا جنسی و مانند آن، بلکه وحدت اطلاقی که مظهر آن واحد مطلق است. آنگاه که این واحد مطلق را که فیض منبسط است تقسیم کنیم برای آن درجاتی ذکر می شود؛ آن مقطع آغازینش را به نام اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می نامند که هم در قوس نزول پیش کسوتند و هم در قوس صعود. بنابراین هم مبدأشناسی آنان کاملترین قسم مبدأ یابی است و هم معادشناسی آنها راسخترین باورهاست. از ا ین رو سیره ی آموزنده آنان که در سیره ی رسول اکرم (ص) خلاصه می شود، نمای کامل توحید و معاد خواهد بود.
نکته: منظور از سبق و تقدم در این گونه معارف، سبق و تقدم وجودی و رتبی است نه تقدم و سبق زمانی، چون سبق زمانی و تاریخی کمال آور نیست، عمده سبق وجودی و رتبی است که کمال آور است.
بر این اساس گرچه اولین کسی که با رسول اکرم (ص) بیعت می کند یک سبق زمانی دارد که یک کمال اعتباری است، لیکن سبق حقیقی وی در این است که در عصری که توده ی مردم در جاهلیت بسیط یا جاهلیت مرکب بودند، او در عقل بسیط به سر می برد و از هر تیرگی و تاریکی منزه بود و ا ین یک کمال حقیقی است. پس این که حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: "من اولین کسی هستم که مسلمان شدم"، بدین معناست که من اولین کسی هستم که در آن جو جاهلیت که تشخیص حق و باطل بسیار سخت بود، قدرت تشخیص داشتم؛ اولین کسی بودم که در تیرگی ابر جاهلیت، نور دین را با بینش جان یافتم.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 39

  2. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 233

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه الميزان- جلد 19 صفحه 182

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/112672