جایگاه زن در آیین یهود (پیامبران زن)

زن در تاریخ

قدر مسلم این است که قبل از اسلام و بعد از آن در میان تمام قومها و ادیان به زنها ظلمهای زیادی شده است و از آنان به عنوان یک وسیله برای شهوت و خوش گذرانی استفاده شده و هرگز به زن به عنوان یک انسان نگاه نشده گرچه زنان در تمام ادیان و قومها به میزان اطلاعات خود به مبارزه از حق و حقوق خود به پا خواستن و در قوم یهود هم زنهای نامی زیادی هست که از حق و حقوق خودشان و زنهای دیگر یهود دفاع کرده اند. قوم یهود هم همچون عقاید و آداب شبیه اعراب قبل از اسلام بودند عبرانیان قبل از موسی مردمی خانه به دوش و آواره بودند که در بیابانها زندگی می کردند و به پرورش حیوان سرگرم بودند. و از خانواده های "کلان" تشکیل می شد. ارتباط نسب ابتدا از طریق زنان بوده. کودکان "کلان" مادران وارد می شدند.
مادارن قرون متوالی از حق انتخاب نام فرزند برخوردار بودند. زن در نزد والدین خود می ماند و شوهر موقتا به دیدن وی می آمد. چادر به زن تعلق داشت. مرد حق داشت در نزد زن اقامت کند. پس از گذشت سالها که زن سالاری در این قوم رواج داشت کم کم نظام زن سالاری در هم ریخت و ناتوانی زن در برابر قدرت طبقاتی جامعه شکل گرفت و در خانواده زن موقعیت پیش خود را از دست داد و تابع مرد شد، و بدین ترتیب از دل ویرانه های جامعه مبتنی بر زن سالاری، جامعه مرد سالاری متولد شد. و تمام فرماندهی و زمام امور خانه را مرد به عهده گرفت و زن به صورت وسیله تولید مثل و بنده شهوت مرد قرار گرفت. و حتی زن جزو ثروت مرد به حساب می آمد. پدر می توانست فرزندان خود را محکوم و یا اعدام کند و یا به عنوان غلام و کنیز بفروشد. در یهودیت فرمان "یهوه" به زن چنین است: «چشمت باید به شوهرت باشد، وی بر تو حکومت خواهد کرد.» معتقدان به یهودیت سالهای دراز زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند و وجود او از آن رو قابل تحمل بود و مردان در نماز خود تکرار می کردن "خدایا تو را سپاسگذارم که مرا کافر و زن نیافرید!"

پیامبران زن در قوم یهود

در قوم یهود پیامبری منحصر به مردان نبوده بلکه زنان نیز مقام نبوت داشته اند و همانگونه که انبیاء مرد بنی اسرائیل پدر خوانده می شدند، زنان نیز که به پیامبری می رسیده اند مادر خوانده می شدند، پدر اسرائیل و مادر اسرائیل تعداد پیامبران زن اسرائیل هفت نفر بوده است:
1- ساره (همسر ابراهیم) گفته اند ساره مانند ابراهیم که مردان را به توحید دعوت می کرد، او نیز زنان را به خداوند یکتا فرا می خواند.
2- مریم (میریام خواهر موسی) وقتی که موسی بنی اسرائیل را از رود نیل گذراند او در جلوی قوم بسیار مسرور، مردم را به ستایش یهوه فرا خواند.
3- بوره (که قاضی نیز بوده است) به معنی زنبور عسل که مادر اسرائیل نامیده شده است. این زن در زیر درخت دبوره می نشست و برای قوم بنی اسرائیل قضاوت و داوری می کرد. بنی اسرائیل زنان را به قضاوت قبول داشتند. در عصر بوده پادشاه کنعان "یابین" بر اسرائیل حکومت می کرد. بوره از میان قوم خود مردی به نام "بالاق" را برانگیخت تا به همراهی او ده هزار سپاهی گردآورد و بر سیسرا فرمانده لشگر "یابین" حمله برد او بر شاه پیروز شد.
4- حنا (مادر سموئیل یا همان شموئل) زنی نازا بود و از خداوند تقاضای اولاد نمود و دعای او مورد اجابت قرار گرفت او به هنگام زائیدن سرودی به شکرانه این نعمت سرود که یکی از زیباترین سرودهای مذهبی بنی اسرائیل است.
5- اوی گائیل (همسر داود) یا ابی جایل او زنی زیبا و با هوش بود که در جنگ همراه داود بود و برای داود دو فرزند به دنیا آورد.
6- حلده (همسر شائوم) زن بدشکل و روسپی را در عبری گویند. این زن پیامبری مشهور بود که در زمان یوشا پادشاه اسرائیل (اورشلیم) مورد مشورت پادشاه و کاهنان قرار می گرفت.
7- استر (ملکه خشاریارشا) به زبان آکدی یعنی "ایشتار" یا ستراه این پیامبر دختر ابیجایل است که در دستگاه شاه بسیار نفوذ داشت و نکته جالب این است که قبر این ملکه یهودی در شهر همدان قرار دارد.

هویت زن در آیین یهود

دین یهود، مبتنی بر نظامی حقوقی است. بعد از فروپاشی معبد دوم (۷۰ سال بعد از میلاد) توسط رومیان، شاهد عرفی شدن نظام حقوقی هستیم. اولین گام در این زمینه، تعطیل کردن اجرای احکام حدود مانند اعدام و قطع دست تا «ظهور منجی عالم بشریت» است. در اروپا فعالیت دادگاههای یهودی تا قرن ۱۸ برای تنفیذ قوانین یهودی (به جز قصاص و حدود) ادامه داشت. با طرح اندیشه های جدید در زمینه «خودمختاری نوع بشر» و تاکید بر حق قانونگذاری عام توسط انسان، شاهد محدودتر شدن حوزه فعالیت دادگاههای یهودی به امور ازدواج، طلاق، ارث و وصیت هستیم. رهبران مذهبی یهود، به وضع احکام جزائی سختی پناه بردند. خاخامهای یهود که متولیان رسمی دین موسی شده بودند و خود در رفاه و راحتی می زیستند، برای اجرای اخلاق قوانین و احکام جزائی شدیدی از قبیل سنگسار کردن زانی و زانیه و لاطی و ملوط و… وضع کردند.
عدم بکارت عروس نشانی از بی عفتی بود و دختر سنگسار می شد. در دین یهود ازدواج عامل جدائی زن از خانواده است. ربودن دختران و کنیزان نوعی ازدواج محسوب می شود. اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است که قیمت او به عنوان مهریه پرداخت می شود. رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است. اگر پدر راضی به ازدواج دختر نباشد، تنها به گرفتن وجد نقد اکتفا می کند. اجازه ازدواج با اولیای دختر است و پدر ممکن است از گرفتن مهریه صرف نظر کند. اگر چه رضایت دختر در نظر گرفته می شود. مرد باید با بیوه برادر متوفای خود که فرزند ندارد، ازدواج کند. اولین فرزند زن متعلق به بردار متوفی خواهد بود. این ازدواج برای حفظ میراث برادر است. اگر کسی از گرفتن زن برادر خود ابا کند بزرگان و مشایخ قوم او را نصیحت و اگر قبول نکند باید او را رسوا سازند. تعدد زوجات در میان یهودیان رایج است.
در میان یهودیان ازدواجها با خویشاوند صورت می گیرد و با بیگانه ممنوع است. زن در خانه مطیع شوهر است و عبادات او نیز منوط با اجازه شوهر است. دختران یهود اگر ازدواج کرده باشند ارث نمی برند، و پسران دو برابر دختران ارث می برند، ارث در صورتی به دختر می رسد که متوفی فرزند پسر نداشته باشد. طی فرآیند گفته شده شریعت یهودی به مرور زمان به قوانین عرفی تبدیل می شود. اگر چه علمای یهود در برابر عرفی شدن قوانین خانواده مقاومت کردند. از نظر ایشان، وجود قوانین سختگیرانه فعلی ازدواج، ضامن استحکام خانواده است. همچنین ثواب تنها در چارچوب خانواده شرعی رخ می دهد، لذا ضرورت دارد از حریم خانواده دفاع شود. سهم دختر یهودی از میراث پدری، صرفا جهیزیه است. اگر چه با اصلاح قانون، سهم ایشان به یک دوم سهم پسران افزایش یافت.
دختر یهودی، مانند دختران مسلمان، حق درخواست طلاق (و طلاق غیابی) را ندارند. در آیین یهود مذهب از مادر به ارث می رسد. در تورات تشخص زیادی به زن داده شده است. خداوند در تورات می گوید: «ما تورات را به دست زنان سپرده ایم.» در برداشت ارتدکس از آیین یهود، هویت زن در نهاد خانواده به صورت مادر، خواهر و همسر معنا می یابد. اگر چه برداشتهای محافظه کار، رویکردهای فردگرایانه تری را انتخاب کرده، اجازه فعالیت زنان را به عنوان روحانی و پیش نماز ممکن کرده اند. با ظهور رفورمیستها، شاهد حرکت به سمت فردگرایی، تضعیف خانواده به نفع هویت فردی، رانده شدن قوانین شرعی به حوزه خصوصی و اتخاذ رویکرد برابری خواهانه میان انسانها هستیم.

جایگاه زن در تورات
هنگام خواندن کتاب تورات (تنخ) مشکل می توان باور کرد که با زنانی نظیر سارا، ریوقا، راحل و دبورا مواجه هستیم که با ما فاصله زمانی سه یا چهار هزار سال دارند ولی صفات بشری آنها چنان است که انگار امروز در بین ما هستند. تورات معیارهای بسیار والایی در تقوا چه برای مردان چه برای زنان دارد ولی در عین این که از خوبی تجلیل می کند، ضعفها و کاستی های افراد را حتی در بالاترین مقام گوشزد می کند، بدینسان است که اغلب شخصیتهای آن هیچ گاه در یک موضع مطلقا «نیک» قرار نمی گیرند.

محیط اجتماعی زمان تورات
مقصود از دوران تورات دوره ای است که تقریبا از زمان حضرت ابراهیم یعنی دو هزار سال قبل از میلاد شروع و تا زمان عزرا یعنی قرن پنجم میلادی به طول می انجامد. در این دوران طایفه متشکل از چند خانواده بود که مرد در رأس آن قرار می گرفت و افراد خانواده تحت حمایت او بودند. بیشتر پسران بعد از ازدواج در خانواده خود باقی می ماندند و بزرگترین آنها و پس از فوت پدر جانشین او می شد. زن در چنین خانواده ای مسئولیتی و سنگین داشت زیرا کار عمده نگهداری از خانه و کارهایی نظیر خوشه چینی، آسیاب کردن، ریسیدن پشم و کتان، رنگ کردن، اداره امور عروسان و دختران و... تماما به عهدة او بود. با وجودی که زن تحت انقیاد شوهر بود از بالاترین درجه احترام برخوردار بود و اگر شوهر به زن جسارتی می کرد یا او را کتک می زد باید مجازات می شد. هر چند تورات و تلمود نقاط ضعفی برای زنان برشمرده اند ولی عبارات تمجیدآمیز فراوانی را نیز ذکر کرده اند: «زن با تقوا تاجی بر سر شوهرش است» یا «زن دلیر ارزشش بیش از یاقوت است.» زن در تورات بسیار مورد ستایش است و حقوق زیادی نسبت به موقعیت زمانی قدیم به او عطا شده که بسیاری از موارد مساوی با حقوق مردان است، حتی تا جایی که بعضی از زنان به مقام رهبری، پیامبری و قضاوت نیز رسیده اند.

جایگاه و سرگذشت زنان بزرگ در تورات

سارا همسر اوراهام (حضرت ابراهیم)، دختر «حاران» برادر ابراهیم و خواهر «لوط» بود. نام اولیه او ساری به معنی شاهزاده بود که تورات نام دیگر او را «ییسکا» خوانده است. این نام نیز به جهت روح قدسی و درجه نبوت او به وی اطلاق گشته است. مطالعه زندگی سارا در تورات، نشان می دهد که وی زنی زیبا، فداکار، با شخصیت قوی و کاملا آگاه به ارزشهای خویش بوده است. ابراهیم به عنوان پدر توحید، سفرها و مهاجرتهای بسیار کرد و سارا با فداکاری بسیار، همسر خود را (حتی در سنین کهولت و بالای 70 سالگی) در تمام این مسافرتهای تبلیغی همراهی می کرد. در دنیای حدود 4000 سال پیش، در حالی که کمتر اثری از تمدن و فرهنگ در میان اقوام به چشم می خورد، ابراهیم و سارا بارها میان سرزمینهای کنعان، حاران، مصر و نقاط دیگر در حال حرکت بودند.
سارا، در ایمان و اعتقاد به وحدانیت و ترویج یکتاپرستی نیز پا به پای همسر خویش حرکت می کرد. در تفاسیر تورات آمده است که ابراهیم به تربیت و تعلیم مردان مشغول بود و سارا نیز همزمان، زنان را به پرستش خالق جهان دعوت می کرد. در آیه ای از تورات آمده است که خداوند به ابراهیم به خاطر اختلاف نظر با سارا چنین می فرماید: «آنچه را که سارا به تو می گوید، بپذیر و به او گوش فرا بده.» (برشیت 12: 21) ابراهیم آزمایش های بسیاری را با موفقیت از سرگذراند و در حین ارتقاء درجه معنوی و در آستانه دریافت فرمان «میلا» (ختنه) از سوی خداوند، نام او از «اورام» به «اوراهام» و همزمان نیز نام همسرش از «ساری» به «سارا» تغییر نمود.
در زبان عبری، این تغییرات با اضافه شدن حرف ه که یکی از حروف نام اعظم خداوند است به نام آنها صورت گرفت که نشانه توجه خاص خداوند به آن دو می باشد. شاید مهمترین واقعه زندگی سارا را بتوان قضیه صاحب فرزند شدن او دانست. سارا تا سنین پیری عقیم و نازا بود و خود او هیچ گاه شکوه و سخنی در این باره به زبان نیاورد، اما همه چیز از وعده خداوند به ابراهیم شروع شد. خداوند به ابراهیم فرمود: «من از تو ملت بزرگی به وجود خواهم آورد و تو را برکت خواهم نمود، نام تو را بزرگ خواهم کرد.... کسانی را که تو را برکت کنند برکت خواهم کرد و آنهایی را که تو را لعنت کنند، ملعون خواهم داشت، و از تو تمام اقوام روی زمین را برکت خواهم نمود.» (3-1:12)
عشق سارا به اوراهام و اعتقادش به اینکه وعده خداوند به وقوع خواهد پیوست تا اندازه ای بود که هاجر، کنیز خود را، به همسری ابراهیم درآورد. او حاضر بود هر فرزند ذکوری را که از این پیوند حاصل شود مانند فرزند خود بداند، و این کار او آن زمان امری متداول بوده است. ابراهیم پیشنهاد سارا را پذیرفت زیرا راه دیگری برای تحقق یافتن وعده خداوند نمی دید. در سن 86 سالگی ابراهیم پسری به دنیا آورد که نام او را ییشمائل (اسماعیل) به معنای «خداوند شنید» گذاشتند.
موقعیت قانونی هاجر و اسماعیل طبق قوانین بین النهرین چنین بود: هاجر کنیز سارا باقی ماند و اسماعیل وارث قانونی (شرعی) او محسوب می شد. زمانی که ابراهیم 99 ساله بود، خداوند به او ظاهر شد و فرمود: «... من از سارا به تو پسری خواهم داد... و سارا مادر ملتها خواهد بود... و عهد خود را با اسحاق، پسر سارا، که وی تا سال آینده برایت به دنیا خواهد آورد برقرار خواهم نمود.» (21،19،16:17) تعجب و هیجان مادری سارا را بر آن داشت که بگوید: «خداوند برای من وسیله شادی فراهم آورده است...» او دوباره جوان شد. سرانجام ییصحاق (حضرت اسحق) به دنیا آمد، در حالی که ابراهیم صد ساله بود و سارا نود سال داشت. سارا به مناسبت از شیر گرفتن اسحق، جشنی بسیار باشکوه برپا داشت و بسیاری از بزرگان زمان را در آن جشن دعوت نمود. خوشحالی سارا و ابراهیم اندازه ای نداشت تا آن که پس از چندین سال آخرین آزمایش الهی به ابراهیم ابلاغ شد: روزی، ابراهیم به سارا اطلاع داد که با اسحق راهی سرزمین موریا هستند تا در آنجا قربانی کنند، اما از اطلاع دادن دستور خداوند که از او خواسته بود تنها فرزند محبوبش را قربانی کند خودداری نمود. «و ابراهیم صبح زود برخاست و اسحق، پسرش، و چوب برای قربانی سوختنی را با خود برداشت و... راه سه روزه پیمود... ابراهیم آن مکان را دید... و به مردان جوانی که همراهش بودند گفت: همین جا بمانید، من و پسرم به آنجا می رویم تا خدا را پرستش نمائیم... اسحق به پدرش گفت: اینک چوب و آتش آماده است اما بره قربانی کجاست؟ ابراهیم جواب داد: خداوند خودش بره را فراهم می کند... سپس ابراهیم مذبحی ساخت و چوبها را بر روی آن قرار داد و اسحق پسرش را بست و روی مذبح گذاشت و ابراهیم کارد را برداشت تا پسرش را ذبح کند... »
از سوی دیگر سارا این اخبار وحشتناک را شنید، اما از پایان خوش آن اطلاع نیافت، که به موجب آن «فرشته خداوند ابراهیم را فرا خواند.... دستت را بر پسرت بلند مکن، حال دانستم که از خداوند می ترسی، دیدم که از تنها پسرت به خاطر من خودداری نکردی، ابراهیم چشمانش را بلند کرد و قوچی را دید که شاخهایش به درخت گیر کرده بود ابراهیم آن قوچ را گرفت و به جای پسرش به درگاه خداوند قربانی کرد.» (13-11:22) سارا از فکر اینکه پسر دلبندش با بی رحمی به دست پدرش به قتل رسیده است هیچ امیدی برای ادامه زندگی نداشت. تورات تنها می گوید که مادر ملتها در سن 127 سالگی فوت کرد. مشخص نیست که آیا سارا مطلع شد که اسحق هنوز زنده است یا خیر. تورات تنها می گوید: «ابراهیم برای سوگواری کردن برای سارا آمد و برایش گریه کرد». عشق ابراهیم به سارا عمیقتر از آن بود که او را در یک گور معمولی دفن کند. بنابراین با «عفرون حیتی»، وارد معامله شد و غار مخپلا را در حبرون به بهای 400 شکل نقره (سکه رایج) خریداری کرد و در آنجا یک مقبره خانوادگی ساخت. آن غار، محلی بود که آدم و حوا آرمیده بودند. وی در آنجا سارا را با عشق فراوان به آرامگاه ابدی سپرد و خود نیز بعد از وفات در آنجا دفن شد. همانطور که بعدها اسحق و یعقوب و دو مادر دیگر قوم «ریوقا» و «لئا» در آنجا به خاک سپرده شدند.


منابع :

  1. بهناز وفامنصوری- انجمن کلیمیان تهران- مقاله زن در یهودیت

  2. مهدی مهریزی- مقاله هویت زن در ادیان

  3. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی

  4. عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد دوّم

  5. سایت باشگاه اندیشه- مقاله زن در قوم یهود

  6. علی محمدی- مقاله حجاب در ادیان الهی- مجله حدیث زندگی- شماره 6

  7. عباس رجبی- مقاله حجاب در ادیان و اقوام گذشته- سایت باشگاه اندیشه به نقل از ماهنامه یاس، شماره ۳۲

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114681