مزدک و درست دینی

دیدگاه مسعودی

البته شرحى که مورخ شهیر مسعودى درباره کردار اردشیر ساسانى در تغییر تاریخ آورده، هم هیچ شکى در انگیزه او باقى نمى گذارد و هم اثباتى است بر عمق باورهاى هزاره اى مردم ایرانى. ایرانیان با اقوام دیگر درباره تاریخ اسکندر یک اختلاف بزرگ دارند. اردشیر پسر بابک، پانصد و ده سال پس از اسکندر به پادشاهى رسید و متوجه شد که تا ختم هزار سال، در حدود دویست سال مانده است و خواست که دوران ملک را دویست سال دیگر تمدید کند، زیرا بیم داشت وقتى دویست سال پس از وى به سر رسد، مردم به اتکاى خبرى که پیمبرشان از زوال ملک داده، از یارى و دفاع آن خوددارى کنند. بدین جهت از پانصد و ده و چند سال که مابین او و اسکندر فاصله بود، در حدود یک نیم آن را کم کرد و در مملکت شایع کرد که استیلاى او بر ملوک الطوایف، به سال دویست و شصتم پس از اسکندر بوده است.
قابل ذکر است که در این جا مسعودى به مانند همه مورخان کهن، میان سلوکیان و اشکانیان تفاوت نگذاشته و همه را «ملوک الطوایف» خوانده است. او در ذکر سال شمار دوره سلوکى اشکانى هم اشتباه کرده و عملا بیش از دویست سال دوران حکومت جانشینان اسکندر بر ایران زمین را از قلم انداخته است. ذکر این که اردشیر دریافت که تا پایان هزاره زرتشت، دویست سال باقى مانده، نیز از همین اشتباه ناشى مى شود و عملا دوره جلوس اردشیر با پایان هزاره مقارن بوده است. البته باید دانست که این امر، به خودى خود مهم نیست و نکته برجسته، ادامه خبر است که علت دستکارى اردشیر در تاریخ شمارى را افشا مى کند. جالب توجه است که مسعودى خاطرنشان کرده که این تغییر در تاریخ گذارى «یک راز دینى و شاهانى است و تقریبا هیچ کس به جز موبدان و اهل علم و درایت» از آن خبر ندارند!
نکته دیگرى که لازم است به آن اشاره شود این که کوتاه شدن زمان حکومت اشکانیان بر ایران زمین در تقویم هاى ساسانى را برخى از پژوهندگان به نفرت ساسانیان از سلسله سلف خویش ربط مى دهند. این اندیشه اى بر گزاف است؛ زیرا در اوایل دوره ساسانى خاندان هاى کهن و حتى شاهزادگان پارتى، مورد تکریم شاهان ساسانى بودند. به این ترتیب، اردشیر یکم توانست بر دشوارى هاى ناشى از هزاره گرایى فایق آید و مى توان اندیشید که وقتى اثرى از تحقق پیش گویى هاى پایان هزاره زرتشت پدید نیامد، کم کم تاریخ گذارى اردشیر مقبول همگان واقع شد. نکته جالب توجه در این میانه، حکایت دیگرى است که مسعودى از فرمان اردشیر براى اعقابش نقل کرده است: «اگر یقین نداشتم که بر سر هزار سال بلیه مى رسد، پنداشتمى که که از فرمان خود چیزها به جاى نهاده ایم که اگر به آن چنگ زنید ولى وقتى ایام فنا بیاید از هوس هاى خود پیروى کنید و راى درست را بگذارید و بدان را شاهى دهید و نیکان را زبون کنید.» لیکن، بحران هزاره بار دیگر سر برآورد و مسئله بى اندازه مهم آن که تاریخ خیزش مزدک، ده سال پس از آغاز سلطنت کواد (یعنى در حوالى سال 498 میلادى) و تقریبا 257 سال پس از پایان سلطنت اردشیر (240 میلادى) است! باید دانست که در گاهشمارى دوران سلطنت ساسانیان، اختلافات و مسائل بغرنجى وجود دارد که نولدکه به اهم آنها پرداخته است. با این وصف، باید دانست که نکته اساسى، نزدیک یا مقارن بودن خیزش مزدکى با پایان هزاره زرتشت است.
ناگفته نماند که در کتاب بندهشن، سال شمارى وجود دارد که بر اساس آن فاصله زمانى میان گرایش کى گشتاسپ به زرتشت در سال سى ام از هزاره دهم، تا برآمدن فروپاشى ساسانیان، چنین نقل شده است: «گشتاسب پس (از) پذیرفتن دین، نود سال؛ بهمن پسر اسفندیار، یکصد و یازده سال؛ هماى بهمن دخت، سى سال؛ داراى چهر آزادان که بهمن است، دوازده سال؛ داراى دارایان چهارده سال؛ اسکندر رومى چهارده سال؛ اشکانیان که به شاهى پرهیزکارانه نام دارند، دویست و اندى سال، اردشیر بابکان (به) آمار چهارصد و شصت سال (شاهى کردند) تا تازیان هنوشگ، به سال چهارصد و چهل و هفت پارسى جاى ایشان گرفتند.» با این سال شمار هم دوره خیزش مزدکى (که حدود یکصد سال پیش از فروپاشى ساسانیان بوده) با پایان هزاره زرتشت بسیار نزدیک خواهد بود.

دیدگاه خواجه نظام الملک
دقت در کتب تاریخى، نشان مى دهند که این تقارن و نیز باور به شوربختى ناگزیر در آخر هزاره زرتشت، در انگیزش مزدک براى نوآورى دینى (و محتملا اقبال به او) نقش اساسى داشته است. این معنا، با روایت خواجه نظام الملک کاملا تایید مى شود: «این مزدک نجوم نیک دانستى و از روش اختران چنان دلیل می کرد که مردى در این عهد بیرون آید و دینى آورد، چنان که دین گبران و دین جهودان و بت پرستان باطل کند و به معجزات و زور کیش خود در گردن مردمان کند، تمناى او چنان افتاد که مگر آن کس او باشد؛ پس دل در آن بست که خلق را چگونه دعوت کند و راه نو پدید آورد.»
قابل ذکر است که این قول خواجه نظام الملک با آنچه از این پیش تر راجع به نوع آموزه هاى مزدکى آوردیم تعارضى دارد. به روایت خواجه، مزدک مدعى آوردن یک رسالت نو نبود، حال آن که در این جا صراحتا از یک دین جدید سخن رفته است. با توجه به آنچه از نوع و خاستگاه آموزه هاى مزدکى مى دانیم، مى توانیم با اطمینان بگوییم که در هیچ یک از جنبه هاى آن، ردى از ادعاى نبوت وجود ندارد. اما آنچه خواجه دراین جا آورده شاید اشاره اى تحریف شده به «سوشیانت ها» یا موعودهایى باشد که انتظار داشتند پس از بحران هاى هزاره اى، براى نجات دین و مردم مى آیند. خواجه نظام الملک، همچنین جمله اى را خطاب به قباد، از زبان موبد سالخورده اى که با مزدک به مناظره نشست، نقل مى کند که نشان واضح ترى از نقش هزاره گرایى در خیزش مزدک دارد. «مزدک را غلط افتاده است، این کار نه او را نهاده اند که من او را نیک شناسم و قدر دانش او را دانم و از علم نجوم اندکى داند ولیکن در احکام او را غلط افتاد، در این قران که درآید، دلیل کند مردى آید و دعوى کند پیغامبرى را و کتابى آورد و معجزه اى عجیب کند و مزدک را تمنى چنان افتاده است که مگر این مرد او باشد.»
به این ترتیب، روشن مى شود که در احیاى دوباره آموزه هاى زرتشت خورگان، عوامل متعددى در کار بوده اند که یکى از موارد با اهمیت را مى توان تقارن با آخرین سال هاى هزاره زرتشت دانست: جنبش مزدکى بر بستر ادبیات پیش گویانه اى که با بدبینى مطلق منتظر وقوع حوادث فجیعى بودند، گام نهاد و توانست یک چندى کامیاب شود. به سخنى دیگر، در آخرین سده عهد ساسانى، همه عوامل براى آن که غبار از آموزه هاى زرتشت خورگان زدوده شده و بار دیگر در کانون توجه قرار گیرند، مهیا گشت: «شاه در آنها فرومالیدن موبدان و اشراف را ممکن یافت و مردم رهایى از دو عامل فلاکت دیرینه را، که یکى استیلاى زرسالاران بود و دیگرى اندیشه هاى منفعل کننده و جبرى.»

 


منابع :

  1. رابرت چارلز زینر- زروان یا معماى زرتشتى گرى- صفحه 24- 27، 50، 90- 91

  2. مهرداد بهار- پژوهشى در اساطیر ایران- صفحه 41 و 71 و 113 و 148، 158- 161

  3. هوشنگ دولت آبادى- جاى پاى زروان- خداى بخت و تقدیر- صفحه 89- 128

  4. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى تبریز- سال سیزدهم- شماره یکم- صفحه 25

  5. کریستین سن- ایران در زمان ساسانیان- صفحه 311، 246

  6. نولدکه- تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان- صفحه 420- 461

  7. مجله هفت آسمان- شماره 7- صفحه 111- 128

  8. مجله معارف- دوره دهم- شماره 1- صفحه 28- 29

  9. اوتاکر کلیما- تاریخچه مکتب مزدک- ترجمه جهانگیر فکرى ارشاد- صفحه 152- 154

  10. سیدمجتبی آقایی- مزدک، اصلاح طلبی و فروپاشی- باشگاه اندیشه- تابستان 1386

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/113578