شخصیت و اندیشه های الهیاتی اوریجن (کتاب مقدس)

چگونگی قرائت اوریجن از متون مقدس

اوریجن کارش را ادامه داد و اینک اسقف های اورشلیم و قیصریه از او حمایت می کردند. در حدود چهل و هشت سالگی، مدرسه جدیدی با یک کتابخانه بزرگ در قیصریه، مرکز ایالتی فلسطین، تأسیس کرد. در اینجا او توانست کار فوق العاده پرثمر خود را تقریبا به مدت بیش از دو دهه انجام دهد. او برنامه عظیمی داشت: مکاتبات گسترده، مسافرت های گوناگون و سخنرانی ها و مناظره های بسیار در حضور اسقف ها و جماعات مذهبی و در عین حال، تربیت شاگردان ممتازی که تبدیل به الاهیدانان، عابدان، قدیسان و شهدا شوند. او انسانی معنوی بود که توانست با سبک ساده ای، بدون زرق و برق بلاغی، به نحو یکسان با مردم فرهیخته و غیر فرهیخته سخن بگوید. اوریجن در آخرین دهه های عمر خود، پیوسته و به نحو خستگی ناپذیری، کتاب مقدس را بخش به بخش تفسیر کرد. این کار از نظر او، روح هر الاهیات و معنویتی بود.

راه های جدید اوریجن برای نقد و تفسیر متن کتاب مقدس
در اینجا اوریجن راه های جدیدی برای نقد و تفسیر متن کتاب مقدس گشود. او که همیشه خود را در وهله اول، مفسر کتاب مقدس و الاهیدان می دانست، تفسیر کتاب مقدس را وظیفه اصلی خود می دید. تفاسیر او بر کتاب مقدس، در گستردگی و پرمایگی، دست کمی از تفاسیر جدید کتاب مقدس ندارد. اما روش او اساسا متفاوت بود. همانطور که فیلسوفان یونانی قبل از خود، که برای مثال اسطوره های هومر را تفسیر کردند و مانند فیلون یهودی که بعدا در آغاز مسیحیت، پنج کتاب موسی را تفسیر کرد، اوریجن نیز عهد قدیم و جدید را تفسیر کرد، اما اساسا نه به روش تاریخی، بلکه به روش تمثیلی; به عبارت دیگر، به روش نمادین، و به تعبیر دیگر، به روش معنوی و باطنی. او این کار را انجام داد نه فقط به خاطر اینکه یک تفسیر تحت اللفظی و بنیادگرایانه از متون مقدس، مطالبی ناشایست، غیر اخلاقی و متناقض درباره خدا عرضه کرده است. انتقادی که مرقیون گنوسی و بدعت گذار، پیش تر، به ویژه علیه عهد قدیم مطرح کرده بود. خیر، اوریجن معتقد بود که تنها با این روش مجازی، می توان به عمق و رازهای کتاب مقدس، به عنوان کلمه الهام شده و معنوی خدا، یعنی به عنوان محمل حضور خداوند، پی برد. طبق نظر او هر چیزی در کتاب مقدس دارای معنایی «معنوی» است، و به هیچ وجه، معنایی تاریخی ندارد. درست همان طور که عالم و خود انسان دارای سه سطح بدن، نفس و روح است، اصولا متون مقدس نیز معنایی سه گانه دارد:
1- معنای جسمانی ـ لفظی ـ تاریخی: شخص جسمانی فقط می تواند مسیح را یک انسان ببیند.
2- معنای نفسانی ـ اخلاقی: شخص نفسانی عیسی را فقط منجی تاریخی زندگی دنیوی می بیند.
3- معنای روحانی ـ تمثیلی ـ الاهیاتی: شخص روحانی، لوگوس جاودانه را در مسیح می بیند، که از آغاز، در خداست.

اوریجن بزرگترین زبان شناس تاریخی مسیحیت عهد باستان

در آن زمان، چنان که البته امروز نیز، اوریجن به دلیل تفسیر تمثیلی ماهرانه اش از متون مقدس، متهم به خودسری و خیالبافی شد; چون او در بسیاری موارد، فقط معنای روحانی را اتخاذ و معنای غیر نمادین و لفظی را رد می کرد. این انتقاد قطعا ناموجه نیست. اما نباید فراموش کرد که اوریجن بزرگ ترین زبان شناس تاریخی مسیحیت عهد باستان نیز هست. او زبان عبری را از یک یهودی آموخت و تفسیر او حاوی توضیح های بی شماری درباره معنای لفظی متن، ارجاعات دستوری و تلاش هایی در کشف اللغات است; و چون او می خواست متن معتبر یونانی داشته باشد، به ویژه در بحث با حاخام ها، کاری که بیش از بیست سال وقت او را گرفت، لذا کتاب مقدس شش متنی (در شش ستون) را در پنج مجلد عظیم فراهم کرد.
او متن عبری را در شش ستون تنظیم کرد: (1) با نوشتار عبری; (2) با آوانویسی یونانی; (3) ترجمه های عقیلا; (4) سوماخوس; (5) تورات هفتادگانی (در اینجا نشانه های نقد متنی اهمیت ویژه ای دارد) (6) تئودریت (در این اثنا سه ترجمه دیگر از متن اصلی یهودی نشر یافته بود). این اثر، اثر بی همتایی بود. خود اوریجن، که اساسا به عبارت پردازی و معنای لغوی متون کتاب مقدس علاقه مند بود، حتی درباره ریشه شناسی های عبری تحقیق می کرد; در واقع، سعی در شناخت جغرافیا داشت و حتی اقدام به حفاری هایی در انشعابات رودخانه اردن کرد. بنابراین اوریجن الاهیدانی نظام مند و یک محقق کتاب مقدس، در معنای جامع آن، بود.

اوریجن و رستگاری عام مسیحی

برای اوریجن، که غالبا اهل موعظه بود، تفاسیر و موعظه هایش حتی مهمتر از همه این تلاش های علمی بود. اما خود اوریجن به ندرت چیزی می نوشت; شاگرد ثروتمند و نوکیش او، آمبروز، به لحاظ مالی این امکان را برای او فراهم ساخت که همه چیز (به جز موعظه ها که تقریبا در پایان عمر او مکتوب شد) توسط شش نفر تندنویس، که کاتبان و خطاطانی به آنان کمک می کردند، نوشته شود. این الاهیدان و فیلسوف، که همیشه یک مبلغ و واعظ بود، هوشمندانه و با شناخت خوبی که از مردم داشت، با سخنرانی های خود تلاش کرد تا معنای روحانی متون مقدس را برای مخاطبان خود توضیح دهد و در عین حال نوعی معنویت مسیحی را (در مواجهه با انتقادات گسترده مشرکان از مسیحیت) ارائه کند. بنابراین اوریجن ثابت کرد که هم مفسر و الاهیدان نظام مند، و هم یک دفاعیه پرداز تیزهوش است.

اوریجن و راه های جدید برای دفاعیه پردازی مسیحی
در واقع، اوریجن راه های جدیدی برای دفاعیه پردازی مسیحی گشود: او کسی بود که تلاش کرد تا ارزش های فرهنگ یونانی را با مسیحیت خود ادغام کند و در همان حال که به خوبی از ضعف های شرک گرایی آگاه بود، مرد گفتگو بود. او به عنوان یک شخص روشن بین و بی باک در گفتگو، به طریقی متواضعانه و عالی، هم زمان با حاخام ها، فیلسوفان مشرک و الاهیدانان مسیحی راست کیش و بدعت گذار بحث می کرد. او دقیقا بر اساس نظریه خود در باب لوگوس الاهی، که همه جا حضور دارد، از رستگاری عام مسیحی دفاع می کرد; اما بر اساس پیام مسیحی که از نظر او معیاری قطعی بوده و خواهد بود، نکته سنجی درباره ارواح را رد نمی کرد.
بنابراین نباید تعجب نمود که اوریجن (احتمالا چند سال قبل از وفاتش) عالمانه ترین و هوشمندانه ترین اثر دفاعیه ای مسیحیت باستان را تحت عنوان علیه کلسوس نوشت. اوریجن مطالب او را جمله به جمله نقل می کند و سپس محترمانه آن را جمله به جمله رد می کند. از عیسی و حواریون در برابر اتهام فریب عمدی، و از مسیحیت، به طور کلی، در برابر این اتهام عقل گرایانه که مسیحیت صرفا طالب ایمان کورکورانه و مخالف هر نوع تحقیق عقلی است، دفاع می کند. او همچنین از ارائه تحقیق درباره آموزه های مسیحی کوتاهی نمی کند، که این تحقیق با شخص و الوهیت مسیح آغاز می شود و پس از آن به خلقت و ماهیت خیر و شر می پردازد و آنگاه فرجام جهان را مورد بحث قرار می دهد. این گفتار با مقایسه بیانات افلاطون با عبارات اناجیل، اشاره هایی درباره شیطان، روح القدس، پیش گویی ها، رستاخیز و معرفت خدا، به پایان می رسد.

آزار و اذیت های جدید و موفقیت مسیحیت

در اواسط قرن سوم (در زمان انحطاط اقتصادی و سیاسی) یک تحول غیر منتظره پیش آمد. به ویژه، طی جشن های هزارمین سال شهر رم در سال 248 فرصت دیگری برای ناخرسندی و نفرت از مسیحیت و انجام اقداماتی علیه کلیسا پیش آمد; کلیسایی که، باید بپذیریم، به نحو روزافزونی به دولتی در دولت مبدل شده بود. در رأس همه اینها، سال بعد (249) امپراتور فیلیپ عرب که کاملا متمایل به مسیحیان بود، کشته شد. در زمان جانشین او، دکیوس (249 ـ 251)، نخستین آزار و اذیت عمومی مسیحیان رخ نمود که جانشین او والرین (253 ـ 260) آن را ادامه داد. به ویژه، این بدین معنا بود که بنا به حکم یک قانون دولتی، همه مسیحیان، حتی زنان و کودکان، در همه ایالت های امپراتوری روم می بایست زیر نظر مقامات و مراجع دولتی کار کنند، وفاداری خود را به دولت نشان دهند، قربانی دولتی تقدیم بدارند و اجازه نامه رسمی دریافت دارند. هدف از این تدابیر الزامی این نبود که در صورت امکان بتوانند بسیاری از مسیحیان را اعدام کنند، بلکه هدف این بود که حتی الامکان آنان را تشویق کنند از دین خود برگشته، و بدین ترتیب اجتماعات مسیحی را از هم بپاشند.
در سال 250 اوریجن نیز نتوانست از سرنوشت خود فرار کند. او به زندان و پشت میله های آهنی افکنده شد. در اتاق شکنجه در تمام طول روز پاهایش را «تا سوراخ چهارم» دستگاه شکنجه می کشیدند. اما حتی تهدید به سوزانده شدن نیز بر این مرد مشهور تأثیری نداشت: اوریجن یک مؤمن رام نشده و در عین حال شهید ناکام بود. اگر او در آن زمان به عنوان شهید از دنیا می رفت، این مرگ شرافتمندانه احتمالا او را از شماری از اتهامات مربوط به راست کیشی ناقص، که قرن ها بعد از مرگش بر او زده می شد، تبرئه می ساخت. اما پسر شهید، که خودش از کودکی آرزوی شهادت داشته و «تذکر به شهادت» را نوشته بود، زنده ماند و بین سال های 251 و 254 از دنیا رفت، اما دقیقا نمی دانیم در کجا. او احتمالا در هنگام مرگ قریب هفتاد سال داشته است.

خورشیدپرستی و سازگاری با آیین امپراتور

هنگامی که اوریجن از دنیا رفت، مسیحیت (که در آن زمان اساسا در نیمه شرقی امپراتوری گسترش یافته بود و حتی در رم به زبان یونانی سخن می گفت) هنوز اقلیت نسبتا کوچکی بود. در قرن سوم، گسترده ترین دین، آیین میترا بود که از حوزه هندی- ایرانی نشئت گرفته بود و آن آیین خورشیدپرستی بود که با آیین امپراتور سازگار، اما با سنت یونانی ناسازگار بود. اینجا مسیحیت توانایی کاملا متفاوت و در نهایت موفقیت آمیزی برای سازگاری داشت: توانایی ها و روش های فلسفه یونان باستان در هم ادغام شدند. بسیاری اندیشه ها از دینداری التقاطی یونان باستان اقتباس شد. برای مثال فهم تعمید (که در آن زمان به نحو روزافزونی به عنوان تعمید کودکان شایع شده بود) و عشای ربانی (که نوعی قربانی تلقی می شد). آن گونه که امروزه ادعا می شود، سعی اوریجن آن نبود که نوعی حکومت مسیحی ایجاد کند که در آن، کلیسا وظایف سیاسی دولت را به عهده داشته باشد.
برای مثال، تمثیل او از مسیح به مثابه خورشید، و کلیسا به مثابه ماه، معطوف به کلیسای فعلی نبود، بلکه به کلیسای آینده و آن جهانی اشاره داشت. اما در زمان خورشیدپرستی و آیین امپراتور، چنین تمثیلی به راحتی می توانست توسط عوام مسیحی مبنای یک حکومت جدید دینی و مسیحی تلقی شود. در واقع، برای تعداد روزافزونی از مردم این پرسش مطرح بود که آیا مسیحیت دینی برای آینده نیست که بر امپراتوری سایه افکند و موجب قوام آن شود. بدون شک، اوریجن با ادغام ایمان و علم، یعنی الاهیات و فلسفه، به این نقطه عطف الاهیاتی رسید که نقطه عطف فرهنگی (ادغام مسیحیت و فرهنگ) را ممکن ساخت که آن نیز به نوبه خود، نقطه عطف سیاسی (اتحاد کلیسا و دولت) را ممکن ساخت. در واقع، تعجب آور این است که این امر باید درست چهل سال بعد از مرگ اوریجن (به رغم عکس العمل های دولت مشرک) حاصل شود.

دیدگاه والرین در مورد مسیحیت

به هر حال، به ویژه آزار و اذیت های امپراتور دکیوس و والرین، دهه ای از وحشت را برای مسیحیت به وجود آورد. والرین مسیحیت را خطری برای دولت مشرک تشخیص داده بود و تلاش کرد با اقداماتی در سراسر امپراتوری، مسیحیت را نابود کند. در واقع، فرمان سال 258 او حتی فرمان های گذشته را شدت بخشید: مجازات مرگ فوری برای اسقف ها، پرسبیترها و شماس ها; همچنین مجازات مرگ برای سناتورها و صاحب منصبان نظامی مسیحی، در صورتی که از دست دادن مقام و مصادره دارایی ها آنان را متنبه نمی ساخت; از دست دادن دارایی ها و شاید تبعید زنان ثروتمند; از دست دادن دارایی ها و کار اجباری در املاک امپراتوری برای مقامات امپراتوری; مصادره همه ساختمان های کلیسایی و مکان های خاک سپاری. خون های بسیاری درطول این سال ها ریخته شد; از جمله چهره هایی نظیر اسقف سیپریئن اهل کارتاژ، بزرگترین مدافع حقوق اسقفی در برابر اسقف رم، که مدعی قدرت هر چه بیشتر بود و....

گسترش مسیحیت
اما به رغم همه اقدامات قهری، آزار و اذیت ها برای دولت یک ناکامی بود و گالیئنوس پسر والرین در سال 260 ـ 261 ضرورت لغو فرمان های ضد مسیحی را احساس کرد. این امر حدود چهل سال آرامش و صلح به دنبال داشت، به نحوی که مسیحیت، که در واقع ــ گرچه نه قانونا، به زور تحمل می شد، توانست بیش از پیش، در بین النهرین، ایران، ارمنستان، آفریقای شمالی، گال و حتی آلمان و بریتانیا گسترش یابد. مسیحیت به نحو روزافزونی به عنوان راه و روش فلسفی تر و معنوی تر عبادت، در دسترس افراد تحصیل کرده و ثروتمند (حتی در هیئت حاکمه امپراتوری و ارتش) قرار گرفت; چون فاقد قربانی های خونین، پیکره های خدایان، دود کردن عود و معابد بود. این دوره نسبی صلح یکی از پیش زمینه های عصر شکوفایی آتی الاهیات کلیسا بود که بدون آن، یک بحث گسترده و یک الاهیات مبسوط نمی توانست به وجود آید. به ویژه، در مسیح شناسی، آن تغییر پارادایم عظیمی که مدتی طولانی ندای آن به گوش رسیده بود، در شرف وقوع بود. در اینجا، اوریجن نقشی کلیدی ایفا کرد.


منابع :

  1. جوان .ا. گریدی- مسیحیت و بدعت ها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- موسسه فرهنگی طه

  2. جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- تهران- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی- چاپ پنجم- 1372 .

  3. هانس کونگ- متفکران بزرگ مسیحی- گروه مترجمان- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386

  4. تونی لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- چاپ اول- 1380 ش

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115421