نقش اصلی تعالیم پولس در دوره سازنده مسیحیت

مسیحیت در قرن تأسیس خود به جنبشی با اکثریت امتها و اقلیت کوچکی از یهودی ـ مسیحیان، تبدیل شده بود. مسیحیت و یهودیت، گرچه هر دو از یک منبع اصلی پدید آمده اند، هر یک در طریق ویژه خود گسترش یافته است.

نقش پولس در دوره سازنده مسیحیت
شکی نیست که در این دوره سازنده مسیحیت، پولس رسول در شکل گیری آینده این حرکت نوظهور، نقش بسیار مؤثری داشت. اما درباره این تأثیر باید بر سه نکته تأکید کرد. نخست اینکه پولس تنها عالم الهیات در دهه های نخست مسیحیت نبود. رهبران دیگری بودند که دیدگاههای دیگری را درباره زندگی و ایمان مسیحی تعلیم می دادند. یکی از این راههای مسیحی بودن غیر پولسی، راه به اصطلاح «مسیحیان گنوسی» بود. آنها دیدگاههایی شبیه آنچه هم اکنون دین «عصر جدید» خوانده می شود، داشتند. معتقدات آنها اخیرا با کشف دست نویسهایی باستانی، که تنوع زیاد موجود در مسیحیت اولیه را نشان می دهد، روشن شده است. همچنین پولس، حداقل از یک لحاظ، نمی تواند به طور کامل باعث و بانی پیشرفت جنبش مسیحی در جهان امتها [غیر یهودیان] باشد. اکنون مورخان می دانند که بسیاری از غیر یهودیان قبل از ظهور پولس به سوی عبادت و تعالیم کنیسه های یهودی در سراسر امپراتوری روم جذب شده بودند، اما او مبانی الهیاتی روشنی را برای آن چیزی فراهم کرد که حرکت بسیار شجاعانه این دین جدید قرار بود به آن منتهی شود، یعنی خوشامدگویی خارجیها به پیمانی که خداوند در ابتدا با یهود بسته بود.

پولس قدیس به عوان یک الگو
اما پولس قدیس الگوی بسیار مهمی را پدید آورد. از آنجا که او هرگز عیسی را قبل از مصلوب شدن ندیده بود، بلکه مدعی بود که با مسیح قیام کرده در تجربه ای قوی در راه دمشق ملاقات کرده است، او نمونه ای برای ارتباط مستقیم با مسیح قیام کرده فراهم کرد که بعدا به یک بعد مهم مسیحیت تبدیل شد. «تجربه راه دمشق» او برای افراد نسلهای بعدی این را ممکن ساخت که واقعیت داشتن ملاقاتی شخصی، و گاهی سری، با عیسی مسیح را بپذیرند که نه بر ملاقات جسمانی او مبتنی است و نه بر گزارشهای موثقی که درباره او به وسیله نسلهای متمادی مقامات کلیسا دست به دست گشته است. بنابراین عجیب است که همین پولس قدیس، که مقامات کلیسایی اغلب از او بسیار به نیکی یاد می کنند، به پدید آمدن کوشش سری تجربی، که غالبا باعث مشکلاتی برای همین مقامات شد، کمک کرد. معلوم است که افرادی که به اداره سلسله مراتب دینی می پردازند و سعی می کنند که ارتباط انسان با خدا را منظم کنند و جهت دهند، اغلب از اهل سر و هر کس دیگری که ادعای ارتباط مستقیم و بی واسطه با الوهیت داشته باشد، ناراحتند.
اما پولس قدیس دقیقا یک چنین «اهل سری» بود. امروزه، پولس قدیس به خوبی شناخته شده نیست و اغلب از او به عنوان کسی که تعالیم ابتدایی و ساده عیسی را منحرف کرد، به بدی یاد می شود. در واقع تفاوت بین عیسی و پولس، تفاوت بین چهره محوری (عیسی) و یکی از مفسران او در زمان و مکانی خاص (پولس) است. بسیار بعید است که هنگامی که پولس رساله هایش را به جماعات مختلف کوچک مسیحی در قرنتیه، افسس و رم، در طی دهه های بلا فاصله پس از وفات عیسی می نوشت، پیش بینی کرده باشد که دو هزار سال بعد در کلیساها به عنوان کتاب مقدس به کار روند. با وجود این مسیحیان به درستی این رساله ها را گرانبها می دانند، چون آنها الگویی برای آن چیزی فراهم می کنند که می تواند تفسیر متفاوتی برای زمانها و مکانهای دیگر باشد.

عناصر اصلی تعالیم پولس
با این همه عناصر اصلی (و نه جزئیات خاص) رساله های پولس برای قسمت اعظم مسیحیت امروزی، محوری باقی مانده است. از این عناصر، به ویژه باید به سه نکته اشاره شود:
نخست این که پولس تفسیر خویش را از مسیح، به طور قاطع بر رستاخیز مبتنی کرد و با این کار جسورانه به مسأله قدیمی دینی و اخلاقی تناقض ظاهری بین محبت و قدرت پرداخت. او چنین عملی را با تأکید بر «عدالت خدا» که در آن این دو عنصر متحد شده اند، انجام داد. این ادعایی شجاعانه بوده و هست، یعنی اینکه هر چند محبت و نیکی و دلسوزی (آن چنان که آنها در زندگی عیسی نشان داده شدند) ممکن است در کوتاه مدت مغلوب و نابود شوند، ولی عاقبت پیروز خواهند شد. عیسی را ممکن است سران خودخواه زمان وی شکنجه کنند و بکشند، اما خدا، با برانگیختن او از مردگان آنچه را که او انجام داده است، تأیید می کند. خدا بدین وسیله «عدالت» را که به نظر پولس هیچ یک از معانی زاهد مآبانه رایجش را نداشت، بلکه به معنای عدالت در جامعه انسانی بود ممکن ساخت. به نظر پولس اتحاد نهایی محبت و قدرت یک بار و برای همیشه در عیسی نشان داده شده بود.
دوم اینکه پولس در نوشته هایش این تضمین را به جا گذاشت که همه انسانها قادر به تشخیص درست از نادرستند. این اندیشه، که گاهی «حقوق طبیعی» خوانده می شود، تا کنون سازنده بسیاری از بخشهای مسیحیت بوده است. پولس این مفهوم را ابداع نکرد، بلکه بخشی از میراث فرهنگی و دینی او بود. اما او این مفهوم را به کار برد تا اثبات کند که در واقع، در تحلیل نهایی، این مهم نیست که شخص یهودی باشد، که مزیت شناخت شریعت وحی شده خدا را داشته باشد، یا غیر یهودی باشد که آن را نداشته باشد. واقعیت این است که همه انسانها (و از جمله خود او) مطابق تمام توان زندگی انسانی یا هدفی که خدا آنها را برای آن خلق کرده است، رفتار نکرده اند. در نتیجه مسأله واقعی برای پولس این نبود که ما چگونه خیر را بشناسیم، بلکه این بود که ما چگونه می توانیم بر طبق خیری که قبلا شناخته ایم، زندگی کنیم. این بینش مهم دیگری است; بینشی که با بخش زیادی از تاریخ فلسفه اخلاق مخالفت دارد. پولس دل مشغول بحثهای بی پایان پیرامون مسائلی ازاین دست که انسان در موقعیت های گوناگون باید چه کاری انجام دهد، نبود; او معتقد بود که مشکل اخلاقی و واقعی ما انسانها این است که چگونه شجاعت داشته باشیم تا در عمل آنچه را خوب می دانیم انجام دهیم. بنابراین، تحلیل پولس درباره وضعیت اخلاقی انسان عامل اصلاحگر سودمندی است برای تئوریهای اخلاقی، نظری و معرفتی تری که مدام در تاریخ ظاهر شده اند.
سومین مقوله اساسی دینی پولس و پاسخ به این سؤال اخلاقی خود او که چگونه در عمل آنچه را خوب می دانیم انجام دهیم؟ مفهوم «فیض» است. «فیض» اگر از پوشش الاهیاتیش یکسره عاری شود صرفا به این معنا است که خدا (که هم محبت و هم قدرت است) انسانها را به انجام کارهایی قادر می سازد که ایشان به خودی خود نمی توانند به طور کامل انجام دهند. لازم نیست فیض چیزی نا آشنا یا اسرار آمیز باشد. فیض مشتمل بر همه شیوه هایی است که خدا که در تمام زندگی حضور دارد، با آن شیوه ها آنچه را که حیات بخش است و آنچه را که حرکت به سوی عدالت و جامعه انسانی است، پرورش می دهد و تأیید می کند. فیض آن چیزی است که عدالت (یعنی زندگی کامل انسانی در جامعه) را ممکن می سازد. پولس سر انجام به دست رومیان زندانی و احتمالا در خلال زجر و آزار مسیحیان که نرون، امپراتور روم، که بین سالهای 68 ـ 54 میلادی حکومت می کرد، آن را برپا کرده بود، شهید شد. همان گونه که یک نفر مسیحی به درستی متذکر شده است، گرچه نرون پولس را کشت، اما امروزه ما سگهایمان را به اسم نرون و پسرانمان را پولس می نامیم.


منابع :

  1. هاروی کاکس- مسیحیت- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- صفحه 46-47

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115232