عوامل ورود در جهنم (تکبر)

تکبر و سقوط در دوزخ

«تکبر» یکی از از اسباب سقوط در دوزخ است حال چه در برابر خالق باشد، چه در برابر خلق، و چه در مقابل حقایق (انسان از تسلیم در برابر حق روی گردان باشد)، «استکبار» (خود برتر بینی) که سرچشمه ی اصلی بسیاری از جنایات و ظلمها و ستمها و حق کشی ها است، نیز همانند تکبر است که آدمی را در این کانون قهر و غضب وارد می سازد.
قرآن مجید در مورد این موضوع آیاتی را بیان می فرماید: «فادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبرین؛ از درهای دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقا که چه بد است جایگاه متکبران.» (نحل/ 29) خلود، به معنی دوام و همیشه بودن است که انقطاعی نباشد. مثوی، جای نزول و اقامت باشد؛ حقیقتا که بد است آرامگاه کسانی که تکبر نمودند از قبول اوامر انبیاء و ائمه و علماء که داعیان الی الله بودند. در مورد تفاوت متکبر و مستکبر نیز گفته اند: متکبر، کسی است که خودپسند و گردنکش باشد. و مستکبر، کسی است که خواستار خودپسندی باشد.
نکته ای که می توان متذکر شد این است که، مقصود از متکبرین همان مستکبرینند، به این معنا که مصداقا هر دو یکی هستند، هر چند که عنایت لفظی در آن دو مختلف است، یک جا اقتضاء می کند آن طور تعبیر شود، و یک جا اینطور، مانند مسلم و مستسلم، که از نظر مصداق یکی هستند، پس مستکبر، آن کسی است که برای خود طلب بزرگی می کند و آن خواسته را از قوه به فعلیت و از دل به خارج در می آورد، و متکبر آن کسی است که تکبر را برای خود قبول کرده آن را برای خود صفتی می سازد.
و اما اینکه فرمود ابواب جهنم، اشاره می کند به ابواب و دربهایی که از آنها وارد جهنم می شوند و این دربها معنوی باشند، چون صفات رذیله و اخلاق حیوانی غیر انسانی که متصف بودن با آنها موجب دخول در جهنم باشد. "فادخلوا" نه اینکه به اختیار بروند جهنم، بلکه به اجبار آنها را داخل می کنند.
خطاب در این آیه به مجموع کافرین است، نه یک یک آنان، و بنابراین، برگشت معنای آیه مورد بحث نظیر این می شود که مثلا بگوییم: "تا یک یک شما از دری از درهای جهنم که مناسب کرده هایتان است وارد شوید"، نه اینکه معنایش این باشد که: "هر یک از شما از همه درهای جهنم، و یا از چند تای آن وارد می شوید"، تا بگویی معنای صحیحی نیست.
ابواب جهنم به نص قرآن هفت درب دارد و هر دربی به یک طبقه از طبقات هفتگانه جهنم است. می فرماید: «لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ [دوزخی] كه برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معين از آنان وارد می ‏شوند.» (حجر/ 44) و معنای این جمله این نیست که از تمام درها وارد شوند، بلکه هر دسته از شما از یک در وارد می شوند به مقدار شرک و کفر و عناد و ضلالت و فسق و فجور و ظلم و نحو اینها مثلا یهود از یک در نصاری از در دیگر مشرکین از در مخصوص به خود مخالفین از در دیگر و هکذا و در طبقه ی هفتم مخصوص به منافقین و ظالمین به آل رسول است.
اما موضوع خلود و دوام در جهنم، برای این است که منشا آن به طوری که گفته شد، صفات نفسانی حیوانی است، و این صفات باطنی از ماورای عالم ماده است، و قهرا فناء پذیر و محو شدنی نخواهد بود. و همین طور است صفات روحانی بهشتی که چون خالص و پاک باشد، موجب خلود در بهشت خواهد بود.
آری اگر این صفات روحانی آلوده به ظلمت و جهات مادی گردید: قهرا موضوع خلود برطرف شده و منتفی خواهد شد. به هر جهت، مقصود کسانی است که از حق خود را برتر شمردند و در زمین به استکبار پرداختند و دلهایی منکر حق و واقعیت داشتند.
چون این آیات را با آیات گذشته مقایسه کنیم که در پیرامون علم جریان دارد، اینها را می بینیم که درباره حالت خودبزرگ بینی و تکبر نسبت به حق سخن می گویند که از بزرگترین دشمنان علم است، و به تدریج از انکار به استکبار و تکبر پیش می رود، به همان گونه که در آیات پیشین این پیشروی تدریجی از تفکر به تعقل و سپس یادآوری و سپاسگزاری و سرانجام هدایت بود.
پس در آئید اندر ابواب جحیم *** جاودان باشید اندر وی مقیم
این چنین اهل تکبر را سزاست *** جایگاه بد مر ایشان را به جاست
در کافی از امام صادق (ع) نقل نموده که فرمود: «هر کس برای خود را برتر بر دیگری ببیند او از متکبران است.» شخصی عرض کرد «اگر انسان شخص دیگری را مشغول به گناهی ببیند و برای آن که از آن گناه محفوظ مانده خود را برتر از او بداند چطور؟» حضرت فرمود: «هیهات هیهات! شاید خداوند آن گناهکار را آمرزید و او تکلیفش معلوم نشد و موقوف به حساب گردید چنانچه ساحران در قصه حضرت موسی فورا آمرزیده شدند و سایر اهل ایمان تعیین تکلیفشان موقوف به حساب بود.»

تکبر، خطرناکترین صفات

در همین معناست آیه ی «قیل ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوی المتکبرین؛ و گفته شود از درهای دوزخ درآیید، جاودانه در آن بمانید؛ وه چه بد است جای سرکشان.» (زمر/ 72)
جالب اینکه فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ می برد روی مساله "تکبر" تکیه می کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلی کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است آری کبر است که پرده های ضخیم بر چشم انسان می افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم می سازد، و به همین دلیل در روایتی از امام صادق و امام باقر (ع) می خوانیم: «لا یدخل الجنة من فی قلبه مثقال ذرة من کبر؛ کسی که به مقدار ذره ای از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمی شود.»
آری هنگامی که این گفتگوها و جستجوها در آستانه درها و طبقات دوزخ با دوزخیان به پایان می رسد به فرمان خدا و از طرف خدا گفته می شود: داخل درها و طبقات دوزخ شوید! و آنان داخل خواهند شد. بعدا برای اینکه کسی گمان نکند دوزخی بودن دوزخیان، محدود و موقت است در پایان آیه می فرماید: «شما برای همیشه در دوزخ خواهید بود.»

خلود

همانطور که گفتیم، مسئله خلود از ضروریات دین اسلام و نصوص قرآن است و منکر آن کافر است و معنی خلود این است که ابدالاباد معذبند در جهنم. بر خلاف بعضی از حکماء اسلامی که خلود در عذاب را منکر شدند و متمسک شدند به این آیه ی «خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض؛ تا آسمان ها و زمین برپاست در آن ماندگار خواهند بود.» (هود/ 109) حتی خلود در بهشت را هم منکر شدند به همین جمله در آیه 110 حتی مثنوی می گوید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون *** گویدم کانا الیه راجعون
العیاذ بالله القاء کل ماهیات و صرف وجود شدن و آیات مطلقه را به این آیه تقیید کردند و متمسک شدند به خبری که دارد گشنیز علف جهنم است کنایه از رحمت است و بعضی منکر شدند مثل شیخیه که گفتند پس از مدتی اهل جهنم جنس آتش می شوند و دیگر آتش به آتش تاثیر ندارد ولکن جواب آنها اینکه آیه ی "ما دامت السماوات و الارض" کنایت از دوام است زیرا اگر مراد دوام آسمان و زمین به این کیفیت فعلی باشد این قبل القیمه تغییر می کند که می فرماید: «یوم نطوی السماء کطی السجل؛ روزی که آسمان را چون طوماری نوشته درهم نوردیم.» (انبیاء/ 104) «یوم تبدل الارض غیر الارض؛ آن روز که زمین به زمینی جز این بدل شود.» (ابراهیم/ 48) «إذا الشمس کورت* و إذا النجوم انکدرت؛آن گاه که خورشید درهم پیچیده شود. و آن گاه که ستارگان تیره شوند [و فرو ریزند].» (تکویر/ 1- 2)
و غیر اینها و اگر مراد نیست صرف باشد هو اول الکلام و اما جنس آتش شدن منافی است با آیه ی «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر بار پوستشان پخته شود، پوستی دیگر بر جایش نهیم تا عذاب را [به طور کامل] بچشند.» (نساء/ 59) بلکه لازمه این کلام این است که شیطان و شیاطین و جن از آتش متالم نشوند زیرا از جنس آتش هستند و منافی است با قوله تعالی «لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین؛ حتما جهنم را از جن و انس [نافرمان] یکسره پر خواهم کرد.» (هود/ 120) و خبر گشنیز نه سند دارد و نه دلالت دارد.
کلمه ی (متکبر) به شهادت آیه ی 22 از سوره ی حشر، یکی از نام های مقدس حضرت پروردگار است. و کسی که در وادی تکبر وارد شود در واقع با خدا مکابره کرده است. و این بدترین و خطرناکترین صفات است برای یک موجود ناتوان، یعنی انسان. و چون اینطور است پس اگر یک فرد بدون توبه و جبران از دنیا برود مستوجب بدترین عذاب و جایگاه است و آن همان دوزخی است که آیه مورد بحث فرموده است.
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «اگر انسان دشمن خدا باشد هنگام مرگ درهای آتش بر او باز و راه های آن نمودار می شود و او می نگرد آنچه را خدا برای او آماده ساخته است. در این هنگام، هر بدی و شری به او رو می آورد و نازل می شود و انسان همه ی اینها را به یقین می فهمد.»
تذکر: تکبر نسبت به خداوند همان خوی استکباری ابلیس است که کفر را به همراه دارد، برخلاف تکبر نسبت به دیگران که در ردیف معاصی عادی خواهد بود.

کبر سرچشمه ی اصلی کفر است

«و یوم القیمة تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة الیس فی جهنم مثوی للمتکبرین؛ و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بسته اند روسیاه می بینی، آیا جای سرکشان در جهنم نیست؟» (زمر/ 60) واژه "مستکبر" هر چند به تمام کسانی که خود بزرگ بین هستند اطلاق می گردد. ولی در اینجا بیشتر منظور کسانی است که در برابر دعوت انبیاء به آئین حق استکبار جستند، و از پذیرش دعوت آنها سر باز زدند.
روسیاهی دروغگویان در قیامت نشانه ذلت و خواری و رسوایی آنها است، و چنان که می دانیم عرصه قیامت عرصه بروز اسرار نهان و تجسم اعمال و افکار انسان است، آنها که در این دنیا قلبهایی سیاه و تاریک داشتند، و اعمالشان نیز همچون افکارشان تیره و تار بود، در آنجا این حال درونی آنها به برون منتقل می شود، و چهره هایشان تاریک و سیاه خواهد بود.
به تعبیر دیگر در قیامت ظاهر و باطن یکی می شود، و صورتها به رنگ دلها درمی آید، که قلبی تاریک دارند صورتی تاریک خواهند داشت، و آنها که قلبهایشان نورانی است صورتهایشان نیز چنین است.
چنان که در آیه 106 و 107 سوره آل عمران می خوانیم: «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم ا کفرتم بعد إیمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون* و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمت الله هم فیها خالدون؛ در آن روز صورتهایی سفید و صورتهایی سیاه می گردد، آنها که صورتهایشان سیاه شده به آنان گفته می شود: آیا بعد از ایمان کافر شدید، اکنون بچشید عذاب را به خاطر کفرتان. و آنها که چهره هایشان سفید و نورانی است در رحمت خدا جاودانه خواهند ماند.»
این سخن نیز شایان توجه است که از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که سرچشمه اصلی کفر همان کبر است چنان که درباره شیطان می خوانیم: «ابی و استکبر و کان من الکافرین؛ او سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد.» (بقره/ 34)
و به همین دلیل جایگاه متکبران جز آتش سوزان جهنم نمی تواند باشد، حتی در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) آمده: «ان فی جهنم لواد للمتکبرین یقال له سقر، شکی الی الله عز و جل شدة حره، و ساله ان یتنفس فاذن له فتنفس فاحرق جهنم؛ در جهنم سرزمینی است مخصوص متکبران که به آن سقر گفته می شود یک وقت از شدت حرارتش به خداوند شکایت کرد و تقاضا کرد تنفسی کند به او اجازه داده شد، نفسی کشید که جهنم را سوزانید!»


منابع :

  1. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏17 صفحه 191

  2. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏19 صفحه 517 و 551

  3. محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏20 صفحه 146

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 342

  5. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 519

  6. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 388

  7. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏8 صفحه 111

  8. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏11 صفحه 346

  9. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏6 صفحه 45

  10. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 104

  11. حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد ‏3 صفحه 282

  12. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏13 صفحه 34

  13. محمدحسن بن محمدباقر صفی علیشاه- تفسیر صفی- صفحه 404

  14. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 345

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114331