اصحاب اعراف

اعراف

اعراف مکان مرتفعى است بین بهشت و جهنم و مشرف بر آنها که هم اهل بهشت مشاهده می شوند و هم اهل جهنم و آنها هم مشاهده می کنند کسانى را که در اعراف هستند و اصحاب اعراف دو دسته هستند یک دسته فساق و عصات مؤمنین هستند که اینها به واسطه ایمانشان در جهنم نرفتند و به واسطه کثرت معاصى داخل بهشت نشدند اینها چون نظر به اهل بهشت می کنند به آنها سلام می کنند چون در عقیده با آنها مشترکند و طمع و امیدوار هستند که رحمت و مغفرت الهى شامل حال آنها بشود و شفعائى بیابند و آنها را شفاعت کنند و چون نظر به اهل جهنم می کنند می گویند خداوندا ما را با اینها قرار مده زیرا اینها کفار هستند و ما مؤمنین هستیم.
دسته دوم شفعاء هستند مثل ائمه اطهار (ع) مخصوصا امیرالمؤمنین (ع) که اینها اهل بهشت و اهل جهنم و اهل اعراف را به سیما و علامات می شناسند که اگر ایمان دارند در صورت آنها ظاهر است و اگر ندارند کفر در صورت آنها ظاهر است اینها تشریف می آوردند و رو به اهل جهنم می کنند و می فرمایند که شما اموالى را که جمع آورى کردید شما را بى نیاز نکرد و آنچه تکبر می ورزیدید و ایمان نیاوردید دیدید که گرفتار عذاب شدید و خیال می کردید که این مؤمنین در اعراف هم به واسطه معاصى بهشت نخواهند رفت و قسم بر طبق آن یاد کردید.
سپس خطاب به این مؤمنین معصیت کار که در اعراف هستند می کنند که ما شما را شفاعت کردیم داخل بهشت شوید که هیچگونه حزنى نداشته باشید که چیزى از نعم بهشتى را از شما دریغ نخواهند داشت و هیچگونه خوفى هم نداشته باشید که از عذاب و جهنم معاف شدید این است خلاصه مفاد آیات و الله العالم، بپردازیم به شرح آیات: «و بینهما حجاب و على الأعراف رجال یعرفون کلا بسیمئهم و نادوا أصحاب الجنة أن سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون* و إذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین* و نادى أصحاب الأعراف رجالا یعرفونهم بسیمئهم قالوا ما أغنى عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون* أ هؤلاء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون؛ و میان آن دو [گروه] حجابى است، و بر اعراف مردانى [والا مقام] هستند که هر دو [گروه] را از سیمایشان مى شناسند، و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و به آن امید بسته اند، آواز مى دهند که: سلام بر شما. و چون چشمشان به جانب دوزخیان گردانده شود، گویند: پروردگارا! ما را با ستمکاران قرار مده. و اهل اعراف مردانى را که آنان را از سیمایشان مى شناسند، ندا دهند و گویند: آیا اینانند کسانى که سوگند یاد مى کردید که خدا آنها را مورد رحمت خود قرار نمى دهد؟ [آن گاه به مؤمنان گویند:] به بهشت در آیید، نه بیمى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید.» (اعراف/ 46- 49)

اعرافیان از جنس بشر هستند

اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصیاتى که براى آنان ذکر شده با جمله: "و الأمر یومئذ لله" منافات ندارد: از دقت در این آیات این خصوصیات استفاده مى شود که: اولا رجال اعراف از جنس ملائکه نیستند و ثانیا جمعى از بندگان مخلصند که مقام و منزلتشان از سایر اهل جمع بالاتر است، مردمى هستند که هر دو طایفه بهشتى و دوزخى را مى شناسند، و در تکلم به حق مجازند مى توانند شهادت دهند، و شفاعت کنند، امر کنند و حکم نمایند. و اما اینکه این رجال از جنس بشر هستند یا از جنس جن و یا مختلط از این دو جنس، الفاظ این آیات از آن ساکت است، و از خود آیات نمى توان این معنا را استفاده کرد.
جز اینکه در هیچ جاى از قرآن کلامى هم که دلالت کند بر تصدى جن نسبت به شانى از شؤون بشر و وساطتش در کار آخرتى او از قبیل شهادت و شفاعت، دیده نمى شود، پس وقتى از جنس ملائکه و جن نبوده باشند، قهرا از جنس بشر خواهند بود. خواهید گفت: اثبات اینگونه خصوصیات براى بشر با امثال آیه «یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الأمر یومئذ لله؛ روزى که هیچ کس نمى تواند براى دیگرى قدمى بردارد، چون در آن روز همه امور به دست خدا است.» (انفطار/ 19) منافات دارد. جواب این است که این گونه آیات به آیات دیگرى تفسیر شده که دلالت دارند بر اینکه مقصود از آنها بیان این جهت است که در روز قیامت احاطه ملک خداى تعالى بر جمیع موجودات براى مردم ظاهر مى شود و در آن روز مردم به احاطه و اطلاق ملک خدا اعتراف مى کنند، نه اینکه تنها این مالکیت در روز قیامت براى خدا پیدا مى شود، زیرا خداوند پیوسته مالک على الاطلاق است و کسى هیچگاه به نفع کسى مالک چیزى نیست، نه اینکه در آخرت چنین باشد.
ملائکه در آن روز در وساطت خود و شهداء بر شهادت خویش و شفعاء داراى شفاعت خویشتن مى باشند و قرآن کریم به این معنا تصریح دارد، چنان که فرموده: «و تتلقاهم الملائکة هذا یومکم الذی کنتم توعدون؛ و فرشتگان به استقبالشان شتافته، مى گویند: این همان روزى است که به شما وعده مى دادند.» (انبیاء/ 103) و نیز فرموده: «یوم یقوم الأشهاد؛ روزى که گواهان برمى خیزند.» (مؤمن/ 51) و نیز فرموده: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة إلا من شهد بالحق و هم یعلمون؛ و کسانى را که به جاى او مى خوانند اختیار شفاعت ندارند، مگر کسانى که از روى علم، به حق گواهى داده [و موحد] باشند.» (زخرف/ 86)
پس در عین اینکه ملکیت و حکم براى خدا است، دیگران هم به اذن او داراى حکم هستند (مانند دنیا) با این تفاوت که در دنیا حکم خداوند براى همه افراد ثابت و ظاهر و خلاصه مورد قبول نبود، و در آخرت به طور عیان ظاهر گشته دیگر کسى درباره آن دچار شک و یا خطا نخواهد شد.

صفات و خصوصیات نفسانیۀ اهل اعراف

بالجملة، اصحاب أعالی و مقامات مرتفع اعراف، کسانی هستند که بر هر دو مکان از بهشت و آتش تسلط و هیمنه و اشراف دارند، و بر هر دو گروه از سعادتمندان و شقاوت پیشگان سیطره و استیلا دارند. چون می دانیم که آن تل ها و فاصله های بین آنها مانند تل رمل و شن از رمل مادی طبیعی نیست، چون در آن روز، زمین به گونۀ فعلی نیست، و در آن پست و بلندی و اعوجاج و کژی نیست. «و یسئلونک عن الجبال فقل ینسفها ربی نسفا* فیذرها قاعا صفصفا* لا تری فیها عوجا و لآ أمتا؛ و ای پیامبر! چون از تو دربارۀ کوهها در روز قیامت بپرسند، پس بگو: خداوند چنان آنها را از جا بر کند و خرد کند و خاک شدۀ آن را بر باد دهد که هیچ از آن اثری نماند. و بنابراین، آن کوهها به صورت زمین مستوی و همواری در آید که ابدا در آن هیچگونه کجی و بلندی را نمی بینی.» (طه/ 105- 107)
پس مراد از اهل اعراف، ارتفاع مقام و منزلت آنهاست نسبت به اهل محشر که اهل جمعند. و آنانند که از محضرین نیستند، چون از مخلصینی هستند که خداوند آنان را از صعقه و نفخ صور، و از فزع و دهشت آن روز، در حفظ و مصونیت داشته است. و مقام و محل آنان حجاب است که در آن رحمتی است که هر چیزی را فرا گرفته، و مسلط بر آتش است که بر اهلش استیلا دارد. و می توان این معنی را از این گفتار خدای تعالی استشعار نمود که فرموده است: «فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظلمین؛ مؤذنی و اعلان کننده ای اعلام کرد در بین بهشتیان و دوزخیان.» (اعراف/ 44) و نفرمود: "فأذن بینهم مؤذن؛ مؤذنی و اعلان کننده ای که بین آنها بود اعلام کرد." زیرا در صورت اول ظاهر این است که مؤذن و اعلان کننده از خود آنها نیست بلکه مسیطر بر آنهاست، به خلاف صورت دوم که ظاهر اینستکه مؤذن و اعلان کننده ای که از آنها بود چنین گفت.
آنانند که در روز قیامت حاکمند، هم حاکم بر بهشت و هم حاکم بر جهنم. از جهنمیان بازپرسی و مؤاخذه می کنند و آنان را مورد عتاب و ملامت قرار میدهند. و آیۀ اعراف صریح در این مطلب است: «و نادی أصحـب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم قالوٓا ما أغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون* أهـؤلآء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة؛ و اهل اعراف، مردانی را که از روی سیما و علائمشان می شناسند ندا می کنند که: آنچه را که شما جمع کردید و آنچه را که موجب استکبار خود قرار دادید، شما را بی نیاز ننمود و دستی از شما نگرفت! آیا این بهشتیان نیستند که شما سوگند می خوردید که خداوند آنان را داخل در بهشت نمی کند؟!» (اعراف/ 48- 49) و سپس خود اهل اعراف به بهشتیان امر می کنند که: «ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون؛ داخل در بهشت شوید، بدون آنکه هیچ خوف و ترسی برای شما باشد، و بدون آنکه هیچ غصه و اندوهی داشته باشید!» (اعراف/ 49) و آنانند اصحاب روح که فقط در معیت فرشتگان، در روز قیامت حق سخن گفتن را دارند، و سخن آنها صواب است.
«یوم یقوم الروح والملائکة صفا لا یتکلمون إلا من أذن له و الرحمان و قال صوابا؛ روز قیامت روزی است که روح و فرشتگان به طور صفوف منظم در پیشگاه خداوند قیام می کنند، و کسی سخن نمی گوید مگر آن کسی که خداوند رحمن به او اذن داده باشد، و سخن به راستی بگوید.» (نبأ/ 38) زیرا که با وحی روح، علم به کتاب و ایمان پیدا می شود، و روح مقام و موجودی است افضل از همه ملائکه. «و کذلک أوحینآ إلیک روحا من أمرنا ما کنت تدری ما الکتـب و لا الإیمـن؛ و همچنین اینطور است که ما روحی را از امرمان به تو وحی کردیم، که قبل از این وحی نمی دانستی که کتاب چیست، و نمی دانستی که ایمان چیست.» (شوری/ 42)

حکم و قضاوت اهل أعراف بر خاسران و مجرمان 

آنانند که در روز قیامت حکم به خسران و زیان کسانی می کنند که در جان و نفس های خود و اهلشان دچار خسران و زیان شده اند: «و تریهم یعرضون علیها خشعین من الذل ینظرون من طرف خفی و قال الذین ءامنوا إن الخسرین الذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیمة؛ (و ای پیامبر!) می بینی که ستمکاران را بر آتش عرضه می دارند، و آنان از شدت ذلت و سرافکندگی، ترسناک و دل تهی شده، و با نگاه ضعیف از گوشۀ چشم به آن می نگرند. و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: زیانکاران کسانی هستند که دربارۀ نفوس خود و اهل خود در روز قیامت دچار خسران شده اند!» (شوری/ 45) ظاهرا این ایمان آورندگان، به عنوان قضاوت و حکومت چنین حکمی را می کنند؛ و این، اختصاص به متصفان به صفات اهل اعراف دارد و این حکم از وظائف اهل آن است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 صفحه 153

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 187

  3. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 10 صفحه 41

  4. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏5 صفحه 327

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115613