پروفسور خانم آن مارى شیمل Annemarie Schimmel، شرق شناس، اسلام شناس، ایران شناس، و مولوی شناس بزرگ معاصر آلمانى، در 7 آوریل 1922 در شهر ارفوت در شرق آلمان متولد شد. خانم شیمل از دوران کودکى به شرق علاقه مند بود. در پانزده سالگى تصمیم گرفت زبان عربى را فرا گیرد. معلمش خود را محدود به آموزش عربى نمى کرد، بلکه مى کوشید شاگرد خود را با فرهنگ عربى و اسلامى نیز آشنا نماید. شیمل در 16 سالگی دوره دبیرستان را به پایان رساند و در دانشگاه برلین به تحصیل زبان و ادبیات عرب و اسلام شناسی پرداخت. وى در سال 1941 در 19 سالگی موفق به اخذ درجه دکترا در رشته «فارسى و ترکى» و در سال 1951، موفق به اخذ درجه دکترا در رشته تاریخ ادیان گردید. چند سال بعد نیز دکترای تاریخ مذاهب را دریافت کرد. خانم «شیمل» سپس به عنوان مترجم و بعد به عنوان استاد رشته علوم اسلامی به استخدام دانشگاه «ماربورگ» در آمد.
او در سال 1954 به دعوت دانشگاه آنکارا به ترکیه رفت و در این دانشگاه به تدریس ادبیات کلاسیک ترک پرداخت. وى مدتى در دانشکده الهیات آنکارا به تدریس تاریخ ادیان پرداخت. در این دانشکده، دانشجویان نه تنها در زمینه علوم اسلامى تحصیل مى کردند، بلکه با افکار معاصر غربى نیز آشنا مى شدند; یعنى هم قرآن، حدیث، اصول فقه و عربى مى آموختند و هم فلسفه اروپایى و جامعه شناسى دینى و تاریخ تطبیقى ادیان مى خواندند. وى در ترکیه، کتاب «مقدماتى در تاریخ ادیان» را به رشته تحریر درآورد. در سال 1961 کرسی استادی در رشته های عرب شناسی و اسلام شناسی در دانشگاه بن آلمان به او واگذار شد. خانم «شیمل» از سال 1967 در دانشگاه هاروارد آمریکا نیز به تدریس پرداخت. در سال 1965م. مسئولیت کرسی فرهنگ و هنر اسلامی دانشگاه هاروارد به وی پیشنهاد گردید و دو سال بعد، پس از انعقاد قراردادی با این دانشگاه، در هاروارد به تدریس تصوف و خوشنویسی و شعر اسلامی پرداخت. شیمل از معدود معاریف جهان است که به پاس فعالیت های علمیش تا کنون قریب 20 مدال و نشان افتخار از نقاط مختلف دنیا دریافت کرده است.
همچنین از سوی دانشگاه های سند، اسلام آباد و پیشاور پاکستان، اوپسالای سوئد، قونیه ترکیه، تهران، و الزهراء (س) به وی دکترای افتخاری اهدا شده است. ریاست انجمن جهانی علوم دینی، عضویت در آکادمی سلطنتی علوم هلند و آکادمی علوم و هنر امریکا و ویراستاری نشریه عربی زبان «فکروفن» در سال های 1963 ـ 1973 م. بخشی از مسئولیت هایی است که او بر عهده داشته است. او همزمان با فعالیت متناوب در این دو دانشگاه در بسیاری از سایر دانشگاههای جهان نیز به عنوان استاد میهمان فعالیت می کرد. وى در دانشگاههاى آلمان و ایالات متحده آمریکا، درسهاى «زبانهاى اسلامى» و «تاریخ ادیان» را تدریس نموده است. وی که یکی از محققان بزرگ در علوم و عرفان اسلامی در جهان غرب محسوب می شود، علاوه بر کتابهای متعددی که در این زمینه تألیف کرده، آثار بسیاری از شعرا، عارفان و فیلسوفان مشرق زمین را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. وی بالاخره در بهمن 1381 در گذشت.
شخصیت آنه ماری شیمل
استاد دکتر گواهی درباره شخصیت و ویژگی های وی می گوید: «پروفسور آنه ماری شمیل از هفده سالگی دست به قلم برده، در نوزده سالگی دکترای خود را از یکی از معتبرترین دانشگاههای آلمان دریافت کرده، و در بیست و سه- چهار سالگی بر کرسی استادی دانشگاه تکیه زده و از آن به بعد متجاوز از نیم قرن دائما مطالعه، سفر، سخنرانی، تألیف و ترجمه داشته است به نحوی که به حق می توان ایشان را یکی از پرکارترین شرق شناسان، اسلام شناسان و دین شناسان معاصر به حساب آورد.» وی می گوید: «آن بانوی بزرگوار دو خصیصه کم نظیر داشت. این دو صفت برجسته عبارتند از تسلط کامل به تقریبا تمام زبانهای عمده ممالک و فرهنگهای اسلامی چون عربی، فارسی، ترکی، اردو، و غیره و دیگری سیر و سفر و اقامتهای طولانی و روی هم رفته کم نظیر مشارالیها در کلیه سرزمینهای جوامع مزبور، حقیقی که با مرور مختصر هر یک از آثار ایشان به خوبی هویدا است. علاوه بر زبان آلمانی که زبان مادری ایشان است تسلط فوق العاده ای به زبانهای انگلیسی و فرانسه داشت، به خصوص زبان انگلیسی که تعداد زیادی از آثار ایشان مستقیما به آن زبان نگارش یافته اند.»
طی دهه های هشتاد و نود حداقل شش اثر مهم از خانم پروفسور شیمل منتشر شد؛ آثاری که یا در حوزه تاریخ اسلام به نگارش درآمده اند، یا به مباحث عرفانی تعلق دارند. خانم شیمل از اسلام شناسان منحصربه فردی بود که در مقام تحقیق از تمجید واقعیات و حقایق تاریخی دریغ نمی کرد. او جزء آن دسته از اسلام شناسانی محسوب نمی شود که می خواهند وقایع حقیقی را با تمایلات قلبی خود وفق دهند. اگر از باب مثال خانم شیمل در برخورد با مسلمانان به این نتیجه می رسید که اطلاق لفظ "محمدی" به جای مسلمان ریا می کند، نه تنها سعی می کرد حتی المقدور از استعمال چنین لفظی در کتاب های خود اجتناب ورزد، بلکه متذکر این نکته می شد که پیروان اسلام را نباید "محمدی" خطاب کرد. این نکته ای است که خانم شیمل به صراحت در کتاب معروف "و محمد پیامبر اوست" که برای بار اول در سال 1981 در مونیخ منتشر شد و برای بار دوم با اصلاحاتی در سال 1989 نشر یافت، یادآور می شود. خانم شیمل در این کتاب از همسران پیامبر اکرم (ص) سخن به میان می آورد. وی ضمن نقل حقایق تاریخی تاکید می کند که پیامبر با برخی از زنان بیوه مسلمانانی که در جنگ کشته شده بودند، ازدواج کرد.
اسلام شناسان آلمان به عرفان اسلامی یا به عبارت دیگر به اسلام با گرایش عرفانی نوعی تعلق خاطر داشت. شاید علت این امر وجه اشتراکی باشد که میان "تصوف اسلامی" و "رهبانیت مسیحی" وجود دارد. از این حیث پروفسور شیمل خود در صف نخست اسلام شناسان صوفی گرا قرار دارد. زمانی که به تاریخ نیز نظر می کند و تاریخ یک کشور اسلامی را به نقد و تحلیل می کشد، همه جا به عنوان گواهی صادق، در تعقیب گرایش های عرفانی است. حتی اگر موضوع اساسا به عرفان ارتباطی نداشته است. مثلا در همین کتاب "اسلام در شبه قاره هند" او سعی می کند رد پای منصور حلاج را در اوایل قرن دهم در مناطق گجرات سند و کشمیر جستجو کند. صحبت خانم شیمل آن گونه که خود اظهار می دارد، نه تنها به منصور حلاج، بلکه به مولانا بسیار شدید است.
اگر بخواهیم شیمل را به دیدگاه عرفانی بنگریم، شاید بهترین اثر او در این زمینه کتاب "ابعاد عرفانی اسلام، تاریخ تصوف" باشد که اولین بار در سال 1985 منتشر شد و در سال 1992 تجدید چاپ گردید. شیمل از حوزه های مختلف فرهنگی در جهان جوایز متعددی دریافت داشته است. جایزه مربوط به ترجمه از آکادمی شهردار مشتات آلمان با جایزه بزرگ دولت پاکستان از جمله آنهاست. نشریه امریکا در باب کتاب "ابعاد عرفانی اسلام، تاریخ تصوف" ادعا کرد که "دانشجویان شرق شناسی و علوم تطبیقی ادیان" و همین طور تمام کسانی که برای تجربیات عرفانی استعدادی دارند، مدیون خانم شیمل هستند، چرا که وی برای ما اثر استانداردی درباره تصوف نگاشت که مدت طولانی به یادگار خواهد ماند. صرف نظر از شیوه ناشران در بزرگ جلوه دادن محتوای کتاب و نویسندگان آن باید اذعان کرد که شیمل در عرفان اسلامی و تفسیر آن یا بهتر است بگوییم تحلیل تصوف از ابتدا تا انتها در میان اسلام شناسان و خاورشناسان غربی نمونه محسوب می شود.
اینکه در ده ها سال دیگر این کتاب می تواند مرجع و منبع استادان و محققان آینده قرار گیرد، بویژه آنانی که می خواهند از عرفان اسلامی آگاهی پیدا کنند، تردیدی نیست. همان قدر که شیمل به این نکته وقوف داشت که نگارش درباره تصوف یا عرفان اسلامی تقریبا غیر ممکن است، خود نشانگر سطحی نبودن تحقیق محقق است. وی کتاب دیگری دارد که سراسر به موضوع "تصوف و عرفان" اسلامی اختصاص دارد. این کتاب "باغ های دانش و معرفت" نام دارد و در سال 1991 توسط بنگاه انتشارات "دیده ریکس ـ ردیف زرد" منتشر شده است. شیمل به پاس دوستی و احترامی که برای "فریتنس مایر" قایل بود، کتاب را با عنوان "برگ سبزی است تحفه درویش" تقدیم او کرد. تصوف اسلامی و توجه به آن ابتدا در اوایل نیمه اول قرن نوزدهم با ترجمه ای از آثار عرفانی تحت نام "خوشه چینی از تصوف شرقی" جلوه گر شد. این اولین اثر آلمانی را "تولوک" انتشار داده بود. همین توجه شیمل به مسائل عرفانی نوعی ذوق هنری در او ایجاد کرده بود، به نحوی که اگر برای مثل در دانشگاه بن درسی با عنوان خوشنویسی عرضه شد، تنها شیمل بود که از عهده تدریس آن برآمد.
اسمای اسلامی از نظر شیمل
شیمل علاوه بر حوزه عرفان به جنبه های دیگر اسلام نیز گرایش داشت که از جمله آن ها می توان به اسمای اسلامی اشاره کرد. وی کتابی با عنوان "از علی تا زهرا" تحریر کرد که در سال 1989 ابتدا به زبان انگلیسی و در سال 1993 به زبان آلمانی منتشر شد. این کتاب تحقیقی درباره اسامی افراد است که برای دانشجویان رشته های اسلام شناسی یا خاورشناسی دائره المعارف اسمای اسلامی به شمار می آید. البته نحوه تحقیق وی با شیوه تحقیق شرقی قدری متفاوت است. او در اثر اخیر به همه نقاط عالم سر می کشد تا به معنی حقیقی کلمه به تحقیق خود وجهه بین المللی دهد.
توجه به هنر اسلامی
آخرین کتاب مهمی که پروفسور شیمل با همکاری نویسندگان بنامی نظیر "تیلمان ناگل" منتشر کرد، کتاب اسلام نام داشت. این کتاب در سال 1990 توسط انتشارات "کهل هامر" منتشر شد. شیمل موضوعات مقالات این اثر خود را "تصوف تدین عامه" و "اشکال هنری بیان در اسلام" نام می نهد؛ دقیقا همان دو حوزه ای که بدان عشق می ورزد، یکی "عرفان" و دیگری "هنر". اگر کتاب "باغ های دانش و معرفت" پروفسور شیمل "تذکره الاولیاء" عطار باشد، اثر "اسلام" او "تاریخ هنر شرق" محسوب می شود. به طور خلاصه می توان گفت پروفسور شیمل محققی است ممتاز که هرگز از حوزه اصلی تحقیقی خویش خارج نمی شد، نظم دقیقی بر تحقیقات وی حاکم بود. تعداد فراوان آثارش دلیل بر پرگویی او نیستند، بلکه نشانه احاطه او به موضوعات مورد تحقیق است. گرایش تخصصی شیمل در استغنای زبانی او نیز سخت مؤثر افتاده بود.
از خصوصیات دیگر شیمل آن بود که در حوزه سیاست جنجالی وارد نمی شد. از این حیث، شاید بتوان او را با پروفسور فراگنر، رییس بخش ایران شناسی دانشگاه هامبورگ مقایسه کرد. دور ماندن از جنجال های سیاسی روز کشورهای اسلامی فواید فراوانی برای برخی اسلام شناسان به بار آورده است، زیرا آن ها بی آنکه حساسیتی برانگیزند، در تمامی عرصه های مورد تحقیق خویش فرصت پژوهش می یابند. علاوه بر آنکه جایگاه و پایگاه خوبی در کشور خود پیدا می کنند، در کشورهای مورد تحقیق نیز از مکاناتی خاص برخوردار می شوند. خانم شیمل نظر خود را بعضا به کنار از ملاحظات سیاسى ابراز مى کند. در سال 1995 جایزه صلح ناشران آلمان که یکی از معتبرترین جوایز فرهنگی این کشور محسوب می شود به وی اعطا شد. اعطاء این جایزه به سبب انتقادی که او از سلمان رشدی، نویسنده کتاب «آیات شیطانی» به عمل آورده بود مورد اعتراض برخی از محافل ادبی در آلمان قرار گرفت.
ولی شیمل در مقابل تمام انتقادات پایداری نشان داد و این جایزه طی مراسمی از سوی رییس جمهوری وقت آلمان به ایشان تقدیم شد. وی در مصاحبه مورخ چهارم ماه می 1995 با شبکه اول تلویزیون آلمان (که به مناسبت دریافت جایزه اتحادیه کتابفروشان آلمان صورت پذیرفته بود) اعلام داشت: «تهدید به مرگ طبیعتا همواره قدری ترسناک و دهشتناک است، اما در شیوه و طریق و سبک بسیار بدی، رشدی احساسات مسلمانان مؤمن را جریحه دار کرده است.» او شخصا مردان برومند را دیده است که بعد از آگاهی از مضمون کتاب آیه های شیطانی گریستند. همین مصاحبه شیمل موجب جنجال فراوانی در آلمان شد. ولی وی در مقابل تمام انتقادات پایداری نشان داد و این جایزه طی مراسمی از سوی ورنر هرتسوگ، رییس جمهور وقت آلمان به ایشان تقدیم شد. در نهایت شیمل از اینکه دیگران سخن او را آن گونه که باید درک نمی کنند، اظهار تأسف کرد.
پروفسور شیمل اصلا یک فرد سیاسی نبود، اگرچه جایزه "اتحادیه کتابفروشان آلمان" همواره با سیاست قرین بوده است. وی کسی است که در افکار عمومی آلمان جزء مشهورترین و شناخته شده ترین نمایندگان اسلام شناس آلمان به شمار می آید. نوشته های وی بیشتر با ذوق و هنر توأم است، تا سیاست. او از زمانی که دست به قلم برده با سیاست بیگانه بود. از چنین شخصیتى البته ورود در سیاست انتظار نمى رود. نهایت آنکه اگر به پرسشى سیاسى پاسخى غیر سیاسى مى دهد و جهت اندیشه خود را متوجه استقلال نظر خویش مى کند، تعجبى ندارد.
علاقمند به زمینه های عرفان
پنجاه و اندی سال پیش از این، زمانی که او اولین کتاب را درباره عارف نامی جهان اسلام، مولانا جلال الدین رومی تحریر کرد، نشان داد تا چه حد به زمینه های عرفان علاقه مند است. آثار دیگر او نظیر "حلاج شهید عشق به خدا"، "عشق به واحد یا یکتا"، "اقبال، شعر و فلسفه" و... همگی حاکی از آنند که پروفسور شیمل از ابتدا تمایلات عرفانی قوی داشته است. بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان از جمله دانشگاههای سند در هندوستان، اسلام آباد، پیشاور، اوپسلا سوئد، قونیه و تهران به وی دکترای افتخاری اعطا کرده اند. در اسلام آباد پاکستان حتی یک خیابان به نام وی نامگذاری شده است. خانم پروفسور «شیمل» علاوه بر زبانهای عربی، ترکی، فارسی، سندی و پشتو، با زبانهای انگلیسی، فرانسه و سوئدی به خوبی آشنا است.
این بانوی اروپایی در دفاع از اسلام نقش مهمی بر عهده گرفت و خاطر نشان ساخت: «اسلام دینی است که در غرب بسیار بد فهمیده شده و حتی توسط عده ای از افراد ناوارد به نوعی به بدویت متهم گردیده است.» خانم شیمل را باید در مقام نوع خاصى از اسلام شناسان آلمانى که منحصر به فردند، مورد اعتنا قرار داد. زبان خانم شیمل، زبانى است که در مقام تحقیق، از تمجید واقعیات و حقایق تاریخى دریغ نمى کند. وى جزء نوادر کسانى است که در حوزه هاى مختلف دانشگاهى کشورهاى جهان اعم از حوزه هاى غربى یا شرقى، از حرمت و احترام و اعتبارى برخوردار است. تعلق خاطر او به مباحث عرفانى اسلام سبب شهرت وى شد. تسلط او به زبانهاى مختلف شرقى باعث گردید تا او قادر باشد بدون زبان واسطه به منابع اصلى موضوع تحقیق و پژوهش خود رجوع کند و این امر بیش از پیش بر اعتبار علمى او افزوده است. به نظر خانم شیمل، از میان همه ادیانى که مسیحیت با آن مواجه بوده و الزاما سر و کار داشته، دین اسلام را بیش از همه، مورد سوء تفاهم و در نتیجه حمله شدید قرار داده است. براى مدت بیش از هزار سال، چنین به نظر مى رسید که اسلام یکى از تهدیدات عمده - اگر نگوییم عمده ترین تهدید، براى مردم اروپاست، احساسى که منجر به این واقعیت شده که اسلام و معتقدین به این دین آسمانى، یعنى مسلمانان، سرسخت ترین دشمنان مسیحیت و تمدن غربى هستند.
در جبهه سیاسى، این تهدید زمانى آغاز شد که اعراب در اوایل قرن هشتم میلادى، اسپانیا را فتح کردند و زمانى پایان یافت که ترکان عثمانى در سال 1683 میلادى، وین را محاصره کردند. اما ترس اروپاى مسیحى، تنها به دلایل سیاسى نبود. اسلام تنها دین جهانى است که پس از دین مسیحیت، به وجود آمده است و از همین بابت نیز [از ناحیه مسیحیان] یک دین حقیقى و قابل پذیرش نبود; غالبا آن را به صورت بدعتى صرف در دین مسیحیت مى دانستند، طرز تفکرى که نخستین بار در نوشته هاى دفاعى اولیه بیزانس دیده مى شود که براى مدت قرنها ادامه یافت. به اعتقاد پروفسور شیمل، تصویرى که اروپاى قرون وسطى از اسلام و پیامبر آن [حضرت] محمد (ص)، در ذهن دارد، حقیقتا مخدوش و تحریف شده است.
آن مارى شیمل معتقد است بنیادگرایى هیچ گونه ارتباطى با اسلام ندارد. این عبارت در مسیحیت، به گرایش خاصى در آمریکا اطلاق مى گردد و محافل تبلیغاتى غرب آن را براى افراطگرایان مسلمان بکار مى برند. به اعتقاد وى، ظهور روحیه و نگرشى که با برچسب «بنیادگرایى» مشخص مى شود، قابل فهم و درک بوده و نزد متخصصین رشته تاریخ ادیان، تقریبا منطقى است. چنین به نظر مى رسید که کل نظام ارزشى [اسلامى] ارزش خود را از دست داده و با ارزشهاى کاملا متفاوت دیگرى که در اثر نفوذ غرب به وجود آمده، جایگزین شده است. در چنین شرایطى، امید و آرزوى افراد این است که از دست چنین تمدن غربى و یا بهتر بگوییم، کاریکاتور آن که در وسایل ارتباط جمعى عرضه و تبلیغ مى شود، با مراجعه به ارزشهاى حاکم بر روزهاى خوش گذشته، دوران حیات رسول اکرم (ص) که در آنها همه چیز همان طور که شاید و باید بود، خلاص شوند.
علاوه بر این، به اعتقاد خانم شیمل، در بین مسلمانان، افکار و عقاید بورژوازى لیبرال هرگز به صورتى تدوین و بیان نشده بودند که بتوانند توده هاى مردم را به خود جذب کرده، براى آنها راهنمایى و هدایت قابل اعتمادى را به وجود آورند، در حالى که تعالیم روشن و مشخص بنیادگراها چنین کارى را انجام مى داد. توده مردم در بسیارى از کشورهاى اسلامى با این حقیقت تلخ و تاسف انگیز مواجه بود که نه لیبرالیسم و نه سوسیالیسم هیچ یک قادر نبود تا مسائل جدید سیاسى و اجتماعى آنها را حل کنند.
شیمل و باورها
شیمل بیان می دارد که «یکی از موجبات تأسف این است که ما در غرب بخش عظیمی از خصلت مسیحی خود را از دست داده ایم و بسیاری از مردم از خدا و دین دور افتاده اند و نمی توانند دریابند که استحکام اسلام در اعتقاد به خدا است و کسی که خدا را قبول ندارد قادر به درک دین اسلام نخواهد بود. برای بسیاری از مردم، طبیعت و اقتصاد جایگزین خدا شده اند و من مشکل اساسی را در همین امر می بینم.»
و نیز می گوید: «برای من مایه تأسف است که قضاوت کلی رسانه های غرب درباره اسلام جنبه منفی دارد. برای آن ها اسلام دینی بیگانه است که بدان آشنایی ندارند و از دیدگاه منفی به آن می نگرند. هیچ کس هم در پی کشف علت اصلی ایجاد این تصویر منفی از اسلام بر نمی آید. هر کس که با اسلام اندک آشنایی داشته باشد، می داند که این آیین تروریسم را محکوم می کند. گزارش های سطحی تصویر نادرستی از اسلام ترسیم می کنند و مردم هم آن ها را باور می کنند.»