بررسی افسانه یا حقیقت داشتن کیسانیه

مقدمه
در عالم بشرى، حقایق و اوهام، سخت در هم آمیخته اند و حق و باطل به شدت با هم مشتبه شده اند و احیانا به واسطه انگیزه هایى، حق باطل قلمداد شده و چنان که مواردى نه اندک، بر اندام باطل جامه حق پوشانده اند. در کتب تاریخ ملل و نحل، از مذاهب و نحله هایى سخن به میان آمده و افکار و عقایدى به کسانى نسبت داده اند که امروزه از آنچه در آن کتب و آثار، آمده، اثرى نیست. در بدو نظر گفته مى شود که آن مذاهب و نحله ها و فرقه ها، از بین رفته و پیروان آنها به کلى، منقرض گشته اند. این احتمال را شیخ مفید رحمه الله ابراز کرده است.

زمینه ها و علل ظهور فرقه های ساختگی
ولى با دقت نظر بیشتر و مقایسه جریان هاى مشابه تاریخى و فرهنگى در پرتو تحلیل منطقى، نظرى دقیقتر مى توان ارایه داد و آن این که از کجا معلوم که چنان اشخاص و چنان افکار، حقیقتا وجود داشته اند؟ بلکه به احتمال معقول و قابل اثبات، آنها افسانه اى بیش نیستند که بازیگران صحنه هاى عصرى و تشنگان حکومت و پست هاى سیاسى دینى، چنان چیزها را آفریده و به قصد مخدوش کردن چهره جبهه مخالف خود در پشت پرده هاى توطئه، مقوله هاى کذایى را خلق کرده و به خلق الله منسوب داشته اند و بدان وسیله خود را به هدفشان که همانا سلطه و مطامع دنیوى است، گام هایى نزدیکتر دیده اند. حقیقت آن است که پیکار و جنگ گرم، همواره با نوعى نبرد وجنگ سرد، توأم بوده است. جویندگان قدرت و حاکمیت، در کنار میدان هاى رزم که در آنها نفرات و ساز برگ نظامى و تسلیحاتى، کارساز است جبهه اى دیگر گشوده اند و آن را اصطلاحا جنگ سرد روانى تبلیغاتى و تهاجم فرهنگى مى نامیم و هم چنان که سلاح جنگى در اطوار تاریخ متحول بوده، ابزار این تهاجم نیز همواره در تحول و دگرگونى بوده است لیکن ماهیت هر دو در دراز ناى تاریخ همان است که بود. اگر در میدان هاى کارزار نظامى رزمى، عناصر خدمتکار، جنگجویان و سربازان خشن و دوره دیده و آشناى با انواع سلاح ها و کاربرد آنها هستند اما گردانندگان این جبهه، بر عکس چهره هاى به ظاهر آرام و آراسته اى اند که خود را در پوشش علم و ادب و تاریخ جلوه گر مى سازند و ناآشناى با این نوع جریانات شوم و ناروا به این گونه شگردهاى نامبارک به سادگى نمى تواند آنان را شناسایى کند. اینان قلم به مزدانى هستند که با دریافت ثمن بخس در کنار طاغوت قرار گرفته و از رهگذر صلح ریایى و به شیوه بازیگرى هاى ابلیسى جاده دشوار سیاسى نظامى را براى قدرت طلبان، هموار ساخته اند. آیا کیسانیه به آن شکلى که در کتب تاریخ و ملل و نحل آمده، حقیقتا وجود داشته اند و آیا آن عقاید و افکار کلامى که به اشخاصى نسبت داده شده، واقعیت داشته است؟ و یا همه آنها افسانه اى بیش نیستند که دست پلید سیاست آنها را آفریده است وگرنه در وراى وهم و خیال، داراى حقیقت و واقعیت نیستند!؟ آیا جریان کلامى سیاسى کیسانیه همانند ماجراى رسواى سبائیه است که سال ها ناآگاهان را فریفته و کتابها و رساله هایى را از آن سلسله اراجیف پر کرده اند تا این که در قرن حاضر، استادن زبردست تاریخ و ادب و حدیث آستین بالا زده، با تحقیقى عادلانه و درخور تحسین و تمجید اظهار داشتند که نه، ابن السوادیى وجود داشته و نه عبدالله سبا با آن ویژگی ها و فضاحت ها، حقیقت تاریخى داشته است بلکه آن، افسانه اى است که دشمنان شیعه دوازده امامى به نفع جریان مخالف، آن را ساخته و پرداخته اند و احیانا اذهان بى خبرانى را قرنها به خود مشغول کرده و ملعنت هایى را در میان امت اسلامى به وجود آورده اند. استاد طه حسین در کتاب «علی و بنوه» و استاد عسگرى در کتاب «عبدالله سبا» در آن زمینه عالمانه ترین سخن را گفته و سالم ترین روش تحقیق را در پیش گرفته اند. به نظر می رسد، جریان علویان سوریه و جز آن، و ماجراى فاطمیان مصر وامثال آنان که در تاریخ در باره آنان، مطالبى مطرح است و با واقعیت اهاى موجود تطابق ندارد و با آنچه که علماى بزرگ این جمعیت که امروز از آزادى قابل توجهى برخوردارند اظهار مى دارند، وفق نمى دهد از همان مقوله است و تحقیق و بررسى علمى بیشترى را مى طلبد.

اختلاف نظر منابع تاریخى وکلامى درباره کیسان
درباره شناخت شخصى و شخصیتى کیسان به اختلاف نظر شدید برمى خوریم و با تفحص منابع تاریخى وکلامى به چند قول دست مى یابیم.
1. کیسان لقب خود مختار بن ابى عبیده ثقفى است و از اول این نام را داشته است و گفته اند آن هنگامى که پدر او نوزاد خانواده را حضور على امیر مؤمنان علیه السلام آورد و آن حضرت دست مهر و محبت بر سر او کشیده و فرمود: «کیس، کیس» زیرک است، با هوش است و از همین زمان او کیسان لقب گرفت. و برخى هم گفته اند: محمد بن حنفیه، این لقب کیسان را به مختار داد آنگاه که او را براى گرفتن خون امام حسین به عراق اعزام کرد و هوشیارى و فراست لازم را در او دید. شیخ مفید در الفصول المختاره پس از ذکر وجه تسمیه مختار به کیسان مى نویسد: این ها حکایتهایى است در علت نامگذارى و لقب مختار و اما این که چرا و چگونه چنان تسمیه اى رخ داده و حقیقت امر چیست؟ چیزى نمى دانم. (شیخ مفید، الفصول المختاره، ص 296)
2. کیسان، غلام امیرالمؤمنان على (ع) بوده و همو مؤسس کیسانیه مى باشد. (شهرستانى، الملل و النحل:1/ 147)
3. کیسان غلام و خدمتکار محمد بن حنفیه بوده است.
4. کیسان، شاگرد محمد بن حنفیه بوده و یا شاگرد هر دو امیر مؤمنان على و پسرش محمد بن حنفیه و او از آن پدر و فرزند علم تأویل و باطن و دانش اسرار آفاق و انفس آموخته است.
5. پاسدار و به اصطلاح آجودان مختار، شخصى بوده به نام ابوعمره کیسان، و مختار این عنوان را از پاسدارخود گرفته و لقب خویش کرده است. (حسن بن موسى نوبختى، فرق الشیعه، ص 23)
6. کیسان، مردى از اهالى کوفه بوده و کشندگان امام حسین (ع) را به مختار مى شناسانده است. او مردى دلیر و نسبت به انتقام خون امام سید الشهداء (ع)، بسیار حساس و فعال بوده است. (همان، ص 24.)
7. کیسان، مردى از پیرامونیان مختار بوده نه غلام و نه شاگرد او، بلکه به عنوان امین و مستشار در دستگاه مختار حضور داشته است و مختار در تمام کارها و تصمیم گیرى ها، نظر و راى او را جویا مى شده است. (انصارى، مذاهب ابتدعتها السیاسه فی الاسلام، ص 48)
چنان که ملاحظه مى کنید درباره شخص و شخصیت کیسان، نقل ها مختلف و متفاوت است که اگر برخى با بعض دیگر قابل جمع باشد جمع با بعض دیگر ناممکن است و همین نشانگر آن است که او همانند عبدالله سبا، شخصیتى موهوم، خیالى و افسانه اى است (همان). و شاید خداوند، همچون آدمى نیافریده است و او فقط در ذهن وخیال جعالان و تحریفگران تاریخ آفریده شده است و بس.

کیسانیه کیستند؟
ملل و نحل نویسان مذهب کیسانیه را از ملل اسلامى و از فرقه هاى شیعه برشمرده اند که به امامت محمد بن حنفیه عقیده مند بوده اند و بعدا تا پانزده فرقه انشعاب پیدا کرده اند چنان که محققان در علم کلام که درباره کیسانیه، سخن گفته اند رجال کیسانى را متجاوز از دوازده تن ندانسته اند که مختار، فقط یکى از آنان است. شایان ذکر است همه کسانى که درباره این کیش و مذهب و رجال آن سخن گفته اند مانند نوبختى که نخست نویسنده و صاحب اثر در موضوع ملل و نحل و از بزرگان علماى شیعه است، و مثل شیخ مفید که از استوانه هاى عالم اسلام و باز ماندگان علم کلام مى باشد و دیگر نویسندگان و محققان، هیچ کدام، سندى براى گفتار خود ذکر نکرده اند و همگى اعتراف دارند: درباره قومى سخن مى گویند که انقراض یافته اند و احدى از ایشان باقى نمانده است. (همان، ص 39.)
در حالى که همه آنان نیک مى دانستند که چگونه دروغ و دروغ پردازى وجعل و تحریف به تاریخ وحدیث راه یافته است و حتى در عصر خود رسول اکرم (ص) حدیث هاى کذب به او منسوب داشتند با این وجود چگونه این همه روایت هاى بى سند ویا فاقد سلسله راوى معتبر، بدون توجه و دقت، در کتب آورده شده و حتى تکرار گردیده است. منصفانه اقرار باید کرد که شیخ مفید پس از اشاره به اسم کیسان با سخنى کوتاه، به حقیقت امر اشاره اى عالمانه کرده است او مى نویسد: «هذه الحکایات فی معنى اسمه عن الکیسانیه خاصه فاما نحن فلا نعرف. این ها حکایت هایى در معناى نام او در باره کیسانیه است فقط و ما نمى شناسیم جز این که او به این نام نامیده شده اما حقیقت معناى آن چیست نمى دانیم!» و در جاى دیگر مى نویسد: با این وجود چیزى از کیسانیه باقى نمانده است و آنها همگى منقرض شده اند و در زمان ما احدى از ایشان شناخته نیست جز آنچه حکایت مى شود و صحت آن معلوم نیست. (الفصول المختاره، صص 298و 296.)
پس، فرقه کیسانیه را مانند فرقه سبائیه باید تلقى کرد با این فرق که کیسانیه در ادوار مختلف آن و در فرقه هاى گوناگونش به آن شکل که در کتب تاریخ و ملل و نحل آمده است از مردمانى سخن به میان آورده و از اهدافى حکایت مى کند که در دراز مدت براى شیعه دوازده امامى آثار مخرب و زیانبارى، همراه دارد.

ادوار سه گانه طراحی سناریوی فرقه کیسانیه
در ادامه به اختصار به سه دور از این سناریوى نه چندان ناشیانه، اشاره مى کنیم وبعد به تفصیل قهرمانان اصلى و بازى گران جنبى این نمایشنامه سیاسى کلامى، را شناسانده و اهداف سیاسی شان را روشن مى کنیم.
ادامه دارد.
(در بخش دوم به ابتدا به ذکر ادوار سه گانه طراحی سناریوی فرقه کیسانیه ذیل عنواینی چون: بازیگری سیاسی امویان و زبیریان در دور نخست، بازیگری سیاسی رجال عباسى و پیروانشان در دور دوم، بازیگری سیاسی مزدوران و جیره خواران در دور سوم، و نقد و بررسی ماهیت، نحوه ظهور و انتساب فرقه کیسانیه به شیعه در منابع ملل و نحل پرداخته خواهد شد.)


منابع :

  1. طه حسین- على و بنوه- بحث جنگ صفین.

  2. محمد عبدالغنى حسن- الشریف الرضى- نوابغ الفکر العربی- دار المعارف، مصر.

  3. محمد بن حسین رضى- دیوان الشریف الرضى- وزارت ارشاد اسلامى- کنگره هزاره- 1406ه ق.

  4. محمد بن محمد بن نعمان مفید- الفصول المختاره- چاپ کنگره هزاره 1413، قم.

  5. محمد بن عبد الکریم شهرستانى- الملل و النحل- 1381ه ق- قاهره.

  6. حسن بن موسى نوبختى- فرق الشیعه- نجف- 1355ه ق.

  7. 7. عبد الواحد انصارى، مذاهب ابتدعتها السیاسه فی الاسلام، اعلمى، بیروت.

  8. 8. دکتر کامل مصطفى شیبى، همبستگى میان تصوف و تشیع، ترجمه دکتر على اکبر شهابى، دانشگاه تهران، 1353ش.

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114143