سبک خراسانی قرن ششم (سلجوقیان)

قرن ششم

قرن ششم یکی از دورانهای پر تلاطم تاریخ ایران قرن ششم یکی از دورانهای پرتلاطم تاریخ ایران است. حدود نیمی از این قرن، مقارن است با دوران اقتدار سلجوقیان، که دوره ای است نسبتا امن، اما در این دوران نیز فدائیان اسماعیلیه، وحشت در دلها انداخته بودند و به خصوص بزرگانی را که با باطنیان عناد می ورزیدند از پای در ما آوردند. سنجر خود، با امیران خوارزمشاهی در جنگ بود و در سالیان پایانی سلطنش ترکان غز (که خود از خویشاوندان ترکمانان سلجوقی بودند) به خراسان حمله آوردند و آن ناحیت را بکندند و بسوختند و سنجر مالک الرقاب را به اسارت بردند. پس از سنجر، حکومت مرکزی و مقتدر سلجوقی به حکومتهای ایالتی تبدیل گشت که معمولا با یکدیگر در ستیز بودند. خوارزمشاهیان نیز، که از زمان سنجر قدرت گرفته بودند، به تدریج بر خراسان و سایر نواحی تسلط می یافتند. این ترکان با ترکان قنقلی پیوند یافته بودند و قنقلیان (تاریخ ادبیات در ایران، ص 93) که به ترکان اعجمی معروف بودند در لشکریان خوارزشاهیان حضور داشتند و هر دو گروه همانند سایر ترک غولان نوبرده در غارتگری و آدمکشی، بیداد می کردند و فتنه ها برمی انگیختند و خراسان و عراق را تبدیل ساخته بودند به سرزمینی که به قول صاحب مرصادالعباد، فتنه در آن وطن داشت. تاخت تاز فراوان ترکان در این دوره سبب آمده است که شاعران فارسی ترکیباتی چون «ترکتاز» به کار ببرند.
آنچه زو چاره نیست آن را باش *** به سرت گرچه ترکتاز رسد

انزوای برهان و استدلال در قرن ششم
قرن ششم، دوران رواج تعصبهای فرقه ای و عمومی شدن تصوف و برکنده شدن عقل و برهان و استدلال بود. زیرا امام محمد غزالی در نیمه دوم قرن پنجم، کاری ترین ضربه را بر پیکر فلسفه و استدلال فرود آورده بود و عقاید کلامی اشاعره به عنوان اعتقاد غالب در جامعه در آمده بود. فرقه های گوناگون نیز با یکدیگر در نزاع بودند. صوفیان با فلاسفه و اهل استدلال در مناظره بودند و سنیان و شیعیان با یکدیگر در ستیز. مناقبیان و فضائلیان در کوچه ها به دست عوام دو فرقه به قتل می رسیدند.

قرن ششم و توسعه مراکز تعلیم

در قرن پنجم، خواجه نظام الملک طوسی مدارس نظامیه را در چند شهر بزرگ عالم اسلام مانند بغداد و نیشابور و بلخ و هرات و اصفهان و بصره و مرو و آمل و طبرستان و موصل بنیان نهاد بود. پس از وی نیز مدارس دیگری به وجود آمده بود. در قرن ششم توسعه مراکز تعلیم چون مدارس و مکاتب و مساجد، شگفت آور بود. کتابخانه های بزرگ و متعدد نیز ساخته شده بود. بسیاری از این کتابخانه ها و مدارس از آن فرقه ای خاص بود. زبان تدریس در گروهی از این مدارس عربی بود و بیشتر علوم شرعی و وابسته های آنها تدریس می شد. بسیاری از این تحصیل کردگان به شعر و شاعری نیز می پرداختند. به سبب آشنایی این شاعران به علوم و اصطلاحات مدرسه، طبیعتا این اطلاعات و اصطلاحات در شعر تأثیر می کرد. به همین سبب یکی از عوامل تحول شعر فارسی در قرن ششم و نفوذ لغات و ترکیبات عربی و اصطلاحات علمی همین مسأله است.

قرن ششم از دوران های غنی شعر فارسی
از آغاز پیدایش علوم بلاغی در ادب عربی و فارسی تا قرن ششم، زمان قابل ملاحظه ای فاصله افتاده بود و در این مدت علمای بزرگ در علوم بلاغت در عالم اسلام ظهور کرده بودند و کتابهای مهم در این زمینه تألیف شده بود. شاعران قرن ششم با مباحث گوناگون بلاغت و بدیع آشنایی کامل داشته اند و بعضی از آنان خود صاحب تألیف در این زمینه اند مانند رشید وطواط مؤلف حدایق السحر. این امر سبب آمده است که شعر قن ششم از نظر رعایت معیارهای بلاغت و استعمال صنایع بدیعی، از دوران های غنی شعر فارسی باشد. در این عصر شاعرانی ظهور کرده اند که در کاربرد صنایع بدیعی افراط کرده اند یا قصاید بدیعیه سروده اند و این خود بینگر آن است که ذهن اکثر آنان متوجه این موضوع بوده است.
زبان فارسی دوران صفاریان و سامانیان تا قرن ششم نیز تکامل فراوان یافته بود و برای بیان مفاهیم و اغراض گوناگون اقتداری خاص داشت. علاوه بر واژه های فراوان که از عربی به وام گرفته بود، بسیاری از گویندگان نیز با قدرت و مهارتی که در زبان فارسی داشتند، لغات و ترکیبات فراوان می ساختند و به کار می بردند آنچنانکه شاعران بزرگ این قرن از نظر واژه سازی و استعمال ترکیبها و تعبیرهای جدید در زبان فارسی ممتازند و لغات و ترکیبات و تعبیرات ساخته ذهن آنان در ادوار بعد نیز مورد توجه شاعران بزرگ بوده است. از نظر قالبهای شعری و مفاهیم نیز شعر فارسی در این دوره توسعه ای خاص یافته و زمینه را برای ظهور گویندگان یزرگ دوران بعد آماده ساخته است. توسعه زبان و شعر فارسی از نظر جغرافیایی نیز در قرن ششم یکی از عوامل تحول زبان و شعر فارسی در این قرن و در ادوار بعدی است.

بی اعتنایی پادشاهان نسبت به شعرا

اگر چه در قرن ششم خاندانها و امیران ادب پرور و شاعر دوست وجود داشته اند اما، عوامل بی اعتنایی پادشاهان به شعر هم از قرن پنجم (به تدریج) در جامعه ایرانی پدید آمده بود. این بی اعتنایی در قرن ششم بیشتر است، آنچنانکه شاعران مدیحه سرا در ازای ثناگستری خویش صله ای درخور نمی یابند و کار آنان به ستایش دوباره و تقاضاهای مکرر و تهدید به هجو ممدوح می کشد و بدین سبب این گونه شاعران خود را «مشتی گدا» می دانند و بر آنند که شاعری به گدایی افتاده است. این گونه بازتاب ها را در شعر انوری و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و فرزند او کمال الدین اسماعیل می توان دید. انوری در این زمینه گفته است:
ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری *** تا ز ما مشتی گدا کس را به شاعر نشمری
دان که از کناس ناکس در ممالک چاره نیست *** حاش لله تا نداری این سخن را سرسری
باز اگر شاعر نباشد هیچ نقصانی فتد *** در نظام عالم از روی خرد گر بنگری؟
آدمی را چون معونت شرط کار شرکت است *** نان ز کناسی خورد بهتر بود کز شاعری
«دیوان انوری، ج اول، ص 454»
مرد را حکمت همی باید که دامن گیردش *** تا شفای بوعلی بیند نه ژاژ بحتری
عاقلان راضی به شعر از اهل حکمت کی شوند *** تا گهر یابند مینا کی خرند از گوهری

بنیان سبک تازه ای توسط سنایی
در مقابل شاعرانی که با بی اعتنایی پادشاهان روبرو بودند شاعران زهد پیشه و عارف مسلک هم در این قرن هستند که شعر را به خدمت زهد و عرفان و اخلاق گرفته اند. روشی که سنایی در شعر پارسی بنیان نهاد جریان ادبی و سبکی تازه ای به وجود آورد که نه تنها در قرن ششم بلکه در ادب عرفانی فارسی پیروان فراوان یافت و بخشی مهم از شعر فارسی قرن قرن ششم و هفتم تا قرن نهم را تحت تأثیر قرار داد.
گروهی از شاعران قرن ششم، تربیت یافتگان نیمه دوم قرن پنجم هستند و طبیعتا زبان شعری آنان به زبان شاعران قرن پنجم نزدیک تر است اما خود از پیشروان تغییر سبک در این دوران هم هست مانند سنایی. و بعضی از شاعران نیز تقریبا همان روش شاعران قرن پنجم را دنبال می کنند و ویژگیهای سبک غالب قرن ششم در شعر آنان کمتر است مانند ادیب صابر و عمعق بخارایی.

ارتباط شاعران قرن ششم با یکدیگر
آنچنانکه از دیوانها و منظومه های این دوره برمی آید، گروهی از شاعران قرن ششم با یکدیگر ارتباط و مکاتبه داشته اند و گاهی یکدیگر را ستوده اند و گاهی کارشان به مهاجات کشیده است. ارتباط خاقانی با استادش ابوالعلاء گنجوی و مهاجات آن دو در دیوان آن دو منعکس است. قصیده جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی درباره خاقانی که هم رنگ ستایش دارد و هم صبغه هجو نزد ادبا معروف است. خاقانی پس از این قصیده، قصیده ای در ستایش اصفهان سرود با این مطلع:
نکهت حوراست یا هوای صفاهان *** جبهت جوزاست یا لقای صفاهان
ارتباط خاقانی با رشید وطواط و هجایی که خاقانی در حق او سروده از این نمونه هاست. نمونه هایی از اظهار نظر شاعران را درباره یکدیگر در آثار سنایی و انوری و دیگران می توان دید. این مطلب بیانگر آن است که با وجود فاصله های طولانی، شاعران این عصر با یکدیگر ارتباط داشته اند و از شعر و سخن یکدیگر مطلع بوده اند و زمینه تأثیر و تأثر و رقابت در میان آنان فراهم بوده است. به همین سبب گسترش سبک سنایی و تأثیر پذیری گروهی از شاعران قرن ششم از شیوه کلام وی، امری طبیعی است.

توجه شاعران عراقی و آذربایجانی به سبک خراسانی

از دیدگاه شاعران عراقی و آذربایجانی، خراسان مهد شعر و شاعری و آمال آنان بوده است. در قرن پنجم، قطران تبریزی، شعر خوب را از خراسانیان دانسته و گفته است:
شعر او طبعی است و آن او همه طمعی بود *** شعر او نامی است و آن او همه نانی بود
تا نگوید کس مرا کان نیکتر باشد از این *** کو خراسان دیده بشد یا خراسانی بود
خاقانی شوق خویش را برای رفتن به خراسان نپوشانیده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند *** عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند
رهروم مقصد امکان به خراسان یابم *** تشنه ام مشرب احسان به خراسان یابم
به خراسان شوم انشاءالله *** آن ره آسان شوم انشاءالله
و جمادالدین عبدالرزاق گفته است:
عیب خود بیش از این نمی دانم *** کز عراقم نه از خراسانم
این نکته خود بیانگر آن است که شاعر این مناطق به شعر و سبک خراسانی نیز نظر داشته اند و شاعران صاحب سبک خراسانی چون رودکی و فردوسی و ناصر خسرو و سنایی، متمح نظر شاعران عراقی و آذربایجانی بوده اند، چنانکه رقابت خاقانی با عنصری و تأثیر سنایی را در خاقانی و نظامی و جمال الدین اصفهانی نمی توان نادیده انگاشت.

مضامین شعر قرن ششم
شعر قرن ششم از نظر تنوع مضامین نیز ممتاز است. عرفان در این قرن از سوی سنایی تمام و کمال به ادب فارسی راه یافته است. در این قرن نمونه های زیبای حبسیه نیز وجود دارد. پس از حبسیات مسعود سعد، حبسیات خاقانی، زیباترین حبسیه ها در شعر فارسی است. خاقانی در قطعه ای با ردیف عنصری، اغراض شعر را «ده شیوه» بر شمرده و در همین قطعه از پنج شیوه یا موضوع آن نام برده است. وی درباره عنصری گفته است:
جز از طرز مدح و طراز غزل *** نکردی ز طبع امتحان عنصری
زده شیوه کان حلیت شاعری است *** به یک شیوه شد داستان عنصری
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد *** که حرفی ندانست از آن عنصری
مرحوم دکتر محمدجعفر محجوب بر اساس اشاره خاقانی ده شیوه مورد نظر وی را این چنین احتمال داده است: تحقیق، وعظ، زهد، غزل، مدح، هجو، حماسه، شعر بزمی، مرثیه، شعر صوفیانه.


منابع :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

  2. اوحدالدین انوری- دیوان- جلد اول- تهران- بنگاه ترجمه و نشر کتاب- 1347

  3. نجم رازی- مرصادالعباد- تهران- شرکت انتشارات علمی و فرهنگی- چاپ دوم- 1365

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114767