وضعیت شریعت شفاهی یهود در عصر زوگوت

عصر زوگوت

عصر زوگوت (زوج ها) تا حد زیادی، با دوره حاکمیت یونان بر فلسطین (332 - 140 ق. م) و به دنبال آن، دوره سلسله حشمونائیم (140-37ق. م) همزمان است. از لحاظ فرهنگی، این دوره دوره مقابله بود؛ مقابله با یونانیان سلوکی (که فرامین آنها یورش به دین یهودی بود)، مقابله با تأثیرهای هلنیستی، و مقابله با فرقه های مرتد مختلفی که در طول این دوره شکل گرفته بودند.

نقش تاریخی کاهن اعظم شیمعون در این دوره
آغازین روزهای این دوره، در سیطره شخصیتی بزرگ و اسطوره ای به نام کاهن اعظم شیمعون هصدیق (عادل) بود. نقش تاریخی و تاریخ دقیق حیات شیمعون در ابهامی قابل توجه فرو رفته است و به احتمال قوی، این ابهام ناشی از تشابه اسمی و لقبی دو شخص مختلف (پدربزرگ و نوه) است. همچنین، ممکن است علت چنین ابهامی این باشد که نام ذکر شده برای بیان فعالیت های تعدادی از کاهنان اعظم در این دوره گذار از حاکمیت پارس و آغاز بیداد سلوکی ها، به کار می رفته است. یهودیان به خاطر رهایی از سلطه حاکمان پارس، سرمست و خوشحال بودند و مدتی با حاکمان جدید یونانی گرا، به ویژه سلسله بطالسه در مصر، در هماهنگی کامل به سر بردند.
در بخش نتیجه گیری کتاب بن سیرا که در همین دوره نوشته شد، شیمعون به نحو اغراق آمیزی، مورد ستایش قرار می گیرد و با تمام شکوه و جلال مقام کاهنی، از او به عنوان رهبر قوم یهود و فردی قدیس یاد می شود. در منابع تلمودی او را یکی از «بازماندگان مجمع کبیر» می دانند. درباره شخصیت او افسانه ها بافته اند که در تمامی آنها بر آگاهی او از این واقعیت که نقطه عطف تاریخ یهودی به پایان خود نزدیک می شود، تکیه کرده اند. در عین حال، او طلیعه دوره جدیدی است که حکیمان آن را به نام، می شناسیم و بر اساس نظرها و احکامشان آنها را تشخیص می دهیم. کاتبان گمنام، اینک جای خود را به گروهی کوچک از رهبران می دهند که بعضی بیانات حکیمانه و نوآوری های آنان تا به امروز، باقی است.

تأثیر فرهنگ یونانی بر دین یهودی

با این که تأثیر فرهنگ یونانی سال ها پیش از آن که اسکندر کبیر بر امپراتوری پارس غلبه کند، در شرق نمایان بود، در فرهنگ و زندگی فلسطینیان ریشه عمیقی ندوانیده بود. حتی زمانی که اسکندریه به مرکزی قدرتمند برای فرهنگ یونانی گرا مبدل شده بود، عمدتا یهودیان مصر بودند که نفوذ آن را حس کردند و یهودیان مستقر در فلسطین عموما با جنبه دیگری از این فرهنگ یونانی، یعنی یونانی مآبی ظاهری، روبرو بودند که گونه ای قدیمی از شرق گرایی بود و موجب اختلاط آرایه های ظاهری فرهنگ یونانی با جنبه های گوناگون فرهنگ خاور نزدیک شده بود. یونانی مآبی به آسانی با فرهنگ ها و ادیان پارسی و سوری درآمیخت، اما به خاطر طبیعت ایمان اعضای مجمع کبیر نتوانست با دین یهودی ترکیب شود.
در آن زمان و تا چند نسل بعد، این آشتی ناپذیری، رویارویی میان فلسفه یونان و روح یهودیت تلقی نگردید. در محدوده رابطه میان این دو جهان که در ظاهر بسیار متفاوت به نظر می رسیدند، احترام متقابل در سطح بالایی وجود داشت. جلوه های ظاهری تمدن یونانی، بسیاری از یهودیان را مجذوب خود ساخته بود و برای جذب مردم یهودیه به یک پادشاهی یونانی مآب بزرگ تر، فشاری دائمی و رسمی، به ویژه از سوی اعضای طبقات برخوردارتر یهودیه، که در پی یاری رساندن به این التقاط دینی بودند، وجود داشت.

پیدایش فرقه های دینی حسیدیم

با پیدایش فرقه های دینی که در منابع یهودی- یونانی به حسیدیم (در لغت به معنای پارسایان) معروفند، این روند تعدیل شد. رهبران روحانی این اقلیت، شاگردان و وارثان فاضل اعضای مجمع کبیر بودند. حاکمان سلوکی فشارهای سیاسی را فزونی بخشیدند که در نهایت، به تصویب اولین فرمان های زورمدارانه در تاریخ یهود انجامید که دقیقا موجودیت دین یهودی را نشانه رفته بود. در نتیجه این فرمان ها، فراگردی دو سویه در میان قوم یهود آغاز شد؛ از سویی آزار وحشیانه و از سوی دیگر سرپیچی سرسختانه در مقابل تجاوز به حریم تورات، که الهام گرفته از مفهوم یهارگ وال یعوور (بگذارید بمیرد تا مرتکب گناه نشود) بود.
این آمادگی برای تحمل رنج ها و حتی جان دادن به جای خیانت به ایمان حقیقی، در منابع تلمودی و در کتب مکابیان منعکس شده است. همزمان، صاحب منصبان یهودی با صدور احکام و فرمان هایی در صدد تضعیف دوستی و برادری یهودیان با غیر یهودیان برآمدند. مردم تمامی این فرمان ها و مقررات خشک را به آسانی نمی پذیرفتند، اما به موقع خود، این فرمان ها و مقررات به بخشی از هلاخا و سنت فرهنگی یهود مبدل شدند. این دوران، همچنین سخت محتاج فعالیت و تلاشی خلاق برای وضع احکام معقول و بازدارنده، در برابر آمادگی مؤمنین پرشور و پرحرارت برای جان فشانی در راه انجام تکلیف دینی خویش بود.
فرمانی که جنگ دفاعی را در روز شبات مجاز می شمرد، دست کم در «کتاب مکابیان» به متتیا، مؤسس سلسله حشمونائیم و اولین شورشی علیه سلوکی ها، نسبت داده شد. این فرمان، سرانجام به صورت یک حکم با پشتوانه متن کتاب مقدس درآمد و بیانگر آن بود که نقض احکام شبات در زمان جنگ و بحران مجاز است. تعاریف و مصوبات مشابهی نیز در طی قرن ها به اقتضای ضرورت دوران آشوب، اضافه شده اند.

پیروزی شورش حشمونائیم
پیروزی شورش حشمونائیم که با نام قیامی دینی و مردمی با رهبری حسیدیم آغاز شده بود، در عمل به آزادی یهودیه و فلسطین از یوغ سلطه خارجی انجامید. تا مدتی چنین به نظر می رسید که حاکمان حشمونائیم (اعضای یک خانواده کاهنی، که از طرف خود مقام کاهنی اعظم را برای خویش برگزیده بودند) قدرت اجرایی و سیاسی را در دست خواهند گرفت و در عین حال، حکیمان و دادگاه شرع امور داخلی را با روش های جاافتاده ای اداره خواهند کرد. اما این وضعیت دوام نیاورد؛ چرا که حاکمان حشمونائیم به دلایل سیاسی یا جز آن، به صدوقیم (صدوقیان) اقبال نشان دادند و کشور بار دیگر بر اثر نزاع از هم پاشید.

خاستگاه و فعالیت های صدوقیان

اطلاع از خاستگاه صدوقیان بسیار ناچیز است. تعداد آنان اندک بود، اما چون در میانشان کاهنان و افراد ثروتمند زیادی وجود داشتند، از نفوذ اجتماعی گسترده ای برخوردار شدند. صدوقیان رسما از محافظه کاری دینی طرفداری می کردند و شریعت شفاهی، سنت ها و احکام برآمده از آن را انکار می نمودند و تنها خواهان بازگشت دوباره شریعت نوشته بودند. در نهایت نیز، مثل قرائیم که چندین نسل بعد ظهور کردند، مجبور شدند که برای حفظ رضایت بخشی شریعت مکتوب، سنت شفاهی خاص خودشان را ایجاد نمایند. دلمشغولی اصلی آنها محدود کردن اعتبار شریعت مدون موسوی به حوزه کارهای عملی در معانی خاص آن بود تا به این وسیله، تقلید از تمدن یونانی را تسهیل کنند.
صدوقیان بخشی از اصول اعتقادی مورد قبول قوم یهود در آن ایام، مانند اعتقاد به جاودانگی روح، اجر و پاداش اخروی و رستاخیز مردگان، را نیز انکار می کردند. صدوقیان بر خلاف فراخوانیشان به بازگشت به عقاید و الگوهای رفتاری گذشته، در حقیقت، فرقه ای بدعت گزار بودند. توده مردم، شامل کسانی که هوادار خاص حسیدیم نبودند، راهی را در پیش گرفته بودند که فریسیان (پروشیم)، یعنی عزلت گزیدگان؛ ظاهرا اصطلاحی است که فقط دیگران برای فریسیان به کار می بردند، پیشگامان آن راه بودند. حاکمان حشمونائیم که بر خلاف نظر رهبران فریسی سنهدرین، خود را پادشاه معرفی می کردند، در تفکر، مجذوب فرقه صدوقیان شدند. در نتیجه، روابط میان پادشاه و سران سنهدرین به تیرگی گرایید و در روزگار اسکندر ینایی با مداخله عوامل خارجی، این وضعیت به نزاعی آشکار بین حسیدیم و مزدوران اسکندر انجامید.

رهبران دوره زوگوت

اطلاعات درباره رهبران این دوره پراکنده است. ریاست عالی ترین نهاد روحانی سنهدرین، بر عهده زوگوت (دو انسان فرهیخته) بود که یکی از آن ها ناسی (رئیس) و آن دیگری، قائم مقام وی یعنی آو بت دین (رئیس دادگاه شرع) بود. به هیچ طریقی نمی توان به اهمیت دقیق این زوج که ظاهرا نماینده دو مکتب فکری قانون گذاری بودند، پی برد؛ ولی روش های گوناگونی که از آنها دفاع می کردند، دارای موارد مشترک بسیاری بود که به استثنای چند اصل و حکم کلی، از اغلب آنها اطلاعی در دست نیست.

شخصیت و اقدامات شیمعون
تنها شخصیتی که از این دوره قابل شناخت است، ناسی شیمعون بن شاطح است که در دوره حاکمیت اسکندر ینایی می زیست. شیمعون برادر زن اسکندر بود و از این رو، از جایگاهی والا و مصونیتی ویژه در مقابل اقدامات پادشاه برخوردار بود. او به عنوان یکی از جنجالی ترین مخالفان صدوقیان، در کشمکشی دائم با اسکندر قرار داشت. تلاش جسورانه او در وارد آوردن فشار بر پادشاه برای پذیرفتن مرجعیت سنهدرین ناکام ماند و به شعله ور نمودن آتش آشوب در میان مردم، تعبیر شد. پس از مرگ اسکندر، بیوه او شلمونین (شلومصیون) به جای او بر تخت نشست و حکومت او در تلمود به اختصار، «عصر طلایی» توصیف شد.
شلمونین وضعیتی را که در ابتدای دوره حشمونائیم حاکم بود، دوباره برقرار ساخت. یعنی رسیدگی به امور دینی داخلی در اختیار سنهدرین قرار گرفت و برادرش شیمعون با بهره برداری از موقعیت خود به ایجاد تغییرات وسیع دست زد. او از راههای گوناگون و اصولا از راه شدت بخشیدن به گفتگوهای عقیدتی آتشین، موفق شد تا رهبران صدوقیان و حامیان آنها را از سنهدرین بیرون براند؛ از آن زمان به بعد، نهاد یاد شده در انحصار فریسیان قرار گرفت. او آخرین آثار و ریشه های بت پرستی و جادوگری را از میان برداشت و برای رسیدن به این مهم، معیارهای سختی را به خدمت گرفت و سرانجام موفق شد تا اصل «حکومت تورات» را (یعنی این که شریعت تورات و اراده خدا باید تعیین کننده رفتار کل امت باشد) به عموم مردم بقبولاند.
پافشاری او بر اجرای ظاهر نص صریح شریعت، او را با یک مصیبت شخصی روبرو ساخت؛ آن گاه که پسرش به انجام عمل ناروایی متهم شد، او به خاطر حفظ اصول محاکمات رسمی، با اعدام فرزندش موافقت کرد تا روش قضایی معتبری برای نسل های آینده ایجاد کند. شیمعون بن شاطح فرمان هایی نیز از خود بر جای نهاد که معروف ترین آنها حکمی است که برای افزایش حقوق زنان و تثبیت هر چه بیشتر خانواده صادر کرد که جانشین کتوبا (عقد رسمی ازدواج) گردید. فعالیت های این «زوج ها» و اشاعه نظام مند شریعت شفاهی، دانشمندان بزرگ را حتی در زمانی که قدرت و اختیارات واقعی سیاسی و کاهنی اعظم در دست دیگران بود به رهبران قوم یهود مبدل ساخت. شمعیا و اوطلیون که رهبری سنهدرین را در نسل پس از معون بن شاطح، شیمعون بن شاطح بر عهده داشتند، از پدر و مادرهایی نوآیین به دنیا آمده بودند و از این رو، از قرار معلوم، اصالت اجتماعی سطح پایینی داشتند. با وجود این، قوم یهود آنها را رهبران حقیقی خویش می پنداشت و آنها را بر کاهن اعظم، حتی در اوج مقبولیتش، ترجیح می داد. این عبارت تلمود را که حکمت تورات «گران بهاتر از مروارید» است (به این معنا که از کاهن اعظم که به مقدس ترین مکان ها پا می گذارد گران بهاتر است) همه قوم پذیرفته بودند.


منابع :

  1. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. باقر طالبى دارابى- مقاله سیر تکون تلمود- فصلنامه هفت آسمان- شماره 2

  3. باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114881