شیعه و فرقه‌های شیعه از نگاه ابوحاتم رازی (امامت محمد ابن حنفیه)

در ادامه و قسمت دوم بررسی شیعه و فرقه های فرقه هاى شیعه از نگاه ابوحاتم رازی، به معرفی فرقه های چون: حماریه، کیسانیه، کربیه، بیانیه، هاشمیه، حارثیه و عباسیه پرداخته می شود.

کیسانیه
اینان فرقه هاى بسیار و مختلفى اند که زیر نام «کیسانیه» گرد آمده اند. رمز این نام گذارى آن است که گروه یاد شده، مى پندارند که محمد بن حنفیه همان امام مهدى و قائم منتظرى است که زمین را پس از آکنده شدن از ستم پر از عدل خواهد کرد. همچنین، گمان کرده اند وى مختار را بر شیعیان خود گماشت و فرمانش داد تا به خونخواهى حسین برخیزد و نام کیسان را بدو داد. گروهى گفته اند: کیسان غلام امیرمؤمنان بود و مختار این دیدگاه را از وى گرفت. گروهى هم گفتند: کیسان غلام على و دوست مختار و کنیه اش ابوعمره بود که شاعر درباره اش گفته است:
و قد حل بها بعـ *** دک کیسان أبوعمرة
ترجمه: «پس از تو، ابو عمره کیسان در آن اقامت کرد.»
منشأ سرودن این شعر آن است که کیسان با مختار بود. مختار کشندگان حسین را مى جست و همه کسانى را که متهم به قتل او مى شدند، مى کشت و خانه هایشان را خراب مى کرد. وى دیدگاه درست و گرایش و مذهب خاصى نداشت و در آغاز خارجى بود، سپس به ابن زبیر پیوست و پس از مدتى، به ظاهر شیعه شد و ادعا مى کرد که نوعى شهامت براى انجام کارى که در پیش است، به او الهام مى شود. وى سپس با حیله گرى، آن کار را انجام مى داد و مى گفت: این کامیابى از سوى خداست. وى که کنیه اش ابواسحاق بود، ادعاها، نیرنگ ها، اشتباه اندازى ها و کارها و سخنان عجیب و غریبى داشت. وى روزى گفت: «از آسمان آتشى سیاه فرود خواهد آمد و خانه اسماء را خواهد سوخت.» این سخن را به اسماء (بن خارجه) رساندند، وى گفت: «ابواسحاق درباره ام، سجع گویى کرده است. به خدا سوگند، او خود خانه مرا به آتش خواهد کشید.» به همین دلیل، خانه را ترک کرد و گریخت. وى حرف ها و کارهاى خارق العاده بسیارى از این دست داشت.
ابن الرقیات درباره اش مى گوید:
والذی نغص ابن دومة مایو *** حی الشیاطین والسیوف ظما
ترجمه: «و کسى که وسوسه هاى شیاطین و شمشیرهاى تشنه (به خون) را در کام ابن دومه تلخ کرده است.»

مختار و کیسانیه
در اینجا، مراد از ابن دومه، همان مختار است و آن که روزگارش را تلخ کرد، مصعب بن زبیر بود. مختار فرماندار عبدالله ابن زبیر در کوفه بود که پس از چندى، برکنارش کرد. از سوى دیگر، ابن زبیر محمد بن حنفیه را همراه پانزده نفر از بنى هاشم، در زندانى به نام «عارم» در حبس خود داشت. مختار دسته اى را که روزها پنهان مى شدند و شب ها حرکت مى کردند، مأمور آزادى آنان کرد تا آنکه به زندان رسیدند و پس از درهم شکستن درهاى زندان، محمد بن حنفیه را با بنى هاشم بیرون آوردند تا به محل امن زندگى خود بودند. کثیر عزة درباره به زندان افتادن بنى هاشم و محمد بن حنفیه، گفته است:
تخبر من لاقیت أنک عائذ *** بل العائذ المظلوم فی سجن عارم
ومن یلق هذاالشیخ بالخیف من منى *** من الناس یعلم أنه غیر ظالم
سمی النبی المصطفى وابن عمه *** و فکاک أغلال و قاضی مغارم
ترجمه: «به هر کس که ملاقاتش مى کنى، مى گویى که به خانه خدا پناه آورده اى! در حالى که پناهنده مظلوم، در زندان «عارم» است. هر کس این شیخ را در مسجد خیف منى ببیند، مى فهمد که او ستمى نکرده است. وى همنام پیامبر و پسرعمویش محمد بن على بازکننده غل و زنجیرها و پرداخت کننده بدهى هاست.» رمز سخن شاعر خطاب به ابن زبیر «به خانه خدا پناه آورده اى» آن است که ابن زبیر مدعى بود که به خانه خدا پناهنده شده است.»
ابن الرقیات در این باره مى گوید:
بلد تأمن الحمامة فیه***حیث عاذ الخلیفة المظلوم
ترجمه: «شهرى که حتى کبوتران در آن در امن و آسایش اند، جایى است که خلیفه مظلوم بدان پناه برده بود.» به ابن زبیر به خاطر آنکه در حرم جنگیده و آن را عملا حلال شمرده بود، «محل» مى گفتند. یکى از شاعران درباره «رملة» دختر زبیر چنین گفته است:
ألا من لقلب معنى عذل *** بذکر المحلة اخت المحل
ترجمه: «چه کسى به داد دلى پر رنج و بى گناه مى رسد که با یاد محله دختر زبیر خواهر محل ابن زبیر سرزنش شده است؟!»
کمیت نیز درباره محمد بن حنفیه و ابن زبیر مى گوید:
وسمی النبی بالشعب ذی ال *** خیف طرید المحل بالإحرام
ترجمه: «چه کسى به داد دلى پر رنج و بى گناه مى رسد که با یاد محله دختر زبیر خواهر محل ابن زبیر سرزنش شده است؟!»
هنگامى که ابن زبیر مختار را از فرماندارى کوفه برکنار کرد، مختار به او نوشت: «از مختار بن ابى عبید جانشین محمد بن على، که وصى است، به عبدالله بن اسماء» و نامه را از دشنام به ابن زبیر آکنده کرد. وى با ابن زبیر به مخالفت برخاست و مردم را به سوى محمد بن حنفیه فرا خواند و عقیده به امامت محمد حنفیه را آشکار کرد. گفته اند: وى کرسى اى قدیمى داشت که آن را با حریر پوشانده بود و مى گفت: «این، از یادگارهاى امیرمؤمنان على (ع) است» و هنگام جنگ آن را در میدان نهاده، مى گفت: «جایگاه این کرسى در میان شما مانند تابوت سکینه در بنى اسرائیل است»، در حالى که براساس گفته ها وى آن را از نجارى به دو درهم خریده بود. گفته اند: چون ابراهیم بن اشتر آهنگ نبرد با عبیدالله بن زیاد کرد، مختار به افراد مورد اعتماد خود کبوترهاى سپیدى سپرد و همراهشان فرستاد و گفت: «اگر دیدید ما پیروز شدیم، نگهشان دارید و اگر کار به زیان ما بود، رهایشان کنید.» آنگاه سخن آهنگینى بر زبان آورد و به مردم گفت: «اگر در کار جنگ با دشمن پافشارى کردید، به یارى خداست و اگر به تنگنا افتادید، من در آیات محکم کتاب خدا و به یقین مى بینم خداوند شما را با فرشتگانى خشمناک و به شکل کبوتر، پایین تر از ابرها یارى مى کند.» پس از رویارویى سپاه مختار با دشمن، کار جنگ به زیان ابراهیم شد. یاران مختار کبوترها را رها کردند و به دنبال آن، بانگ مردمان برخاست: «فرشتگان! فرشتگان!» سپاهیان فرارى بازگشتند و در سپاه عبیدالله شکاف افتاد و ابراهیم بن اشتر عبیدالله ابن زیاد را کشت.

امامت محمد بن حنفیه در نزد کیسانیه
همه فرقه هاى کیسانى به مختار منسوب اند و با آنکه دسته هاى فراوان و داراى گرایش هاى متفاوتى اند، در اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه همداستان اند. برخى از آنها گمان مى کنند امامت پس از على، به حسن و سپس به حسین و به دنبال او، به محمد بن حنفیه رسید. شاعر کثیر عزة در این باره مى گوید:
علی والثلاثة من بنیه *** هم الأسباط لیس بهم خفاء
فسبط سبط إیمان و بر *** و سبط غیبته کربلاء
و سبط لایذوق الموت حتى *** یقود الجیش یقدمه اللواء
ترجمه: «کار على و سه فرزندش، که نوادگان دخترى پیامبرند، آشکار است. یکى از این سه نوه، مرکز ثقل ایمان و نیکى است. دیگرى را خاک کربلا در خود پنهان کرده است و سومین نوه مرگ را نمى چشد تا آنکه سپاهى را رهبرى کند که پیشاپیش آن، پرچم در حرکت است.» به گمان کیسانیه، محمد بن حنفیه زنده است و نمى میرد. در کوه هاى رضوى میان مکه و مدینه، در حالى که شیرى در سمت راست و ببرى در سمت چپش قرار دارد، به سر مى برد و هر پگاه و شامگاه روزى اش مى رسد تا زمانى که خروج کند و زمین را پس از آکنده شدن از ستم، پر از عدل کند. او همان قائم مهدى است که به ظهورش بشارتمان داده اند. سید بن محمد (حمیرى) که به امامت او معتقد بود، در این باره مى گوید:
یا شعب رضوى فالمزیل لایرى *** حتى متى تخفى و أنت فقید
ترجمه:« اى دره رضوى، آن از میان برنده محمد بن حنفیه دیده نمى شود. تا کى پنهان و از دست رفته خواهى بود؟»
نیز سروده:
یا شعب رضوى إن فیک لطیبا *** من آل أحمد طاهرا مفقودا
هجر الأنیس و حل طلا باردا *** فیه یراعی أدربا و اسودا
ترجمه: «اى دره رضوى، همانا پاکیزه مردى از آل احمد در تو است که از دیده پنهان است. آن همدم جان ما هجرت کرد و در جاى بلند و سردسیرى که در آن، گوزن ها و شیرها مى چرند، جاى گرفت.»
همچنین، گفته است:
ذکرت محمدا فجرت لعینی *** دموع کالجمان على وساد
ذکرت مغیبا بشعاب رضوى *** فبت و ما یلائمنی مهادی
ترجمه:« به یاد محمد افتادم و در پى آن، اشک هایى مانند مروارید از چشم هایم بر بالش جارى شد. آن پنهان شده در دره هاى رضوى را به یاد آوردم و در نتیجه، شب را در بسترى ناخوش سپرى کردم.»

کربیه
«کربیه» عقیده داشتند که امامت پس از على (ع)، از آن محمد بن حنفیه نه حسن و حسین بود و مى گفتند: وى نه برادرانش مانند على که پرچمدار پیامبر (ص) بود، پرچمدار پدرش در جنگ جمل بود. امام على او را مهدى نامید و هم اکنون نیز در مکانى که معلوم نیست کجاست، زنده است. وى به زودى ظهور خواهد کرد و در پى آن، زمام اختیار امور را به دست خواهدگرفت. این فرقه «کربیه» نامیده شده اند، زیرا به مردى نابینا به نام ابوکرب منسوب اند که با امامت حسن و حسین (ع) به جاى محمد بن حنفیه مخالف بود.

بیانیه
«بیانیه» معتقد بودند که محمد بن حنفیه پیش از درگذشت وصیت کرد که پسرش ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه که بزرگ ترین فرزندش نیزبود، امام باشد اینان معتقد بودند که عبدالله مرد، اما باز مى گردد. او همان مهدى امت است که روزى ظهور کرده، زمین آکنده از ستم را از عدل و داد پر خواهد کرد. این فرقه به رهبر خود بیان نهدى منسوب اند که فردى کاه فروش بود و ادعاى نبوت داشت! وى در دین غلو کرد و آیه «هذا بیان للناس»؛ «این، بیانگر عبرت ها براى مردم است.» (آل عمران/ 138) را در شأن خود دانسته، مى گفت: خداوند در این آیه به من اشاره کرده است. بیان نهدى نامه اى به امام محمد بن على بن حسین نوشت و او را به آیین خود دعوت کرد. در نامه اش آمده بود: «ایمان بیاور تا در امان باشى و از نردبان ترقى بالا روى، چرا که نمى دانیم خداوند نبوت را کجا قرار داده است.»محمد بن على نیز به عمر بن عفیف ازدى، فرستاده بیان، دستور نابودکردن نامه را داد و بیان نیز به خاطر چنین ادعایى کشته شد.

هاشمیه
«هاشمیه» معتقد بودند که ابوهاشم به امامت برادرش على بن محمد و او به امامت پسرش حسن بن على و او نیز به امامت فرزندش على بن حسن وصیت کرده است. به گمان آنان، امامت تنها در نسل محمد بن حنفی هاست و هیچ گاه به دیگران نمى رسد. این فرقه همان کیسانیه خالص و یا مختاریه هستند.

حارثیه
این فرقه به رئیسشان عبدالله بن حارث که از اهالى مدائن بود، منسوب اند. آنان معتقدند که ابوهاشم، عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب را که در کوفه شورش کرد، وصى خود کرد و چون عبدالله هنوز نابالغ بود، وصیت نامه را به شخصى به نام صالح بن مدرک سپرده، بدو فرمان داد تا آن را حفظ و پس از بلوغ عبدالله تسلیم وى کند و او نیز چنین کرد. عبدالله بن معاویه همان حاکم اصفهان است که به دست ابومسلم خراسانى کشته شد. «حارثیه» در دیدگاه هایشان غلو و گزافه گویى زیادى کرده، محارم الهى را حلال شمردند و پنداشتند که عبدالله زنده است و در کوه هاى اصفهان پناه گرفته است. او نمى میرد تا زمان ظهورش فرا رسد و همان مهدى قائمى است که پیامبر (ص) بشارت او را داده است. او نمى میرد تا امور مردم را به دست گیرد و زمین آکنده ازستم را پر از عدل و داد کند. پس از این است که مى میرد و پیش از مرگ، حکومت را به فردى از بنى هاشم واگذار مى کند. البته برخى از اینان عقیده دارند که عبدالله مرده و وصیتى هم نکرده است. پس از او دیگر امامى نخواهد بود و رؤساى قوم عهده دار امر امامت اند. این ها نیز چندین دسته اند که به یکى از آنان «حارثیه» و «خرم دینیه» گفته مى شود.

عباسیه
به دسته اى از کیسانیه «عباسیه» گفته مى شود. آنان معتقدند که ابوهاشم، محمد بن على بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب را وصى خود کرد. وى هنگام مرگ در سرزمین شراة واقع در شام نزد محمد بود و از آنجا که وى هنوز کودک بود، ابوهاشم وصیت را به على پدر محمد سپرد و به او فرمان داد تا هرگاه محمد بالغ شد، وصیتش را به او برساند. به همین دلیل، محمد وصى و امام است. میان پیروان عبدالله بن معاویه که مدعى بودند ابوهاشم به امامت او وصیت کرده و اصحاب محمد بن على که معتقد بودند، ابوهاشم وصیت کرده است که امامت در یکى از رؤساى آنان به نام «رباح» باشد و او نیز گواهى داد ابوهاشم به محمد وصیت کرده و او امام است، پس نزاع و کشمکش درگرفت. باگواهى رباح، گروهى از پیروان عبدالله بن معاویه به امامت محمد بن على بازگشتند و دیگران همچنان بر امامت عبدالله بن معاویه باقى ماندند. عباسیه سه دسته شدند.
ادامه دارد ...
(در قسمت بعد (چهارم) به بررسی فرقه های: رزامیه، راوندیه، زیدیه، جارودیه و سرحوبیه، عجلیه و بتریه، مغیریه و رافضه اشاره خواهد شد.)


منابع :

  1. ابوحاتم رازی- گرایش ها و مذاهب اسلامی- مترجم علی آقانوری- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. WWW. ADYAN. ORG

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114140