شیوه های دعوت و تبلیغ حضرت عیسی علیه السلام (حواریون)

شروع دعوت از گهواره

از آن جا که در میان ارکان و عناصر تبلیغ (مبلغ، مخاطب، پیام، ابزار و شرایط) سن مبلغ و داعی نقشی ندارد ارشادهای عیسی در گاهواره کودکی، یک روند تبلیغی کامل به شمار می رود که قابل تحلیل و بررسی کامل است، عیسی به اشاره مریم و با تکیه بر اراده و قدرت خداوندی در همان اوان کودکی به سخن آمد و ضمن آن که گواه صادقی بر حقانیت و صداقت مادر گشت، مردم را در شرایطی تأثیرگذار و بیدار کننده به پذیرش دعوت الهی فرا خواند: «فأشارت إلیه قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا* قال إنی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا* وجعلنی مبارکا أین ما کنت وأوصانی بالصلوة والزکوة ما دمت حیا* وبرا بوالدتی ولم یجعلنی جبارا شقیا؛ پس مریم به سوی عیسی، اشاره کرد، گفتند: چگونه با کسی که در گهواره و کودک است سخن بگوییم؟ کودک گفت: منم بنده خدا، که به من کتاب داده و مرا پیغمبر قرار داده است و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زور گو و نافرمانم نگردانیده است.» » (مریم/ 29- 32)
شروع دعوت از گهواره نشان می دهد که عیسی از همان آغاز از هر فرصت تبلیغی (به صورت معجزه آمیز و یا عادی) در هر شرایط به نیکی بهره جسته و آن را به عرصه دعوت توحیدی مبدل نموده است.

تشکیل کادر مرکزی دعوت (حواریون)

پس از طی مراحل نخستین تبلیغ، مبلغ بایستی در جهت تمرکز بخشیدن به نیروها و امکانات موجود تلاش کند، چنان که پیامبر اسلام (ص) و یا حضرت ابراهیم (ع) گروه پیشتازان حرکت توحیدی را سامان دادند و ثمرات تبلیغی بسیاری از این رهگذر نصیب مؤمنان گشت. عیسی نیز چون از پراکندگی نیروهای جبهه ایمان رنج می برد، دست به این اقدام حیاتی زد و کاراترین و زبده ترین نیروهای خود را زیر پرچم و عنوان واحد حواریون گرد آورد. «وإذا أوحیت إلی الحواریین أن آمنوا بی وبرسولی قالوا آمنا واشهد بأننا مسلمون؛ و هنگامی را یاد کن که به حواریون وحی کردم که به من و فرستاده ام ایمان آورند. گفتند: ایمان آوردیم و شاهد باش که ما مسلمانیم.» (مائده/ 111)
«فلما أحس عیسی منهم الکفر قال من أنصاری إلی الله قال الحواریون نحن أنصار الله آمنا بالله واشهد بانا مسلمون؛ پس چون عیسی از آنان احساس کفر کرد، گفت: یاران من در راه خدا چه کسانند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم به خدا ایمان آورده ایم و گواه باش که ما تسلیم او هستیم (مسلمان هستیم).» (آل عمران/ 52)
مرحوم علامه طباطبایی در این خصوص می گوید: «عیسی با این پرسش می خواست تعداد مردان مؤمن قومش را بشناسد که در راه حق آماده و در صحنه حاضرند تا گروه دینداران تشکیل شوند و هوادار رسالت عیسی و مبلغ دعوت او باشند. این طبیعت همه قدرت های مادی و اجتماعی است که در آغاز راه، مرکز و کانونی برای فعالیت و گسترش آن بر می گزینند و از آن برای پیشبرد اهداف خود بهره می جویند؛ چنان که نظیر آن را در اسلام در بیعت عقبه و بیعت شجره شاهدیم که رسول خدا خواست عده و عده موجود خود را متمرکز سازد. این تشکل ایمانی می تواند در شرایط فشار و خفقان، به جمع مؤمنان نیرویی دوچندان بدهد که سخن و عقیده خویش را با جسارت بیشتر ابراز دارند. نیز موجب آن می شود که مخالفان برای چنین گروه به هم پیوسته و منسجم جایگاهی نو قائل شوند و همچنین باعث تشویق اهل تردید به پیوستن به صف موحدان می گردد و عذر و بهانه را از همه می گیرد؛ چه، نوعی اتمام حجت نیز به شمار می رود.
به عنوان مثال، آیه 14 سوره صف نشان می دهد که گروهی از مردم در اثر وفا داری حواریون و اعلام آمادگی آنان برای یاری خدا و رسول او عیسی، به پذیرش دعوت و ایمان تشویق شدند: «یا أیها الذین آمنوا کونوا أنصار الله کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من أنصاری إلی الله قال الحواریون نحن أنصار الله؛ ای مؤمنان یاران خدا باشید همچنان که عیسی بن مریم به حواریون گفت: یاران من به سوی خدا کیست؟ گفتند: ما یاران خداییم.» در اثر این اعلام آمادگی و اظهار وفاداری گروه قابل توجهی از بنی اسرائیل نیز ایمان آوردند و موجب فتحی بزرگ گردیدند و نیز حجت را بر دیگران تمام کردند: «فآمنت طائفة من بنی إسرائیل وکفرت طائفة فأیدنا الذین آمنوا علی عدوهم فأصبحوا ظاهرین؛ پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کفر ورزیدند و کسانی را که گرویده بودند، بر دشمنانشان یاری کردیم تا چیره شدند.» (صف/ 14)

تصدیق تورات و بشارت ختم رسل

رسالت های الهی پیامبران بزرگ، جملگی مراحل به هم پیوسته یک پدیده آسمانی به نام دین است که هر پیامبر مطابق مأموریت ارائه شده به او، بخشی از آن حقیقت والا را به گوش جهانیان رسانده است. بر این اساس، منافات و تعارضی در بین رسالت های مختلف نتواند بود. بدین ترتیب، عیسی نیز مصدق و مؤید رسالت های پیشین به ویژه رسالت موسی بوده است: «و إذ قال عیسی ابن مریم یا بنی إسرائیل إنی رسول الله إلیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة ومبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد؛ و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم، تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است، بشارتگرم.» (صف/ 6)

رفع اختلاف میان مردم

عیسی (ع) یکی از مأموریت های خود را در میان قومش رفع اختلافات می شمرد: «قال قد جئتکم بالحکمة ولأبین لکم بعض الذی تختلفون فیه؛ گفت: به راستی برای شما حکمت آورده ام و تا درباره بعضی از آنچه در آن اختلاف می کردید برایتان توضیح دهم.» (زخرف/ 63)
او اعلام می کند که اگر از خدا پروا و از او تبعیت کنند، اختلافات فیما بین ایشان که باعث ضعف و سستی آنها شده است برطرف خواهد گردید. از آن جا که اختصار و اشاره گذرا به فرآیندهای تبلیغی و شیوه های دعوت، روش قرآن کریم است، همین اشاره کوتاه بیانگر تلاش جدی عیسی برای ایجاد و هماهنگی فکری و یکپارچگی در سلوک جامعه بنی اسرائیل و رفع اختلاف است. آیه زیر نیز به اصل وجود اختلاف در قوم او اشاره می کند: «فاختلف الأحزاب من بینهم فویل للذین ظلموا من عذاب یوم ألیم؛ پس احزاب دست به اختلاف زدند. پس وای بر کسانی که ستم کردند، از عذاب روزی دردناک.» (زخرف/ 65) آیه 27 سوره مریم نیز یادآور همین معناست.

سیر و سیاحت تبلیغی

همان گونه که هجرت (یا سفر دراز مدت) برای یافتن عرصه های جدید دعوت در کارنامه پیامبران بزرگ به چشم می خورد، سیر و سیاحت یکی از برنامه های عادی و مورد توجه بسیار حضرت عیسی بود. در یکی از سفرها که طی آن عیسی با گفتن بسم الله از روی آب گذشت، دوست و همسفرش به خاطر افتخار مصاحبت با روح الله دچار خودبینی گردید و با خود گفت: «این عیسی است که بر آب گام می نهد و من نیز. پس او بر من چه فضیلتی دارد؟» در همان لحظه زیر پایش بیقرار شد و در آب فرو رفت و فریاد و یاری خواست. عیسی فرمود: «تو خود را بر اثر خودبینی در مقامی که خدا آن را برای تو قرار نداده نهادی و خدا بر تو غضب کرد. اکنون از آنچه گفتی توبه کن.» وی توبه کرد و آن گاه به مرتبه ای که خدا برایش قرار داده بود بازگشت.
همچنین در سیر و سیاحتی به همراه حواریون به روستایی رسید که ساکنان و حتی حیوانات آن مرده بودند، به طوری که حکایت از عذاب الهی می کرد. حواریون خواستند آنها را زنده کند تا سبب عذابشان روشن شود و مایه عبرت ایشان گردد. یکی از مردگان با دعای عیسی زنده شد و در پاسخ به پرسش مذکور گفت: چهار چیز ما را مشمول عذاب الهی کرد؛
1. پرستش طاغوت؛ 2. دلبستگی به دنیا؛ 3. آرزوی دور و دراز؛ 4. غفلت و سرگرمی به بازیهای دنیا.
بدین ترتیب، وی بالاترین مواعظ اخلاقی و اشارات عملی را در میان یاران و پیروانش نشر می داد.

مجازات همسفر عیسی، بر اثر خودبینی

یکی از مهم‎ترین کارهای حضرت عیسی (ع) برای تبلیغ دین برنامه سیاحت و بیابانگردی بود. در یکی از این سیاحت‎ها، یکی از دوستانش که قد کوتاه بود و همواره در کنار حضرت عیسی (ع) دیده می‎شد، به همراه عیسی (ع) به راه افتاد، تا با هم به دریا رسیدند. عیسی با یقین خالص و راستین گفت: بسم الله، سپس بر روی آب حرکت کرد، بی‎آنکه غرق شود. آن شخص قد کوتاه هم وقتی که عیسی (ع) را دید که بر روی آب راه می‎رود، با یقین خالصانه گفت: بسم الله، و سپس بر روی آب به راه افتاد، بی‎آنکه غرق بشود، تا به عیسی (ع) رسید. ولی در همین حال، «خودبینی» او را گرفت و با خود گفت: «این عیسی روح الله است که بر روی آب، گام بر می‎دارد، من نیز روی آب حرکت می‎کنم، فما فضله علی؟ بنابراین، عیسی (ع) چه برتری بر من دارد؟» همان دم زیر پایش بیقرار شد و در آب فرو رفت و فریاد زد: «ای روح الله! دستم به دامنت، مرا بگیر و از غرق شدن نجات بده» عیسی (ع) دست او را گرفت و از آب بیرون کشید و به او فرمود: «ای کوتاه قد! مگر چه گفتی؟» (که در آب فرو رفتی)
کوتاه قد: «گفتم، این روح الله است که بر روی آب می‎رود، من نیز بر روی آب می‎روم. (بنابراین چه فرقی بین ما هست)، خودبینی مرا فرا گرفت (و در نتیجه به مکافاتش رسیدم).»
عیسی (ع) فرمود: «تو خود را (بر اثر خودبینی) در مقامی که خدا آن را برای تو قرار نداده، نهادی. خداوند بر تو غضب کرد، اکنون از آن چه گفتی، توبه کن.» او توبه کرد، آن گاه به مرتبه‎ای که خدا برایش قرار داده بود، بازگشت.

اعزام فرستادگان تبلیغی (به انطاکیه)

عیسی علاوه بر تبلیغ در سرزمین خود و سیر و سیاحت تبلیغی، با توجه به شرایط و نیازهای موجود، فرستادگانی را نیز برای ارشاد مردم سرزمین های دیگر اعزام فرمود و هرگز قلمرو دعوت خود را به وطن یا سرزمینی خاص محدود ندانست. مردم شهر انطاکیه در بت پرستی و طاغوت پرستی غرق و در لجنزار فساد و گناهان غوطه ور بودند. عیسی از جانب خداوند مأمور شد تا دو مبلغ برای هدایت ایشان گسیل دارد. اما ناآشنایی آن دو رسول با عوامل نفوذ در مردم و شیوه های مؤثر دعوت از یک سو و لجاجت و تیره دلی مردم انطاکیه ازسوی دیگر، موجب شد که نه تنها کسی به گفتار ایشان گوش فرا ندهد بلکه دستگیر شده و در بتکده ای زندانی شوند: «واضرب لهم مثلا أصحاب القریة إذ جاءها المرسلون* إذ أرسلنا إلیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا إنا إلیکم مرسلون؛ و داستان مردم آن شهری را که رسولان بدانجا آمدند برای ایشان مثل زن؛ آن گاه که دو تن سوی آنان فرستادیم. ولی آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با فرستاده سومین آنان را تأیید کردیم. پس گفتند: ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم. حضرت عیسی فرستاده سوم خویش را برای پیگیری دعوت آن دو فرستاد.» (یس/ 13- 14)
وی که «شمعون الصفا» نام داشت برای هدایت مردم به طور ناشناس به آن شهر در آمد و با متانت و احتیاط به تماس و برقراری ارتباط تبلیغی با مردم پرداخت و از روحیات آنان به ویژه شاه پرستی ایشان مطلع گردید. او شیوه همراهی موقت را اتخاذ کرد و گفت: «من غریبی هستم که می خواهم به آیین شما درآیم.» او را به نزد پادشاه بردند و احترام شایانی از او به عمل آوردند. نیز او را به بتکده بردند که هنگام بازدید، فرستادگان عیسی را دید و به اشارتی فهماند که دوستی و آشنایی خویش را ابراز نکنند، پس از یک سال، شمعون با تدابیری کارساز و ترتیب دادن مناظره ای حساب شده، باعث ایمان آوردن پادشاه و مردم گردید.

ساده زیستی

هرچند از شرح شیوه های گذشته، ساده زیستی و دوری عیسی از مظاهر فریبنده مادی برمی آید اما اشاره مستقل به این بعد از زندگی و شخصیت عیسی و این روش غیر مستقیم تبلیغی ضروری به نظر می رسد، روایات زیادی بر این معنا تأکید و تصریح دارند؛ از جمله این که در نهج البلاغه آمده است: «و اگر بخواهی در عیسی بن مریم نیز (برای تو اسوه ای نیکو است)، که سر بر سنگ می نهاد و جامه خشن می پوشید و خورش او گرسنگی بود و چراغ شب افروزش، ماه و سایبان زمستانش شرق و غرب زمین. میوه و خوراکش گیاه بیابان بود و همسری نداشت تا او را بفریبد و فرزندی نداشت که (فقدانش) او را اندوهگین سازد، دارایی ای نداشت که او را متوجه خود سازد و طمعی نداشت که به خواریش در افکند. مرکبش دو پایش بود و خدمتکارش دو دستش.»
همچنین در قصص الانبیاء ابن کثیر چنین ذکر شده است: «عیسی (ع) لباس مویین می پوشید و از برگ درخت می خورد و خانه و زن و فرزند و مالی نداشت و هیچ گاه برای فردایش ذخیره نمی کرد.»


منابع :

  1. حسین عمادزاده- تاریخ انبیاء- صفحه 731

  2. محمدباقر مجلسى- بحارالأنوار- جلد 14 صفحه 319 - 325، 329، 278

  3. محمدباقر تاج لنگرودى- اخلاق انبیاء- صفحه 394

  4. جلال‏ الدین آشتیانى- تحقیقى در دین مسیحیت- صفحه 205

  5. سید محمدحسین طباطبایى- ترجمه المیزان- جلد 3 صفحه 220

  6. ثقةالاسلام محمدبن یعقوب کلینی- اصول کافى- جلد 2 صفحه 306 - 307، 318، جلد 1 صفحه 37

  7. ابن کثیر- قصص الانبیاء- جلد 2 صفحه 424

  8. مصطفى عباسى مقدم- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/113292