دین یهود، که قدیم ترین دین از مجموعه ادیان ابراهیمی است، بر مبنای شریعت بنا شده است. در میان ادیان زنده جهان فقط اسلام را می توان از این جهت با یهودیت مقایسه کرد. در حدود سده سیزدهم پیش از میلاد، بنی اسرائیل از سرزمین مصر خارج شدند و عزم سرزمین کنعان کردند. سه ماه پس از خروج از مصر، موسی به فرمان خدا بر کوه سینا دو لوح دریافت کرد که ده فرمان بر آنها نقش بسته بود. این ده فرمان آغاز و مبنای شریعت موسوی است و تمام احکام شریعت یهود در همین فرمان ها ریشه دارند. احکام کیفری شریعت یهود نیز در این فرمان ها برجسته است: کفرگویی، حرمت شکنی روز شنبه، قتل، زنا و سرقت جرایمیند که در ده فرمان از آنها نهی شده و در سایر بخش های شریعت برای آنها مجازات معین شده است.
امروزه در نظام های نوین کیفری، مجازات ها معمولا در قالب مجازات های بدنی، مجازات های سالب آزادی، مجازات های محدود کننده آزادی و مجازات مالی تقسیم بندی می شوند. در این نوشته به بررسی مجازات های بدنی در حقوق کیفری یهود پرداخته شده است. البته این مجازات ها در قالب سه دوره زمانی بررسی شده اند که هریک بر محور منابعی است: الف) دوره کتاب مقدس، ب) دوره تلمودی ج) دوره پساتلمود.
مجازات های بدنی مجازات هاییند که تمامیت جسمی مجرم را مورد تعرض قرار می دهند. این مجازات ها در حقوق کیفری یهود عبارتند از: مجازات سالب حیات (اعدام)، قصاص عضو، تازیانه و نیز مجازات قطع دست.
الف) مجازات سالب حیات (اعدام)
تورات برای بسیاری از جرایم مجازات اعدام را در نظر گرفته است. ابن میمون تعداد آنها را سی و شش جرم می داند. برخی از این جرایم عبارتند از: قتل (اعداد، 35: 31)، آدم ربایی (خروج، 21: 16)، جادوگری (خروج، 22: 18)، کفر (لاویان، 24: 14)، زنای محصنه (لاویان، 20: 10)، زدن پدر و مادر (خروج، 21: 15)، لعن به پدر و مادر (خروج، 21: 17)، مقاربت با حیوان (لاویان، 20: 15- 16)، زنای به عنف (تثنیه، 22: 25)، زنای با محارم (لاویان، 20: 11- 14)، لواط (لاویان، 20: 13)، بت پرستی (لاویان، 20: 2) حرمت شکنی روز سبت (شنبه) (اعداد، 15: 32- 36) و ...
شیوه های مجازات اعدام در کتاب مقدس عبرانی و تلمود تا حدودی متفاوت است.
در کتاب مقدس، سه شیوه اعدام بیان شده است: سنگسار، سوزاندن، به دار آویختن.
1- سنگسار
در برخی از جرایم مستوجب اعدام به صراحت شیوه سنگسار ذکر شده است: «هرکس... از ذریت خود به [بت] مولک بدهد...، قوم زمین او را با سنگ سنگسار کنند.» (لاویان، 20: 2) جادوگری (همان، 27) کفرگویی (همان، 24: 16)، حرمت شکنی روز سبت (اعداد، 15: 35)، بت پرستی (تثنیه، 13: 9- 10؛ 17: 5)، پسر لجوج و سرکش (همان، 21: 21)، جرم عفافی (همان، 22: 21) و.... مطابق قوانین تورات، تمام قوم باید در اجرای چنین مجازاتی شریک باشند: «تمامی جماعت او را البته سنگسار کنند.» (لاویان، 24: 16) به نظر می رسد که سنگسار شکل رایج اعدام در زمان شکل گیری کتاب مقدس بوده است. (رک: خروج، 17: 4) از اجرای این مجازات نیز در کتاب مقدس خبر داده شده است. (لاویان، 24: 23)
2- سوزاندن
در تورات گزارشی از حکم به سوزاندن در زمان های پیش از نزول شریعت در سینا، وجود دارد. به نقل تورات، یهودا، فرزند یعقوب، حکم به سوزاندن عروسش، تامار، به سبب ارتکاب زنا می کند. (پیدایش، 38: 24) تورات چنین شیوه اعدامی را درباره دو جرم تجویز کرده است: اگر مردی با زنی و با مادر آن زن نزدیکی کند، هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند. (لاویان، 20: 14) و نیز اگر دختر کاهنی فاحشه شود باید زنده زنده سوزانده شود. (لاویان، 21: 9) گاهی نیز برای تشدید مجازات، جسد پس از سنگسار سوزانده شده است. (یوشع، 7: 25) به علاوه، مطابق گزارش کتاب مقدس، این شیوه اعدام در سرزمین بابل، در میان غیر یهودیان، مرسوم بوده است. (دانیال، 3: 6) با این همه، در کتاب مقدس هیچ گزارشی درباره چگونگی اجرای چنین اعدامی وجود ندارد.
3- به دار آویختن
گاهی در کتاب مقدس، اجرای این مجازات درباره غیر یهودیان، که محتملا مطابق با شرایع خود عمل می کرده اند، گزارش شده است، برای مثال در میان مصریان (پیدایش، 40: 22)، در میان فلسطینیان (دوم سموئیل، 21: 6- 12)، و در میان پارسیان (استر، 7: 9)؛ گاهی نیز این قانون به عنوان قانونی غیر یهودی در میان بنی اسرائیل اجرا شده است، مثل حکم داریوش، پادشاه پارس، به بازسازی معبد و تعیین این که مجازات مخالفت با آن به دار آویختن است. (عزرا، 6: 11)
گاهی نیز به عنوان یک اقدام بیرون از قانون یا بیرون از صلاحیت دادگاه، به دست پادشاه اجرا شده است، مانند به دار آویخته شدن پادشاه عای به دست یوشع (یوشع، 8: 29). با این همه، به دار آویختن در تورات فقط در یک مورد تجویز شده است: در برخی از جرایم، پس از اجرای حکم اعدام، جسد شخص اعدام شده به دار آویخته می شود (تا هدف بازدارندگی و ارعاب بیشتر حاصل شود). البته بدن وی نباید در شب روی دار بماند و همان روز باید آن را پایین آورده، دفن کنند. (تثنیه، 21: 22- 23)
تلمود چهار شیوه اعدام را ذکر کرده است: این شیوه ها به ترتیب شدت عبارتند از: سنگسار، سوزاندن، گردن زدن، خفه کردن. ربی شیمعون می گوید: «سوزاندن، سنگسار، خفه کردن و گردن زدن.» (میشنا سنهدرین، 7: 1) با این همه، ترتیب اول به عنوان ملاک پذیرفته شده است، یعنی سنگسار از همه شدیدتر و خفه کردن از همه خفیف تر است. در تلمود درباره مجازات اعدام دو اندیشه کلی حاکم است:
1. آیه «همسایه ات را چون جان خودت دوست بدار.» (لاویان، 19: 18) به گونه ای تفسیر شده که حتی برای جرایم مستوجب اعدام نیز مناسبت دارد. دانشمندان می گویند او را به این صورت دوست بدار که انسانی ترین («زیباترین ») مرگ ممکن را برای او بخواهی. (سنهدرین، 45 الف)
2. اعدام باید به میراندن خدا شبیه باشد؛ همان گونه که وقتی خدا زندگی را از آدمی می گیرد، از لحاظ ظاهری و خارجی بدن بدون تغییر و سالم باقی می ماند، پس وقتی دادگاه نیز اعدام می کند بدن نباید خراب یا مثله شود. (سنهدرین 52 الف؛ سیفرا، 7: 9)
شیوه های مجازات اعدام از دیدگاه دانشمندان تلمودی
با توجه به این دو دیدگاه، دانشمندان تلمودی به شیوه های مجازات اعدام پرداختند.
1- سنگسار: سنگسار کردن شدیدترین نوع مجازات اعدام است که برای هجده جرم در نظر گرفته شده است. این مجازات درباره جرایمی اعمال می شود که در تورات صراحتا به این نحوه مجازات درباره آنها تصریح شده است. تلمود نحوه اجرای قانون سنگسار را که در کتاب مقدس بیان شده است، تغییر داد و آن را اصلاح کرد. در تلمود چنین بیان شد که برای اعدام چنین مجرمی، به جای این که تمام مردم وی را با پرتاب سنگ بکشند، یک «جایگاه سنگسار» مشخص می شود تا مجرم را از بالای آن به زیر بیندازند تا بمیرد. (سنهدرین، 6: 4) این جایگاه نباید آن قدر بلند باشد که بدن مجرم با سقوط کردن متلاشی و ضایع شود، و نباید آن قدر کوتاه باشد که مرگ آنی و فوری حاصل نشود. (راشی سنهدرین، 45 الف)
یکی از دلایلی که برای تغییر اجرای این مجازات بیان شده، این قانون کتاب مقدس است که «نخست باید دست شاهدان به جهت کشتنش بر او بلند شود.» (تثنیه، 17: 7) گرچه در ادامه آمده است «و بعد از آن دست تمامی قوم [به کشتن او بلند شود]» (همان)، اما باید مرگ به دست شهود نصیب او می شد. لذا یک شیوه سنگسار اندیشیده شد که مطابق آن اطمینان حاصل می شد که شهود ابتدا دست به اجرای حکم زده اند و افزون بر این باید به حتمیت مرگ او بدین گونه نیز یقین پیدا می شد. (سنهدرین، 6: 4) با این همه، اگر مجرم به این طریق نمی مرد، مردم وی را سنگسار می کردند. (سنهدرین، 54 الف)
درباره منشا چنین شیوه ای گفته اند که شاید نویسندگان تلمود تحت تاثیر قوانین روم و یا قوانین سریانی یا یونانی و یا متاثر از شیوه ای بوده اند که در کتاب مقدس در مورد زندانیان جنگی به کار رفته است. (دوم تواریخ، 25: 12) اما در هر صورت، با این شیوه اجرای مجازات سنگسار، هم خطر ضایع و متلاشی شدن بدن تا مقدار زیادی کم می شد و هم مرگ سرعت می گرفت و لذا شخص محکوم به اعدام، آزار کمتری را حس می کرد. با کم رنگ شدن نقش عامه مردم در اجرای حکم سنگسار، بر خلاف کتاب مقدس که حکم به مشارکت همه قوم می کرد، اصلاح کیفری مهمی ایجاد شد و لذا آثار مداخله عمومی در اجرای حکم تا حدودی حذف شد؛ ولی مداخله شهود باقی ماند، چرا که وجود آنها قباحت کمتری داشت از این که حکم اعدام به دست ماموران رسمی اجرا شود. مطابق تلمود، هرگاه مجرم را برای اجرای حکم می بردند، اگر یکی از قضات یا حتی خود متهم ادعا می کرد که برای بی گناهی وی دلیلی دارد، اجرای حکم را متوقف می کردند و حتی گاه تا چهار یا پنج بار نیز، اگر ادعای بی گناهی می کرد و می گفت برای اثبات آن دلیلی دارد، او را باز می گرداندند. افزون بر این، اگر دیگری هم ادعا می کرد که دلیلی بر بی گناهی وی دارد حکم متوقف می شد. (سنهدرین، 6: 1- 3)
2- سوزاندن: دومین نوع مجازات اعدام، از نظر شدت، سوزاندن بود. مجازات سوزاندن منحصرا در دو مورد اعمال می شد:
1- اگر دختر کاهنی زنا کند سوزانده می شود. (لاویان، 21: 9)
2- اگر مردی با زنی و مادر او همخوابه شود، هر سه سوزانده می شوند. (لاویان، 20: 16)
بر اساس تلمود، «زنا با یک زن و مادر او» شامل دختر خود وی، دختر دختر و دختر پسر او، دختر زن انسان و دختر دختر و دختر پسر وی، مادر زن، مادر مادر زن و مادر پدر زن نیز می شود. (میشنا سنهدرین، 9: 1) اندیشه حاکم بر حقوقدانان تلمودی این بود که بدن نباید با اجرای مجازات اعدام نابود و ضایع شود؛ حال سؤال این است که چگونه می توان کسی را سوزاند، بدون این که بدنش نابود و ضایع شود؟ سنت شفاهی گویای این بود که وقتی پسران هارون، به سبب تخطی از فرمان خدا به آتش الهی سوزانده شدند (لاویان، 10: 2)، فقط جان آنان سوخت، اما جسمشان سالم و دست نخورده باقی ماند (سنهدرین، 52 الف)؛ لذا مطابق با این روایت، باید شیوه ای ابداع می شد که با سوختن، جسم سالم و دست نخورده باقی بماند.
شیوه دانشمندان تلمودی چنین بود: محکوم به سوختن باید تا بالای زانو در گل فرو می رفت، به نحوی که به زمین نیفتد؛ آن گاه دو دستمال دور گردنش می بستند. سر هر کدام از این دستمال ها در دست یکی از دو شاهد بود و آنان از دو طرف مخالف می کشیدند تا این که محکوم دهانش را بگشاید. سپس فتیله ای سوزان را در دهانش می گذاشتند «که باید تا روده هایش پایین می رفت.» (سنهدرین، 7: 2) این شیوه اعدام تقریبا همانند شیوه خفه کردن است، و طبیعی است که وقتی فتیله داخل شکم شود دیگر نخواهد سوخت، بلکه مجرم فورا به علت خفگی می میرد.
ابن میمون سرب یا روی داغ را جایگزین فتیله، که نسبتا آسیب رساننده است، کرد؛ وی تاکید می کند که کمترین درد و رنج ممکن باید به محکوم تحمیل شود. (تفسیر سنهدرین، 7: 2) گزارشی از اجرای چنین شیوه ای از مجازات در دست نیست. در یک مورد نقل شده است که یک دختر کاهن به سبب ارتکاب زنا با دسته های چوب مو به آتش کشیده شد (سنهدرین، 15: 3)؛ اما این شیوه مربوط به دادگاه های صدوقیان بود؛ این فرقه از یهودیان شریعت شفاهی را رد می کردند و فقط به نصوص تورات پای بند بودند. این فرقه در همان سده اول میلادی و قبل از نگارش تلمود از بین رفتند و تلمود به دست فریسیان، فرقه دیگر یهودی که قائل به اعتبار سنت شفاهی بودند، نوشته شد. به علاوه، تلمود گزارش می دهد که دانشمندی به نام حاما بن طوبیا بدین سبب که معتقد به شیوه قدیمی سوزاندن بود، از سوی دانشمندان دیگر توبیخ شد. (سنهدرین، 25 ب)
3- گردن زدن: از حیث شدت، سومین شیوه مجازات اعدام گردن زدن با شمشیر است که در مورد دو جرم اعمال می شود: (سنهدرین، 9: 1)
1- ساکنان شهری که به بت پرستی گرویده اند؛ در این مورد تورات تصریح دارد که: «ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش.» (تثنیه، 13: 15)
2- قاتل عمد (خروج، 21: 12) تلمود در این باره می گوید: تورات درباره قتل بنده به دست مولایش گفته است که باید «انتقام گرفته شود» (خروج، 21: 20)، و همان طور که درباره خدا گفته شده است که با شمشیر «انتقام» می گیرد (لاویان، 26: 25)، لذا در مورد قتل نیز قاتلان بنده و آزاد، هردو، باید با شمشیر اعدام شوند. (سنهدرین، 52 ب) به گفته تلمود، این محکومان با شمشیر «آن گونه که حکومت روم عمل می کرد» گردن زده می شوند. (سنهدرین، 7: 3)
در این جا بحثی بین دانشمندان در گرفت که سال ها ادامه یافت. (توسیفتا سنهدرین، 52 ب) ایشان می گفتند آیا رفتار به شیوه رومیان، ناقض این حکم تورات که «مانند ایشان [بت پرستان] رفتار نکنید» (لاویان، 18: 3) نیست؟ برخی از دانشمندان گفتند این روشی خفت آور است؛ روشی که کمتر بی رحمانه و نابودکننده است و شباهت کمتری به شیوه رومیان دارد، این است که سر محکوم بر روی کنده درختی گذاشته شده، گردنش با تبر قطع شود؛ اما دانشمندان دیگر در خالفت با او گفتند که مرگی خوارکننده تر از این وجود ندارد. (سنهدرین، 7: 3) کتاب مقدس هیچ شیوه مخصوصی را برای اعدام قاتلان ذکر نکرده، و این محتمل است که اعدام آنان به صورت قصاص بوده است؛ یعنی به همان شیوه که بزه دیده کشته می شد، قاتل نیز کشته می شد. در صورت واقعیت داشتن این امر، تلمود قانون را تعدیل کرده و باعث شده است که مرگ محکوم هماره فوری و آنی باشد. گزارشی در مورد اجرای چنین حکمی وجود ندارد؛ اما گزارش شده که پادشاه یهودیان به این شیوه اعدام می کرده است. با این همه، این اعدام ضرورتا برای قتل عمد نبوده است، بلکه پادشاه اختیار داشت که شورشیان و متعدیان بر ضد سلطنت خود را، حتی بدون محکومیت از سوی دادگاه، با شمشیر بکشد.
4- خفه کردن: چهارمین و خفیف ترین شیوه اعدام، خفه کردن بود. این مجازات انسانی ترین شیوه اعدام دانسته شده است که نابودکنندگی کمتری دارد. (سنهدرین، 52ب) از آن جا که خفه کردن خفیف ترین نوع اعدام تلقی می شد، لذا هرجا که مجازات جرمی اعدام بود، اما شیوه اعدام مشخص نشده بود، با تفسیر به نفع متهم، این مجازات درباره او اعمال می شد؛ به عبارت دیگر، اجرای سه شیوه قبلی اعدام، حتما نص خاص لازم داشت، و سایر مجازات های اعدام، که نوع آنها مشخص نشده بود، با خفه کردن انجام می شد. (سنهدرین 52 ب، 84 ب، 89 الف) شیوه اجرای حکم بدین صورت بود که محکوم را تا زیر بغل در توده گل فرو می بردند و دو دستمال دور گردنش پیچیده، شاهدان از دو طرف می کشیدند تا خفه شود. گزارشی از اجرای چنین مجازاتی در دست نیست. با این همه، تلمود (سنهدرین، 11: 1) در مواردی حکم به خفه کردن داده است:
1. هر کس پدر و مادر خود را بزند. (خروج، 21: 15)
2. هر که آدمی را بدزدد. (خروج، 21: 16)
3. زانی محصن: «اگر مردی با زن شوهرداری همبستر شده باشد، پس هر دو... کشته شوند.» (تثنیه، 22: 22- 23؛ لاویان، 20: 13)
4. مردی که با دختر کاهن زنا کند.
5. شاهد دروغین که به زنای دختر کاهن شهادت داده است.
6. پیامبر دروغین و کسی که به نام بت ها نبوت کند.
7. عالمی که حکم دادگاه عالی دینی را نپذیرد.