عرفان مرکبه در یهودیت

عرفان مرکبه

نخستین مرحله رشد و شکل گیری عرفان یهودی، قبل از پیدایش قبالا در قرون وسطا بوده است و ادبیات آن را از قرن اول قبل از میلاد تا قرن دهم میلادی می توان تعقیب نمود. هویت افرادی که نخستین بار مساعی خود را به کار بردند تا دین یهود را با عرفان مزین سازند، در پرده ابهام است. البته اسامی برخی از عرفای دوره بعد مثل یوسف بن آبا رئیس مدرسه عرفانی پومبدیتا یا هارون بن ساموئل بغدادی مشهور به پدر اسرار که ناقل نوعی معرفت عرفانی سنتی به اروپا بود ثبت است؛ اما این افراد در قرن نهم می زیستند؛ دوره ای که رشد و تحول شکل خاصی از عرفان و حتی افول برخی از جنبه های آن را می توان مشاهده نمود. اما دوران کلاسیک عرفان یهودی همچنان در پرده ابهام است.
با این که از اسامی تلمودی قرن چهارم مانند راوا و معاصرش آحا بن یعقوب که به آموزه های سری و رازآمیز می پرداختند، باخبریم، ولی این که آیا اینان با یهودیان گنوسی مشربی که تألیفاتشان موجود است مربوطند یا نه، مبهم است. این اشخاص معتبر و موثق را قهرمانان حرکتی عرفانی و حافظان و متولیان حکمت رازآمیز می دانند. بر طبق شواهد موجود، ارتباطات پنهان و مؤثری در میان عرفای بعد و پدیدآورندگان کتب مکاشفاتی و سوداپیگر افایی قرون اول قبل و بعد از مسیح وجود داشته است. می دانیم که در دوره معبد دوم در میان حلقه های فریسی، آموزه های باطنی وجود داشته است. موضوعات مورد بحث آنها، بخش اول سفر پیدایش، داستان خلقت (معسه بر شیت) و فصل اول حزقیال و مکاشفات ارابه عرش خدا (مرکبه) بوده و ظاهرا آشکار شدن این مباحث برای عامه مردم خلاف مصلحت بوده است.

موضوع محوری آموزه های عرفانی کهن
سئوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که موضوع محوری این آموزه های عرفانی کهن چه بوده است؟ بدون شک شکل اولیه عرفان یهود، عرفان عرش بوده که نه تأمل در ماهیت و ذات خداوند، بلکه مشاهده حضور او در عرش، چنان که حزقیال توصیف نموده، بوده است. از منظر عارف یهودی، عالم عرش چیزی شبیه ملأ اعلای گنوسیه بوده است. از نظر گنوسی ها و هرمسی ها، ملأ اعلی فلک نور خدا با نیروها، ائونها، آرخون ها و قلمرو سلطنت الهی است. اما عارف یهودی مکاشفات خود را با اصطلاحات مبتنی بر پیشینه دینی و اعتقادی خودش تبیین می کند. هدف و موضوع مکاشفه عارف یهودی، رؤیت عرش از پیش موجود خداوند است که تجسم و نمونه همه اشکال و گونه های خلقت است. در فصل چهاردهم کتاب اخنوخ حبشی قدیمی ترین وصف عرش موجود است. در این اثر، عالم عرش محور همه مراقبات عرفانی است که شاید بتوان بیشترین مفاهیم و آموزه های این عارفان قدیم را از آن استنتاج نمود.

پیدایش کتب هیکلوت

ظاهرا اصلاح مدارک مهم این حرکت عرفانی در سده های پنجم و ششم، هنگامی که هنوز جریانی زنده و منسجم بوده، صورت گرفته است، بیشتر این آثار به کتب هیکلوت موسومند؛ یعنی در وصف هیکلوت یا قصرها و دالان های آسمانی ای هستند که عارف از میان آنها می گذرد و به هفتمین، که عرش الهی است، می رسد. کتاب اخنوخ یکی از این کتب است که متعلق به زمان دوری است. دو کتاب هیکلوت اکبر و هیکلوت اصغر هم کتاب های مهمی اند؛ حتی مهم تر از کتاب اخنوخ. سخنگوی هیکلوت اصغر، ربی عقیبه و سخنگوی هیکلوت اکبر ربی اسماعیل است. در این جا نکته مهم و شایان توجه این است که مهم ترین این تألیفات، مانند هیکلوت اکبر و اصغر، دقیقا همان هایی اند که عاری از عنصر تفسیریند.
این متون، مدراش یعنی شرح و تفسیر متن کتاب مقدس نیستند، بلکه ادبیات بی نظیری هستند که هدف خاصی را دنبال می کنند و وصف یک تجربه دینیند و خلاصه این که متعلق به نوعی آثار مکاشفه ای و اپوکریفایی هستند تا مدراش سنتی. واقعیت این است که مکاشفه عوالم آسمانی، که دستمایه اصلی این آثار است، در اصل، کوششی برای انتقال آن چه اتفاقا در کتاب مقدس آمده، به تجربه شخصی مستقیم بوده است. مقولات اصلی وصف مرکبه از خود کتاب مقدس سرچشمه می گیرد، اما در همه این ها اعتقاداتی مستقل و نوین وجود دارد. بعدها در آثار هیکلوت به مکاشفه مرکبه برمی خوریم یا مشاهده این که فلک عرش از تالارها یا قصرهایی می شود؛ حال آن که این عبارات برای خود حزقیال و نگارندگان اولیه این آثار به طور کلی غریب بوده است. تجربیات مکاشفاتی در زمان های مختلف تفسیرهای متفاوتی به دنبال داشته است. عارف مرکبه خود را یورده مرکبه یعنی نازل شوندگان به مرکبه می خواند. در هیکلوت اکبر آمده که یوردین مرکبه گروهی سازمان یافته و در واقع حلقه یوحنان بن زکایی و مریدان وی بوده اند. هیکلوت اکبر هم در موضوع و هم در سبک، از فلسطین تأثیر پذیرفته است و باید در سرزمین فلسطین و در دوران های تلمودی متأخر (قرن چهارم یا پنم میلادی) سازمان داده شده باشد. پس تا اینجا با یک حرکت دینی سازمان یافته که با یهودیت ربانی هم مغایرت داشته است، روبرو هستیم؛ اما به نظر می رسد که این نگارندگان ناشناخته می خواستند، روح عقیده جدید خود را با یهودیت هلاخایی سازگار کنند. اما این امر نتایج کاملا متفاوتی با ارتدوکسی یهود به دنبال داشت.

شرایط خاص ورود به حلقه عرفای مرکبه
یکی از این نتایج، تأسیس شرایط خاص ورود به حلقه عرفای مرکبه بود؛ مثلا در تلمود آمده که فردی که می خواهد به تعالیم عرفانی بپردازد، باید کیفیات خاصی داشته باشد و یا از طبقاتی باشد که در اشعیا ذکر شده است، اما در بخش سیزدهم هیکلوت اکبر هشت شرط برای ورود ذکر می شود که معیارهای ظاهری و فیزیکی هم جزو آنهاست. داوطلبان ورود بر اساس قیافه شناسی و کف شناسی هم داوری می شدند. به نظر می رسد ظهور این معیارها به موازات رشد عرفان نوافلاطونی شرق (در قرن چهارم میلادی) بوده است. گویا از آیه 9 باب 3 اشعیا که می گوید: چهره آنان راز درونشان را فاش می سازد و نشان دهنده گناهشان است... تفسیری مبتنی بر قیافه شناسی می کنند و این فقره از تلمود مرجعی برای نشانه های فردی می شود. افرادی که از این آزمایش، موفق به در می آمدند، شایستگی فرود به مرکبه را داشتند.

تشابه موضوع هیکلوت ها با عقاید گنوسی ها

فرود به مرکبه منجر به آزمایش ها و خطرهایی است که همراه با آماده سازی سالک و مهارت وی و وصف این سفر، موضوع این آثار را تشکیل می دهد که مشابه آن پیش از یهودیان در میان گنوسی ها و هرمسی های قرون دوم و سوم میلادی وجود داشته است. در هیکلوت اکبر از صعود روح از زمین و گذر از میان افلاک فرشتگان جنگجو و فرمانروایان کیهانی و رسیدن به ملأ اعلای نور خدا که همان نجات گنوسیه است، سخن به میان آمده است. این صعود عرفانی در عرفان یهود، مسبوق به اعمال زاهدانه ای است که دوازده یا چهل روز طول می کشد. حی بن شریرا، رئیس مدرسه بابلی در حدود سال هزار میلادی گزارش می کند که بسیاری از علما بر این باورند که کسی که خصوصیات فوق را داشته و مشتاق مشاهده مرکبه و قصرهای فرشتگان افلاکی بوده است، باید روش خاصی را دنبال کند و اعمال زاهدانه ای را مانند روزه گرفتن و گذاشتن سر میان دو زانو و ترنم سرودهایی از متون سنتی انجام دهد تا وارد قصرهای آسمانی شود. پس از این مقدمات، سفر سالک در حالت وجد و بیخودی آغاز می گردد. در مکتب گنوسی، آرخون ها یا حاکمانی در هفت فلک سیاره ای وجود دارند که مخالف آزادی روح از اسارت زمینی هستند و روح باید بر این آرخون ها فائق آید.
در گنوسی گرایی توحیدی یهودی، این فرمانروایان دروازه بانان سلحشوری هستند که به راست و چپ مدخل آسمان گماشته شده اند و روح باید در صعود خود از این دروازه بگذرد. ملاحظه می گردد که در هر دو مورد روح برای ادامه سفر بی خطر، نیازمند مهری جادویی است که از رمزی که دیوان و فرشتگان را بگریزاند، ساخته شده است. سالک در هر مرحله جدید این صعود به مهری جدید نیاز دارد تا در ورطه هولناک زبانه های آتش و گرداب و طوفانی که خداوند پر جلال و جبروت را فرا گرفته گرفتار نشود.

اوراد جادویی در متون هیکلوت
اوراد جادویی به وفور در متون هیکلوت دیده می شود. سالک با ذکر این اوراد و رموز عرفانی و حرکات سحری و پیچیده سعی و تلاش می کند که از این دروازه های بسته که مانع پیشرویند عبور کند. در ادیان ترکیبی هلنی، در میان آثار جادویی مصر مربوط به زمان امپراتوری روم، وجد عرفانی توأم با اعمال جادویی و سحری وجود داشته است.

خدا در عرفان هیکلوت
در عرفان هیکلوت، خداوند پیش از هر چیز دیگر، یک پادشاه است؛ پادشاهی مقدس. واقع امر این است که در عرفان مرکبه از حضور خدا در این جهان خبری نیست. شکاف بین روح و خدایی که پادشاه عرش است، در اوج وجد عرفانی نیز از بین نمی رود و حتی پلی بین خدا و انسان وجود ندارد. نه تنها خدا برای عارف حضور ندارد، بلکه عشق خدا هم مطرح نیست. عشقی که میان عارف یهودی و خدایش مطرح است، مربوط به زمان دوری پس از زمان مورد نظر ماست. در تمام مدت وجد و بیخودی، هویت عارف باقی می ماند. عارف که از همه خطرات گذر کرده و اکنون در مقابل عرش قرار گرفته است، فقط می بیند و می شنود، همین و بس. در اینجا تأکید بسیاری بر جنبه شاهانه خداوند می شود. در عرفان مرکبه خداوند پادشاه مقدسی است که از عوالم ناشناخته ظهور و از طریق 955 فلک، به عرش شکوه نزول می کند. راز چنین خدایی که صانع جهان است، یکی از موضوعات معرفت باطنی است که بر روح عارف در عروج وجد آمیزش آشکار می گردد.

مکاشفه شیعورکوما

این مکاشفه در رسائل عرفای مربوط زیر نام شیعورکوما، به معنای اندازه کالبد، ظاهر می گردد. بر اساس گزارشی در هیکلوت اکبر، رسم بر این بوده است که در راست و چپ فرد ملهم کاتبانی قرار می دادند تا وصف وی از عرش و ساکنان آن یادداشت کنند. عارف در حالت وجد و بیخودی می توانسته است به فراسوی عالم فرشتگان راه یابد و خدایی را رؤیت کند که از دید فرشتگان هم پنهان است. این مکاشفه جدید موسوم به شیعورکوما بوده است. از همان آغاز، همه گروه های یهودی با تجسم شیعور کوما سرسختانه مخالفت ورزیده؛ از عرفان کناره گرفتند. از سویی همه عرفای بعد و قبالاییان، زبان مبهم و پوشیده آن را به عنوان نماد مکاشفه روحانی به کار گرفتند؛ به طوری که همین تجسم خدا باعث جدایی الهیات عقلانی یهود و عرفان یهود شد. درک شیعورکوما از فضایل عارف بوده است. واحدهای اندازه گیری اندام های شیعورکوما کیهانیند؛ مثلا یک وجب او همه جهان را پر می کند. پس ملاحظه می شود که مقصود از این اندازه ها اندازه های واقعی نبوده است. گویی شکوه پنهان خدا گوشت و خون به خود می گیرد.

تشابه مکاشفه شیعورکوما با عقاید گنوسیه
در اینجا این سئوال مطرح می گردد که اندازه کالبد چه کسی مد نظر بوده است؟ حزقیال نبی در عرش مرکبه شکلی شبیه انسان را مشاهده کرد (حزقیال 1:26) آیا این هیبتی که نویسندگان شیعورکاما وصف می کنند، همان انسان نخستین اندیشه ایرانی هم عصر آن نیست که به دنیای عرفان یهودی راه یافته است؟ آیا میان خدای جهان آفرین با ذات غیر قابل توصیف خداوند تمایزی قائل بوده اند؟ جالب این جا است که دقیقا همین انسان نخستین بر عرش مرکبه است که متن شیعورکوما آن را خالق جهان می نامد. همان طور که می دانیم، گنوسی های ضد یهودی قرون دوم و سوم میلادی میان خدای خیر که ناشناخته است و خدایی که صانع و در واقع همان خدای بنی اسرائیل است، صریحا تمایز قائل بوده اند.
این عقیده در سراسر شرق نزدیک فراگیر بوده و ممکن است که شیعورکوما خواسته است، میان این خدای خالق و خدای حقیقی هماهنگی ایجاد کند. البته ثنویتی از نوع گنوسی برای یهودیان، غیر قابل تصور بوده است. در عوض، با تجسم عرفانی خدا کوشیدند تا ظاهر خدا را که بر عرش شکوه تکیه زده و از سویی ماهیتا متعال و مافوق و نامرئی است، توجیه کنند. شکوه پنهان خدا، موضوع بیشتر اندیشه های عرفانی و بسیار مورد احترام نمایندگان عرفان مرکبه مینایی است که ربی عقیبه معروف در میانشان است. از ربی عقیبه نقل است که او به نوعی مانند ماست، اما بزرگ تر از همه چیز و این شکوه اوست که از ما مخفی است.


منابع :

  1. علی اکبر دهخدا- لغت‏نامه دهخدا- مقاله گنوستیسیزم- جلد 41

  2. دایرة‏المعارف فارسى- مقاله مذهب گنوسى- جلد دوم بخش اول

  3. جان ناس- تاریخ ادیان- مترجم على اصغر حکمت- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370

  4. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش یهودیت

  5. طاهره حاج‏ ابراهیمى- مقاله عرفان یهودی و مکتب گنوسی- سایت باشگاه اندیشه

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114792