تبلیغ و نودینی در دین یهود (نودینی در عهد عتیق)

کاربرد و معانی نودینی در عهد عتیق

در متون اولیه یهودی از تغییر آیین و نودینی سخنی نرفته است و اعتقاد بر آن بوده است که غیر اسرائیلی ها بدون تغییر آیین می توانند، مناسک یهودی را اجرا کنند. در متون متأخر بحث هایی در این زمینه صورت گرفته است، اما به طور دقیق نمی توان تاریخی برای رواج تغییر آیین در یهودیت ذکر کرد. در کتاب مقدس عبری، نودینی به دو معنا به کار رفته است. به یک معنا نودینی به تصمیم و عزم بنیادینی اشاره دارد که به وسیله آن انسان کامل به دعوت خدا لبیک می گوید. این نگرش انسانی با عمل برگزیدگی الهی مطابق است. برگزیدگی مستلزم نودینی، و نودینی به معنای جهت یابی دوباره به عنوان برگزیدگی تجربه می شود. تغییر بنیادی یا نودینی جهت یابی درونی و روحی شخص است که به عنوان روشن بینی حقیقی، تولد دوباره و در کتاب مقدس عبری به عنوان پاسخ و بازگشت توصیف شده است. تغییر جهت یا نودینی در واقع پاسخ به درخواست درونی است.
این نوع نودینی، نودینی از حاشیه و پیرامون به سمت مرکز است، و اساسی ترین انتخابی است که انسان در طول زندگی خود می تواند داشته باشد. با این که در عهد عتیق بر این نودینی به عنوان عمیق ترین معنای رابطه ای اسرائیل با خدا تاکید شده است، در عین حال، قابلیت تعمیم بر تمام نوع بشر از هر ملت و قومی که باشند دارد؛ تمام انسان ها به بازگشت به سوی خدا فراخوانده شده اند. این گونه از نودینی و تغییر جهت را یونس به مردم نینوا توصیه کرد؛ زیرا او در ابتدا نودینی را موضوعی میان خدا و قوم یهود می دانست در واقع داستان یونس تأیید دوباره ای بود بر عهد خدا با انسان. در داستان نوح نیز که در سفر پیدایش باب 6 تا 9 آمده، بر نودینی به همین معنا تأکید شده است. کوتاه سخن، چنان که عهد خدا با موسی را در راستای میثاق کلی خدا با آدم و نوح بدانیم، آن گونه که کتاب مقدس ما را به این نکته رهنمون می شود، یهودیت چیزی جز التزام به بازگشت به سوی خدا نیست.
معنای دوم نودینی به نودینی از حاشیه به متن اشاره ندارد، بلکه به حرکت از «خارج به داخل» دلالت دارد. عموما از مفهوم نودینی و تغییر بنیادی همین معنا یعنی تغییر دین تداعی می شود. این دو معنا از نودینی قابل جمعند. به عبارت دیگر، گرویدن به یهودیت و بازگشت به خدا و تغییر جهت به سوی او قابل جمعند.

نودینی در کتاب های اولیه کتاب مقدس عبری

اسرائیلی ها خود را فرزندان اسرائیل یعنی از یک نیا و جد مشترک می دانند. بر طبق این دیدگاه، نویسندگان کتاب مقدس عبری، عهد خدا با اسرائیل را توافق میان خدای خاص، یهوه، و قوم معین یعنی ابراهیم، اسحاق، یعقوب و فرزندان او می دانند. واژه ای "گر" برای بیگانگانی به کار می رفت که در بین اسرائیلی ها ساکن بودند، ولی از پذیرش و تصدیق خدای واحد از سوی آنان حکایت ندارد. بر پایه کتب اولیه، غیر اسرائیلی ها می توانند مناسک اسرائیلی را بدون تن دادن به نودینی انجام دهند. به عنوان مثال، مردی که در خارج از اسرائیل متولد شده و ختنه کرده باشد می تواند از قربانی عید فصح برخوردار شود.
در سفر خروج داستان فرار موسی از دربار فرعون و کمک او به دختران کاهن مدیان و سرانجام ازدواج او با یکی از آنان گزارش شده است. بر اساس آن گزارش صفوره، همسر موسی، زندگی همسرش را با ختنه کردن پسرانش نجات داد. اما این متون از نودینی و تغییر آیین صحبت نمی کنند. خلاصه آن که در دوره کتاب مقدس، به عنوان مثال، برای یک مصری یا بابلی قابل تصور نبود که در زادگاه و سرزمین مادری خود بماند و در عین حال به دین اسرائیل بگرود، ولی پس از دوره کتاب مقدس شمار زیادی از غیر یهودیان جذب یهودیت به عنوان یک دین شدند، و اصطلاح "گر" به این منظور وضع شد.

نودینی در کتاب های متأخر کتاب مقدس عبری
دقیقا مشخص نیست از چه زمانی نودینی وارد یهودیت شده است. در عزرا و نحیما امکان نودینی زنان بیگانه به یهودیت مورد توجه قرار نگرفته است. در کتاب اشعیا به نودینی پرداخته شده، ولی خطوط کلی آن مشخص نشده است. «غریبانی که با خداوند مقترن شده او را خدمت نمایند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند یعنی همه کسانی که سبت را نگاه داشته آن را بی حرمت نسازند و به عهد من متمسک شوند. ایشان را به کوه قدس خواهم آورد. و ایشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و قربانی های سوختنی و ذبایح ایشان بر مذبح من قبول خواهد شد؛ زیرا خانه من به خانه عبادت برای تمامی قوم ها مسمی خواهد شد.»
نویسنده اشعیا تأکید می کند که خداوند از میان غیر یهودیان کاهنان و لاویان خواهد گرفت. وقتی درباره آخرالزمان و مباحث مربوط به آخرت شناسی صحبت می کند، در این دوره غیر اسرائیلی ممکن است خدمت کار یهوه شود، سبت را مراعات کند و در هیکل عبادت کند، اما هرگز بنی اسرائیل خوانده نخواهد شد.

نودینی در دوره خاخامی

در نوشته های حاخامی فصل مستقلی به موضوع نودینی اختصاص داده نشده است، تنها اشاره ای به آن شده است. از این رو هیچ شاهدی درباره تازه یهودیان یا دلایل و انگیزهای آنان در تغییر آیین پیدا نمی شود. تنها رساله کوچکی با عنوان گریم grim به اختصار به این موضوع پرداخته است. این رساله از ملحقات تلمود بابلی است. در ثانی بیشتر نوشته های تلمودی اتوپیایی و نظریند، لذا لازم نیست ما را در جریان چند و چون آنچه رخ داده قرار دهند. به عنوان نمونه، حاخام ها ادعا می کنند دشمنان یهودیان سرانجام به یهودیت می گروند که نرو و آنتینوس از جمله آنانند.
سوم آن که حاخام ها موضوع نودینی را به طور استطرادی مورد بحث قرار داده اند. بر این اساس، حاخام ها صحبت های ضد و نقیضی راجع به نودینان (تازه یهودیان) و نودینی ابراز داشته اند. برخی از دانشمندان معتقدند قبول تورات، ختنه برای مردان، غسل و قربانی از دوره معبد دوم به بعد برای نودینان الزامی بود، اما منابع حاخامی این ادعا را تایید نمی کند. حاخام ها درباره اهمیت انگیزه های نودینان (تازه یهودیان) اختلاف دارند. مطلوب آن است که غیر یهودیان به انگیزه های آسمانی و الهی وارد جامعه یهودیان شوند. برخی از فرزانگان اجازه نمی دهند بیگانگان برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی خود، از قبیل ازدواج با یهودیان، به یهودیت بگروند.
راو از تغییر آیین بیگانگان حتی اگر به منظور دست یافتن به اهداف دنیوی باشد، استقبال می کند؛ زیرا معتقد است غیر یهودیانی که به این منظور یهودی می گردند سرانجام به پیروان واقعی یهوه تبدیل خواهند شد. دیگران معتقدند چنان که کسی با انگیزه های پست و دنیوی یهودی گردد، لازم است بار دیگر با انجام مراسم و مناسک خاص با دلایل و انگیزه های صحیح یهودی گردد. از نظر معدودی از حاخام ها، بچه هایی که به یهودیت می گروند، پس از رسیدن به سن بلوغ باید دوباره مراسم و تشریفات تغییر آیین را به جای آورند. طبق تعالیم حاخامی، تازه یهودیان مکلف به تمام تکالیف یهودیان مادرزادند. البته برخی معتقدند باید مهلت قابل توجهی به آنان داده شود تا از خلق و خو، آداب و آیین های سنت قبلی خود فاصله گیرند، زیرا آنان در فرهنگ و سنت یهودی پرورش و تربیت نیافته اند.
تازه یهودیان با این که در انجام تکالیف و مناسک با یهودیان مادرزاد یکسانند، در عین حال بین آن دو تفاوت هایی وجود دارد، چه آن که خداوند سرزمین موعود را فقط به یهودیان مادرزاد اعطا کرده است و تازه یهودیان هیچ سهمی در آن ندارند، زیرا اسلاف آنان جزو قبایل و اسباط اصلی نیستند. در تلمود فلسطینی آمده است خداوند کل زمین را در می نوردد و هر جا انسان پرهیزکار و صالحی بیابد، او را به جامعه یهودیان ملحق می کند، زیرا کسانی که خدا دوستشان دارد، بزرگ تر و والاتر از کسانی هستند که خدا، یهوه، را دوست دارند. خداوند خودش را در بیابان متجلی ساخت و نه در کشور خاصی. بنابراین، بیگانگان در هر مرحله ای از زندگی هر گاه تصمیم به نودینی بگیرند می توانند یهودی شوند، همچنان که ابراهیم تا 99 سالگی ختنه نکرد.

نودینی در عصر هلنی
شواهد زیادی وجود دارد بر این که در دوره هلنی افراد زیادی یهودی شدند. در انجیل متی هم به این واقعیت اشاره شده است که خود علمای یهود به دنبال یهودی کردن بیگانگان بودند؛ آنجا که خطاب به فریسیان می گوید: «وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا که بر و بحر را می گردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست تر از خود پسر جهنم می سازید.» واقعیت این است که نودینی در دوره هایی که بی ثباتی اجتماعی حکمفرما بود، رو به افزایش بوده است. به عنوان مثال در دوره هلنی افراد بیشتری به یهودیت گرایش پیدا کردند. دوره هلنی بیانگر چالش یهودیت با تفکر کلاسیک یونانی و فرهنگ های آسیایی است، زیرا اسکندر مقدونی اروپا و آسیا را به هم وصل کرد و صورت های جدیدی از دین، فلسفه، هنر، الهیات، علم و زبان به وجود آورد.
یهودیان ارتباط و تماس مستقیمی با عوالم فکری جدید پیدا کردند و بدین وسیله یهودیت و خدای خاص قوم یهود را به اقوام و فرهنگ های جدید معرفی کردند. پس از مرگ اسکندر، در اسرائیل و اورشلیم جنگ های زیادی درگرفت و سربازان غیر یهودی بسیاری در اورشلیم مأوی گزیدند و یهودیت به عنوان یک دین هلنی و یونانی مآب شناخته شد. غیر یهودیان هر چند شناخت کاملی از خدای قوم یهود نداشتند، ولی از نظام اخلاقی و مناسک مقدس آگاهی داشتند و این در حالی بود که رومی ها رابطه چندان دوستانه ای با یهودیان نداشتند و حتی حاضر نبودند یا آنان غذا بخورند. در زمان جولیوس سزار بود که دین یهودیت به عنوان دین رسمی پذیرفته شد و آزادی های درخور توجهی به یهودیان اعطا شد. به طوری که آنان در امپراتوری روم می توانستند زندگی کنند و همچنان در کمال صلح و صفا به آداب و مراسم قدیمی و سنتی خود عمل کنند. در این دوره برای بسیاری از رومی ها به خصوص برای زنان طبقات بالا، یهودیت دینی قابل قبول، قابل اعتماد و مورد احترام بود و مقدمات نودینی و تغییر آیین آنان به یهودیت فراهم بود.

دیدگاه فلاسفه یهودی درباره نودینی

دیدگاههای ابن میمون و یهودا هالوی درباره نودینی و تغییر آیین بیانگر دیدگاه های مختلف یهودیت در این مسئله است. از نظر ابن میمون حتی یهودیان مادرزاد نیز در صحرای سینا تغییر آیین دادند، هنگامی که به مناسک سه گانه ختنه، غسل و قربانی، که امروزه برای تمام تازه یهودیان لازم است، تن دردادند. او معتقد است یهودیان باید به هر شکل ممکن تازه یهودیان را جذب کنند و همین که کسی اظهار تمایل و علاقه به یهودیت کرد، یهودیان باید در هر حال، او را یهودی سازند. در تلمود آمده است که نباید با اعلام جزئیات مجازات هایی که در صورت پیروی نکردن از شریعت در انتظار آنان است، بار سنگینی بر دوش تازه یهودیان نهاد و یهودیت را دینی خشن معرفی کرد. به اعتقاد او، همین امر باعث می شود آنان از مسیر صواب به بیراه کشانده شوند. در ابتدا، یک فرد با کلمات لذت بخش جذب می شود و سپس محدودیت و قیدهای عشق با او در میان گذاشته می شود یا خود بدان واقف می گردد.
ابن میمون معتقد است تورات را باید به مسیحیان تعلیم داد تا دچار سوء فهم نشوند، آنان چنان چه معنای درست تورات را درک کنند به یهودیت تمایل پیدا خواهند کرد. کوتاه سخن، او نگرش مثبتی به نودینی دارد، و این نظر در دیدگاه کلی ایشان در باب انسان ریشه دارد. به نظر او، تمام انسان ها در اصل یکسانند، زیرا هیچ کس با نفس شکوفا و پرورش یافته به دنیا نیامده است. یهودیان و غیر یهودیان به یک میزان می توانند در اثر فعالیت عقلانی نفس خود را بارور سازند. عدم تفاوت اساسی میان یهودیان و غیر یهودیان یهودی شدن آنان را آسان ساخته است. تمام آنان می توانند با فراگیری اصول عقاید یهودیت و زندگی کردن بر طبق زندگی های یهودیان یهودی گردند.
یهودا هالوی دیدگاه های متفاوتی راجع به قوم یهود و تازه یهودیان دارد. او معتقد است یهودیان تفاوت اساسی با غیر یهودیان دارند و هیچ گاه یک بیگانه و غیر یهودی نمی تواند به جایگاه و مقام یهودیان مادرزاد بار یابد. او می نویسد: «هر بیگانه ای می تواند در سرنوشت و تقدیر خوب ما سهیم باشد، ولی هرگز با ما یکی و برابر نخواهد بود. اگر تورات از آن رو که خدا ما را خلق کرده بر ما الزام آور می بود، انسان های سفید و سیاه از آن رو که همه مخلوق خدایند یکسان می بودند. در حالی که تورات تنها به دلیل یاری و همراهی یهوه در خروج از مصر بر ما الزام آور شد، زیرا ما بهترین های نوع بشر هستیم.» در جای دیگر می نویسد: «تازه یهودیان در شأن و رتبه با اسرائیلیان مادرزاد یکی نیستند، زیرا یهودیان می توانند به مقام پیامبری برسند و از این جهت متمایز از دیگرانند، در حالی که تازه یهودیان تنها از راه فراگیری از آنان می توانند به مقاماتی دست یابند و تنها می توانند انسان های پرهیزگار و فرهیخته باشند، اما هرگز به مقام پیامبری دست نمی یابند.»
به هر حال، یهودا هالوی از یک سو معتقد است راه برای یهودی شدن بیگانگان باز است. از سوی دیگر، نظریه اش به او اجازه نمی دهد که یهودیان مادرزاد و تازه یهودیان را برابر بداند.


منابع :

  1. آبراهام ا. کهن- گنجینه‏اى از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانى- صفحه 86- 82

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 6 صفحه 302

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏14 صفحه 147

  4. حبیب لوى- احکام و مقررات حضرت موسى (ع)- صفحه 2- 11

  5. رضا گندمى‏- مقاله نودینى در یهودیت- فصل نامه هفت آسمان- شماره 21

  6. عبدالکریم شهرستانی- ملل و نحل- جلد 1 صفحه 250

  7. سهیلا جلالی کندری- یهود شناخت- صفحه 190- نشر فرهنگ اسلامی- تهران، 1380

  8. سیدمحمّد شیرازی- «دنیا و یهود»- ترجمه محمدهادی مدرسی- صفحه 122- 124

  9. ابوالحسن ندوی- نبی رحمت- ترجمه محمد قاسم قاسمی- صفحه 170- 171

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114841