آمرزیدگی از راه ایمان در آیین مسیحیت (آکویناس و لوتر)

مفهوم آمرزیدگى از نظر توماس آکویناس

توماس آکویناس بحث از آمرزیدگى را با مقایسه کردن شریعت قدیم و آیین جدید بیان مى کند. پرسش هاى اصلى او این است: آیا آیین هاى شریعت قدیم، قدرت آمرزیدن داشتند؟ آیا دستورات اخلاقى عهد عتیق موجب آمرزیدگى مى شود؟ آیا عهد جدید عامل آمرزیدگى است؟ و به طور کلى، آمرزیدگى نوعى فضیلت اکتسابى است که خود انسان بتواند به آن دست پیدا کند یا نوعى فضیلت موهوبى و ناشى از فیض خداست؟. آکویناس بر این عقیده است که آیین هاى شریعت قدیم قدرت آمرزیدن محدودى دارند. وى در این باره مى گوید: «در شریعت قدیم دو نوع ناپاکى از هم تفکیک شده است: یکى ناپاکى مربوط به روح که مراد ناپاکى گناه است و دیگرى ناپاکى مربوط به جسم، که موجب مى شود انسان سزاوار پرستش خدا نباشد. ناپاکى جسم چیزى جز نوعى ناهنجارى نیست و آیین هاى شریعت قدیم قدرت پاک کردن آن را دارد. همان طور که در "نامه به عبرانیان" قربانى کردن و پاشیدن خون بزها و گاوان و خاکستر گوساله موجب طهارت جسمانى شمرده شده است (عبرانیان 9:13) و معلوم مى شود آن نوع ناپاکى که بر جسم اثر مى گذارد نه روح، با این گونه آیین ها برطرف مى شود. اما این آیین ها قدرت پاک کردن ناپاکى مربوط به روح، یعنى ناپاکى گناه را ندارند، دلیل آن این است که کفاره این گناه جز به واسطه مسیح نیست. او "که گناه جهان را برمى دارد" (یوحنا 1:29) از آن جا که سر تجسد و مصایب مسیح تا آن زمان هنوز فهمیده نشده بود، آن آیین هاى قدیم به خودى خود نمى توانستند داراى قدرتى باشند که تجسد و تصلیب عیسى از آن برخوردار بود.
در نتیجه، آن آیین ها نمى توانستند گناه را پاک کنند. از این رو، پولس مى گوید: "محال است که خون گاوها و بزها رفع گناهان بکند" (عبرانیان 10:4) به همین جهت است که او آن آیین ها را اصول ضعیف و فقیر مى نامد (غلاطیان 4:9) چون نمى توانند گناه را پاک کنند، ضعیفند. این ضعف نیز نتیجه نیاز آنهاست، یعنى ناشى از این واقعیت است که آنها به خودى خود داراى لطف نیستند.»
به نظر مى رسد آن گونه که آگوستین بر مسئله لطف تأکید داشت و انسان را از دستیابى به نجات عاجز مى دانست، آکوئیناس منکر توانایى انسان نیست، اما آمرزیدگى مصطلح و واقعى را ناشى از لطف خدا مى داند. از این رو، مى گوید: «عدالت نیز همانند سایر فضایل ممکن است که فضیلت اکتسابى یا موهوبى باشد. فضیلت اکتسابى به وسیله اعمال حاصل مى شود، اما فضیلت موهوبى ناشى از لطف خداست. فضیلت واقعى که اکنون از آن سخن مى گوییم همین فضیلت موهوبى است و از همین جهت است که گفته شده آدمى نزد خدا عادل شمرده مى شود: "زیرا اگر ابراهیم به اعمال عادل شمرده شد جاى فخر دارد، اما نه در نزد خدا" (رومیان 4:2) پس این نوع عدالت به وسیله دستورات اخلاقى که به افعال بشرى مربوط مى شود، حاصل نمى گردد. بدین ترتیب دستورات اخلاقى نمى تواند موجب آمرزیدگى انسان شود.» معلوم مى شود آکوئیناس از یک سو، در مورد تحقق عدالت که از آن به فضیلت اکتسابى تعبیر مى کند، اراده انسان را براى رسیدن به رستگارى همانند آگوستین ضعیف و عاجز نمى داند و منکر آن نمى شود که چه بسا انسان بتواند از راه عمل به دستورات اخلاقى عهد عتیق به عدالت دست پیدا کند.
منتهى گویى آکوئیناس در مقایسه با آمرزیدگى موهوبى، آن را اطمینان بخش نمى داند. از این رو، عمل به دستورات اخلاقى عهد عتیق را موجب آمرزیدگى نمى داند و بر آمرزیدگى موهوبى و مبتنى بر لطف الاهى تأکید مى ورزد. شاید گفته شود که کم توجهى آکوئیناس به نقش دستورات اخلاقى عهد عتیق در آمرزیدگى شاید بدان سبب باشد که به تعبیر پولس دوره شریعت به سر آمده است، اما در مورد عهد جدید چطور؟ آیا عهد جدید موجب آمرزیدن مى شود؟ آکوئیناس مى گوید: «در شریعت انجیل دو عنصر وجود دارد. عنصر اصلى فیض روح القدس است که به نحو درونى اعطا مى شود و شریعت جدید بر اساس آن مى آمرزد. همان طور که آگوستین مى گوید: "در عهد عتیق شریعت به نحو بیرونى وضع شده است که موجب ترس شخص گناهکار مى شود، اما در عهد جدید شریعت به نحو درونى وضع شده است که مى تواند موجب آمرزیدگى شود." عنصر دیگر شریعت انجیلى، یعنى تعالیم دینى و دستورات که افعال بشرى را هدایت مى کنند، در درجه دوم قرار دارد. شریعت جدید بر اساس این دستورات موجب آمرزیدگى نمى شود. این همان سخن پولس است که: "حرف مى کشد، اما روح زنده مى کند." (دوم قرنتیان 3:6) آگوستین در توضیح این عبارت مى گوید: "مراد از حرف هرگونه شریعت مکتوب است که خارج از آدمى است، حتى احکام اخلاقى اى که در انجیل گنجانیده شده است. بدین ترتیب حرف، حتى حرف انجیل، مى کشد مگر این که در درون لطف شفابخش ایمان باشد.»
به هر حال، آکوئیناس براى تحقق آمرزیدگى از یک سو، بر نقش اراده انسان در حرکت به سوى خدا به وسیله ایمان و انتقال از حالت گناه به حالت عدالت توجه دارد و از سوى دیگر، اعطاى لطف الاهى را عامل اصلى آمرزیدگى مى داند.

مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان از نظر لوتر

گفته شد مسئله آمرزیدگى براى نخستین بار در رساله هاى پولس مطرح شد و آگوستین نیز با تأکیدى که بر مسئله لطف الاهى داشت، آن را مورد تأکید قرار داد و زمینه ساز مباحثى در قرون وسطا شد، تا این که مفهوم آمرزیدگى در اواخر قرون وسطا از اهمیت ویژه اى برخوردار شد. از آن جا که کلیسا در طول بیش از هزار سال دوره قرون وسطا درباره این موضوع اظهار نظر رسمى نکرد، نوعى سردرگمى در این باره وجود داشت. البته شوراى کارتاژ در سال 418 و بعدا شوراى ارانژ در سال 529 پیشنهادهایى در این زمینه مطرح کرده بودند که تصمیمات آنان براى متالهان قرون وسطا ناشناخته بود. تا این که در آستانه ظهور نهضت اصلاح دینى بحث از آموزه آمرزیدگى در صدر مباحث الاهیاتى اواخر قرون وسطا قرار گرفت و آراى مختلفى مطرح گردید و معلوم نبود کدام یک از این دیدگاه ها درست است.
بى اعتنایى یا ناتوانى کلیسا در ارزیابى این آراء نشانه دشوار بودن مسئله بود. تا این که لوتر وارد صحنه شد. «آمرزیدگى تنها از راه ایمان» محور اندیشه لوتر و شعار اصلى نهضت اصلاح دینى بود. بحث بر سر این بود که با توجه به گناه اولیه و فاصله اى که بین انسان و خدا ایجاد شده، این فاصله چگونه برداشته مى شود و چگونه انسان مى تواند با خدا رابطه برقرار کند؟ لوتر نخست بر این عقیده بود که خدا با نوع بشر پیمانى بسته است که بر اساس آن ناگزیر از آمرزیدن کسانى است که به آن اندک پیش شرط هاى خاص جامه عمل مى پوشند. او مى گوید: «ما بدین سبب نجات یافته ایم که خداوند با ما عهد و پیمانى بسته است که بر اساس آن هر که ایمان آورد و غسل تعمید انجام دهد، رستگار خواهد شد.»
در چارچوب پیمان خدا با نوع بشر، کوشش اندک بشر موجب پاداش عظیم الاهى مى شود. با این حال، لازم است که آدمى کارى انجام دهد تا خداوند ناگزیر شود گناهکار را به وسیله لطف پاداش دهد. اما اندیشه «عدالت خداوند»، که خداوند با انصاف و بى طرفى کامل داورى مى کند، لوتر را با مشکلاتى مواجه ساخت و آن این که اگر گناهکاران توان انجام این پیش شرط ها را در خود نیابند چه مى شود. لوتر به تدریج همان دیدگاه هاى آگوستین را پذیرفت که بشر چنان گرفتار گناه است که بدون دخالت خدا نمى تواند به نجات برسد و از آن جا که هیچ راهى وجود نداشت که خدا به جاى این که کسى را محکوم کند، پاداش دهد، اندیشه «عدالت خداوند» که به معناى محکومیت و مجازات بود به خطرى براى لوتر تبدیل شد. وعده آمرزیدگى امرى حقیقى بود، اما پیش شرطى که داشت، آن را غیر ممکن ساخته بود. این مسئله موجب دغدغه لوتر بود، تا این که او به کشف الاهیاتى خود به نام تجربه مناره نایل آمد.
او مى گوید «شب و روز به غور و تأمل درباره این سخن پولس پرداختم: «در آن عدالت خدا مکشوف مى شود، از ایمان تا ایمان، چنان که مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد کرد. (رومیان 1:17) کم کم درک کردم که این جمله اشاره به عدالت انفعالى خدا دارد که بر اساس آن خداوند مهربان ما را به وسیله ایمان مى آمرزد. این موضوع به من چنان احساسى داد که گویى بار دیگر به دنیا آمده ام... و هم اکنون عبارت «عدالت خداوند» را که روزى از آن نفرت داشتم، شیرین ترین عبارت مى دانم، زیرا این عبارت پولس راه ورود من به بهشت بود.»
لوتر از آن پس در پاسخ به این پرسش که به چه وسیله اى آمرزیده مى شویم و به زندگى جاودان دست پیدا مى کنیم، مى گوید: «همراه با پولس پاسخ مى دهیم، ما به وسیله ایمان تنها عادل شمرده مى شویم، نه به وسیله اعمال شریعت یا محبت. البته نه بدین خاطر که منکر اعمال نیک باشیم، همان گونه که مخالفان ما را متهم مى کنند; بلکه به خاطر آن که ما نمى توانیم خود را از شیطان برحذر بداریم.» در واقع، لوتر در آغاز فعل بشر را پیش شرط آمرزیدگى مى دانست، اما در این تحول جدید معتقد شد که خدا صرف نظر از شایستگى افراد این پیش شرط را خودش محقق مى سازد. به عبارت دیگر، لوتر در ابتدا دیدگاهى تقریبا پلاگیوسى داشت و در مرحله بعد دیدگاهى آگوستینى پیدا کرد.

مراد لوتر از آموزه «آمرزیدگى تنها به وسیله ایمان»

دیدگاه لوتر در این زمینه به تعریف او از ایمان مربوط مى شود. نکته اول این که او ایمانى را اصیل و آمرزشگر مى داند که توأم با این اعتقاد باشد که مسیح براى ما زاده شده و عمل نجات را در حق ما به انجام رسانده است. نکته دوم این که ایمان عبارت است از اعتماد به وعده هاى خداوند که معترفان به گناه را مى آمرزد. نکته سوم آن است که ایمان موجب اتحاد مؤمن با مسیح مى شود و در نتیجه این اتحاد لطف و حیات و نجات مسیح شامل حال مؤمن نیز مى شود. و سرانجام آموزه آمرزیدگى به وسیله ایمان از نظر لوتر این نیست که ایمان فعل یا تلاش بشرى و پیش شرط آمرزیدگى باشد; بلکه کشف لوتر مستلزم پذیرش این امر بود که خداوند هرچه را براى آمرزیدگى لازم است فراهم مى آورد و گناهکار تنها باید آن را دریافت کند.
به عبارت دیگر، عدالتى که گناهکار بر اساس آن آمرزیده مى شود، عدالت خود او نیست، بلکه عدالتى است که خداوند به او اعطا کرده است. لوتر به نوعى همان نظر آگوستین را دارد، با این تفاوت که آگوستین عقیده داشت عدالتى را که خدا به مؤمنان مى دهد درونى است، اما لوتر بر این عقیده بود که این عدالت بیرونى است، یعنى ما به لحاظ درونى گناهکاریم و به لحاظ بیرونى نزد خداوند عادل هستیم. نتیجه سخن آگوستین این است که خدا انسان را عادل مى سازد، و نتیجه سخن لوتر این است که خدا انسان را عادل مى شمارد. برخى دیدگاه لوتر را ضد شریعت و مخالف اخلاقیات دانسته اند، در حالى که گفته شده مراد لوتر از مفهوم «آمرزیدگى تنها از راه ایمان» این بود که اعمال نیک علت آمرزیدگى و نجات نیست، بلکه علت اصلى نجات ایمان است و اعمال نیک نتیجه طبیعى آمرزیدگى خواهد بود.

مفهوم آمرزیدگى در شوراى ترنت

کلیساى کاتولیک در واکنش به نهضت اصلاح دینى، به ویژه اظهارات لوتر، شورایى تشکیل داد تا دیدگاه رسمى کلیساى کاتولیک را تبیین نماید. این شورا که نوزدهمین شوراى جهانى کاتولیک بود، در شهر ترنت ایتالیا از سال 1545 تا 1563 طى 25 نشست تشکیل گردید، که مشتمل بر 16 فصل و صدور 33 حکم بود و مهم ترین دستاورد آن مسئله آمرزیدگى بود. نمایندگان پاپ شش پرسش جهت بررسى در شورا مطرح کردند: 1. معنا و ماهیت آمرزیدگى چیست؟ 2. عوامل آمرزیدگى چیست؟ سهم خدا و سهم انسان در این فرآیند چیست؟ 3. این تأکید را که انسان به وسیله ایمان نجات مى یابد، چگونه باید بفهمیم؟ 4. آیا اعمال نقشى در فرآیند آمرزیدگى دارند، چه قبل از آن و چه بعد از آن، و چگونه نقش دارند؟ نقش آیین هاى مقدس در این فرآیند چیست؟ 5. فرآیند آمرزیدگى توصیف شود که چه چیزى بر آن مقدم است، چه چیزى آن را محقق مى سازد و چه چیزى به دنبال دارد؟ 6. آموزه کاتولیک در این زمینه با چه دلایلى از متون مقدس، آباى کلیساى شوراها و سنت هاى رسولى اثبات مى شود؟
با توجه به این پرسش هایى که باید پاسخ داده شود، در فرآیند آمرزیدگى سه مرحله وجود داشت. نخست، ایمان آوردن افراد بى دین بزرگسال، که در اروپاى قرن شانزدهم واقعه نادرى بود. دوم، وسیله اى که مسیحیان آمرزیده شده و تعمید یافته توسط آن آمرزیدگى خود را حفظ مى کنند، در آن رشد مى کنند و به جلال ابدى دست مى یابند. سوم، راهى که بدان وسیله کسانى که از لطف دور افتاده اند، بتوانند آمرزیدگى از دست رفته شان را دوباره به دست آورند. شوراى ترنت قبل از هر چیز بر دیدگاه سنتى کلیساى کاتولیک، مبنى بر اصل نیاز بشر به مسئله آمرزیدگى تأکید ورزید: «طبیعت بشر به خاطر گناه آدم پاکى خود را از دست داده و ناتوان شده است. به قول پولس "غلامان گناه مى بودند" (رومیان 6:17) تحت سلطه شر و مرگ نه تنها غیر یهودیان با نیروى طبیعت، بلکه حتى یهودیان نیز نمى توانند با نص شریعت موسى از آن ناپاکى رها شوند. از این رو، خداى پدر، پسرش را فرستاد تا هم یهودیان تحت شریعت، هم غیر یهودیان را رهایى بخشد و به عدالت برساند و همه انسان ها فرزند خوانده شوند.» البته در فصل سوم بیانیه شورا گفته شده: «گرچه او براى همه مرد، اما همه از مرگ او سود نمى برند، بلکه تنها کسانى سود مى برند که با او متحد شوند. آنان که در مسیح تولد دوباره نیافته اند آمرزیده نمى شوند. او در تولید جدید به آنان لطفى عطا مى کند که بدان وسیله آنان را عادل مى سازد.»
در مورد عوامل آمرزیدگى، لطف خدا و واسطه بودن عیسى علت اصلى آمرزیدگى به شمار مى آید: «سرآغاز آمرزیدگى از راه لطف خدا ناشى از وساطت عیسى مسیح است. بدون این که آنان استحقاقى داشته باشند، عادل خوانده مى شوند... انسان بدون لطف خدا، نمى تواند با اختیار و اراده خود به عدالت برسد.» در حکم نخست بیانیه پایانى شورا نیز آمده است: «ملعون باد کسى که بگوید انسان مى تواند به وسیله اعمال خودش، از راه تعالیم طبیعت بشرى یا از روى تعالیم شریعت، بدون لطف خدا و وساطت عیسى مسیح نزد خدا آمرزیده شود.» البته ناگفته نماند که تأکید کلیساى کاتولیک بر لطف به معناى نادیده گرفتن جایگاه اختیار و اراده آدمى نیست. از این رو، گرچه سرشت انسان گناهکار دانسته مى شود، بر وجود اختیار آدمى تأکید شده است. در بیانیه شورا نیز آمده است: «ملعون باد کسى که بگوید از زمان گناه آدم، اختیار آدمى از بین رفته است یا مسئله اختیار یک نام بدون واقعیت بیش نیست.»

مخالفت با دیدگاه لوتر و نهضت اصلاح

اما موضع شوراى ترنت درباره ماهیت آمرزیدگى، در واقع مخالفت با دیدگاه لوتر و نهضت اصلاح دینى بود. لوتر در دوره نخست فعالیت فکرى خود به این نظر گرایش داشت که آمرزیدگى عبارت است از فرآیند شدنى که طى آن فرد گناهکار پس از طى مرحله تجدید حیات درونى، آرام آرام به مشابهت با عیسى مسیح نایل مى شود. اما وى در آثار متأخر خود آمرزیدگى را عبارت از عادل خوانده شدن دانست، نه فرآیند عادل شدن. شاید این دیدگاه لوتر تحت تأثیر نگرش ملانکتون به مسئله آمرزیدگى بود که رویکردى بیشتر دادگاهى داشت. لوتر روز به روز به این نظر نزدیک شد که آمرزیدگى واقعه اى است که به وسیله فرآیند مشخص تولد دوباره و نیز تجدید حیات درونى به دست روح القدس تکمیل مى شود.
آمرزیدگى وضع بیرونى گناهکار را نزد خداوند تغییر مى دهد و تولد دوباره ماهیت درونى او را. شوراى ترنت با این دیدگاه مخالفت کرد و از اندیشه اى که در اصل متعلق به آگوستین بود دفاع کرد. طبق این اندیشه آمرزیدگى عبارت بود از فرآیند دوباره تولد و تجدید حیات در درون بشر که موجب پیدایش تحول هم در وضعیت بیرونى و هم در ماهیت درونى شخص گناهکار مى شود. در بیانیه شورا درباره درونى بودن آمرزیدگى آمده: «آمرزیدگى صرفا برطرف کردن گناهان نیست، بلکه انسان را از درون پاک و احیا مى کند، که از راه پذیرش اختیارى لطف و موهبت ها، انسان گناهکار عادل مى شود... ما نه تنها عادل شمرده مى شویم، بلکه واقعا عادل نامیده مى شویم و عادل هستیم». اما مهمترین مسئله مورد نظر شوراى ترنت موضع گیرى در مقابل شعار نهضت اصلاح دینى بود که آمرزیدگى را تنها از راه ایمان مى دانست و براى اعمال نیک و آیین هاى مقدس نقشى در نجات قائل نبود.
چنان که گذشت، شورا گرچه تصریح مى کند که انجام شریعت براى آمرزیدگى آدمى ناکافى است و عنصر اصلى آمرزیدگى، لطف خدا به واسطه عیسى مسیح است و بدون آن که انسان ها استحقاق داشته باشند عادل مى شوند، اما بدین معنا نیست که جایگاه اعمال نیک و آیین هاى مقدس نادیده گرفته شود. از این رو، شورا بر ضرورت رعایت احکام و حفظ آیین هاى مقدس تأکید مى کند و کسانى را که آنها را نادیده مى گیرند محکوم مى نماید. در این شورا تصریح شد که: «هیچ کس، هرچند آمرزیده شده باشد، نباید گمان کند که از رعایت احکام مستثناست... آنان که مسیح را دوست دارند، احکام او را نگاه مى دارند (یوحنا 14:15); احکامى که مطمئنا آنان مى توانند با کمک الاهى انجام دهند... کسى نباید به ایمان تنها دل خوش کند. کسى نباید خیال کند که تنها با ایمان وارث شده است و به میراث خواهد رسید، هرچند شریک مصایب مسیح نبوده است (رومیان 8:17); زیرا به قول پولس حتى خود مسیح "هرچند پسر بود، به مصیبت هایى که تحمل کرد، اطاعت را آموخت و کامل شده جمیع مطیعان خود را سبب نجات جاودانى گشت."» (عبرانیان 5:8)
پولس همچنین مى گوید: "تن خود را زبون مى سازم و آن را در بندگى مى دارم، مبادا چون دیگران را وعظ مى نمودم خود محروم شوم." (اول قرنتیان 9:24، 26، 27) پطرس نیز مى گوید: "اى برادران بیشتر جد و جهد کنید تا دعوت و برگزیدگى خود را ثابت نمایید، زیرا اگر چنین کنید، هرگز لغزش نخواهید خورد." (دوم پطرس 1:10) ایمان اگر به همراه امید و محبت نباشد، انسان به طور کامل با مسیح متحد نمى شود و عضو زنده ا ین بدن نمى شود. از این رو، به درستى گفته شده است که: «ایمان بدون اعمال مرده و باطل است.» (یعقوب 2:20)... «اگر بخواهى داخل حیات شوى احکام را نگه دار.» (متى 19:17) «انسان از اعمال عادل شمرده مى شود، نه از ایمان تنها.» (یعقوب 2:24) در بیانیه پایانى شورا نیز دیدگاه مخالفان محکوم شده است: «ملعون باد کسى که بگوید بى دینان تنها به وسیله ایمان آمرزیده مى شوند، بدین معنى که براى رسیدن به فیض آمرزیدگى به چیز دیگرى نیاز نیست و به هیچ وجه لازم نیست که آدمى به اراده خودش آماده شود و همت کند.»
«ملعون باد کسى که بگوید انسان ها تنها با نسبت دادن عدالت مسیح یا تنها به وسیله برطرف شدن گناهان آمرزیده مى شوند.» درباره رد معناى ایمان از نظر لوتر که ایمان را عبارت از اعتماد مى دانست و تنها عامل نجات، نیز آمده: «ملعون باد کسى که بگوید آمرزش ایمان چیزى جز اعتماد به رحمت الاهى نیست که گناهان را به خاطر مسیح بر مى دارد یا این که این اعتماد تنها چیزى است که بدان وسیله آمرزیده مى شویم...» همچنین مى گوید: «ملعون باد کسى که بگوید اطمینان و یقین مطلق و خطاناپذیر دارد که تا زمان مرگ از موهبت عظیم ثبات قدم برخوردار است، مگر این که با الهام خاصى آن را دریافته باشد.»


منابع :

  1. آلیستر مک گراث- درسنامه الاهیات مسیحى- ترجمه بهروز حدّادى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

  2. آلیستر مک گراث- مقدمه اى بر تفکر نهضت اصلاح دینى- ترجمه بهروز حدادى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

  3. احمدرضا مفتاح- مقاله مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان در مسیحیت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 30

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115305