مقایسه وحی در سنت مسیحیت و اسلام (مفهوم وحی)

مقدمه

پدیده وحى به مثابه مبنا و مستند نبوت در ادیان ابراهیمى از اهمیت ویژه اى برخوردار است. در این میان ماندگارى متن مقدس دین اسلام به پدیده وحى در این آیین آسمانى اهمیتى مضاعف بخشیده است. وحی به معنای راه ارتباطی انسان به حقیقت غایی، به نحوی در همه ادیان و آیینهای مذهبی نمود دارد، و اساسا پایه و زیربنای هرگونه نگاه قدسی به جهان ماورایی به شمار می رود. از این رو، می توان از پدیده وحی به معنای مورد نظر، به عنوان یکی از نخستین مقولات مشترک میان الهیات همه ادیان یاد کرد. اوستا، اوپانیشاد و کتاب بودا، هر یک در خود، مجموعه ای از گفتگوهای بشر با پدیده های غیبی را دارند. مناجات سقراط با الهه معبد دلفی، نیایش رازآلود کاهنان با نمادهای حضور پدیده های غیبی در جهان مادی و آیینهای اساطیری بومیان برای ایجاد ارتباط با حقایق ناطبیعی جهان، همگی به نوعی در یک نگاه گسترده با مقوله وحی ارتباط می یابند نویسنده مقاله وحی در دایره المعارف دین، میرچا الیاده، همین نگاه گسترده به وحی را دنبال می کند: «وحی یک ارتباط الهی با هستی انسان است. این توصیف وسیع، به جنبه پدیدار شناسانه دین ناظر است که تمام درجات وحی را مورد توجه دارد. در واقع، تمام تجربه های ناشی از یک مبدا مبهم که به وسیله قدرت فوق طبیعی نسبت به یک خدای شخصی به سامان آمده است. از نقطه نظر روان شناسی و فلسفه دین و الهیات، امکان چنین امری را می رسانند.»
با این حال، در میان پیامبران ابراهیم، نوع ویژه ای از ارتباط وحیانی را شاهدیم، که یکی از شاخصه های مهم ادیان غربی را شکل داده است. خدای مشترک و پیامبران مشترک در میان پیروان ادیان ابراهیمی، به دنبال خود تلقی نسبتا مشترکی از رابطه پیامبر با خدا را پدید آورده است. البته، این رویکرد مشترک، هرگز به معنای وجود تفسیر واحدی از مقوله وحی در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نیست. آنان نه تنها هر یک برداشت ویژه ای از وحی دارند، بلکه در الهیات اسلامی نیز به تنهایی تحلیل های متفاوتی از وحی در پرتو نگاههای فلسفی، عرفانی و کلامی پدید آمده است. علاوه بر آن، نگاه سکولار در عصر جدید، زمینه ساز پیدایش برخی تحلیلهای مادیگرایانه از وحی بوده، که تفاوتی ماهوی از تفاسیر گذشته داشته و اصالت و اعتبار ادیان را در معرض شک و تردیدهای جدی قرار داده است.
در دو سنت مسیحیت و اسلام نیز وحی و مکاشفه آموزه زیربنایی است؛ با این حال برداشت و تفسیر هر سنت از این آموزه با دیگری تفاوت هایی دارد. این اختلاف تفسیر، ارتباطی تنگاتنگ با شخصیت و شأنی دارد که هر دین برای موسس خود قائل است. هر دو سنت معتقدند خدا انسان را هدایت و راهنمایی می کند و او را به حال خود رها نمی سازد؛ خدا برای نجات و سعادت انسان هدف و برنامه دارد و به گونه های مختلف، راه رسیدن به آن هدف را به او نشان می دهد. برنامه خدا برای رساندن انسان به این هدف، وحی و مکاشفه است. اما این وحی و مکاشفه چیست و چگونه صورت می گیرد؟ بارزترین و برجسته ترین مصداق وحی و مکاشفه آن است که برای موسس آیین رخ داده است. بنابر سنت غالب مسیحیت، موسس آیین، یعنی مسیحیت، خدای مجسم است. او خداست که در لباس انسان در آمده است. اما در سنت اسلامی موسس آیین انسانی است مانند سایر انسان ها که از سوی خدا برای مردم پیام آورده است. بنابر سنت اول موسس خود خداست که آمده است و در سنت دوم آنچه از سوی خدا آمده پیام است. بر این اساس عمل هدایت در دو سنت متفاوت است. در این تحقیق ما به مقایسه وحی و مکاشفه در دو سنت مسیحی و اسلامی می پردازیم.

تعریف زبان شناختی وحی

اگرچه معنای لغوی واژگان از مفهوم اصطلاحی آنها جدا و متفاوت است، اما از منظر تحلیل زبانی در خود، تعریفی ویژه از اصطلاحات را دارد. واژه وحی آن گونه که از آثار واژه پژوهان برمی آید. کلمه عربی اصلی است، که از زبان دیگری وارد حوزه زبان عربی نشده است، آرتور جفری نیز در کتاب خویش، از واژه وحی در ردیف کلمات دخیل یاد نکرده است. با این حال، جواد علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، به واژه های مشابه وحی در زبان عبری و حبشی توجه داده است. واژه «اوحی» در عبری آرامی، به معنای شتاب کردن و «وحی» در حبشی، به معنای شناختن و دور زدن، از جهت گویش و معنا تا اندازه زیادی به واژه و مفهم وحی در زبان عربی شباهت داشته و احتمال اقتباس این کلمه را پدید آورده است. معناهای متعددی برای وحی در آثار واژه نگاران عرب به چشم می خورد، که مهمترین آنها عبارتند از: سخن پنهان، نامه و پیام، اشاره، الهام و به طور کلی القاب هرگونه آگاهی در حال نهادن و پنهان.
ابن فارس در مقاییس اللغه، همه معانی وحی را به یک اصل باز می گرداند، که همان القای آگاهی در حال نهان به دیگری است، سپس، او هرگونه انتقال مفاهیم را که به آگاهی طرف مقابل بینجامد، وحی می نامد. ابوالفرج بغدادی نیز به عنصر اعلام و تفهیم در تعریف وحی، توجه بیشتری نشان داده است. زمخشری در اساس البلاغه، به حالت پنهانی و اشاره ای بودن وحی توجه کرده است. زجاج به گزارش فخر رازی و همچنین ابن منظور در لسان العرب وحی را با توجه به عنصر خفا و ناآشکاری در آن تعریف کرده اند.
ابوعبید و سیدمرتضی نیز پنهانی بودن فرایند القا و تفهیم را، عنصر اساسی وحی شمرده اند شاهد مثالی که معمولا به این منظور آورده می شود. به روشنی گویای این معناست: «فلوحت الینا والانامل رسلها». راغب اصفهانی در مفردات و ابن اثیر در النهایه، به عنصر سرعت در انتقال و تفهیم تاکید نموده و در عین حال، از سخن رمزآلود و صدای تهی از ترکیب کلمات و اشاره و کتابت، به عنوان گونه های وحی یاد کرده اند. رشید رضا پس از نقل برخی از این گزارشها، در مقام ارائه تعریفی جامع از وحی، چنین می نویسد: «وحی نوع ویژه ای از تفهیم سریع و نهان به مخاطب است، که از غیر او پنهان می ماند.» ابوزید از وحی، به عنوان فرایند ارتباط میان فرستنده و گیرنده پیام یاد می نماید، که از یک راه ویژه ارتباطی گذر می کند. این راه مفاهمه از یک سو، میان آن دو نفر مشترک است و از سوی دیگر، کسی بجز آنان بر آن دست نمی یابد. به هر روی، از گزارشهای فوق، به چهار شاخصه اصلی در تعریف وحی دست می یابیم:
1- تبادل مفهوم یا احساس معنادار
2- از راهی مخفی و نهان
3- در روندی تند و سریع
4- از مقوله کلام یا قابل تبدیل به آن

مفهوم وحی در الهیات مسیحی

وحی در کتاب مقدس به مثابه حقیقتی تاریخی می باشد، که همچنان فراروی بشر در حال تجلی است. این وحی در طول 15 تا 20 قرن، در قالب وحی های متعدد، به پیامبران بنی اسرائیل شکل گرفته است. امرزه، به ندرت ادعا می شود که وحی کتاب مقدس (به مانند تلقی ما از قرآن) همان سخنان خداوند می باشد؛ بلکه اسفار این کتاب، همگی یا به وسیله کاتبان بعدی نگاشته شده اند یا در قرون بعدی به آنها دست یافته شده است.
با این حال، نکته مزبور (لااقل در نزد کاتولیک ها) به هیچ وجه از ارزش وحیانی آن نوشته ها نمی کاهد. فلسفه وحی از نظر کتاب مقدس، در ارتباط تنگاتنگ با گناه ازلی بشر است که او را از اراده الهی به دور نگاه داشته، و لذا همواره نیازمند تعلیم و تشریع است. وحی کتاب مقدس، شامل تنظیمات مختلف: اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی و بسیاری آداب و رسوم می باشد، که بسیاری از آنها جنبه موقتی داشته است که همپای حرکت بشر، تغییر می یابند و تجدید می شوند وحی در عهد عتیق پدیده ای نسبتا عرفی و معمولی است که مکرر واقع شده است، و در هر دوره ای شاهد مجموعه ای از پیامبران راستین و دروغین در کنار هم هستیم. این دو گروه با یکدیگر نزاع مستمر داشته اند تا آنجا که گاه حتی پیامبر راستین، در اصالت نبوت خویش به شک و تردید می افتد.
پیامبران دروغین معمولا از وسایل متعارف پیشگویی، مانند: فال، طالع بینی، قرعه و تعبیر خواب بهره می گیرند. اما پیامبران راستین در تلقی وحی، از ابزار خاصی بهره نمی گیرند، و اساسا خود نمی دانند که چگونه سخن خداوند را دریافت نموده اند آنان وحی را به دو شیوه رویت یا استماع دریافت می کردند. و گاه نیز رویاهایی رازآلود مشاهده می کردند، که برای فهم معنای آنها به رازگشایی می پرداختند. وحی در عهد جدید، معنای تازه ای به خود می گیرد. این پدیده از نگاه مسیحیان یک حقیقت تاریخی تمام شده نیست؛ بلکه پروسه ای مقدس است که با ظهور مسیح آغاز گردید، در پرتو راهنماییهای روح القدس به شاگردان مسیح و سپس به نهاد کلیسا منتقل شد، و سرانجام با نفوذ به ژرفای دلهای آدمیان در قالب حقیقت ایمان به سرانجام خویش می رسد. آنچه که حقیقت مسیح و آموزه های اساسی مسیحیت را به شاگردانش آگاهانید، نوعی وحی الهی بود که از آن به وحی باطنی یاد می شود. بنابر این، اگرچه انجیل در واقع جز دست نوشته شاگردان عیسی نیست، اما در عین حال نوشته ای بشری به شمار نرفته و ارزش وحیانی خود را حفظ کرده است

ماهیت وحی از دیدگاه جان هیک

جان هیک سعی دارد میان دو برداشت متفاوت از ماهیت وحی در اندیشه مسیحی، تمایز برقرار کند. این دو رویکرد به دنبال تفسیر ویژه خود از وحی، دو تلقی متفاوت از مقوله ایمان به عنوان پذیرش وحی از جانب بشر و پدیده کتاب مقدس به عنوان وسیله ابلاغ وحی و دانش کلام به عنوان بحث استدلالی مبتنی بر وحی برقرار می سازند.

1- نظریه زبانی:
تلقی زبانی از وحی، همان نظریه کلاسیک قرون وسطی است که امروزه گرایشهای سنتی تر در مذهب کاتولیک رومی، نماینده آن بوده و برخی رویکردهای محافظه کار پروتستانی نیز مدافع آن است. وحی بنا به این تلقی، مجموعه ای از حقایق نمود یافته در قالب برخی احکام و گزاره ها است، که اراده اصیل و معتبر الهی را در قالب الفاظ به بشر انتقال می دهد. دایره المعارف کاتولیک، از این دیدگاه چنین تعبیر می کند: «وحی را می توان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به برخی موجودات عاقل تعریف نمود، که از طریق وسایطی در ورای جریان معمول طبیعت بروز می کند.»

2- نظریه غیر زبانی:
این نظریه که مذهب پروتستان و برخی رویکردهای عرفانی، ایمانگرا و وجودگرا مدافع آن هستند، از وحی، تعریفی عینی و تکوینی در قالب تجلی الهی ارائه می دهند. بنابراین نظریه، مضمون وحی، مجموعه ای از حقایق درباره خداوند نیست؛ بلکه او از راه اثر گذاری در تاریخ، به قلمرو و تجربه بشری راه می یابد. در واقع، این خود عیسی (و نه سخنان او و گزارشهای شاگردانش از آموزه هایش) است، که وحی خداوند به شمار می رود. پس، نه کتاب مقدس سخن خداوند است، و نه الهیات مسیحی، دانش مبتنی بر سخن خداوند. بلکه کتاب مقدس فقط گزارشی از وحی الهی یا همان تجلی عیسوی است. و الهیات مسیحی نیز فقط بیانگر کوششهای انسان، برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار می رود.
اشاره به عبارتی از انجیل یوحنا، برای فهم این نظریه راه گشاست: «و کلمه، جسم گردید و میان ما ساکن شد. پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم؛ جلالی شایسته پسر یگانه پدر.» جان هیک حضور وحیانی خداوند را در جهان هستی، با کمک یکی از نظریات ویتگنشتاین در معرفت شناسی تبیین می کند. یک تصویر سه بعدی را در نظر بگیرید که در نگاه اول، تصویری گنگ و بی معنا به نظر می رسد؛ اما پس از اندکی دقت و تامل، ناگاه آن خطوط و اشکال نامنظم، به صورت تصویری کاملا مفهوم و معنادار در می آید. حضور خداوند در جهان هستی، این گونه است. او نه در کنار دیگر پدیده های طبیعی، به صورتی مجاز و مستقل در قالب پدیده وحی به ظهور می رسد؛ بلکه تاریخ وحیانی جهان، به نوعی در طول و راستای تاریخ طبیعی آن قرار دارد. به عبارتی دیگر، تاریخ نجات بخش که در کتاب مقدس تجلی یافته است. همان بستر انکشاف وحی خداوند در جهان طبیعیت است بنابراین، کتاب مقدس تنها معبر برای رسیدن به وحی الهی می باشد.
کارل بارت، پایه گذار ارتودوکس نوین، به روشنی از این دیدگاه تعبیر می کند: «خداوند یک سلسله دانشهای غیبی را مکشوف نمی سازد، بلکه خودش را مکشوف می کند. وحی اصلی، همانا شخص مسیح است؛ کلمه الله در هیئت انسانی... کلام خدا، تفتیش کننده تمام اعصار است.» دیدگاه معمر بن عباد، از متکلمان مسلمان گذشته، تا اندازه زیادی به نظریه غیر زبانی مسیحیان نزدیک است. این تلقی از وحی با برخورداری از حالت فرد گرایی، ایمان محوری، خردگریزی و واقعیت گرایی تا اندازه ای به مفهوم تجربه دینی نزدیک می شود. در واقع، وحی را در دیدگاه غیر زبانی، می توان نوعی تجربه دینی نامید.
 

 


منابع :

  1. على معمورى- مقاله دیدگاه‏هاى گوناگون در تفسیر و تحلیل وحى- مجله رواق اندیشه- شماره 12

  2. على معمورى- مقاله تفسیر و تحلیل وحى در اسلام و مسیحیت- مجله مسجد- شماره 64

  3. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 158- 169

  4. هنری تیسن- الاهیات مسیحی- ترجمه ط.میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی

  5. توماس میشل- کلام مسیحی- ترجمه حسین توفیقی- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- چاپ اول 1377

  6. و.م.میلر- تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران- ترجمه علی نخستین- تهران- انتشارات حیات ابدی- 1981

  7. سعیدى روشن- تحلیل وحى از دیدگاه اسلام و مسیحیت- مؤسسه فرهنگى اندیشه- صفحه 35- 39

  8. جان هیک- فلسفه دین- ترجمه بهزاد سالکى- انتشارات الهدى- تهران 1376- صفحه 131- 163

  9. ولیام هودرن- راهنماى الهیات پروتستان- ترجمه میکائیلیان- انتشارات علمى و فرهنگى- 1368- صفحه 180

  10. ولفسون- فلسفه علم کلام- ترجمه احمد آرام- انتشارات هدى- تهران 1368- صفحه 300

  11. جعفر سبحانى- مدخل مسائل جدید در علم کلام- مؤسسه امام صادق- قم 1379- جلد 2 صفحه 29-44

  12. تقى صادقى- رویکرد خاورشناسان به قرآن- فرهنگ گستر- تهران- 1379- صفحه 158- 165

  13. بازرگان- شناخت وحى- نشر پژوهشهاى اسلامى

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115372