تفاوتها و شباهتهای دین‌ زرتشت‌ با اسلام‌ (رستاخیز)

نبرد خیر و شر

اهورامزدا، با دانش و خرد کامل خود نیک مى دانست که اگر زمان نبرد محدود نشود، تهدیدهاى اهریمن مؤثر خواهد افتاد و آفرینش پاک او براى همیشه آلوده به تاریکى خواهد گردید، به اهریمن پیشنهاد کرد که زمان نبرد میان آن دو، محدود و معین باشد. اهریمن از روى جهل و غفلت ذاتی خود، این پیشنهاد را پذیرفت و این گونه، از کار افتادگى و نابودی خویش را قطعى کرد.
در بندهش در این مورد آمده:«پس، هرمزد به همه آگاهى، دانست که اگر او را زمان کارزار، تعیین نکنم، آنگاه تواند کردن بر آفریدگان من، همان گونه که تهدید کرد؛ و نبرد، به آمیختگى، همیشگى خواهد شد و او را توانایى خواهد بود در آمیختگی آفرینش، نشستن.... پس، هرمزد به اهریمن گفت که زمان تعیین کن تا کارزار را بدین پیمان، به نه هزار سال فراز افگنیم. زیرا دانست که بدین زمان کردن، اهریمن را از کار بیفگند. آنگاه، اهریمن به سبب نادیدن فرجام کار بدان پیمان، همداستان شد. هرمزد، این را نیز به همه آگاهى دانست که در این نه هزار سال سه هزار سال، همه به کام هرمزد رود؛ سه هزار سال در آمیختگى، کام هرمزد و اهریمن، هر دو، رود و بدان فرجامین نبرد، اهریمن را ناکار، توان کردن و پتیارگى را از آفرینش، بازداشتن.» (بندهش/ 34- 35) آنگاه، پس از استوارى پیمانى مبنى بر محدودیت دوران نبرد، اهوره مزدا با خواندن دعاى «اهونور» (اوستا: اهونوئیریو) مهمترین و مشهورترین دعاى زرتشتى است که با عبارت «یثه اهو ویریو» آغاز مى شود و به همراه دعاى دیگرى به نام «اشم وهو»، در همه متون نیایشى زرتشتى تکرار مى گردد: «همان گونه که خداوندگار مورد آرزو است، یک پیشواى دین نیز از بهر تقوى مورد آرزو است تا بخشنده اندیشه هاى نیک به کردارهاى زندگى در راه مزدا باشد. شهریارى از آن خدایگانى است که او (مزدا) به پرورش درویشان داده است.» فرجام پیروزی خویش و از کارافتادگی اهریمن و نابودى همه دیوان در پایان دوره نبرد را به او نشان داد. با این کار، اهریمن از فرط ناامیدى، براى مدت سه هزار سال، گیج و بى حس شد و به جهان تاریکى باز افتاد.
در بندهش آمده: «آن گونه در دین گوید که چون یک سوم آن (اهونور) را خوانده شد، اهریمن، از بیم، تن اندر کشید (خم شد)، هنگامى که دو بهره آن، خوانده شد، اهریمن، به زانو درافتاد، هنگامى که به کمال خوانده شد، اهریمن، از ناکارى کردن به آفریدگان هرمزد، بازماند و سه هزار سال، به گیجى فرو افتاد.» (بندهش/ 35) در این فرصت سه هزار ساله، اهوره مزدا به آفرینش جهان مادى یا گیتى پرداخت. «در آن از کار افتادگی اهریمن، هرمزد، آفریدگان را به صورت مادى آفرید. از روشنی بیکران آتش، از آتش باد؛ از باد آب؛ از آب زمین و همه هستی مادى را فراز آفرید.» (بندهش/ 39) تا عرصه محدود و مناسبى براى نبرد با اهریمن را، پیشاپیش مهیا کرده باشد.
در دینکرد سوم آمده: «گیتى نوعى از هستی جسمانى، به صورت دیدنى و گرفتنى است؛ و آفرینش آن، براى سرکوبی پیکار ستمگر مخالف آفرینش و نیز براى نیک روشی جاودانى است. این کارش است که براى آن، آفریده شد.» (دینکرد سوم/ 78) در برابر، دیوان و بدکاران بیکار ننشستند و اهریمن را به بیرون آمدن از بهت زدگى و بیهوشى ترغیب کردند. اما اهریمن به سبب هراس از برترین آفریده اهوره مزدا، یعنى «کیومرث» (نخستین انسان)، همچنان در ژرفاى تاریکى، سست افتاده بود تا بالاخره با تشویق و دلگرمی یکى از آفریده هاى خود به نام «جهى»، اهریمن از جا برخاست. «آن اهریمن تبهکار، آرام نیافت و به سبب بیم از مرد پرهیزگار (کیومرث)، از آن گیجى، برنخاست تا آنکه جهی تبهکار، با به سر رسیدن سه هزار سال، آمد، گفت که برخیز پدر ما!....» (بندهش/ 51) و با همه نیروهاى دیوى، آماده مقابله با جهان روشنان گردید. این گونه، تازش ویران گر اهریمن که توانایى آفرینش مادى نداشت «مینوى تاریکى، که در گوهر خود، میرنده است و سرد خشک، از بهر تبه گوهرى اش، او را نسزد که به ساخت باشندگی گیتیانه، ترادیسیده شود. آنچه زیر نام مینوی تاریکى در ساحت هستى به پدیدارى مى رسد، این پدیدارى از گوهر خود ندارد، بلکه تن پوشى جدا از گوهر آن است.» (دینکرد سوم/ 1، 190) آغاز شد و «سانحه ازلی» منتظر زرتشتى به منصه ظهور رسید. در برابر این تازش، نیروهاى مینوى که هر یک همستارى در آفریده هاى پلید اهریمن دارند، به مقابله با اهریمن و دیوان پرداختند که این امر، شرح مفصلى در روایت زرتشتى دارد.

مینوی آغازین

به طور خلاصه، ایزدان مینوى با اهریمن و آفریده هاى او به مدت نود شبانه روز جنگیدند تا آنها را به ستوه آورده و به دوزخ افکندند. این ایزدان در عین حال، باروى آسمان را ساختند تا اهریمن و دیوان نتوانند در آن رخنه کرده و از گیتى خارج شوند؛ و این گونه، دو مینوى آغازین، اهوره مزدا و اهریمن، «حیات» و «نازندگى» را بنیاد نهادند. بنیادى که تا پایان «دوران»، تداوم خواهد داشت. (یسنه 30:4) در بندهش نیز آمده: «ایزدان مینوى با اهریمن و همه دیوان، نود شبانه روز جنگیدند و در گیتى، هم نبرد بودند، تا ایشان را به ستوه آوردند و به دوزخ افکندند و باروى آسمان را ساختند تا پتیاره، نتواند بدان آمیخت.... چنین است که از آن پس، زیر و زبر همه چیز گیتى، بر گرد دو بن، نبرد دو دشمن، و آمیختگی فراز و فرود، پدیدار شد.» (بندهش/ 53)
روایت زرتشتى، در ادامه، بر خلاف روایت اسلامى، طرحى کلى از رخدادهاى آتی جهان تا پایان معلوم آن در آخر هزاره دوازدهم ترسیم مى کند که در نهایت به ظهور موعود فرجامین، شکست همه بدى ها و پلیدى ها، و رستاخیزى به نام «فرشگرد» منتهى خواهد شد. در جهان بینى زرتشتى، آغاز و انجام آفرینش، در زمانى محدود به دوازده هزار سال، انجام مى گیرد که خود به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم مى شود. در سه هزاره نخست، همه چیز، مینوى بود و میان قلمرو روشن اهوره مزدا و قلمرو تاریکی اهریمن، خلاء حایل بود.
در سه هزاره دوم، غلبه نسبى با اهوره مزدا شد. او، دعایى بر زبان آورد و اهریمن و دیوان آفریده او را بیهوش کرد. در این فرصت، اهوره مزدا به آفرینش گیتى یا جهان مادى پرداخت؛ او آسمان و زمین و آب و پیش نمونه انسان (کیومرث) و چارپایان و گیاهان را پدید آورد، تا آنکه در پایان این هزاره، یکى از آفریده هاى اهریمن، یعنى زنى بدکاره به نام جهى، او را از بهت زدگى بیرون آورد و او را ترغیب کرد تا به جهان روشنى ها یورش آورد.
این گونه، سه هزاره سوم و چهارم، به حالت «آمیخته» درآمد؛ آمیختگی میان نیکى ها و بدى ها. سراسر سه هزاره سوم، به خیزش شاهان پیشدادى، سلطه هزار ساله اژى دهاک و شهریاری کیانیان گذشت تا عاقبت، در ابتداى آخرین سه هزاره (یعنى هزاره چهارم)، زرتشت پا به عرصه وجود نهاد. باور زرتشتى چنان است که در پایان این دوره، عاقبت، بدى، شکست قطعى مى خورد و گیتى از ریم آن، پالوده مى شود.

بررسى و مقایسه دو سانحه ازلى (رستاخیز)

هنجار آرمانى در روایت اسلامى، جهانى است که با تمام اجزاء و آفریده هایش، به حمد و تسبیح «الله» مشغولند و در آن از «نافرمانى» در برابر امر او هیچ اثرى دیده نمى شود. خداوند در سوره نحل می فرماید:«و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین، از جنبندگان و فرشتگان است، براى خدا سجده مى کنند و تکبر نمى ورزند.» (نحل/ 49) در برابر، روایت زرتشتى از هنگامى ازلى سخن مى گوید که نیکى و بدى، برکنار از یکدیگر بود و در جهان حالت «آمیختگى» وجود نداشت.
هر یک از دو روایت نقل مى کنند که هنجار ازلى یا آرمانى، در نتیجه سانحه اى که رخ داد، دچار گسست شد. ماهیت این سانحه در هر دو روایت، نسبت عکس با ماهیت هنجار ازلی توصیف شده در هر یک دارد: روایت اسلامى سانحه «عصیان بر امر الهى» را آغازگر فاجعه مى شمارد؛ در حالیکه روایت زرتشتى «آمیختگی نیک و بد» را سرمنشأ همه ناخوشایندى ها مى داند. نیز، در هر دو روایت اسلامى و زرتشتى، رفتار بر خلاف جهتى که سانحه ازلى به هستى تحمیل کرده است، تکلیف انسان در عرصه زندگى زمینى را مشخص مى کند: آنچه «الله» از انسان مى خواهد، این است که جهان را (که به حق و نه بیهوده یا از روى لعب خلق شده) به طور مشخص، عرصه «آزمون الهى» بداند.
خداوند در قرآن می فرماید: «و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است، به بازیچه نیافریدیم.» (انبیاء/ 16) و نیز «همانان که خدا را در همه احوال ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده، یاد مى کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند که پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریده اى؛ منزهى تو. پس، ما را از عذاب آتش دوزخ، در امان بدار.» (آل عمران/ 191) و «و آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، به بازى نیافریده ایم. آنها را جز به حق نیافریده ایم، لیکن بیشترشان نمى دانند.» (دخان/ 38- 39) این آزمونى است که در آن، هر کسى که (بار دیگر) از گام هاى شیطان پیروى کند، به لعنت و عذاب ابدى دچار خواهد شد.

هدف خلقت

در قرآن آمده: «در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است، زیورى براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان، نیکوکارترند.» (کهف/ 7) و «و اوست کسى که آسمان ها و زمین را در شش ایام آفرید. تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید.» (هود/ 7) همچنین آمده: «اى کسانى که ایمان آورده اید! پاى از پی گام هاى شیطان منهید؛ و هر کس، پاى بر جاى گام هاى شیطان نهد، بداند که او به زشت کارى و ناپسند وامى دارد؛ و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هیچ کس از شما پاک نمى شد؛ ولى این خداست که هر کس را بخواهد، پاک مى گرداند و خداست که شنواى داناست.» (نور/ 21) و «اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه را بخورید و از گام هاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست.» (بقره/ 208) به دیگر سخن، تکلیف انسان در روایت اسلامى این است که «الله» را عبادت کند «و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56) و از تکرار ماهوی «گناه ازلى»، که همانا عصیان در برابر خداى یکتا است، بپرهیزد.
خداوند در سوره اعراف می فرماید: «اى فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورت هایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله اش شما را از آنجا که آنها را نمى بینید، مى بینند ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند.» (اعراف/ 27) در برابر، در روایت زرتشتى، انسان زیرمجموعه اى از گیتى اى است که خود، از اساس، براى مبارزه با اهریمن آفریده شده است.
در دینکرد سوم آمده «پرسش: گیتى، از بهر چه آفریده شده است؟ پاسخ: چرایی آفرینش، در نبردى براى به پس راندن شتاب دردآور اهریمنانه است و پیوستن به آن پیشرفت هاى نیک جاودانه...خویشکاری آفرینش، و نیز، آن فرجامى که براى آن آفریده شده است، از اینجا پیداست که هیچ یک از آفریده هاى گیتیایى، کارى جداى پس راندن شتاب دردآور اهریمنانه ندارد.» (دین کرد سوم/ 2، 31)
این روایت، در میان همه آفریده ها، نقش انسان را به عنوان برترین آفریدگان گیتى «مردمیان، سرآمد همه آفریده هاى گیتیایى اند....» (دین کرد سوم/ 2، 38) برجسته تر از همه مى داند و حضور اهریمن در گیتى را دقیقا به او ربط مى دهد. «زدارمینو، به میانجی اکومن در اندیشگى و منش، و به میانجی دیو ترومد بر روى قوه یاد، و به میانجی دیو خشم، اندر اندیشه گاه، سر ریز مى شود و در جهان مادى به پدیدارى مى رسد.» (دین کرد سوم/ 1، 106) و در نتیجه اصرار مى ورزد که اگر هر یک از آدمیان، اهریمن را از تن خویش برانند، او از جهان نیست و نابود مى شود.
در دینکرد ششم آمده: «در صورتى ممکن است اهریمن را از این جهان راند که هر کس، به سهم خویش، او را از تن خود براند، چون جایگاه اهریمن در جهان، تن آدمیان است. از این رو، وقتى اقامتگاهى براى او، در تن آدمیان نباشد، او از جهان، نیست مى شود. بنابراین، تا وقتى که در این جهان حتى دیو کوچکى در تن یک انسان، مسکن دارد، اهریمن در جهان هست.» (دینکرد ششم/ 120) «چیز مینو براى خویش کنید، چه هر گاه دروج از تن خویش بیرون کردید، پس از همه جهان بیرون کرده اید.» (آذرباد مهراسپندان/ 118)
این گونه، وقتى که مردم به مبارزه با مظاهر اهریمن در درون خود بپردازند و روان خود را تا آخرین حد ممکن، «یزدانى» کنند، ایزدان مینوى هم که «تمایلى ناگسستنى دارند در اینکه همواره به تندى براى یاورى جهانیان فرا رسند»، به یارى آنان برمى خیزند و این گونه، به فرجام، گیتى به بهشت برین خواهد پیوست. در دینکرد سوم آمده: «گیتى با بهره گرفتن از روشنایى و نکویى و شادی یکپارچه، مى تواند به آن جایگاه برترین، به سوى بهشت، سراى سرود (گرودمان)، سر تا پا روشنایى و یکپارچه خوبى و نیکی سعادت بار که با فره تمام زورمند شده است، بگرود.» (دینکرد سوم/ 1، 131) از طرف دیگر، روایت زرتشتى تصریح مى کند که اهوره مزدا، گیتى را به عنوان عرصه محدودى آفرید که سانحه ازلى و آثارش در آن محصور شده اند. این برکناری مدبرانه جهان روحانى یا مینوى، از دست اندازی آثار «سانحه ازلى» را مى توان در ماجراى هبوط انسان در روایت اسلامى هم مشاهده کرد. چه، در هر دو، زمین و زندگی زمینى، عرصه کوچکى از تمام هستى (و داراى کیفیتى متفاوت با جهان روحانى یا مینوى) است که در آن، فاجعه «سانحه ازلى»، با تدبیر الهى، به واقع، «محصور» مى شود.


منابع :

  1. سید مجتبى آقایى- مقاله بررسى تطبیقی آخرت شناسی اسلامى و زرتشتى- فصلنامه هفت آسمان- شماره سی و پنجم

  2. دینکرد سوم- دفتر اول و دفتر دوم- ترجمه: فریدون فضیلت- انتشارات فرهنگ دهخدا- 1381

  3. جعفر سبحانى- منشور اصول عقاید امامیه- انتشارات مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق- 1385

  4. شائول شاکد- از ایران زرتشتى تا اسلام- ترجمه مرتضى ثاقب فر- انتشارات ققنوس- 1381

  5. على محمد قاسمى- برزخ، پژوهشى قرآنى و روایى- انتشارات مؤسسه امام خمینى- 1385

  6. گزیده هاى زادسپرم- ترجمه محمدتقى راشد محصل- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1366

  7. دوشن گیمن- دین ایران باستان- ترجمه رؤیا منجم- انتشارات فکر روز- 1375

  8. على نظرى منفرد- معاد، روز رستاخیز- انتشارات دارالفکر- 1383

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/113588