عوامل ورود در جهنم (گردن کشی)

انسان با سنتهاى خداوند تبارک و تعالى که در دنیا در طبیعت محیط بر او وجود دارد، در عمل دو طرفى است، و او را مى بینى که از آتش پرهیز مى کند تا گرفتار سوختن با آن نشود، و از نیش مار فرار مى کند، و از میکروبها براى آن مى گریزد که به بدن او راه نیابند و سبب هلاک او نشوند، پس چرا انسانى که از سنتهاى عاجل اجتناب مى کند، از سنتهاى آجل چنین نمى کند، و چه فرقى میان آتشى است که امروز او را بسوزاند و آتشى که فرداى قیامت چنین کند، یا چه تفاوت است میان مارى که امروز او را بگزد، و مارى که با عمل خود او ساخته مى شود و در آخرت او را خواهد گزید، و میان میکروبى که امروز در جسم او نفوذ کند و میکروب دیگرى که آن را در دنیا کشت مى کند تا در خانه حقیقى آخرت آن را بدرود؟! سنتهاى خدا در دنیا یادآور نظایر آنها در آخرت است، ولى آدمى به یکى ایمان مى آورد و دیگرى را فرو مى گذارد. چرا؟
از آیات قرآن به صورت کلى، چنان مفهوم مى شود که جزاى روز نشور بر دو گونه است: نخست خود عملى است که امروز مرتکب مى شود و به صورت جزا و مکافاتى درست و شایسته در آخرت براى او تجسم پیدا مى کند، همچون آتشى است که شخص در خانه خود روشن مى کند و سبب سوختن او مى شود، یا درخت میوه اى که در زمین خود مى نشاند و از میوه هاى آن بهره مند مى شود. گونه دوم پاداشى است که پروردگار به فضل خود براى صالحان در بهشت مقدر کرده است و یک حسنه و کار نیک را ده چندان پاداش مى دهد. و آیاتی که در این مقاله مى آید، اشاره اى به گونه اول است، و عامل آن نیز گردن کشی و ستمکاری و سرکشی می باشد:
1- «و استفتحوا و خاب کل جبار عنید* من ورائه جهنم ویسقی من ماء صدید* یتجرعه و لا یکاد یسیغه و یأتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیظ؛ و پیامبران از خدای سبحان گشایش خواستند و سرانجام، هر زورگوی لجوجی نومید شد. آن کس که دوزخ در پی دارد و به او آبی چرکین نوشانده می شود؛ آن را جرعه جرعه می نوشد و نمی تواند فرو برد و مرگ از هر جانبی به سوی او می آید، ولی او نمی میرد و عذابی سنگین به دنبال دارد.» (ابراهیم/ 15- 17)
پیامبر (ص) و امام صادق (ع) فرمودند: «آب صدید که به دوزخیان می نوشانند همان چرک و خونی است که از زنان بدکار خارج می شود. وقتی او را نزدیک دیگی که پر از همین چرک هاست می برند از شدت حرارت پوست سرش می ریزد. وقتی از این آب نوشید امعا و احشای او پاره پاره شده از او خارج می گردد. همچنین این آب گندیده، داغ و کثیف را به کسی می خورانند که شراب خواری کند و شکم خود را جایگاه شراب قرار دهد... البته منشاء استحقاق چنین عذابی همان عناد در برابر دین الهی است.»
"جبار" در اینجا به معنى متکبر و گردنکش است، و در حدیثى آمده که زنى به حضور پیامبر آمد پیامبر (ص) دستورى به او داد، او سرپیچى کرد و و فرمان پیامبر را اجرا ننمود، پیامبر فرمود: «دعوها فانها جباره؛ او را رها کنید که زن سرکشى است.»
ولى کلمه ی "جبار" گاهى بر خداوند نیز اطلاق مى شود که به معنى دیگرى است و آن "اصلاح کننده موجود نیازمند به اصلاح" و یا "کسى که مسلط بر همه چیز است" مى باشد.
کلمه ی "عنید" در اصل از "عند" (بر وزن رند) به معنى سمت و ناحیه است، و در اینجا به معنى انحراف و گرایش به غیر راه حق آمده است. لذا در روایتى از پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: «کل جبار عنید من ابى ان یقول لا اله الا الله؛ جبار عنید کسى است که از گفتن لا اله الا الله ابا کند.» و در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «العنید المعرض عن الحق؛ عنید کسى است که از حق روى گردان باشد.» جالب اینکه "جبار" اشاره به صفت نفسانى یعنى روح سرکشى است، و "عنید" اشاره به اثر آن صفت در افعال انسان است که او را از حق منحرف مى گرداند.

نتیجه ی کار جباران
سپس به نتیجه کار این جباران عنید از نظر مجازاتهاى جهان دیگر در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره مى کند:
1- به دنبال این نومیدى و خسران و یا به دنبال چنین کسى جهنم و آتش سوزان خواهد بود. (من ورائه جهنم)
کلمه ی "وراء" گرچه به معنى پشت سر است (در برابر "أمام") ولى در این گونه موارد به معنى نتیجه و عاقبت کار مى آید، همانگونه که در تعبیرهاى فارسى نیز زیاد در این معنى به کار مى رود مثلا مى گوئیم: اگر فلان غذا را بخورى پشت سر آن بیمارى و مرض است، و یا اگر با فلان کس رفاقت کنى به دنبال آن بدبختى و پشیمانى است یعنى نتیجه و معلول آن چنین است. زجاج گوید: «یعنى جهنم پیش روى چنین اشخاصى است و در عین اینکه زیانکارند، گرفتار جهنم خواهند شد.» برخى گویند: «یعنى جهنم، پشت سر این اشخاص است. اگرچه در حقیقت، جهنم در جلو ایشان است، نه پشت سر، لکن در مورد زمان آینده، مانعى ندارد که زمانى که در پیش است، بعد و عقب نامیده شود، زیرا زمان تدریجا مى آید و به انسان مى رسد، هم چنان که آنچه از دنبال انسان مى آید، چنین است. چنانچه می گویند سر ما در عقب است. حاصل آنکه عذاب برزخ و جهنم بعد از مرگ آنها خواهد بود.» دیگر از عقبات عذاب آنها:
2- در میان آن آتش سوزان به هنگامى که تشنه مى شود از آب "صدید" به او مى نوشانند. (و یسقى من ماء صدید) "صدید" چنان که علماى لغت گفته اند چرکى است که میان پوست و گوشت جمع مى شود، اشاره به اینکه از یک آب بدبوى متعفن بدمنظره همانند چرک و خون به او مى نوشانند. و منظور چرکها و خون و جراحت هایى است که از دستگاه تناسلى زن هاى بدکار، در آتش جهنم جارى مى شود، مى نوشند. چنان که از امام صادق (ع) نقل شده است. اکثر مفسران گویند: «رنگ آن مثل رنگ آب و طعم آن مثل طعم خون و جراحت است.»
ابوامامه از پیامبر گرامى اسلام درباره ی این جمله، روایت کرده است که فرمود: «این آب را به آنها نزدیک مى سازند و آنها از آن متنفرند. همین که به دهانشان مى رسد، صورتشان گداخته مى شود و پوست سرشان در آن مى ریزد. همین که نوشیدند، امعاى آنها متلاشى و از آنها دفع مى شود.» چنان که خداوند مى فرماید: «و سقوا ماء حمیما فقطع أمعاءهم؛ آب داغ به آنها نوشانیده مى شود و امعاى آنها پاره مى شود.» (محمد/ 15) و نیز مى فرماید: «و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه؛ و اگر استغاثه کنند، با آبى پاسخ آنها مى دهند که همچون چرک و جراحت است و صورتها را بریان مى کند.» (کهف/ 29)
در حدیث است که پیامبر گرامى اسلام فرمود: «کسى که شراب بنوشد تا چهل روز نمازش پذیرفته نمى شود و اگر بمیرد، در حالى که چیزى از شراب در شکمش باشد، خداوند حق دارد که از عصاره چرک هاى اهل جهنم به او بنوشاند. این عصاره، چرک هاى اهل جهنم و موادى است که از دستگاه تناسلى زناکاران خارج مى شود. این مواد را در دیگ هاى جهنم، گرد مى آورند و به اهل آتش مى دهند، در نتیجه، امعاى داخلى و پوست هاى ایشان، گداخته مى شود.» همین روایت را امام صادق، از پدران خود، از پیامبر گرامى نقل کرده است.
ولید در حجره هاى زنان، مست وارد شد، جامع قرآن نهاده بودند، برداشت باز کرد، براى پیش بینى آینده اش به قرآن تفال زد، اتفاقا آیه "و استفتحوا و خاب کل جبار عنید" در آغاز صفحه در برابر او قرار گرفت، او فوق العاده وحشت کرد و عصبانى شد آن چنان که قرآنى را که در دستش بود پاره کرد! و سپس این اشعار را سرود:
أ توعد کل جبار عنید؟ *** فها انا ذاک جبار عنید!
اذا ما جئت ربک یوم حشر *** فقل یا رب مزقنى الولید!
آیا تویى که هر جبار عنید را تهدید مى کنى آرى من همان جبار عنیدم!
هنگامى که پروردگارت را روز رستاخیز ملاقات کردى بگو خداوندا ولید مرا پاره پاره کرد! اما چیزى نگذشت که به وسیله دشمنانش به بدترین صورتى کشته شد و سرش را بریدند و بر بام قصرش آویزان کردند و سپس از آنجا برداشته بر دروازه شهر آویختند. و اگر کسی به چشم بصیرت نظر کند، هر آینه آثار وعید الهى در عالم برزخ هویدا، و ولید به چنگال قهر سبحانى گرفتار است.
در نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرماید: «و اتقوا نارا حرها شدید، قعرها بعید، و حلیتها حدید، و شرابها صدید؛ بپرهیزید و بیندیشید آتشى را که حرارتش شدید، و قعر آن دور، و زینت آن آهن، و آب آن صدید است.»
3- این مجرم گناهکار و جبار عنید، هنگامى که خود را در برابر چنین نوشابه اى مى بیند به زحمت جرعه جرعه آن را سر مى کشد، و هرگز مایل نیست آن را بیاشامد، بلکه به اجبار در حلق او مى ریزند. (یتجرعه و لا یکاد یسیغه) "و لا یکاد یسیغه" یعنی از غایت تلخى و گندیدگى، ممکن نیست از گلو فرو رود، بلکه در گلو منقض شود و فرو شکند، و همیشه به آن عذاب گرفتار باشد.
4- آن قدر وسائل عذاب و شکنجه و ناراحتى براى او فراهم مى گردد که از هر سو مرگ به سوى او مى آید ولى با این همه هرگز نمى میرد تا مجازات زشتیهاى اعمال خود را ببیند. (و یأتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت) یعنى اسباب عذاب و شداید عقاب همه ی اطراف او را احاطه کرده باشد، یا از هر موضعى از بدن او، یا از بیخ مویها و انگشتان او و شداید مرگ او را فرا گیرد.
"و ما هو بمیت" و او مرده نباشد، یعنى مردنى که بیاساید و از این عذاب خلاص شود. در عین المعانى آورده که روح او تا زمانی که زنده است، در حنجره مانده، نه بیرون می آید و نه به تن باز می گردد. بلکه به حکم «لا یموت فیها و لا یحیى؛ نه می میرد و نه زنده می شود.» (طه/ 74) میان مرگ و زندگى باشد. و بعضی نیز می گویند هر گاه بمیرد باز او را زنده گرداند، لکن اصح آن است که موت در قیامت نباشد.
5- و با اینکه تصور مى شود مجازاتى برتر از اینها که گفته شد نیست، باز اضافه مى کند و به دنبال آن عذاب شدیدى است. (و من ورائه عذاب غلیظ) و به این ترتیب آنچه از شدت مجازات و کیفر در فکر آدمى بگنجد و حتى آنچه نمى گنجد در انتظار این ستمگران خودخواه و جباران بى ایمان و گنهکار است، بسترشان از آتش، نوشابه آنها، متعفن و نفرت آور، مجازاتهاى رنگارنگ از هر سو و از هر طرف، و در عین حال نمردن بلکه زنده بودن و باز هم چشیدن! اما هرگز نباید تصور کرد که اینگونه مجازاتها غیر عادلانه است، چرا که همانگونه که بارها گفته ایم اینها نتیجه و اثر طبیعى اعمال خود انسانها است، بلکه تجسمى است از کارهاى آنان در سراى دیگر که هر عملى به صورت مناسب خود مجسم می شود، و اگر ما اعمال و جنایات عده اى از جانیان را که در عصر و زمان خود، مشاهده کرده ایم و یا در تاریخ گذشتگان مطالعه نموده ایم درست در نظر بگیریم گاهى فکر مى کنیم که این مجازاتها هم براى آنها کم است!
عیاشى از حضرت صادق از پدر بزرگوارش از جد بزرگوارش (ع) فرمود: «وقتی زقوم و ضریع در شکم اهل جهنم جوش بیاید، مثل جوشیدن آب جوش شدیدالحرارة، آنان آب طلب کنند، پس برای آنان آب غساق و صدید بیاورند، از ناچارى جرعه جرعه می نوشند، و ممکن نیست به خاطر شدت تلخی و گندیدگی بتوانند آن را فرو برند، و آلام و شداید مرگ به سبب احاطه عذاب به همه اطراف بیاید، و نمی میرد تا خلاص شود، و از پس او عذابى است غلیظ که حمیم باشد که جهنم از زمانى که خلق شده به آن جوش خورده است. مانند سرب گداخته صورت ها را بریان کند، بد شرابى است و بد تکیه گاهى است.» نعوذ بالله من عذاب جهنم.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏20 صفحه 270

  2. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏17 صفحه 306

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 38

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 صفحه 272

  5. ‏عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 360

  6. حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد ‏5 صفحه 332

  7. ‏سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد ‏3 صفحه 36

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114333