حیات و اندیشه دینی یهود قبل از قرون وسطی

میدراش ها یا تفسیرهای حاخامی کتاب مقدس

بر خلاف میشنا و تلمود که تا حد زیادی از جنس مباحث حقوقیند و استناد مستقیمی به منابع کتاب مقدس ندارند، میدراش (یا تفسیرهای حاخامی کتاب مقدس) متناسب با هر بحثی بر متون خاصی از کتاب مقدس متمرکز می شود. میدراش های شرعی اولیه شامل شرح هایی بر آیات شرعی کتاب مقدسند؛ از قبیل شرح مخیلتا بر سفر خروج و سیفره بر سفرهای اعداد و تثنیه. از طرف دیگر، میدراش های داستانی برگرفته از مواعظی است که حکیمان در کنیسه و آموزشگاه ها ارائه می کرده اند، و شامل متونی همچون میدراش ربا (یا مجموعه ای از تفاسیر مربوط به اسفار پنج گانه و نوشته های مقدس؛ یعنی غزل غزل ها، روت، مراثی ارمیا، جامعه و استر) است.
هرچند حاخام ها فیلسوفانی متفکر نبودند، با این وصف، دیدگاه های الهیاتی خود را در این آثار بیان کردند و در پی آن بودند که این تعلیمات را در زندگی روزمره به کار گیرند. حاخام ها در تفسیر کتاب مقدس هم روش های مستقیم و صریح تفسیری را به کار می بردند، مانند آنجا که متن کتاب مقدس را به وسیله نکته ای شرح می دادند و یا نکته ای بر نکات آن می افزودند، و هم روش های تفسیری غیر صریح و غیر مستقیم در میان می آوردند، مانند جایی که ادعایی را به وسیله عبارتی از کتاب مقدس تأیید می کردند.
روش مشترک حاخام ها برای رفع ابهامات احتمالی معنای آیه ای از کتاب مقدس نمونه ای از روش نخست است. برای مثال سیملای (قرن سوم میلادی) در میدراش کتاب مزامیر این نکته را توضیح داد که باب پنجاهم مزامیر که با عبارت «قادر توانا، خدا، خداوند سخن می گوید» شروع می شود، به معنای آن نیست که خدا ذاتی سه گانه دارد، بلکه هر سه اسم جز نامی واحد نیستند، هم چنان که شخص واحد را می توان کارگر، سازنده و معمار نامید. سرآینده مزامیر این سه نام را ذکر می کند تا به شما بیاموزد که خدا متناظر با آن سه صفت نیکویی که جهان به وسیله آنها خلق شده است جهان را با سه نام خلق کرد. همچنین حاخام ها وعظ هایشان را به وسیله جملاتی از کتاب مقدس که بیانگر مقصودشان بود، تأیید و تقویت می کردند. چنین استفاده موعظه ای از کتاب مقدس در روش حکیم قرن اول ق. م، شمعون بن شطح، مشهور است؛ وی در میدراش بر تثنیه چنین آورده است: هنگامی که به قضاوت می نشینید و دو مرد نزد شما می آیند که یکی از آن دو ثروتمند و دیگری فقیر است نگویید: «باید سخن مرد فقیر را باور کرد و سخن ثروتمند مردود است»، بلکه درست همان گونه که به سخنان فقیر گوش می دهید، به سخن ثروتمند هم گوش فرا دهید؛ زیرا گفته شده است که «در داوری جانبداری نکنید.» (تثنیه، 1:17)

روی آوردن به تفسیر غیر مستقیم در نوشته های حاخامی

روی آوردن به روش تفسیر غیر مستقیم در نوشته های حاخامی شیوه متداولی بود؛ آنان به وسیله چند قاعده هرمنوتیکی و تفسیری صوری استنتاج هایی از متون مقدس به عمل می آوردند. هیلل بزرگ، که حدود یک قرن قبل از ویرانی معبد دوم در اوج اعتبار بود، اولین کسی بود که این اصول را وضع کرد. قوانین هفت گانه هیلل در قرن دوم میلادی به وسیله ییشماعل بن الیشع به سیزده قانون بسط داده شد؛ بدین صورت که برخی از آن قوانین را به زیر مجموعه های آنها تقسیم کرد و یا یک قانون را حذف کرد و قانون جدیدی خود به آنها اضافه کرد. اولین قانون (که استنتاج بر اساس میزان اهمیت است) بیان می کند که اگر ممنوعیت خاصی بر موضوعی کم اهمیت اعمال شود، می توانیم نتیجه بگیریم که همان ممنوعیت برای چیزی که نسبت به آن موضوع اهمیت بیشتری دارد، قابل اعمال است.
بر عکس، از مجاز بودن چیزی که از اهمیت بیشتری برخوردار است، می توان نتیجه گرفت چیزی که از اهمیت کمتری برخوردار است نیز مجاز است؛ برای مثال، در میشنا می خوانیم روز شنبه از برخی جنبه ها نسبت به تعطیلات عمومی از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ بنابراین، اگر نوعی فعل و عمل در روز شنبه مجاز باشد، می توان نتیجه گرفت که انجام چنین عملی در روز تعطیل عادی مجاز است؛ بر عکس، اگر عملی در تعطیلات عادی ممنوع باشد، باید در روز شنبه حرمت و ممنوعیت بیشتری داشته باشد. قانون دیگر تفسیرهای غیر مستقیم (قانون ششم) بر آن است تا یک مسئله را با استفاده از مقایسه آن با عبارت دیگری از کتاب مقدس حل کند. برای مثال، در تلمود این مسئله که چرا موسی در جنگ با عمالقه باید دست خود را بالا نگه می داشت (خروج، 17:11)، با ارجاع به سفر اعداد (21:8) پاسخ داده شده است. در آنجا آمده است: «برای شفای از نیش مار، اسرائیلیان باید به (مجسمه) مار آتشگونه که در صحرا برافراشته شده است نگاه کنند.» دستان موسی بیشتر از شفابخشی مار برنجی برای مارزدگان نمی توانست تأثیر داشته باشد.
مسئله اصلی آن بود که اسرائیلیان درست همانند قضیه مار آتشگون، برای سالم ماندن می بایست دل های خویش را متوجه خدا کنند. این روش تفسیری مبتنی بر عقیده ای است که کتاب یهودیان را مقدس می شمرد و آن را قابل تفسیر می داند و معتقد است که اگر به درستی فهمیده شود، می تواند هدایت گر زندگی افراد محترم باشد. عالمان بزرگ حاخامی به وسیله این فرآیند تبیین وحی خدا توانستند سنت را با معانی تازه و ارتباطات جدید زنده نگه دارند. نوشته هایی که از یهودیت فریسی چند قرن اول منتشر شد، شاهدی بر این ایمان با شور و حرارت است که کلام جاودانه خدا می تواند پیام زندگی برای هر نسلی از یهودیان باشد.

پیدایش فرقه قرائیم در قرن ششم و نزاع با یهودیت حاخامی
پیدایش جامعه یهودی قرون وسطا با فرا رسیدن قرن ششم، یهودیان عمدتا به صورت قومی پراکنده در آمده بودند. با آنکه سرزمین خود را از دست داده بودند، اما میراث مشترکشان به آنان وحدت می بخشید: شریعت، آیین نماز و سنت های مشترک، جماعت های پراکنده ای را که از اسپانیا تا ایران و از لهستان تا آفریقا گسترش داشت، متحد و یکپارچه می کرد. جنبش های مسیحایی در قرن نهم میلادی در میان جامعه یهود ایران پدید آمد و منجر به شورش بر مقامات اسلامی گردید؛ این شورش ها کاملا به شکست انجامید. تهدید جدی تری برای حیات سنتی یهودی از سوی فرقه قرائیم به وجود آمد. این گروه در دهه 760 در بابل توسط عنان ابن داود به وجود آمد؛ همو که پیش از این از رسیدن به مقام ریاست جامعه یهودیان تبعیدی بازمانده بود. به نظر برخی از دانشمندان، عنان عناصری از سنت غیر تلمودی و نیز آموزه هایی از اسلام را اقتباس کرد. از اصول تفسیری روشن گری که عنان به وجود آورد، این است که «در تمام زوایای کتاب مقدس جستجو کنید و بر دیدگاه های من تکیه نکنید.» و با این بیان می خواهد بگوید فقط خود کتاب مقدس منبع موثق شریعت محسوب می شود. فرقه قرائیم تأکید می کردند که آداب و مناسک یهودی باید مطابق قوانین کتاب مقدس باشد، نه دستورات حاخام ها.

فروپاشی امپراتوری اسلامی در قرن ششم
در همان دوره ای که قرائیم شروع به نزاع با یهودیت حاخامی کرد، امپراتوری اسلامی در معرض فروپاشی بود. هنگامی که خلفای عباسی در سال 750 بنی امیه را شکست دادند، اسپانیا تحت حاکمیت یکی از خلفای بنی امیه مستقل باقی ماند. در سال های بعدی آن قرن، عباسیان به تدریج کنترل سرزمین های دوردست را از کف دادند. پس از سال 850 نیروهای ترک توانستند بر عباسیان تسلط یابند و خلیفه در اصل دست نشانده ای بیش نبود و فرماندهان ترک از پشت صحنه اعمال قدرت می کردند. در سال 909 مسلمانان شیعی کنترل شمال آفریقا را به دست گرفتند، و در سال 969 آنها مصر و اسرائیل را فتح کردند. جهان اسلام تا پایان قرن دهم به چند دولت مختلف تقسیم شد که با هم در حال کشمکش بودند. نابودی اتحاد سیاسی امپراتوری اسلامی با از دست رفتن محوریت یهودیت حاخامی همراه شد.

پیدایش یشیواها (مدرسه های حاخامی) در قرن نهم و دهم

آموزشگاه های حاخامی بابل جایگاه خود را نزد آموزشگاه های مختلف جهان یهودیت به تدریج از دست دادند؛ در بسیاری از جاها یشیواها (مدرسه های حاخامی) به وجود آمدند که در آنها منابع حاخامی تفسیر می شد. گسترش این مراکز آموزشی محلی، معلمان منفرد را قادر ساخت تا مستقل از آموزشگاه های سورا و پمبدتیا در تعالیم یهودی اعمال نفوذ کنند. مکانی که جامعه حاخامی محلی هنوز در آن اظهار وجود می کرد، سرزمین مقدسی بود. طبریه محل آموزشگاه حاخامی و نیز مرکز عالمان ماسورایی بود؛ ماسورایی ها کسانی همچون خاندان بن اشر و بن نفتالی بودند که ماسورا یا قرائت معیار کتاب مقدس را با اضافه کردن صدادارهای مختلف و علایم نشانه گذار به متن عبری کتاب مقدس به وجود آوردند.
آموزشگاه های حاخامی در قرن نهم به رامله و سپس به اورشلیم انتقال یافت؛ این نهاد از سوی جوامع ترک مصر، یمن و سوریه تقویت می شد، اما در نتیجه کشمکش های ترک ها و مسیحیان در قرن یازدهم تاثیر آن کم رنگ گردید. همچنین در این دوره جامعه یهودی مصر دست خوش تغییر شد. در زمان حاکمیت فاطمیان زندگی یهودیان در مصر رونق گرفت و در پایان قرن دهم در قاهره یک یشیوا تاسیس شد و قیروان نیز از مراکز علمی شد. در این دوره تلمودیان برجسته و خاندان های یهودی مرفه، که دانشمندان و فلاسفه یهودی را پشتیبانی می کردند، آموزشگاه هایی تأسیس کردند. همچنین شهر فاس شهرتی کسب کرد، و یکی از مهم ترین عالمان حاخامی این دوره، یعنی اسحاق فاسی را به خود دید که مجمع القوانین موثری در شریعت یهود تدوین کرد. اما فقط در اسپانیا بود که جامعه یهود به اوج خود رسید.

جامعه یهودی در اسپانیا در قرن دهم

در قرن دهم در اسپانیا، دربار سلطنتی خلیفه های اموی، عبدالرحمن سوم و حکم دوم دولت مرد یهودی حیسدای ابن شپروت را به مقام های طبابت، ریاست و نماینده سیاسی دربار به کار گرفتند. علاوه بر این، او به عنوان رئیس جامعه یهود و پشتیبان فعالیت های علمی یهودیان بود. قرطبه پایتخت خلفای بنی امیه مرکز پر طراوت تمدن یهود شد، و دانشجویان یشیوا و شاعران و ادیبان را از جماعت های پراکنده یهودی به سوی خود جذب کرد. در همان زمان که خلافت بنی امیه در قرن یازدهم در حال فروپاشی بود، امیرنشین های کوچک مسلمان نیز اغلب با یکدیگر در تضاد و کشمکش بودند.
برخی از حاکمان این دول درباریانی یهودی همچون سموئیل ابن ناگریلا از غرناطه را در حکومت خود به کار گرفتند. این شخصیت از ریاضی و فلسفه اطلاع داشت و به زبان های عبری و عربی می نوشت؛ علاوه بر این، او به عنوان وزیر غرناطه به مدت سیزده سال خدمت کرد. وی به افتخار پیروزی های نظامی خویش اشعاری به عبری سرود و مقدمه ای نیز بر تلمود تالیف کرده است. علمای دیگر این دوره در اشبیلیه، ساراگوسا، تولدو، کالاتایود و لوسنا که به سبب آموزشگاه یهودی خود شهرتی دوباره کسب کرده بود زندگی می کردند.

تزلزل حیات جامعه یهودی اسپانیا در قرن یازدهم
در سال 1086 وقتی المرابطین از شمال آفریقا به اسپانیا دعوت شدند تا رهبری حمله به جوامع مسیحی شمال را به عهده بگیرند و به تعقیب و شکنجه جمعیت یهودی بپردازند، حیات جامعه یهودی اسپانیا متزلزل گردید. اما به زودی یهودیان وضعیت قبلی خود را باز یافتند. نسل بعدی شاعران برجسته، فلاسفه، شارحان کتاب مقدس، الهیدانان و مراجع حاخامی خاص خود را پیدا کرد، اما در اواسط قرن دوازدهم عصر زرین جامعه یهود اسپانیا به پایان رسید. الموحدین، از سلسله های بربر مراکش، از ترس غلبه مسیحیت به دفاع از کشور پرداختند و هم زمان جمعیت یهود را مورد تعقیب و آزار قرار دادند. یهودیان را وادار کردند به دین اسلام بگروند، و آموزشگاه ها و کنیسه ها بسته شدند. برخی از یهودیان مخفیانه به آداب و احکام یهودیت عمل می کردند؛ برخی دیگر به خاورمیانه فرار کردند یا به اسپانیای مسیحی مهاجرت کردند. در آغاز قرن سیزدهم وقتی که حکومت های مسیحی کنترل بیشتر سرزمین های قبلی مسلمانان در اسپانیا را به دست گرفتند، حکومت الموحدون به پایان رسید.

اوضاع یهودیان بخش های دیگر امپراتوری اسلامی
در بخش های دیگر امپراتوری اسلامی، یهودیان در طی این قرون با اوضاع و احوال متغیری مواجه بودند. در میانه قرن دوازدهم، هنگام ظلم و فشار الموحدین، برخی از یهودیان اسپانیا و از جمله موسی ابن میمون فیلسوف به مصر مهاجرت کردند. در اسرائیل در طی جنگ های صلیبی جامعه کوچکی از یهود توانست باقی بماند و یهودیانی که برای زیارت به سرزمین مقدس عزیمت کردند شمار آنان را افزایش دادند. جامعه یهود بابل بعد از مرگ آخرین گائون برجسته و مهم حی بر شریرا در سال 1038 میلادی همچنان پابرجا ماند، اما حمله های مغول ها در نیمه قرن سیزدهم عواقب ویرانگری برای آن منطقه به بار آورد.
به هر حال مسلمانان در لشکرکشی به اروپا در قرن هفتم موفق نشدند تمام اروپا را تحت سیطره خود درآورند. بسیاری از کشورها تحت حاکمیت حکام مسیحی باقی ماندند؛ در اکثر مناطق امپراتوری بیزانس نیز قضیه از همین قرار بود. اولین جامعه های یهودی در اروپای غربی به شکل گروه های کوچک و جدا از دیگران زندگی می کردند و به کار تجارت محلی می پرداختند. یهودیان هر شهر به صورت واحدهای مجزا استقرار داشتند؛ زیرا شخصیت برجسته جامع الشرایعی (آنگونه که در سرزمین های اسلامی وجود داشت) نبود که همچون رهبر رسمی جامعه یهودیان عمل کند. در عوض هر جامعه ای (کهل) قوانین خاص خود و دادگاه های همانند حکومت های خودگردان داشت. این امر در واقع تعدیلی بود که اشکنازی ها در ساختار فئودالی اروپایی مسیحی قرون وسطا و متناسب با جوامع یهودی خود به وجود آوردند.

افزایش تحقیقات تلمودی در نسل های بعدی
در چنین اوضاعی مطالعات و تحقیقات یهودی در تعدادی از مراکز مهم از قبیل مینز و ورمز در منطقه راین و ترویس و سنس در شمال فرانسه انجام می گرفت و عالمان معروف همچون ربنو گرشوم مینزی و سلیمان ابن اسحاق (راشی) ترویسی را پدید آورد. تحقیقات تلمودی در نسل های بعدی بسیار اوج گرفت: در آلمان و شمال فرانسه عالمانی که به توسفتانویس معروف شدند روش های تازه ای را در تفسیر تلمود به کار گرفتند. علاوه بر این یهودیان اشکنازی این دوره اشعار مذهبی ای سرودند که به سبک سروده های مذهبی (پیوتیم) اسرائیل قرن پنجم و ششم بود.

افزایش احساسات ضد یهودی در کشورهای مسیحی

به رغم رواج تعلیمات یهودی، یهودیان در کشورهای مسیحی بارها در معرض طغیان احساسات ضد یهودی قرار گرفتند. در سال 1095 پاپ اربان دوم جنگ صلیبی اول را اعلام کرد. این کار توده های منطقه راین را در سال 1096 برای درگیری با یهودیان در شهرهای ورمز و مینز برانگیخت. یهودیان در این جامعه ها به جای آنکه به مسیحیت بگروند آرزو می کردند شهادت نصیبشان شود و آن را مایه تقدس خود می دانستند. این کشتارها که در پایان آن قرن رخ داده بود، مورد تأیید رسمی دولت نبود و یهودیانی که تحت فشار و ارعاب تغییر آیین داده بودند دوباره اجازه بازگشت به سنت یهودی را یافتند.

وضعیت جامعه یهودی اروپای مسیحی در قرن 11 و 12
در طی دو قرن بعدی، جامعه یهودی اروپای مسیحی هر روز بیش از پیش درگیر رباخواری می شد، چرا که صنف های مختلف مسیحی، یهودیان را در بازار تجارت از دور رقابت خارج کرده بودند. حرفه رباخواری باعث تشدید یهودستیزی شد، به ویژه از سوی آنان که قادر به بازپرداخت وام ها نبودند. علاوه بر این انگیزه اقتصادی، مسیحیان در قرون وسطا یهودیان را به دلایل مذهبی نیز تحت آزار و تعقیب قرار می دادند؛ به یهودیان همچون قاتلان مسیح و آدم کشانی شرور نگاه می شد. اولین بار در سال 1144 بود که در نورویچ انگلستان، جامعه یهودی متهم شدند که در عید پسح کودکان مسیحی را می کشند تا از خون آنها در آماده سازی نان فطیر استفاده کنند. بعدها همین اتهام در بلووا در فرانسه، در سال 1171 و در لینکلن انگلستان در سال 1255 مطرح شد. اتهام شایع دیگر بر ضد یهودیان این بود که آنان به منظور آزار دادن بدن عیسی به نان مقدس توهین می کنند. گذشته از این نیز با یهودیان به خصومت رفتار می شد، زیرا آنها در واقع از طریق وام هایی که با دیرکرد مواجه می شد، دارایی مسیحیان را به جیب می زدند. چنین عناصری باعث شد که شورای چهارم لاتران در سال 1215 محدودیت هایی را که جهان مسیحیت نسبت به قوم یهود اعمال می کرد تشدید کند.

فعالیت کشیش های دومینیکن برضد جامعه یهودی
در همان قرن کشیش های دومینیکن به طور فعال بر ضد جامعه یهودی عمل کردند. در سال 1240 آنها در مناظره ای درباره تلمود در پاریس با عالمان معروف یهودی شرکت کردند؛ ثمره این بحث و گفتگو این شد که تلمود محکوم شد و همه نسخه های آن را سوزاندند. اخراج یهودیان از کشورهایی که در آنها زندگی می کردند نیز از جمله سیاست های رایج اروپا مسیحی شد. در سال 1182 پادشاه فرانسه، فیلیپ اگوستوس، همه یهودیان را از محدوده سلطنتی نزدیک پاریس اخراج کرد، تقریبا تمامی دیون مسیحیان به رباخواران یهودی را لغو کرد، و اموال یهودیان را مصادره کرد. هرچند یهودیان در سال 1198 برای بازگشت فراخوانده شدند، اما مالیات سلطنتی اضافه ای بر آنان تحمیل شد، به گونه ای که در قرن بعدی آنان روز به روز بیشتر جزو اموال پادشاه محسوب می شدند.

وضعیت یهودیان در قرن سیزدهم
در قرن سیزدهم بر یهودیان انگلستان به طور پیوسته مالیات تحمیل می شد و تمام جامعه یهودیان در سال 1290 از آنجا اخراج شدند، همان گونه که چند سال بعد توسط فیلیپ چهارم از فرانسه اخراج شدند. در پایان قرن سیزدهم جامعه یهودی آلمان مورد حملات خشونت آمیز قرار گرفتند. سپس در قرن بعدی، یهودیان به اتهام مسموم کردن چاه های اروپا مسبب طاعون سیاه شناخته شدند، و نکوهش گردیدند و از سال 1348 تا سال 1349 یهودیان در فرانسه، سوئیس، آلمان و بلژیک مورد آزار و اذیت همسایگان مسیحی خود قرار گرفتند. در دو قرن بعدی، قتل و غارت یهودیان به رویدادی عادی تبدیل شد.


منابع :

  1. دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114747