نامهای قیامت (روز حق)

روز حق "یوم الحق" روزی است که در آن حق مطلق ظهور می کند و جایی برای باطل نیست و به هر اختلافی پایان داده می شود: «ذلک الیوم الحق؛ آن روز حق است.» (نبأ/ 39) در آن روز نیرنگ و ریا رنگ می بازد، بی عدالتی و ستم نابود و کژی ها راست می شود و هر کس به حق خود خواهد رسید.
این واژه 227 بار در قرآن وارد شده که از شاخص ترین مفاهیم و موارد آن، معنا و موردی است که در برابر باطل قرار گرفته است و چون خداوند بزرگ حق است و از او به "حق تعالی" یاد می شود در روز قیامت این اسم به منصه ی ظهور خواهد رسید. قرآن برای این که جامعه بشری معنای دقیق حق و باطل را بفهمد در تمثیلی زیبا می فرماید: «أنزل من السماء ماء فسالت أودیة بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیة أو متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فأما الزبد فیذهب جفاء و أما ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض کذلک یضرب الله الأمثال؛ خداوند از آسمان آبی حیات بخش فرو فرستاده، در این هنگام دره ها، گودال ها و نهر های روز زمین هر یک به اندازه ی گنجایش و وسعت خودبخشی از این آب را پذیرا می شود؛ نهرهای کوچک به هم متصل شده و نهرهایی بزرگ به وجود می آورد و نهرهای بزرگ به هم می پیوندد و سیلاب های خروشان پدید می آورد و سیلاب در راه خود موج و خروش ایجاد می کند و از لا به لای آن کف ها پدید می آید. سیلاب کف هایی را بر بالای خود حمل می کند. پیدایش کف ها منحصر به سیلا ب ها نیست، بلکه در فلزاتی که ذوب می شود نیز کف هایی مانند کف های آب پدید می آید. این گونه خداوند حق و باطل را مثل می زند، اما سرانجام کف ها کنار می رود و نابود می گردد ولی آبی که برای مردم سودمند است، در زمین باقی خواهد ماند. خداوند این چنین مثال هایی می زند.» (رعد/ 17) "جفاء" به معنای آب برد است.
پیام برهان توحید این است که در جهان هستی دو حق مطلق وجود ندارد. حق بالذات و محض یکی بیش نیست و معاد نیز غیر از مبدأ نیست. بازگشت انسان و غیر انسان به غیر خدا نیست و قیامت جز ظهور تام الله نیست. آن روز خداوند ظهور خاص دارد. وقتی حق مطلق ظهور کند هرگونه باطلی رسوا می شود و هرگونه اختلافی پایان می پذیرد؛ چنان که همه ی نظام کیانی به حق آفریده شده است: «ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحنک فقنا عذاب النار؛ پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده ‏اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.» (آل عمران/ 191) «و خلق الله السموات و الأرض بالحق؛ خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است.» (جاثیه/ 22)
این آفرینش حق محور برای نکاتی است، از جمله: «لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون؛ تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (جاثیه/ 22) چنان که عنصر اصیل راهنمایی بندگان و انذار و تبشیر و هدایت آنان بر پایه حق و حقیقت است: «له دعوة الحق و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشیء إلا کبسط کفیه إلی الماء لیبلغ فاه و ما هو ببلغه؛ دعوت حق براى اوست و كسانى كه [مشركان] جز او مى‏ خوانند هيچ جوابى به آنان نمى ‏دهند مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب] به دهانش برسد در حالى كه [آب] به [دهان] او نخواهد رسيد و دعاى كافران جز بر هدر نباشد.» (رعد/ 14) پیامبر (ص) مظهر حق و پیرو ابلاغ حق است، ولی آن کس که غیر خدا را می خواند مانند تشنه کامی است که از دور دو کف دست خود را باز می کند تا آب را به دهان برساند، ولی هرگز آبی به دهان او نمی رسد؛ زیرا از آب فاصله دارد و وسیله هم ندارد.
خدای سبحان در آیه دیگر همه جهان را آفریده بر حق معرفی کرده، می فرماید: «ما خلق الله السموات و الأرض و ما بینهما إلا بالحق و أجل مسمی وإن کثیرا من الناس بلقاء ربهم لکفرون؛ حق تعالی آسمان ها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را به حق و برای حکمت و مصلحت و به وقت معین آفرید و همانا بسیاری از مردم به ملاقات پروردگارشان کافر و بی عقیده اند.» (روم/ 8) توضیح این که، در روز ظهور حق، باطل به هیچ وجه راه ندارد؛ نه اعتقاد باطل، نه تخیل و توهم باطل و نه عمل باطل؛ زیرا باطل ریشه ندارد و هر بی ریشه ای متزلزل و زوال پذیر است.
در دنیا باطل راه دارد؛ زیرا دنیا قلمرو حرکت، برخورد و تزاحم است. انسانی که در دنیا حرکت می کند ممکن است در راه راست حرکت کند و امکان دارد بیراهه رود. از این رو آزمایش وجود دارد تا در پرتو آن به کمال برسد و آنچه در نهاد و نهان اوست آشکار گردد و تا در ضمن آزمون متوجه شود چه اندازه باطل با حق همراه شده، چه مقدار عقاید و ارزش ها بر حق و چه اندازه بر باطل بوده است. هر جا توهم و تخیل حقی باشد در کنار آن توهم و تخیل باطلی نیز متصور است و هر جا متحرکی به هدف برسد و کامیاب شود ناکامی نیز وجود دارد؛ گرچه در حاصل جمع ناکامی ها کمتر از کامیابی ها و فساد و شر کمتر از صحت و خیر است؛ اما برای این که هم حرکت ها به پایان برسد و هم متحرک ها به هدف نایل آید جهانی دیگر وجود دارد که قافله ی حرکت ها و متحرک ها به آنجا رسیده بار می اندازند؛ یعنی کشتی طبیعت پهلو می گیرد: «أیان مرسیها؛ وقوع آن چه وقت است.» (اعراف/ 187) اشتباهات روشن می شود، تخلفات پایان می پذیرد، چهره ی حق آشکار می شود و معلوم می گردد کدام عقیده بر حق و کدام تخیل و توهم صحیح و کدام حرکت و رفتار درست است.
از این رو می فرماید: «و أن الساعة اتیة لا ریب فیها؛ حتما و بدون شک آن روز خواهد آمد.» (حج/ 7) پرده ها از کردار و رخسارها بالا خواهد رفت، شکوک برچیده، باطل ها و سراب ها نابود خواهد شد؛ زیرا در آن روز باطل نمی تواند با حق اختلاف داشته باشد و شک نمی تواند مقابل یقین قرار گیرد؛ چون در آن روز "حق مطلق" آشکار است. برخلاف دنیا که همه ی حق ظهور ندارد و برخی از اسمای دیگر که اقتضای ستر و راز داری و پرده افکنی و مانند آن را دارد سبب عدم ظهور حق مطلق است، تا آزمون الهی محقق گردد.
روز محشر هر نهان پیدا شود *** هم ز خود هر مجرمی رسوا شود
باطل نمی تواند جاودانه باشد. اگر نظرهای گوناگون برخی بر حق و برخی بر باطل باشد آن روز باطل ها زاهق و نابود می شود و افسانه ها کنار می رود. ریاکاران، زاهد نمایان، شهرت طلبان، سمعه جویان، سالوس ها، منافقان چند چهره و تبهکاران باطن آنها ظاهر می شود. دو رنگی ها رنگ می بازد. آن روز حق مطلق ظهور می کند. اما در دنیا چنین موقعیتی پیش نمی آید و دنیا آن گنجایش را ندارد که حق مطلق با تمام اسمای حسنا ظهور کند. پیامبران الهی، کتاب های آسمانی و اوصیای گرامی همه تلاش کردند تا دوگانگی ها، دو رنگی ها، تبه کاری ها و اختلاف ها را برچینند و جامعه را اصلاح کنند، لیکن به مقصود نهایی و کامل نایل نیامدند؛ چنان که قرآن فرمود: «و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین؛ ای پیامبر هر اندازه حرص ورزی که همگان ایمان بیاورند بسیاری از آنان مؤمن نخواهند شد.» (یوسف/ 103) «و إن تطع أکثر من فی الأرض یضلوک عن سبیل الله؛ ای پیامبر! اگر پیرو اکثریت مردم گردی تو را گمراه می کنند.» (انعام/ 116)
گروه بی شماری گرفتار هوس های دورند، که این خود بستر بسیاری از ناهنجاری هاست. پیامبران و ره آورد آنان تنها در حد اختیار ثواب و گزینش ارزش هاست و این امر از محدوده ی اختیار انسان تجاوز نخواهد کرد. از این رو همیشه با طبیعت انسان همراه است؛ اما می تواند با کسب و تلاش و گزینش، بهترین را برگزیند.
آدمی زاده طرفه معجونی است *** کز فرشته سرشته وز حیوان
گر کند میل این شود به از این*** ور کند میل آن شود کم از آن
پس وقتی نظام موجود دنیوی تبدیل به نظام برتر اخروی شد، همه چیز دگرگون می شود و اختلاف ها جای خود را به روشن شدن حقایق می سپارد و باطل و باطل گرایان مشخص می شوند: «و أقسموا بالله جهد أیمنهم لا یبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا و لکن أکثر الناس لایعلمون* لیبین لهم الذی یختلفون فیه و لیعلم الذین کفروا أنهم کانوا کاذبین؛ آنان سوگند شدید یاد کرده اند که خدا هرگز کسی را که مرد، زنده نخواهد کرد. بلی البته معاد و وعده ی خدا حتمی است، لیکن بیشتر مردم از آن آگاه نیستند. تا خدا آنچه را که در مورد آن اختلاف دارند برای آنان بیان کند و تا کافران کاملا به اندیشه دروغ خود آگاه شوند.» (نحل/ 38- 39)
در آن روز پندار دروغین تبهکاران و کردار ناشایست آنان کاملا بروز خواهد کرد: «یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون؛ زبان ها، دست ها و پاهایشان بر کردارشان شهادت خواهد داد.» (نور/ 24) بلکه به طور کلی همه باطل ها با ظهور قاهرانه ی حقیقت و زهور حاکمانه حق نمود خود را از دست خواهند داد: «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فإذا هو زاهق؛ ما همواره حق را بر باطل پیروز می گردانیم تا باطل را مغز کوب و محو و نابود سازد.» (انبیاء/ 18) بنابراین، باطل سرکوب می شود و چهره ی سراب گونه اش برای همیشه رخت برمی بندد؛ زیرا حق همه جا را گرفته و همه ی ارکان قیامت را تشکیل داده است.
«و الوزن یومئذ الحق؛ ترازو حق است.» (اعراف/ 8) یعنی وزنه ای که در یک کفه ی ترازو گذاشته می شود چیزی است به نام "حق" و در کفه ی دیگر عقاید، افکار و رفتار، گذاشته می شود. اگر کالای عقیده و اخلاق و اوصاف و نیز کار اعضا و جوارح وزنی داشت صاحب آن سعادتمند می شود وگرنه هیچ و پوچ و باطل است. تبه کاری که جانش و کردارش را تباه کرده در قیامت وزنی ندارد: «فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد.» (کهف/ 105) و اساسا برای او میزانی نصب نمی کنند و دستگاه موازنه ای برپا نمی دارند. انسان تهی فکر، تهی کردار و تهی رفتار چه وزنی دارد تا با وزنه ی حق روبرو گردد؟! کسانی که اصلا عمل شایسته، و اندیشه خردمندانه وعقیده و ایمان صحیح ندارند دل هایشان تهی و مغزهای آنان سبک است: «و أفئدتهم هواء؛ [از وحشت] دلهايشان تهى است.» (ابراهیم/ 43) و اعمالشان نیز سراب است: «أعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف؛ كردارهايشان به خاكسترى مى‏ ماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد.» (ابراهیم/ 18) کردارشان مانند خاکستری است که در روز تندباد شدید همه بر باد فنا رود: «أعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمأن ماء حتی إذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده فوفیه حسابه؛ کردارشان به سرابی ماند که در بیابانی هموار و بی آب، شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن بشتابد و چون بدان جا رسد هیچ آبی نیابد. او خدا را در آن روز حاضر و ناظر اعمال خویش ببیند که به حساب کارش کاملا رسیدگی کند.» (نور/ 39)
بنابراین برای سنجش سراب ترازوی سراب سنج، پندار سنج و پوچ سنج نیاز است، نه ترازوی حق سنج. با آب سنج نمی توان سراب را سنجید؛ چنان که با دماسنج نیز نمی توان آن (سراب) را سنجید. از این رو برای سراب اصلا میزانی نیست. دیگر ارکان قیامت را صراط حق تشکیل می دهد: "و أن الصراط حق" و دیگر بهشت و جهنم است: "و الجنة و النار حق" و سایر ارکان نیز بر حق است؛ چنان که در زیارت حضرت صاحب الامر (ع) می خوانیم: «و أشهد أن النشر حق، و البعث حق، و أن الصراط حق، و المرصاد حق، و المیزان حق، و الحشر حق، و الحساب حق، و الجنة و النار حق، و الوعد و الوعید بهما حق» با این بیان چهره "ذلک الیوم الحق" تفسیر می شود؛ زیرا بسیاری از مصادیق بارز حق در آن ارائه شد و کیفیت ظهور حق مطلق در کسوت اسمای حسنای الهی مشخص شد.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 322، 371

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 130

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏5 ص 275، جلد ‏10 ص 389

  4. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏12 صفحه 292

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 11 صفحه 376

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115677