احکام خوردنی ها در آیین یهود با توجه به تلمود

احکام مخلوط کردن گوشت و شیر

دیگر ممنوعیت مربوط به گوشت پرندگان و حیوانات، حرمت مخلوط کردن گوشت و شیر است. این فراز کتاب مقدس که «بزغاله را در شیر مادرش مپز.» (خروج 22:19)، در زمان هاى بسیار قدیم و دست کم در اواسط دوره معبد دوم، بر ممنوعیت پختن گوشت هر نوع حیوانى در شیر حمل مى شد. این نهى قرن ها ادامه داشت تا این که (تقریبا از زمان مکتب هاى هیلل و شماى) به پرندگان نیز سرایت کرد. ترس از نقض این حرمت موجب پیدایش احکام و آداب گوناگونى با هدف ایجاد فاصله میان غذاهاى گوشتى و لبنى شد؛ تا آن جا که امروزه این دو، حتى در یک وعده غذا با هم نیز صرف نمى شوند و مدت زمان معینى باید میان خوردن شیر و گوشت یا گوشت و شیر سپرى شود. آداب و رسوم زیادى درباره احکام خوردنى ها وجود دارد و یکى از حکیمان اظهار داشته است: «در این زمینه، من پسر تبهکار پدرى پاک (در لغت، سرکه فرزند شراب) هستم. پس از خوردن گوشت، او مى بایست تا بیست و چهار ساعت از لب زدن به شیر بپرهیزد، در حالى که من تنها از یک وعده غذا تا وعده دیگر، صبر مى کنم.» ترس از این که مبادا شیر و گوشت در یک ظرف پخته شوند، موجب شد تا سرویس هاى جداگانه اى از ظروف و وسایل خانه در کار آیند.

مشکلات پیرامون ممنوعیت هاى غذایی

ممنوعیت هاى گوناگونى که درباره غذاها وجود دارند، به اندازه کافى مفصل هستند که تحقیق و مطالعه اى فراگیر درباره جزئیات را ایجاب کنند؛ جزئیاتى که مطالعه آنها نمى تواند به شکل انتزاعى انجام گیرد و مستلزم تجربه عملى و شرح تفصیلى است. هر عالمى که در احکام خوردنى ها، تخصص پیدا مى کرد موظف بود که مدتى را در کشتارگاه، صرف یادگیرى چگونگى انجام دادن موارد خاصى بکند. علاوه بر جنبه هاى فنى، مسائل دیگرى نیز وجود دارد که به لحاظ نظرى داراى اهمیت است. این مسائل به پرسش هایى درباره شک و مواد ترکیبى از چند ماده مربوط بوده، به خوردنى ها محدود نمى شود؛ در هر جاى هلاخا که از نواهى سخن به میان آمده باشد، این مباحث را مى توان یافت.
مسئله اصلى ساده است: ما مى دانیم که فلان شى ء به دلایلى حرام است، اما نمى دانیم که در زمان وقوع شک چه باید کرد؟ اگر فردى با تکه اى گوشت مواجه شود که نداند از کجا آمده و یا از وضعیت دقیق آن بى اطلاع باشد، چه باید بکند؟ این مسئله ممکن است به شکل دیگر و پیچیده ترى نیز مطرح شود و آن این که، در مواقع اختلاط شى ء حرام با اشیاء حلال، چه باید کرد؟ تلمود وضعیتى شبیه به این را درباره چیزهایى که خطرناکند مثال مى زند. از نگاه هلاخایى، خوردن یک شى ء یا انجام دادن عملى که زندگى را به مخاطره اندازد، حرام است و تلمود درباره این قبیل اشیاء و اعمال هشدار مى دهد. حکیمان معمولا نسبت به احتمال خطر دیدگاهى سخت گیرانه اتخاذ و به خواننده توصیه مى کنند که از شک بپرهیزد. اما در این جا نیز پرسش هاى عملى مطرح مى شوند و دانشمندان موظفند موقعیت هایى را لحاظ کنند که فلان شى ء در آن موقعیت ها، بنابر احتمالات و شواهد اوضاع و احوال، ممنوع یا خطرناک خواهد بود. اگر ماده اى با مواد دیگر مخلوط شد، آیا باید ممنوعیت (یا خطر) آن را طبق محاسبه درصدى و با این فرض که مقدار کم نمى تواند خطرناک باشد، ملغى دانست؟ این مسائل حکیمان را واداشت تا تلقى مستقل خود را نسبت به نظریه احتمال، بهبود بخشند و به وضع کردن مجموعه اى از قواعد، در جهت تبیین همه صور این مسائل بپردازند.
آنان به هنگام بحث از هلاخا، در موضوع هاى مشکوک، از روش هاى گوناگون تأمل بهره مى گرفتند. فرض اصلى حاکمیت رأى اکثریت بود و در بیشتر موارد به این نظر استناد مى شد. اما با این حال، احکام مى بایست سنجیده باشند. در بعضى عرصه ها یک اکثریت ساده، هر اندازه کوچک، کافى بود، در حالى که در دیگر موارد، اکثریتى بزرگ لازم بود؛ بویژه در موضوع هایى که از اهمیت بسیار زیادى برخوردار بودند. مسئله دیگرى که مطرح شد، به شکل دیگرى در مطالعات آمارى جدید، یافت مى شود. اگر از اکثریت و اقلیت سخن مى گوییم، الگوى خودمان را چگونه انتخاب مى کنیم؟ طبق کدام الگو موضع خودمان را تعیین مى کنیم؟

مسئله روو او قاروو (اکثریت یا مجاورت)

از همان ابتداى عصر میشنایى، یک مسئله قدیمى به عنوان الگویى براى حل مشکلات و مسائل گوناگون به کار مى رفته است. فرض کنیم که در محله اى چندین مغازه قصابى هست. که اقلیتى از آنها طرفا و اکثریتشان گوشت پاک شرعى مى فروشند. اگر تکه اى گوشت در مجاورت محله مزبور یافت شود، آیا باید آن را طرفا دانست یا کاشر؟ در این جا، واقعیات چندى را باید مورد ملاحظه قرار داد؛ از جمله مسئله روو او قاروو (اکثریت یا مجاورت). آیا باید شى ء را با توجه به نزدیک ترین مکان یافت شدنش سنجید، یا این که عامل تعیین کننده، وضعیت اکثریت مغازه ها (فروشندگان) است؟

مسأله قاووع
مشکل دیگرى که به مسئله اطمینان از نامتعین بودن موارد مربوط مى شود، مسأله قاووع است: یعنى وقتى که عناصر کاملا مستقل نیستند و عامل خاصى مانع همگنى و تجانس تام مى شود، اکثریت تا چه محدوده اى حاکم است؟ در این باره، حکیمان حکم دادند که هر زمان که روشن باشد که نمونه فرضى کاملا نامتعین نیست، در اینجا اکثریت آمارى قابل اتکا نیست و شک باید به حوزه منطقى اولیه، یعنى عدم اطمینان یا احتمال پنجاه- پنجاه، حمل شود.

احکام مخلوط شدن شى ء حرام با اشیاء حلال
مسئله جانوران دورگه به همین مقوله تعلق دارد. اگر شى ء حرامى با اشیاء حلال مخلوط شد، چه ملاحظاتى حاکم است؟ در این جا نیز فرض کلى این است که باید از اکثریت پیروى کرد و اقلیت به حساب نمى آید. اما حتى با وجود این قاعده، باید کاملا مواظب بود تا اطمینان حاصل شود که مخلوط به گونه اى است که اصلا خوف آن نمى رود که بخشى از آن نماینده اکثریت لازم نباشد. بر این اساس، تفاوت هایى میان اختلاط مواد جامد و مایع پیدا مى شود. در دیگر موارد، چشیدن عامل تعیین کننده است؛ هر جا که ممکن باشد، امتحانى به عمل مى آید تا مشخص شود که آیا مخلوط، مزه شى ء حرام و ممنوع مى دهد یا خیر؟ در عمل، حکیمان پیشنهاد مى کردند که براى انجام این کار با یک آشپز غیر یهودى خبره مشورت شود. در بعضى جاها، یک اکثریت ساده کفایت مى کرد و در دیگر موارد، حکم این بود که شى ء حرام در صورتى که اکثریت بسیار بزرگ ترى وجود داشته باشد ملغى شود؛ اکثریتى که نسبت معمول آن شصت به یک بود. در بعضى موارد، حکیمان روى درصد بالا، یعنى اکثریت صد به یک و حتى بیشتر تأکید مى کردند. در مواردى که ممنوعیت از شدت خاصى برخوردار بود، آنها امکان الغا را نمى پذیرفتند و مى گفتند که «حتى یک در هزار هم باطل نیست.» آنان درباره ممنوعیت هایى که داراى محدودیت هاى زمانى بودند، یعنى جایى که به خاطر وجود شبهات واقعى بسیارى از قواعد و احکام الغا قابل اتکا نبودند، دیدگاه جزمى ترى اتخاذ کرده اند.

هلاخاهاى ناتمام در عرصه احکام مختلف خوردنى ها

به خاطر همین مشکلات بود که در میان سایر مسائل، هلاخاهاى اساسا ناتمامى در عرصه احکام مختلف خوردنى ها مطرح بودند. هلاخاى این حوزه به موضوعى تمام ناشدنى براى تحقیق مبدل گشته است. در عمل، حتى مسائل نسبتا ساده اى نظیر [لزوم ] تطهیر مجدد ظروفى که در آنها غذاهاى ممنوعه پخته شده، مى تواند دانشمندان را درگیر مسائل بسیار گسترده اى کند؛ از مسائل عملى هلاخایى، درباره نفوذ اجزاء بسیار کوچک شى ء حرام به درون ظرف گرفته که با استناد به ادله فیزیکى و شیمیایى اثبات مى شد و تفاوت هایى میان مواد گوناگونى که ظروف از آنها ساخته شده بودند، قائل مى شدند، تا مسئله مدت زمانى که یک شى ء ناپاک باقى مى ماند. اگر شیئى بر اثر فرایندهاى گوناگون تغییر شکل دهد، آیا این دگرگونى موجب تغییر در ذات آن، به نحوى که دیگر نتوان آن را ممنوع دانست، نمى شود؟

استدلال معیوب
دانشمندان مثال هاى بسیارى براى «استدلال معیوب» نقل مى کنند؛ وقتى که مى توان فرض کرد که شى ء ممنوع، نه تنها خدشه اى به هتر (حلیت) وارد نکرده که تا حدى از بین رفته است، ممنوعیت برداشته مى شود. بنابراین، در این جا پرسش هایى درباره نسبت مواد مجاز و غیر مجاز در یک شى ء ترکیبى، طبیعت شى ء ممنوع و امکان پدید آمدن یک اختلاط کامل یا ناتمام وجود دارد.
هلاخاى مربوط به مشکلات و ابهامات احکام خوردنى ها، در رساله حولین تلمود، به طور مفصل بحث شده است، اما جنبه هاى نظرى وسیع ترى که در بسیارى از حوزه هاى هلاخا مطرح است، تقریبا در همه رساله هاى تلمود یافت مى شود و موضوعى پیچیده و در عین حال جذاب براى مطالعه به شمار مى آید.


منابع :

  1. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على ‏اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370

  3. باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114541