ماجرای پیشنهاد بت سازی بنی اسرائیل به موسی علیه السلام

ماجرای پیشنهاد بت سازی بنی اسرائیل به موسی (ع)

خداوند در سوره اعراف به این ماجرا اشاره نموده و می فرماید: «و جاوزنا ببنی إسرائیل البحر فأتوا علی قوم یعکفون علی أصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا إلها کما لهم آلهة قال إنکم قوم تجهلون* إن هؤلاء متبر ما هم فیه و باطل ما کانوا یعملون* قال أ غیر الله أبغیکم إلها و هو فضلکم علی العالمین* و إذ أنجیناکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب یقتلون أبناءکم و یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم؛ و بنی اسرائیل را از دریا (سالم) عبور دادیم در مسیر خود به جمعیتی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنی اسرائیل) به موسی گفتند تو، هم برای ما معبودی قرار ده همانگونه که آنها معبودان (و خدایان) دارند! گفت: شما جمعیتی جاهل و نادان هستید. اینها (را که می بینید) سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام می دهند باطل (و بیهوده) است. (سپس) گفت آیا غیر از خداوند معبودی برای شما بطلبم، خدایی که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برتری داد. به خاطر بیاورید زمانی را که از (چنگال) کسان فرعون نجاتتان بخشیدیم آنها که مرتبا شما را شکنجه می دادند، پسرانتان را می کشتند و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این آزمایش بزرگی از ناحیه خدا برای شما بود.» (اعراف/ 138- 141)
در این آیات به قسمت حساس دیگری از سرگذشت بنی اسرائیل که به دنبال پیروزی آنها بر فرعونیان واقع شد، اشاره شده است، و آن مساله توجه آنها به بت پرستی است که نخستین جوانه آن در این آیات، مورد بحث قرار گرفته، در واقع، با پایان گرفتن جریان فرعون، گرفتاری بزرگ داخلی موسی، یعنی درگیری او با جهال بنی اسرائیل و افراد سرکش و لجوج آغاز گردید، و به طوری که این گرفتاری برای موسی (ع) به درجات، سختتر و سنگینتر و طاقت فرساتر از درگیری با فرعون و فرعونیان بود! و همین است خاصیت درگیریهای داخلی.
در آیه نخست می گوید: «ما بنی اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم.» اما در مسیر خود به قومی برخورد کردند که با خضوع و تواضع، اطراف بتهای خود را گرفته بودند. "عاکف" از ماده عکوف به معنی توجه به چیزی و ملازمت آمیخته با احترام به آن می باشد. افراد جاهل و بیخبر آن چنان تحت تاثیر این صحنه قرار گرفتند که بلافاصله نزد موسی آمدند و گفتند برای ما هم معبودی قرار بده همانطور که آنها معبودان دارند!

زمینه بت پرستی در روان بنی اسرائیل

شک نیست که بنی اسرائیل قبل از مشاهده این گروه بت پرستان زمینه فکری مساعدی بر اثر زندگی مداوم در میان مصریان بت پرست برای این موضوع داشتند، ولی مشاهده این صحنه تازه گویا جرقه ای شد که زمینه های قبلی، خود را نشان دهند، اما در هر حال این جریان نشان می دهد که انسان تا چه اندازه، تحت تاثیر محیط قرار دارد، محیط است که می تواند او را به خداپرستی سوق دهد، و محیط است که می تواند او را به بت پرستی بکشاند، محیط است که منشا انواع مفاسد و بدبختیها و یا سرچشمه صلاح و پاکی می گردد (اگر چه انتخاب خود او نیز عامل نهایی است) و به همین جهت اصلاح محیط در اسلام فوق العاده مورد توجه قرار دارد.
علامه طباطبایی می فرماید: «بنی اسرائیل مردمی مادی و حس گرا و تحت تاثیر مرام بت پرستی قبطیان بوده اند و معنای اینکه فرمود: "اجعل لنا إلها کما لهم آلهة" این است که تو برای ما معبودی قرار بده هم چنان که این قوم برای خود معبودی قرار داده و درست کرده اند.»
برای اینکه زمینه این فقره از کلام الهی را مشخص شود، باید سیر تاریخی بنی اسرائیل را بیان نمود، و آن این است که بنی اسرائیل بعد از جدشان ابراهیم (ع) به دین همان جناب باقی بوده و از میان آنان اسحاق، یعقوب و یوسف (ع) برگزیده شدند که ایشان را به آن دین یعنی به دین توحید دعوت نموده و چنین اعلام می کردند که در دین توحید جز خدای سبحان کسی و یا چیزی نباید پرستش شود، و خدا را در این باره شریکی نیست، او بزرگتر از آن است که جسم و یا جسمانی بوده باشد و متشکل به اشکال و محدود به حدود و اندازه ها گردد، و لیکن از داستان بنی اسرائیل بر می آید که مردمی مادی و حسی بوده اند، و در زندگی هیچ وقت از مساله اصالت حس تجاوز نمی کردند، و اعتنایی به ما ورای حس نداشته اند، و اگر هم داشته اند از باب تشریفات بوده، و اصالت حقیقی نداشته. یهودیها با داشتن چنین عقایدی سالهای دراز تحت اسارت قبطی ها که رسمشان بت پرستی بود، و در عین اینکه عصبیت ایلی و خانوادگی مجبورشان می کرده که دین آباء و اجدادی خود را تا اندازه ای حفظ کنند باری تحت تاثیر بت پرستی آنان نیز بودند، و این تقریبا یک طبیعتی برای ایشان شده، و خلاصه در ارواحشان اثر عمیقی باقی گذاشته بود.
به همین جهت بیشترشان خدای تعالی را جز جسمی از اجسام تصور نمی کردند، بلکه به طوری که از ظاهر تورات های موجود امروز بر می آید او را جوهر الوهی می پنداشتند که از نظر شکل شبیه به انسان است، و هر چه موسی (ع) ایشان را به معارف دینی و به حق نزدیک می کرد نتیجه اش تنها این می شد که صورت و شکل خدا را در ذهن خود تغییر دهند، به همین علت وقتی در مسیر راه به قومی برخوردند که دارای بت هایی بوده و آن بت ها را می پرستیدند، عمل ایشان را پسندیده یافته و آرزو کردند که آنان نیز چنین بت هایی می داشتند، لذا از موسی (ع) تقاضا کردند برای ایشان بت هایی درست کند هم چنان که آن قوم برای خود درست کرده بودند.

جهل و نادانی، سرچشمه بت پرستی

موسی (ع) از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه، بسیار ناراحت شد، به آنها رو کرد و گفت: "شما جمعیت جاهل و بی خبری هستید"! (قال إنکم قوم تجهلون) از این آیه به خوبی استفاده می شود، که سرچشمه بت پرستی، جهل و نادانی بشر است، از یک طرف جهل او نسبت به خداوند و عدم شناسایی ذات پاک او و اینکه هیچگونه شبیه و نظیر و مانند برای او تصور نمی شود. از سوی دیگر جهل انسان نسبت به علل اصلی حوادث جهان که گاهی سبب می شود حوادث را به یک سلسله علل خیالی و خرافی از جمله بت، نسبت دهد. از سوی سوم جهل انسان به جهان ما وراء طبیعت و کوتاهی فکر او تا آنجا که جز مسائل حسی را نمی بیند و باور نمی کند، این "نادانی ها" دست به دست هم داده و در طول تاریخ، سرچشمه بت پرستی شده اند و گر نه چگونه یک انسان آگاه و فهمیده، آگاه به خدا و صفات او، آگاه از علل حوادث، آگاه از جهان طبیعت و ما وراء طبیعت، ممکن است قطعه سنگی را فی المثل از کوه جدا کند، قسمتی از آن را در ساختمان منزل، و یا پله های خانه مصرف کند، و قسمت دیگری را معبودی بسازد، و در برابر آن سجده نماید و مقدرات خویش را به دست او بسپارد؟!
جالب اینکه در گفتار موسی (ع) در آیه فوق می خوانیم که به آنها می گوید شما جمعیتی هستید که در جهالت به طور مستمر غوطه ورید (چون تجهلون فعل مضارع است و غالبا دلالت بر استمرار می کند) به خصوص اینکه متعلق جهل، در آن بیان نشده و این خود دلیل بر عمومیت و توسعه آن می باشد. از همه جالبتر اینکه بنی اسرائیل، با جمله "اجعل لنا إلها" (معبودی برای ما قرار بده) نشان دادند که ممکن است چیزی که هرگز منشأ اثری نبوده، نه زیانی داشته و نه سودی دارد، با انتخاب و قرارداد و گذاردن نام بت و معبود بر آن، ناگهان سرچشمه آثاری گردد، پرستش آن انسان را به خدا نزدیک کند، و بی احترامی به آن دور، عبادتش سرچشمه خیر و برکت، و تحقیرش منشا ضرر و زیان گردد، و این نهایت جهل و بی خبری است. درست است که منظور بنی اسرائیل این نبوده برای ما معبودی بساز که خالق جهان باشد، بلکه منظورشان این بوده معبودی بساز که با پرستش آن به خدا نزدیک شویم و مایه خیر و برکت گردد، ولی آیا با یک نام گذاری و یا مجسمه سازی، ممکن است یک موجود بی روح و بی خاصیت، ناگهان سرچشمه این خواص و آثار گردد؟ آیا چیزی جز خرافه و جهل و خیالات واهی و پندارهای بی اساس می تواند چنین کاری را توجیه کند؟!

افراد ناسپاس در میان بنی اسرائیل

موضوع دیگری که از آیه به خوبی استفاده می شود این است که در میان بنی اسرائیل به راستی افراد ناسپاس فراوانی بودند، با آنکه آن همه معجزات موسی را مشاهده کردند و آن همه مواهب الهی شامل حالشان شده بود، چیزی از نابودی دشمن سرسختشان فرعون در میان امواج نگذشته بود، و آنها به لطف پروردگار از دریا گذشتند، اما ناگهان همه این مسائل را به دست فراموشی سپرده، از موسی تقاضای بت سازی کردند!
در نهج البلاغه می خوانیم یکی از یهودیان در حضور علی (ع) به مسلمانان ایراد کرد و گفت: «شما هنوز پیامبرتان را به خاک نسپرده بودید که اختلاف کردید؟» علی (ع) این پاسخ دندان شکن را در جواب یهودی فرمود: «انما اختلفنا عنه لا فیه و لکنکم ما جفت ارجلکم من البحر حتی قلتم لنبیکم اجعل لنا إلها کما لهم آلهة فقال إنکم قوم تجهلون؛ ما درباره دستورات و سخنانی که از پیامبرمان رسیده اختلاف کرده ایم، نه درباره خود پیامبر و نبوتش (تا چه رسد به الوهیت پروردگار) ولی شما پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان پیشنهاد کردید، برای ما معبودی قرار بده آن چنان که این بت پرستان معبودانی دارند، و او در جواب به شما گفت: شما جمعیتی هستید که در جهل غوطه ورید.»

جواب موسی در قبال پیشنهاد قوم

موسی (ع) چاره ای جز این ندید که بیان توحید خدای سبحان را تا افق فهم ناقص و قاصر ایشان تنزل دهد، لذا نخست بر جهلی که به مقام پروردگار خود داشتند و با اینکه بطلان روش بت پرستی روشن و واضح بود چنین تقاضایی کردند توبیخشان نمود، آن گاه پروردگارشان را برایشان تعریف و توصیف کرد، و در جملات بعدی خاطر نشان ساخت که خدای تعالی پرستش این بت ها را قبول نمی کند، و خداوند به هیچ شبه و مثالی تشبیه نمی شود.
"إن هؤلاء متبر ما هم فیه و باطل ما کانوا یعملون" کلمه "متبر" از ماده "تبار" به معنای هلاک است، و مقصود از "ما هم فیه" روش بت پرستی است که آن را معمول می داشتند، و مراد از "ما کانوا یعملون" طرز عبادت کردن آنان است، و معنای آیه این است که این بت پرستان طریقتشان هالک و اعمالشان باطل است، پس سزاوار نیست هیچ انسان عاقلی به آن متمایل شود، چون غرض از عبادت خدای تعالی این است که انسان به سعادت دائمی و خیر همیشگی هدایت شود، در حالی که پرستش این بت ها چنین اثری ندارد.
در این آیه موسی (ع) برای تکمیل سخن خود به بنی اسرائیل گفت: «این جمعیت بت پرست را که می بینید، کارشان به هلاکت می انجامد و عملشان باطل و بی اساس است.» یعنی هم عملشان بیهوده و رنجهایشان بی نتیجه است و هم سرانجام یک قوم بت پرست و مشرک، به هلاکت و نابودی می کشد (زیرا "متبر" از ماده "تبار" به معنی هلاکت است). و باز برای تاکید اضافه کرد "آیا معبودی غیر از خدا برای شما انتخاب کنم؟ همان خدایی که شما را بر جهانیان (مردم عصر خود) برتری داد."

برهانی کوتاه و لطیف در بیان مصنوع نبودن خدای تعالی

«قال أ غیر الله أبغیکم إلها و هو فضلکم علی العالمین» یعنی اگر انگیزه پرستش خدا، حس شکرگزاری باشد، همه نعمتهای شما از ناحیه خدا است و اگر انگیزه پرستش و عبودیت، منشا اثر بودن باشد، باز آن هم مربوط به خدا است، بنا بر این به هر حسابی باشد جز خداوند قادر منان شایسته پرستش نیست.
در آیه بعد خداوند یکی از نعمتهای بزرگ خود را به بنی اسرائیل، یاد آور می شود، تا با توجه به این نعمت بزرگ حس شکرگزاری در آنها تحریک گردد، و بدانند شایسته پرستش و خضوع و عبادت، تنها ذات پاک او است، و هیچ دلیلی ندارد که در مقابل بتهایی که کمترین سود و زیانی ندارند، سر تعظیم فرود آورند. کلمه "ابغیکم" به معنای "درخواست کنم برای شما" است و موسی (ع) در این جمله، پروردگار ایشان را بر ایشان تعریف و توصیف می کند، و در آن حکم و قاعده ای کلی تاسیس نموده و می فرماید: به طور کلی هر معبودی که من برای شما قرار دهم و یا به فرض محال برایتان بسازم آن معبود غیر خدای سبحان خواهد بود، و آن کسی نخواهد بود که عبادتش بر شما جایز و واجب باشد، زیرا آنچه که بر شما واجب است این است که خدای تعالی را که پروردگار شما است به صفت ربوبیتش که شما را بر عالمیان برتری داده عبادت کنید.
تو گویی در جواب آنان که گفته بودند: "برای ما معبودی قرار ده هم چنان که این قوم برای خود معبودهایی درست کرده اند" فرموده: چطور من برای شما غیر از خدا معبودی مصنوع تهیه کنم و حال آنکه معبود مصنوع معبود نیست چون سمت پروردگاری ندارد، و پرستش غیر پروردگار باطل است. قوم برگشته و گفته اند: ما چطور خدایی را بپرستیم که نه او را می بینیم و نه بدو راهی می یابیم. موسی (ع) فرموده: او را به صفاتی که از او سراغ دارید بپرستید، و آن صفت این است که او شما را با آیات باهره و دین حقی که برای شما فرستاده و همچنین با نجات دادن شما از چنگ فرعون و عمل او شما را بر عالمیان برتری داده است. این آن معنایی است که از آیه شریفه استفاده می شود، و همانطور که ملاحظه گردید آیه شریفه در عین کوتاه بودن، متضمن لطیف ترین بیان و کوتاه ترین برهان است، و حقیقت را برای ذهن هایی که قوه تعقل شان ضعیف است به طور صریح و روشن جلوه می دهد.

اشاره به شکنجه ها و مجازات های بنی اسرائیل

نخست می گوید: «و إذ أنجیناکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب» به خاطر بیاورید هنگامی که شما را از چنگال آل فرعون نجات دادیم آنها مرتبا شما را شکنجه می دادند و مجازات می کردند. یسومون از ماده "سوم" و اصل آن چنان که "راغب" در "مفردات" می گوید دنبال چیزی رفتن است و به طوری که از قاموس استفاده می شود یک نوع معنی استمرار و ادامه نیز در آن افتاده، بنابراین معنی "یسومونکم سوء العذاب" این است که آنها به طور مستمر به دنبال مجازاتهای دردناک و شکنجه دادن شما بودند. از ظاهر آیه بر می آید که جمله "و فی ذلکم" اشاره به شکنجه هایی باشد که بنی اسرائیل از آل فرعون می دیدند.
بعضی از مفسرین گفته اند: این آیه خطاب به اسرائیلی های زمان رسول خدا (ص) است، و برایشان منت می گذارد آن رفتاری را که خداوند با پدران ایشان در زمان فرعون کرده بود، ولیکن مناسب تر با سیاق کلام این است که خطاب به همان بنی اسرائیل زمان فرعون بوده باشد که چنان نعمت بزرگی را از یاد برده و نجات از آن بلای عظیم را فراموش کردند، و از این قبیل خطاب ها یعنی خطاب به مردمی که در زمان خطاب وجود نداشته اند در قرآن یافت می شود، مانند آیه "أ لم یروا أنه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا" که در همین آیات مورد بحث است و روی سخن در آن با اسرائیلی های همان دوره است.
سپس، همانطور که روش قرآن در بیان تفصیلی مطالب پس از بیان اجمالی آنها است، این عذاب و شکنجه مستمر را چنین شرح می دهد که آنها "پسران شما را به قتل می رسانیدند، و زنان و دخترانتان را (برای خدمتگزاری و بردگی) زنده نگه می داشتند" (یقتلون أبناءکم و یستحیون نساءکم). و در این آزمایش بزرگی از ناحیه خداوند برای شما بود (و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم). ظاهر آیات قبل و بعد نشان می دهد که این جمله را موسی (ع) از طرف خداوند برای بنی اسرائیل که پس از عبور از دریای نیل به هوس بت پرستی افتادند بیان کرده است.
اگر چه بعضی از مفسران احتمال داده اند که مخاطب این آیه یهودیان عصر پیامبر اسلام (ص) بوده باشند، زیرا تفسیر اول احتیاج به تقدیر دارد و اینکه آیه در اصل "قال موسی قال ربکم؛ موسی گفت پروردگار شما چنین گفته است" بوده است و این بر خلاف ظاهر است. ولی با توجه به اینکه اگر روی سخن در این آیه به یهودیان معاصر پیامبر (ص) باشد ارتباط آیات قبل و بعد به کلی بریده می شود، این آیه به صورت جمله معترضه ای درمی آید، تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 333- 339

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 301- 302

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/113204