جشن ها و جشنواره ها
آیین بوداى جنوبى داراى یک تقویم قمرى سنتى است که از کشورى به کشور دیگر تفاوت چندانى ندارد. غالبا ایام ماه کامل (قرص شب چهاردهم هر ماه)، با نوعی حادثه خاص در زندگی بودا یا در تاریخ دین بودایی تداعی می شود. این ایام، به همراه سه روز خاص دیگر در ماه قمری، در زبان پالی به عنوان ایام «اوپوساتا» مشهور است و در زندگى دیرنشینى بودایى، مهم به شمار مى آید. اغلب، غیر رهروان در این روزها از دیرها دیدن مى کنند. ایشان به خصوص در سرىلانکا، لباس هاى مخصوصى، معمولا به رنگ سفید، به تن مى کنند و دستورها و فرایض بیشترى به جا مى آورند. هرچند براى این آیین ها ارزش زیادى قائل اند، آنها را به هیچ وجه اجبارى نمى دانند، اما احتمالا اکثر بوداییان روستایى آنها را دست کم چند بار در سال، به خصوص در مهم ترین روزهاى بدر، برگزار مى کنند. جشن هاى سالانه، هم محلى و هم کشورى، فرق چشمگیرى با هم دارند. جشن هاى سال کشاورزى (یعنى شخم زنى، بذرافشانى) و در حضور خدایان یا ارواح خاص، در مناطق خاص رواج دارد. عناصر بودایى این جشن ها بسیار با هم فرق دارد. همه کشورهاى بودایى جنوبى، جشن سال نو را در بهار برگزار مى کنند، که با یک تقویم خورشیدى تعیین مى شود، هرچند که با تاریخ دقیق اندکى فرق دارد. در سریلانکا دو روز از مهم ترین روزهاى بدر، ویساک (در زبان پالی وساکا) و پوسون (جتا) می باشند. این روز دوم به یادبود ورود ماهیندا پسر آشوکا امپراتور بودایی هند به کشور سریلانکا است و طبیعتا از اهمیت وافرتری برخوردار می باشد. روی هم رفته، در تمام سرزمین های بودایی شاخه جنوبی، روزی که بسیار مهم است روز ویساک می باشد که مرتبط با تولد، تنویر و مرگ بودا است.
سفر زیارتی
سنت باستانی انجام سفرهای زیارتی به مراکز بودایی هند که مرتبط با زندگی بودا هستند، پس از فتح شمال هند از سوی مسلمانان، به حال تعطیل در آمد. این سنت به نحو چشم گیری در یک قرن گذشته احیا شده است. زیارت های محلی رواج به مراتب افزون تری دارند. به ویژه اماکن متعددی که در جزیره سریلانکا با تاریخ و آثار تاریخی دین بودایی مرتبطند از دیرباز به صورت مرکز بازدیدهای زیارتی پیروان این دین در آمده اند. بعضی از این مراکز، فصول خاص و فعالیت های ویژه خود را دارند. معمولا انجام این گونه سفرهای زیارتی کاری لذت بخش و دارای ثواب تلقی می شود.
دین بودایی و جهان روح
دین بودایی در فراهم آوردن تعداد انبوهی اعتقادات محلی (بومی) پیرامون خدایان، ارواح مختلف و چیزهایی از این قبیل، با مشکل چندانی مواجه نبوده است. هرچند طبیعتا قدرت های این گونه ذوات روحانی از ناحیه قانون کارما و قوانین دیگر محدود می شوند. تفکر بودایی، کائنات را چنان وسیع می بیند که می تواند خیلی از این گونه هستی ها را درون خود جای دهد. هم چنین آیین ها یا نحله های دینی مختلف و متعددی نیز در کنار دین بودایی روزگار می گذرانند که بعضی از آن ها به سختی تحمل می شوند؛ بعضی بی ربط بوده و مورد چشم پوشی قرار می گیرند؛ و بالاخره بعضی دیگر نیز به درجاتی کم و یا زیاد درون صحنه دینی بزرگ تر اجتماع ادغام می شوند. این فعالیت های فرقه ای می توانند سهم چشم گیری در حیات روستاییان داشته باشند. بحث های زیادی بین صاحب نظران، درباره نقش و رابطه متقابل دین بودایی و این قبیل فرقه ها جریان داشته است. برخی از فراد مجموعه آن ها را به صورت سلسله مدارجی فوق طبیعی می بینند که شخص بودا در قله آن قرار دارد. بعضی از اندیشمندان دیگر رویارویی بین «سنت بزرگ تر» یا «سنت کوچک تر» را مطرح می سازند و یا این که سطح دنیوی و یا سکولار فرقه های روح گرایانه را در برابر سطح متعالی تر و قدسی آموزش بودایی قرار می دهند. خیلی از ناظرین اولیه اروپایی، و به تبع آن ها تعدادی از متجددان بودایی، نفس وجود چنین فرقه هایی را حصال زوال و تباهی بودیزم «خالص» اولیه و اصلی می دانستند. اما در واقع، دین بودایی چندان به این امور و موضوعات نمی پردازد و آن ها را طرد نمی کند، بلکه آن ها قلمرو دیگری از فعالیت بشری هستند. به شرطی که هیچ مخالفت مستقیمی با آموزش بودایی وجود نداشته باشد، آن ها را می توان به حال خود واگذاشت تا به نظم امور خویش بپردازند. گاهی چنین فکر می شود که بین اعتقاد به قانون کاما و در عین حال تقدیم هدایایی به محضر یک خدا، برای کسب نتیجه ای مطلوب، نوعی عدم سازگاری وجود دارد. این تفکری اشتباه است. این کار با طلب کمک از یک پادشاه یا دکتر فرقی ندارد. خود چنین کمکی نیز بخشی از مجموعه پیچیده ای از روابط می باشد که تحت علل و شرایط گوناگون قرار دارد. کمک که از سوی یک وجود الهی (الوهیت) به دست داده می شود ممکن است حقیقت داشته باشد و یا این که کذب و غلط باشد. بنابراین، فرض وجود تضاد و تقابل چشم گیر بین نقش و عملکرد فرقه های روح گرایانه در روستاهای بودایی نشین و گرایش تجددگرایان بودایی برای انکار این عناصر و یا به حداقل رساندن نقش آن ها فقط به صورتی سطحی و ظاهری یک مسئله است. تماس بوداییان با علم گرایی غربی غالبا به این پنداشت می انجامد که چنین ارواح یا الوهیت هایی وجود ندارند. در آن صورت آن ها حقیقت نداشته و می توانند کنار گذاشته شوند. دین بودایی روی هم رفته به این مفهوم متعهد است که تعینات مختلف و هستی های سطح گوناگونی وجود دارند، اما نه این که این اعیان روحانی دارای اسامی خاصی باشند. هر چند سنت گرایان بودای در عمل گرایش دارند تا حداقل بخشی از فرقه های روح گرایانه محلی خویش را حفظ و مراعات کنند.
تحولات جدید
قرون نوزدهم و بیستم میلادی شاهد تغییرات عظیم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشورهای شاخه جنوبی دین بودایی بوده اند. تفکر و نهادهای بودایی در برابر جریانی از افکار و اندیشه ها و آداب وارداتی از جاهای دیگر عکس العمل نشان داده اند. تنوع زبانی و فرهنگی این کشورها تشخیص گرایش های کلی آن ها را بسیار مشکل می سازد. در هر صورت، سه روند یا گرایش مهم، با عناوین اصلاح گرایی، غایت گرایی و نوگرایی قابل تشخیص می باشند.
اصلاح گرایی
از اجزای برجسته تاریخ اخیر سنگهه بودایی رشد چم گیر انجمن ها و اصناف اصلاح گرا نیکایاها می باشند، گروه های «شوگین»، «دوارا» و «ولووان» در برمه؛ نیکایای تامایوت در تایلند و کامبوج؛ و سرانجام «رامانا نیکایا» در سریلانکا. هدف کلی این گروه ها، ایجاد سازگاری و تطابق با آرمان های سنگهه بودایی است. این پدیده ای کاملا جدید نیست. در سریلانکا هم، بزرگ ترین انجمن موجود به نام انجمن محافظه کار «سیام نیکایا» و نیز دومین انجمن از لحاظ بیشترین تعداد پیروان به نام «راماراپورانیکایا»، سرمنشا خویش را به حرکت های اصلاحی گذشته می رسانند. بعضی وقت ها این گونه حرکت ها یک دستی اولیه خویش را تا حدودی از دست می دهند و نظم و انضباط کلی آن ها تا حدودی افت می کند. در کشور برمه، اکثریت عمده راهبان در انجمن به مراتب بزرگ تر و بسیار متنوع تر «سوداما» باقی مانده اند. عین این مطلب نیز در مورد ماها (و یا سیام) نیکایا در تایلند، کامبوج و لائوس مصداق دارد. این دو انجمن اخوت و تا حدودی هم انجمن سیام، در حقیقت نمایشگر توده عظیم سنگهه می باشند که صومعه ها و سنت های بودایی با خاستگاه های گوناگون و ریشه های محلی بسیار قدیمی را در یک گروه جای داده اند. اعضای این ها شامل راهبان و یا گروه هایی از راهبانی است که از لحاظ دیدگاه و عمل، خیلی شبیه به انجمن های اصلاح گرا می باشند، به علاوه خیلی از کسان دیگری هم از دید یک اصلاح گرای متعهد ممکن است افرادی لاقید و حتی فاسد تلقی شوند. در کشورهای سریلانکا و برمه، پایان نظام سلطنتی و جای گزینی آن با حکام خارجی غیر بودایی، باعث تضعیف پایه ها و نظام اجتماعی بودایی (سنگهه) بود. این کار در این حد در تایلند و هندوچین، جایی که کنترل سنتی حکومت حفظ و حتی در مواردی هم تقویت شده بود، اتفاق نیافتاد. هرچند در این گونه موارد باید تا حدودی جانب احتیاط را رعایت کنیم؛ چون که اتهام های لاقیدی به بی توجهی معمولا بر پایه آرمان معنوی دقیقی قرار دارد که در طلب برقراری یک سبک زندگی فقیرانه و زاهدانه می باشد.
غایت گرایی
برای معین کردن گرایشی که به دنبال کسب آن چه حقیقت است، و تفکیک آن از دیدگاه حقیقت غایی و یا در سطحی عالی از سلوک معنوی چنان چه گوی آن همه دین بودایی است، استفاده از اصطلاح «غایت گرایی» سودمند به نظر می رسد. غایت گرایی، به طور موثر، گفتمان (خطابه) گام به گام را به نفع آموزش برین (مافوق) بودایی کنار می گذارد، از آن چشم پوشی می کند و یا این که حتی آن را طرد می نماید، این امکانی همیشگی است که غالبا در تاریخ مکتب بودایی ماهایانا نیز به چشم می خورد. امروزه، در مکتب بودیزم جنوبی، این تفکر به منزله طرد و کنارگذاری بسیاری از آداب و تشریفات قدیمی و سنتی و نیز خیلی از صور کهنه و قدیمی عاداتی است که به همراه کارهای با ارزش و شایسته پاداش تداعی می شوند. این جریان طرد و چشم پوشی غالبا از ناحیه ارجاع به دین بودایی اولیه مورد حمایت و پشتیبانی قرار می گیرد. در حالی که در صور افراطی تر خویش ممکن است با تفسیر نمادین تجدید تولد و عناصر فوق طبیعی در سنت بودایی همراه شود. در این جا تاکید بیش از حد روی تامل و مراقبه شهودی و تفسیر پرشورتر حقایق چهارگانه اصیل (دین بودایی) است.
نوگرایی بودایی
در دوران جدید، حجم خاصی از تغییرات نهادی صورت گرفته اند. یکی از چشم گیرترین این تغییرات، به وجود آمدن سازمان های بوداییان عامی (غیر روحانی) بر پایه الگوهای اروپایی می باشد. پاره ای از آداب و ارزش ها مبتنی بر شیوه های مسیحی عرضه شده اند. علاوه بر این، صبغه های فکری غیر مسیحی (و از آن جمله خودگرایی علمی و نیز تفکرات عرفانی)، تاثیری برجسته بر جای گذاشته اند. گرایش نو که می خواست دین بودایی را به صورت حرکتی اساسا علمی، و نه اصلا به صورت یک دین لحاظ کند. چنانچه قرار باشد دین بر پایه اصطلاحاتی خداباورانه تبیین شود، امری که در قرن نوزدهم معمول بود، در این صورت به روشنی دیده می شود که وضع دین بودایی بر همین قرار است. هر چند شاید بهتر باشد تا معنای واژه دین را توسعه بخشیم. به هر تقدیر، حاصل کار ایجاد نهضت و یا حرکتی بود که غالبا به افکار و اندیشه های غایت گرایانه تداعی می شد و مقصد از آن طرد و انکار آداب و خرافات، به عنوان ملحقاتی بود که بعدها به آموزش خالص (ناب) اولیه بودایی اضافه شده بود.
باطن گرایی
از تحولات کمتر شناخته شده در شاخه جنوبی دین بودایی، سنت باطن گرایی (مذهب باطنی) است. هرچند این مطلب به ویژه در آسیای جنوب شرقی بسیار شایع می باشد. در حقیقت بعضی از صاحب نظران دین بودایی ترجیح می دهند تا برای توصیف این روند از اصطلاح «تانتراگرایی تراوادایی» استفاده کنند. هرچند این جریان را نیز می توان با پدیده سرتاسری تانترا در هند مرتبط دانست. لیکن این ارتباط و اتصال چندان محکم نیست. لذا مناسب تر به نظر می رسد که از چنین نام گذاری کاملا مشخص و معینی اجتناب شود. یک سلسله از کارهای محقق فرانسوی «فرانسوا بیزوت» پاره ای از کتب مختصر متعلق به این سنت را برای همگان معرفی کرده است. لذا شاید جریان مزبور باید در گذشته کاملا با نفوذ بوده باشد. در بین آداب و رسوم متعلقه صورت های از تامل و مراقبه روحی هستند که بر پایه های مناسک، کارهای تجسمی و استفاده از حروف و اصوات قرار دارند. امور متناظری نیز به استخدام گرفته می شوند که به چیزهایی چون اجزای بدن، قسمت های مختلف قانون شریعت بودای، و فرایند تکوین مرتبط می شوند. مثلا یک سنت، تلاش در جستجوی نیبانا را بر پایه کاوش دو کودک برای دست یابی به کره کریستالی که ورود به شهر نیبانا را تضمین می کند می داند که خود در یک گل «چهارشاخه» یافت می شود تشبیه می کند.
وضعیت حاضر
در بین توده مردم کشورهای شاخه جنوبی دین بودایی هنوز صورتی سنتی از بودیزم، جنبه هنجار معیاری دارد. لیکن تاثیرات ضعیف صبغه های فکری اصلاح گرایانه، غایت گرایانه و نوگرایانه بسیار شایع می باشند. در بین گروه هایی که در معرض تعلیم تربیت غربی قرار داشته و از شیوه زندگی طبقه متوسط برخوردارند، نوعی تجددگرایی بودایی رواج دارد که غالبا با مفاهیم غایت گرایانه و پشتیبانی از گروه های اصلاح طلب دوران سنگهه همراه می باشد. این گرایش ها معمولا صورتی فرقه گرایانه به خود نمی گیرند، امری که شاید به خاطر نوعی عدم علاقه همگانی نسبت به افراط گرایی و تمسک نظری به «راه میانه» (طریق وسطی) باشد.
احیای مراقبت بودایی
غالبا چنین اظهار شده که قرن بیستم میلادی شاهد احیای شوه تامل و مراقبه بودایی بوده است. اما در حقیقت وضعیت کمی پیچیده تر از این مطلب است. در سنگهه آداب و روش های زیادی جریان دارند. حداقل در آسیای جنوب شرقی، احتمالا قضیه همواره بر این روال بوده است. در روزگار جدید، در کشور برمه، رسم مراقبه «ویپاسانا» برقرار می باشد. مکاتب سنتی تر، که معمولا روی مراقبه «ساماتا» تاکید بیشتری به عمل می آورند، تایلند و هندوچین از قوت بیشتری برخوردارند. در «تامایوت» نیکایا این امر غالبا با اصلاح گرایی و درجای از تجدد گرایی ترکیب می شود. در سال های اخیر رشد چشم گیری در تعداد مراکزی که در آن ها افراد عادی به مراقبه و تامل می پردازند وجود داشته است. شاید در کشور سریلانکا این یک ابداع باشد، اما در آسیای جنوب شرقی، جایی که تقریبا تمام جوان ها به طور سنتی بخشی از هفته یا ماه خود را به عنوان عضو یک سنگهه سپری می کنند رسم مراقبه افراد عادی و عامی احتمالا همواره وجود داشته است. امروزه این گونه مدارس هم چنین در خیلی از کشورهای آسیایی دیگر و غربی تاسیس شده اند.