ویژگی های اخلاقی قوم یهود از دیدگاه قرآن کریم (تحریف)

تحریف جریان ظهور اسلام

علاوه بر تحریف تورات توسط بنی اسرائیل که عمدتا به دلیل منافع مادی و شخصی خود صورت می گرفته، قرآن مجید در آیات شریفه 41، 75، 78 و 79 سوره بقره، از تحریف روشنی که توسط یهودیان در جریان ظهور اسلام صورت گرفت، پرده برمی دارد و می فرماید: «و امنوا بما انزلت مصدقا لما معکم و لا تکونوا اول کافر به و لا تشتروا بایاتی ثمنا قلیلا و ایای فاتقون؛ و بدانچه نازل کرده ام (که مؤید همان چیزی است که با شماست) ایمان آرید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید.» (بقره/ 41)
«افتطعمون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون؛ آیا طمع دارید که (اینان) به شما ایمان آورند؟ با آن که گروهی از آنان سخنان خدا را می شنیدند، سپس بعد از فهمیدنش آن را تحریف می کردند و خودشان هم می دانستند.» (بقره/ 75) «و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی و ان هم الا یظنون؛ و (بعضی) از آنان بی سوادانی هستند که کتاب (خدا) را جز خیالات خامی نمی دانند و فقط گمان می برند.» (بقره/ 78)
«فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون؛ پس وای بر کسانی که کتاب (تحریف شده ای) با دست های خود می نویسند، سپس می گویند: این از جانب خداست، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند، پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته و وای برایشان از آنچه (از این راه) به دست می آورند.» (بقره/ 79)
پس از ظهور اسلام امید به ایمان آوردن یهود (به ویژه یهودیان مدینه) بیش از سایر اقوام بود و همه توقع داشتند که یهود فوج فوج به دین اسلام درآیند، آن را تقویت و تأیید نموده، به گسترش آن در سراسر جهان کمک کنند اما پس از آن که رسول خدا (ص) به مدینه مهاجرت کردند، یهودیان رفتاری نشان دادند که همه امیدها را تبدیل به یأس کرد. به همین جهت خداوند بزرگ در آیه شریفه 75 سوره بقره می فرماید: «افتطعمون…» آیا انتظار دارید که یهود به دین شما ایمان آورد. انتظاری بیجا و خالی بیش نیست، به سبب آن که اینها فرزندان و نژاد همان پدرانی هستند که سخنان خداوند را شنیدند و آن را تحریف کردند و در نقل آن برای اقوام خود خیانت کردند و فرزندان آنها نیز همان روش پدران را دارند. اینها بعید است به راه حق قدم بگذارند.
آنگونه که در شأن نزول آیه شریفه 79 نقل گردیده، هر سال منافع و مبالغی از سوی مردم عادی یهود به علما و دانشمندان داده می شد. به همین دلیل علما و دانشمندان یهود که صفات پیامبر اسلام را در تورات خوانده بودند، هنگامی که منافع خویش را در خطر دیدند صفات پیامبر اسلام (ص) را انکار نمودند و به گونه ای جلوه دادند تا توده های مردم به حقانیت پیامبر اسلام پی نبردند. آنها به سبب خطری که برای منافع شخصی ایشان قابل تصور بود، اوصاف واقعی پیامبر در تورات را تغییر دادند و ضد آن را نوشتند. وقتی توده مردم از علمای خود می پرسیدند آیا این همان پیامبر موعود در تورات است که بشارت او را قبلا به ما می دادید، علمای یهود آیات تحریف شده را می خواندند و بدین وسیله آنها را قانع می کردند.
در انتهای همین آیه شریفه، قرآن مجید به سبب این انحراف و جرم، آنها را تهدید و نکوهش می کند و می فرماید: «فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون؛ پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته و وای بر ایشان از آنچه از این راه به دست می آورند.» این روحیه و ویژگی در یهود باعث شد که طبق آیه شریفه 211 سوره بقره که می فرماید: «سل بنی اسرائیل کم اتیناهم من ایة بینة و من یبدل نعمة الله من بعد ما جآء ته فان الله شدید العقاب؛ از فرزندان اسرائیل بپرس: چه بسیار نشانه های روشنی به آنان دادیم و هر کس نعمت خدا پس از آن که برای او آمد (به کفران) بدل کند، خدا سخت کیفر است.»
آنها پس از دریافت آن همه آیات روشن و نعمت های گوناگون، دست به تبدیل نعمت های خدا و کفران بزنند و گرفتار مجازات گردند. منظور از «تبدیل نعمت» این است که انسان امکانات، خدمات و منابع مادی و معنوی را که در اختیار دارد، در مسیرهای تخریبی، انحراف، گناه و ستم به کار گیرد. خداوند هم مربیان معنوی و هم زمامداران نیرومند و هرگونه امکانات مادی و معنوی در اختیار بنی اسرائیل قرار داد، اما آنها گرفتار تبدیل نعمت شدند و همین کار زندگی آنها را به هم ریخت.

احساس برتری و خود بزرگ بینی

یکی از صفات رذیله متعلق به قوه غضبیه خودبزرگ بینی است بدین معنی که آدمى خود را بزرگ شمارد به جهت کمالى که در خود بیند، خواه آن کمال را داشته باشد یا نداشته باشد. و خود همچنان داند که دارد. و خواه آن صفتى را که دارد و به آن مى بالد فى الواقع هم کمال باشد یا نه. احساس برتری در قوم یهود نسبت به سایر اقوام و جوامع، نکته ای است که از گذشته بوده و هم اکنون نیز ادامه دارد. هر چند در این باور برتری جویی بر دیگران، گاه مسیحیان نیز با آنها همراه بوده اند اما برتری خواهی یهود گاه مسیحیت را نیز به ستوه آورده است. قرآن مجید در آیه شریفه 18 سوره مائده همین نکته را متذکر شده است: «و قالت الیهود و النصاری نحن ابنآء الله واحباؤه فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السموات و الارض و ما بینهما و الیه المصیر؛ و یهودیان و ترسایان گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم.» بگو: پس چرا شما را به (کیفر) گناهانتان عذاب می کند؟ (نه) بلکه شما (هم) بشرید از جمله کسانی که آفریده است. هر که را بخواهد، می آمرزد و هر که را بخواهد، عذاب می کند و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو می باشد، از آن خداست و بازگشت (همه) به سوی اوست.»
بر اساس این آیه شریفه، یهود عقیده داشتند آنقدر در درگاه خدای تعالی محبوب و مقرب هستند که پسران در نظر پدران محبوب و مقربند. پس می گفتند ما نسبت به خدای تعالی جنبه شاهزادگان را داریم که در صفی جدای از صف رعیت قرار دارند و به امتیاز قرب به درگاه سلطان ممتازند؛ امتیازی که معامله و رفتاری غیر آن رفتاری که با رعیت می شود را اقتضا می کند، گویی شاهزادگان نسبت به قوانین و احکام جاری بین مردم، افرادی استثنایی هستند. هرگاه فردی دچار انحراف شود، متناسب با آن جرم و انحراف مجازات می شود؛ الا شاهزادگان. هر فردی در جامعه وظیفه انجام کارهای متعددی را دارد، الا شاهزادگان که به سبب ارتباطی که با تخت سلطنت دارند، نمی شود به آنها توهین کرد و ایشان را مانند سایر افراد جامعه مجازات نمود. یهود با این جمله «نحن ابناء الله» قصد دارند بگویند از آنجا که پسران خدا یعنی احباء و دوستان خدا هستیم، هر کاری بکنیم، کرده ایم و هرگز گرفتار عقوب نخواهیم شد و سرانجام ما، جز برخورداری از نعمت و کرامت الهی نیست زیرا اگر مجازات شویم، با امتیاز و محبوبیتی که نزد خداوند داریم، منافات دارد.

عذاب الهی

اعتقاد یهود به این که نسبت به عذاب و مجازات الهی در امان می باشند، در آیه شریفه 80 سوره بقره نیز به صورت صریح و روشن بیان شده است: «و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة قل اتخذتم عندالله عهدا فلن یخلف الله عهده ام تقولون علی الله ما لا تعلمون؛ و گفتند: جز روزهایی چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسید. بگو: مگر پیمانی از خدا گرفته اید؟ (که خدا پیمان خود را هرگز خلاف نخواهد کرد) یا آنچه را نمی دانید، به دروغ به خدا نسبت می دهید؟» (بقره/ 80)
بر اساس این آیه شریفه، اعتقاد به این که ملت یهود تافته ای جدا بافته هستند و گنهکاران آنها چند روزی بیشتر کیفر و مجازات نمی بینند و سپس بهشت الهی برای ابد قرارگاه آنان است، به هیچ وجه با موازین صحیح سازش ندارد. از عقل به دور است که از میان انسان ها گروهی بدون دلیل، هر اندازه هم که معصیت کنند، پیش از چند روزی مجازات نبینند اما سایر انسان ها هر یک به اندازه گناه خود کیفر ببینند و عده ای نیز برای ابد در جهنم بمانند. مگر یهود چه کرده اند که می بایست به نفع آنها چنین تبصره ای به قانون کلی مجازات اضافه شود؟ خداوند به پیامبرش اعلام می کند از این جمعیت بپرس، برای این عقیده چه مدرکی دارند؟ آیا از خداوند در این مورد پیمانی گرفته اند و آن سند را به امضای پیامبران رسانده اند یا آن را به خدا بسته اند و ندانسته و بیجا چنین اعتقادی پیدا کرده اند و به زبان نیز می آورند. آری می بایست از آنان پرسید آیا در این مورد پیمانی گرفته اید؟ و چون خداوند به پیمان های خویش وفا می کند، باید مطمئن باشید یا این گفتار را بدون دلیل و ندانسته به خدا نسبت می دهید؟
قطعا دست یهود از داشتن چنین سندی خالی است زیرا بر اساس آیه شریفه 18 سوره مائده، قوم یهود نیز مخلوقات خداوند هستند که بارها به سبب گناهان خویش مجازات شده اند: «و قالت الیهود و النصـری نحن ابنـوا الله و احبـوه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السمـو ت و الارض و ما بینهما و الیه المصیر؛ و یهودان و ترسایان گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم. بگو: پس چرا شما را به [کیفر] گناهانتان عذاب می کند؟ [نه] بلکه شما [هم] بشرید از جمله کسانی که آفریده است. هر که را بخواهد می آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب می کند، و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو می باشد از آن خداست، و بازگشت [همه] به سوی اوست.»
اتفاقا این نوع مجازات در قوم بنی اسرائیل بسیار مشهودتر و نمایان تر از سایر اقوام و جوامع بوده است. پس هیچ گونه برتری نژادی در یهود باقی نمی ماند. البته جای هیچ تردیدی نیست که طبق آیه شریفه 70 سوره مائده، هر زمان پیامبری دستوری بر خلاف تمایلات و هوی و هوس های یهودیان می آورد، آنها به شدیدترین مبارزه علیه او دست می زدند، جمعی را تکذیب می کردند و جمعی را که یا نمی توانستند تکذیب کنند و یا نمی توانستند از نفوذشان نیز جلوگیری کنند، به قتل می رساندند: «لقد اخذنا میثـق بنی اسرائیل و ارسلنا الیهم رسلا کلما جاءهم رسول بما لا تهوی انفسهم فریقا کذبوا و فریقا یقتلون؛ ما از فرزندان اسرائیل سخت پیمان گرفتیم، و به سویشان پیامبرانی روانه کردیم. هر بار پیامبری چیزی بر خلاف دلخواهشان بر ایشان آورد، گروهی را تکذیب می کردند و گروهی را می کشتند.» به هر صورت راه و رسم آنها این بود که به جای پیروی از رهبرانشان، اصرار داشتند آنها را تابع تمایلات و خواسته های خویش قرار دهند و در صورتی که موفق نمی شدند، برای آنها حق حیات نیز قائل نبودند.
برای ابطال این عقیده باطل یهود، آیات شریفه 94 و 95 سوره بقره و 6 و 7 سوره جمعه استدلالی محکم و استوار می آورند که یهود و علمای آن را خلع سلاح کرده، هم اکنون نیز به قوت خود پابرجاست: «قل ان کانت لکم الدار الاخرة عندالله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین* و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین؛ بگو: اگر در نزد خدا سرای باز پسین یکسر به شما اختصاص دارد و نه دیگر مردم، پس اگر راست می گویید، آرزوی مرگ کنید. ولی به سبب کارهایی که از پیش کرده اند، هرگز آن را آرزو نخواهد کرد و خدا به (حال) ستمگران داناست.» (بقره/ 94- 95)
«و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون؛ ولی هرگز آن را به سبب آنچه از پیش به دست خویش کرده اند، آرزو نخواهند کرد و خدا به حال ستمگران داناست بگو: آن مرگی که از آن می گریزید، قطعا به سراغ شما می آید، آنگاه به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده خواهید شد و به آنچه (در روی زمین) می کردید، آگاهتان خواهد کرد.» (جمعه/ 7- 8)
در این آیات شریفه، از رسول خدا (ص) می خواهد که به یهود بگوید اگر بهشت به آنها اختصاص دارد و سایر مردم از آن بهره ای ندارند و اگر تصور می کنید شما اولیاء خدا هستید و دیگران از آن بهره ای ندارند و همان گونه که ادعا کردید «لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری؛ هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد.» (بقره/ 111) و نیز ادعا کردید «نحن ابناء الله و احبائه؛ ما پسران خدا و دوستان او هستيم.» (مائده/ 18) و این که می گویید خدا ما را کیفر نخواهد کرد، اگر واقعا در این ادعاهای خویش صادق و راستگو هستید، آرزوی مرگ کنید تا زودتر به خواست خویش نائل گردید زیرا کسی که اعتقاد دارد دوست خدا و اهل بهشت است و نعمت های فراوانی برای او مهیا گردیده و در آن اعتقاد راسخ و استوار است، قطعا مرگ برای او بهتر از زندگی دنیوی است که همراه با انواع مشکلات، ناراحتی ها، غم و غصه و… می باشد زیرا مرگ باعث می شود از این همه ناراحتی و مشکلات خلاص شود و در نعمت و آرامش قرار گیرد.
کسی که چنین اعتقاد راسخی داشته باشد، بی تردید زندگی گوارا و خالص را اختیار خواهد کرد و بر فرض که بدون اختیار گرفتار زندگی پست دنیا گردد، پیوسته در آرزوی رسیدن به آن زندگی گوارا به سر خواهد برد، حتی یک لحظه نیز از حسرت بر آن زندگی غافل نخواهد شد و همواره برای رسیدن به آن تلاش خواهد کرد. این امری فطری است و کسانی نیز هستند که اینگونه عمل می کنند، اما آیا یهود نیز همین کار را می کند؟ آیا یهودی که سعادت اخروی و بهشت را خاص خود می داند و خود را از اولیاء و دوستان خدا قلمداد می کند (که از عذاب الهی ایمن می باشد) در این گفته خویش صادق است یا دروغ می گوید؟ برای یافتن پاسخ آنها را امتحان می کنیم. اگر در گفته خویش صادقند، باید به زبان سر و با تمام وجود همواره آرزوی رسیدن به آن را داشته باشند. اما قرآن مجید می فرماید «و لایتمنونه ابدا» یا «لن یتمنونه ابدا» چرا چنین آرزویی نمی کنند؟ در پاسخ قرآن می فرماید: «بما قدمت ایدیهم» زیرا خود آنها بهتر می دانند که چه کرده اند و چه کاره اند!
هم اکنون که یهود همان ادعاها را تکرار می کند، این استدلال نورانی ساری و جاری است و انسان های منصف و بی طرف با این استدلال درمی یابند که هر کسی در ما فی الضمیر خویش چه پنهان دارد. البته باید این نکته را نیز متذکر شویم که هم اکنون یهودیان به آیه 47 سوره بقره استناد می کنند و می گویند قرآن نیز معتقد است یهود بر همه عالمیان برتری داده شده است: «یـبنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العـلمین؛ ای فرزندان اسرائیل، از نعمتهایم که بر شما ارزانی داشتم، و [از] اینکه من شما را بر جهانیان برتری دادم، یاد کنید.» طبق نظر تمام صاحب نظران، این آیه شریفه برتری یهود بر مردم زمان خود در دوره حضرت موسی را متذکر می شود زیرا طبق نص صریح این آیه شریفه که می فرماید: «کنتم خیر امة اخرجت للناس؛ امت پیامبر خاتم بهترین امت ها در دوره پیامبر اسلام و پس از آن می باشند.» (آل عمران/ 110)

حسادت یهودیان

از دیگر صفات رذیله در دین مبین اسلام رذیله حسادت می باشد که عمدتا با کینه توزی نسبت به محسود همراه است. حسد عبارت است از تمناى زوال نعمتى از برادر مسلم خود، از نعمتهائى که صلاح او باشد. این رذیله به قدری نکوهش گردیده که در بعضی روایات به آتش در جنگل برای ایمان فرد مسلمان تشبیه گردیده است لکن در مورد قوم یهود، قرآن کریم به صراحت از کینه توزی و حسادت بیش از حد این قوم پرده بر می دارد. «و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشآء و لیزیدن کثیرا منهم ما أنزل الیک من ربک طغیانا و کفرا و القینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیمة کلما أوقدوا نارا للحرب أطفأها الله و یسعون فی الارض فسادا و الله لا یحب المفسدین؛ و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست های خودشان بسته باد! و به (سزای) آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد می بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم. هر بار آتشی برای پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و در زمین برای فساد می کوشند و خدا مفسدان را دوست نمی دارد.» (مائده/ 64)
از آنجا که ایمان بنی اسرائیل نسبت به ذات اقدس اله ناقص و سطحی بود، به خود اجازه می دادند هر ناروایی را به خداوند بزرگ نسبت دهند و از آن پروا نداشته باشند. اصولا از آنجا که اعتقاد آنها به خداوند در حد محسوسات بیشتر نبود و هر چیز ورای محسوس را قبول نداشتند، نسبت به ذات باری تعالی رفتارهای ناروا و سخیف داشته اند. بر اساس این آیه شریفه آنچه بر پیامبر اسلام از سوی خدا نازل گردیده، باعث افزایش کفر و طغیان در یهود می شود: «لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیانا و کفرا» جریان بدین صورت بود که یهود قبل از اسلام خود را سرور جوامع و اقوام می دانست و آقایی و فخر بر سایر اقوام و جوامع را حق مسلم خویش می پنداشت. در آن روزگار مردم جاهلی جزیرة العرب در مقابل یهود مدینه هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و همواره مورد سرزنش و گاه تهدید آنها قرار می گرفتند. یهود در تورات با صفات پیامبر آینده به خوبی آشنا بودند و می دانستند که در جزیرة العرب ظهور می کند و به همین سبب به مدینه و اطراف آن مهاجرت کرده بودند تا پیامبر آخرالزمان از میان آنها باشد، به همین دلیل در هر شرایطی مشرکان مدینه را به ظهور پیامبر آینده تهدید می کردند.
مشرکان مدینه نیز به دلیل احساس عجزی که در این زمینه می کردند، همواره در برابر علم و دانش یهود سر فرود می آوردند، اما هنگامی که آوازه ظهور پیامبر آخرالزمان از میان قومی غیر از آنها به گوششان رسید، بسیار ناراحت و عصبی شدند. به ویژه هنگامی که احساس کردند این پیامبر همان پیامبر بشارت داده شده از سوی تورات است و کتاب او سرشار از حقیقت و تکمیل کننده تورات می باشد و چنانچه بخواهند به تورات پایبند بمانند، باید به این پیامبر ایمان بیاورند، این کار برای آنها بسیار سخت و دشوار آمد و تمام تلاش و کوشش خویش را جهت مخالفت با پیامبر اسلام به کار گرفتند. دلیل این امر آن بود که یهودیان اصولا مردمی حسود و ستم پیشه بودند و زمانی که بافته های ذهنی خویش را نقش بر آب دیدند، کینه و حسادت آنها به اوج رسید و هر لحظه به خشم درونی و کفر و طغیانشان افزوده می شد.
این که قرآن مجید نیز در آیه شریفه می فرماید: «آیاتی که به تو نازل شده طغیان آنها را مضاعف می کند»، معنایش همین است یعنی چون یهود اصولا حسود و کینه توز می باشند، نزول قرآن باعث شد این آتش حسادت و کینه ورزی تیزتر شود. به عبارت روشن تر، خداوند بزرگ قبیله «قریش» در جزیرةالعرب را بر یهود فضیلت داد و آنها که قبل از این، همه فضائل را خاص خود می دانستند، باعث افزایش کینه و حسادت آنها گردید. در چنین شرایطی، جز این نمی توان از آنها انتظار داشت و به دلیل این که هر روز به این حسادت و کینه ورزی افزوده می شود، نباید خود را از شر طغیان و کفر آنها ایمن دانست. البته از معجزات این آیه شریفه آن است که در ادامه می فرماید: «و ألقینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة» بنابراین چنانچه هوشیاری امت مسلمان وجود داشته باشد و نسبت به حقیقت اسلام متعهد و پایبند باشند، یهود در مقابل آنها کاری از پیش نخواهند برد؛ به ویژه که در فراز پایانی آیه شریفه می فرماید: «کلما اوقدوا نارا للحرب اطفأها الله»
اما باید توجه داشت که استراتژی یهود همواره طبق آیه شریفه «یسعون فی الأرض فسادا» می باشد. البته فساد آنها همیشه آشکار نیست و طبق آیه شریفه 76 سوره بقره که می فرماید:«و اذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا و اذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدثونهم بما فتح الله علیکم لیحاجوکم به عند ربکم افلا تعقلون؛ و (همین یهودیان) چون با کسانی که ایمان آورده اند برخورد کنند، می گویند: ما ایمان آورده ایم. و وقتی با یکدیگر خلوت می کنند، می گویند: چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت می کنید تا آنان به (استناد) آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمی کنید؟ (بقره/ 76)
مردمانی دو رویکردی و اصطلاحا منافق می باشند زیرا «وقتی با مسلمانان روبرو می شوند، اظهار علاقه و ایمان می کنند و می گویند صفات پیغمبر اسلام در تورات نیز آمده اما در پنهان و خلوت، عده ای از آنها اینان را از افشای این مطلب که صفات حضرت محمد (ص) در تورات به عنوان پیامبر آخرالزمان ذکر شده، منع می کنند و می گویند چرا خبر می دهید به مسلمانان آنچه را خداوند در تورات از شما پیمان گرفته و حکم نموده که محمد (ص) حق است و به او ایمان آورید، تا مسلمانان بتوانند بدین وسیله در رستاخیز نزد پروردگار بر ضد شما اقامه دلیل نمایند؟ چرا بی مطالعه این مطالب را در اختیار آنان می گذارید، مگر متوجه نتیجه آن نیستید؟ شاید به همین دلیل باشد که اصولا قرآن مجید مسلمانان را از برقراری روابط عاطفی و دوستانه با یهود منع کرده است.


منابع :

  1. حمید یزدانیان- مقاله ویژگی های اخلاقی قوم یهود از منظر قرآن کریم

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 ص 158 و 203 و 217- 219 و 258 و 145 و 220- 222، جلد 5 ص 29

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 1 ص 163 و 267 و 321 و 342، جلد 2 ص 53، جلد 3 ص 309، جلد 5 ص 407، جلد 6 ص 48

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114731